امام(علیه السلام) در آن شب روى به یاران خود کرد و فرمود:
«قُومُوا فَاشْرَبُوا مِنَ الْماءِ یَکُنْ آخِرَ زادِکُمْ، وَ تَوَضَّأُوا وَاغْتَسِلُوا وَ اغْسِلُوا ثِیابَکُمْ لِتَکُونَ أَکْفانَکُمْ ; برخیزید و آب بنوشید که این آخرین توشه شماست، و وضو گرفته و غسل کنید و لباس هاى خود را بشویید تا کفن هاى شما باشد!».
امام(علیه السلام) نماز صبح را با اصحابش خوانده و به سپاه خود آرایش جنگى داد، و امر کرد خندقى را که در پشت خیمه ها حفر کرده بودند و از نى و هیزم انباشته کردند; آتش زدند تا دشمن نتواند از پشت حمله کند و کارزار تنها از سوى مقابل باشد.(1)
* * *
راستى چه ساده و آسان سخن از شهادت در میان امام(علیه السلام) و پیروانش گفته مى شود، چنان جمال کعبه دیدار محبوب، آنها را به سوى خود مى کشاند که خارهاى مغیلان در نظرشان همچون حریر مى آید!
و به راستى براى رهروان این راه، چه درس بزرگ و جالبى است که شنیدن این سرگذشت، آنها را بر سر شوق مى آورد، و مى گویند اى کاش ما هم در آن حلقه بودیم!