97 ـ جَون(1) مولى أبی ذرّ
فهرست موضوعات
جستجو 

«جَوْن» غلام سیاهى که امیرمؤمنان على(علیه السلام) او را خریدارى کرد و به ابوذر غفارى بخشیده بود. او در ربذه ـ تبعیدگاه ابوذر ـ همراه ابوذر بود و پس از شهادت ابوذر در سال 32 هجرى به مدینه بازگشت و در خدمت امیرمؤمنان على(علیه السلام) و سپس امام حسن مجتبى(علیه السلام) و پس از آن در خدمت امام حسین(علیه السلام)بود. او به همراه امام از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا آمد.(2)

امام(علیه السلام) در روز عاشورا به وى فرمود: «أَنْتَ فِی إذْن مِنّی، فَإِنَّما تَبِعْتَنا طَلَباً لِلْعافِیَةِ فَلا تَبْتُلْ بِطَریقِنا; تو از جانب ما آزادى! تو در جستجوى عافیت با ما همراه بودى، پس خویش را در راه ما گرفتار مکن».

«جون» خود را به پاهاى حضرت انداخت و ملتمسانه عرض کرد: «یَابْنَ رَسُولِ الله! أَنَا فِی الرَّخاءِ أَلْحَسُ قِصاعَکُمْ وَفِی الشِّدَّةِ أخْذُلُکُمْ؟; پسر پیامبر! در خوشى ها کاسه لیس خانه شما بودم حال در گرفتارى رهایتان کنم؟».

آنگاه افزود:

«وَاللهِ إِنَّ ریحِی لَمُنْتِنٌ وَإنَّ حَسَبی لَلَئیمٌ وَإنَّ لَوْنِی لاََسْوَدٌ فَتَنَفَّسْ عَلَیَّ بِالْجَنَّةِ لَیَطیبَ ریحِی وَیَشْرُفَ حَسَبِی وَیَبْیَضَّ لَوْنی لا وَاللهِ لا أُفارِقُکُمْ حَتّى یَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُّ الاَْسْوَدُ مَعَ دِمائِکُمْ; بخدا سوگند مى دانم بویم ناخوشایند، حَسَبم ناچیز و چهره ام سیاه است پس بهشت را بر من ارزانى دار تا بویم خوش و حَسَبم شریف و سیمایم سفید گردد. به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا این خون من با خون شما بیامیزد».(3)

پس از این گفتار، امام به وى اجازه داد. او شادمان به سوى میدان شتافت و این رجز را مى خواند:

کَیْفَ تَرَى الفُجّارُ ضَرْبَ الاَْسْوَدِ *** بِالْمُشْرِفیِّ الْقاطِعِ المُهَنَّدِ(4)

أَذُبُّ عَنْهُمْ بِاللِّسانِ وَالْیَدِ *** أَرْجُو بِهِ الْجَنَّةَ یَوْمَ الْمَوْرِدِ(5)

«فاجران، چگونه ضرب شمشیر این غلام سیاه را مى بینند؟ شمشیرِ برّان و جداکننده و آب دیده. من از آل پیامبر(صلى الله علیه وآله) با دست و زبانم دفاع مى کنم و با آن امیدوارم روز قیامت بهشت نصیبم گردد».

سپس جنگید تا به فیض شهادت نایل آمد. امام بر بالین وى حاضر شد و این گونه در حقش دعا کرد:

«أَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ، وطَیِّبْ ریحَهُ، وَاحْشُرْهُ مَعَ الاَْبْرارِ، وَعَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد; خدایا چهره او را سفید گردان، و بوى او را خوش گردان، و او را با ابرار محشور کن و بین او و محمد و آل محمد (در بهشت) آشنایى برقرار ساز».(6)

از امام سجّاد(علیه السلام) نقل شده است: آنگاه که جمعى براى دفن شهیدان کربلا حاضر شدند، پیکر جون را در حالى یافتند که با گذشت چند روز بوى بسیار خوشى از آن به مشام مى رسید.(7)

* * *

آرى هنگامى که معرفت غلامى چنین باشد، اصحاب و یاران خاص در چه پایه اى از معرفت خواهند بود!


1. بعضى نامش را جُوَین ثبت کرده اند و برخى نام وى را «حُوَىّ» دانسته اند. (رجوع شود به: انساب الاشراف، ج 3، ص 403)
2. رجوع شود به: ابصار العین، ص 105.
3. مقتل الحسین مقرّم، ص 252; بحارالانوار، ج 45، ص 23; نفس المهموم، ص 150 و اعیان الشیعه، ج 1، ص 605 .
4. اعیان الشیعه، ج 4، ص 297 .
5. بحارالانوار، ج 45، ص 22-23 .
6. بحارالانوار، ج 45، ص 23; نفس المهموم، ص 150 و مقتل الحسین خوارزمى، ج 2، ص 24 .
7. بحارالانوار، ج 45، ص 23 .

 

 

12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای