وى از نژاد ترک و خادم و کاتب امام حسین(علیه السلام) بود.(2) و با زبان عربى آشنایى داشت.(3) از امام اذن گرفت و به میدان رهسپار شد و در حالى که این گونه رجز مى خواند:
اَلْبَحْرُ مِنْ ضَرْبِی وَطَعْنِی یَصْطَلِی *** وَالْجَوُّ مِنْ سَهْمِی وَ نَبْلی یَمْتَلِی
إذا حُسامِی فی یَمینی یَنْجَلِی *** یَنْشَقُّ قَلْبُ الْحاسِدِ الْمُبَجَّلِی
«از ضربت شمشیر و نیزه ام دریا شعله ور مى شود و فضا از نیزه ها و تیرهایم پر مى گردد. هنگامى که شمشیرم در دست راستم به گردش درآید، قلب حسود پاره مى شود».(4)
وى پس از آنکه به زمین افتاد امام(علیه السلام) بر بالینش حاضر شد و چون مشاهده کرد غلام نسبت به آن حضرت اظهار علاقه مى کند، امام گریان شد و در کنارش نشست و صورت بر جبینش نهاد. غلام که ازاین همه محبت به وجد آمده بود، شادمان شد و فریاد زد: «مَنْ مِثْلی وَابْنُ رَسُولِ اللهِ واضِعٌ خَدَّهُ عَلى خَدِّی; کیست همانند من که پسر پیامبر صورتش را بر صورتم قرار داده است» این را گفت و به درجه رفیع شهادت نایل آمد.(5)
* * *
در اینجا مى بینیم امام(علیه السلام) در لحظه شهادت صورت بر صورت غلامش مى گذارد یعنى همان ابراز محبتى را که درباره فرزند شجاع و دلبندش على اکبر(علیه السلام) مى کند، درباره غلامش نیز روا داشت. یعنى اینها همه مجاهدان وشهیدان راه خدا هستند و همه آنها عزیز و گرامى اند، و همه در یک مسیر و براى یک هدف جهاد کردند و شربت شهادت نوشیدند.