مرحوم «حاجى نورى»(رحمه الله) از کتاب «مزار قدیم» از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: با پدرم به زیارت قبر جدّم امیرمؤمنان على بن ابى طالب(علیه السلام) در نجف رفتیم، پس پدرم نزد قبر مطهّر ایستاد و گریست و گفت:
اَلسَّلامُ عَلى اَبِى الاَْئِمَّةِ، وَخَلیلِ النُّبُوَّةِ، وَالْمَخْصُوصِ بِالاُْخُوَّةِ، اَلسَّلامُ
سلام بر پدر امامان و خلیل نبوت و مخصوص به برادرى (رسول خدا) سلام
عَلى یَعْسُوبِ الاْیمانِ، وَمیزانِ الاَْعْمالِ، وَسَیْفِ ذِى الْجَلالِ، اَلسَّلامُ
بر پادشاه ایمان و میزان اعمال و شمشیر خداى صاحب شوکت و جلال سلام
عَلى صالِحِ الْمُؤْمِنینَ، وَوارِثِ عِلْمِ النَّبِیّینَ، اَلْحاکِمِ فى یَوْمِ الدّینِ،
بر شایسته مؤمنان و وارث دانش پیمبران و حکومت کننده در روز جزا
اَلسَّلامُ عَلى شَجَرَةِ التَّقْوى، اَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ اللهِ الْبالِغَةِ، وَنِعْمَتِهِ
سلام بر شجره تقوا سلام بر حجت رساى خدا و نعمت
السّابِغَةِ، وَنِقْمَتِهِ الدّامِغَةِ، اَلسَّلامُ عَلَى الصِّراطِ الْواضِحِ، وَالنَّجْمِ الّلائِحِ،
کاملش و عذاب کوبنده اش سلام بر طریق روشن و ستاره درخشان
وَالاِْمامِ النّاصِحِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ* آنگاه گفت: اَنْتَ وَسیلَتى اِلَى اللهِ
و پیشواى خیرخواه و رحمت خدا و برکاتش * * * * * * * * * تویى وسیله من بسوى خدا
وَذَریعَتى،وَلى حَقُّ مُوالاتى وَ تَاْمیلى، فَکُنْ لى شَفیعى اِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ
و واسطه ام و مراست حق دوستدارى و آرزومندیم بتو پس شفیع من شو به درگاه خداى عزوجل
فِى الْوُقُوفِ عَلى قَضآءِ حاجَتى،وَهِىَ فَکاکُ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، وَاصْرِفْنى
در مورد برآوردن حاجتم و آن حاجت آزادیم از آتش مى باشد و بازگردان مرا
فى مَوْقِفى هذا بِالنُّجْحِ، وَ بِما سَئَلْتُهُ کُلَّهُ بِرَحْمَتِهِ وَقُدْرَتِهِ، اَللّهُمَّ
از این جایگاه به کامیابى و با در تمام خواسته ام به رحمت و توانایى او خدایا
ارْزُقْنى عَقْلاً کامِلاً، وَلُبّاً راجِحاً، وَقَلْباً زَکِیّاً، وَعَمَلاً کَثیراً، وَاَدَباً بارِعاً،
روزیم گردان عقلى کامل و خردى ممتاز و دلى پاک و کردارى بسیار و ادبى شایسته
وَاجْعَلْ ذلِکَ کُلَّهُ لى، وَلا تَجْعَلْهُ عَلَىَّ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.(1)
و قرار ده همه اینها را بسود من و قرارش مده بر زیانم به رحمتت اى مهربانترین مهربانان.