نقش متکلمان اصفهان در گسترش دانش کلام در عصر صفوی
حجتالاسلام والمسلمین محمدباقر پورامینی؛عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (pouramini47@gmail.com).
مقدمه
صفویان پس از عهدهدارى قدرت سیاسى در سال 907ق، ایرانِ بزرگ و یكپارچه را در سایه تشیع شكل دادند. تكیه بر مذهب شیعه و رسمىکردن و رواج آن، رمز هویتبخشى ایران اسلامى در عصر صفوى بود؛ هرچند وجود علاقه دیرین مردم ایران به اهلبیت(علیهم السلام)، زمینه فعالیت را براى حاكمان صفوى آسان مىساخت. بزرگترین ثمره حكومت 230 ساله صفویان، با تمام فراز و نشیبهاى خود، پایهگذارى یک تمدن پرافتخار اسلامى است؛ تمدنى كه در تمام زوایا سرآمد بود و ثمره آن، آثار علمى بسیار، مفاخر دینى، معمارى زیبا و یك پارچگى ایران بود.(1) علما و اندیشمندان شیعه رکن اصلی حاکمیت صفویان تلقی میشدند؛ در آغاز دولت صفوی، جمع اندکی از علمای شیعه ایرانی حضور داشتند و جمعی از عالمان سنی نیز که مذهب شیعه را پذیرفتند، با حکومت نوپای صفوی همراه شدند؛ جلالالدینبن اسعد دوانى (م 908ق) عالم با نفوذ شافعیمذهب شیراز، به تشیع گروید(2) و رساله فارسی و مختصر نورالهدایة فیالامامة را در اثبات ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) نوشت.(3) شمسالدین محمد خفری (م 957ق) نیز هنگام سلطنت شاهاسماعیل، مذهب شیعه را پذیرفت.(4)
دعوت از علمای سایر بلاد، بهخصوص جبلعامل، رونقی به حیات علمی ایران داد و زمینه پرورش نسلی از علمای ایرانی را فراهم آورد. علمای شیعه در مقاطع مختلف از فرصت فراهمشده برای بسط و گسترش فرهنگ شیعی بهره جستند و به تناسب، مناصبی را در حکومت صفوی عهدهدار شدند. آنان برای اثربخشی و ترویج مذهب، در رأس عالیترین مناصب حکومتی قرار داشتند؛ صدر و شیخالاسلامی، دو جایگاه مهم عصر صفوی است که در برهههایی از تاریخ این دولت، با حضور چهرههای نامی، تأثیر فوقالعادهای در تحولات فرهنگی ایران نهاد.(5) محقق كركى (م 940ق) از علمای جبلعامل و سرآمد عالمان دوره آغازین عصر صفوی است که بهدلیل توانایى و لیاقت، جایگاه مجتهدالزمانى(6) را با اختیارات گسترده در ساختار سیاسى و مذهبى ایران در دوره شاه طهماسب (930-984ق) بنیاد گذاشت و قدرت و حدود اختیارات بىمانندى را در حكومت صفوى براى این منصب، كه شیخالاسلامى نامگرفت، پدید آورد.(7) این روند بهنوعی تا دهههای پایانی حکومت صفویان ادامه یافت. منصب شیخالاسلامی در دوره شاهعباس اول (996-1038ق) بهنوعی بهشکوه و ویژگیهای عالمان در ارتباط بود؛ ازاینرو، وقتی شیخ بهایی عاملی (م 1030ق) عهدهدار منصب شیخالاسلامی شد،(8) این جایگاه كه پیشتر از اهمیت آن كاسته شده بود، ارتقا یافت و «ریاست مذهب و ملت به وى منتقل گردید».(9)
از دوره سلطنت شاهعباس دوم (1052-1077ق) و سلاطین بعد، نسلی از عالمان ایرانی به عرصه فرهنگی و علمی جامعه پانهادند که غالب آنان از شاگردان علمای جبلعامل بودند؛ سبزواری، میرفندرسکی، میرداماد، صدرالمتألهین، مجلسی پدر و پسر، فیض کاشانی، خوانساری پدر و پسر، میرمحمدباقر خاتونآبادی، ملاخلیل قزوینی، ملاعبدالرزاق لاهیجی، ملاصالح مازندرانی و ملاعبدالله شوشتری، برخی چهرههای شاخص ایرانی آن دورهاند که بهدلیل حضور در دارالسلطنه اصفهان، محور شکلگیری یک مکتب علمی مؤثر را فراهم آوردند؛ این مکتب علمی، نقطهعطف گسترش دانش در حوزههای مختلف، بهویژه در کلام اسلامی با رویکردهای فلسفی و نقلی گردید و زمینه رشد و گسترش مباحث علوم نقلی فراهم آمد.
الف) تأسیس مکتب علمی اصفهان
شاهعباس اول در سال 1006ق با کوچ از دارالسلطنه قروین، اصفهان را بهعنوان پایتختى دولت صفوی برگزید و این شهر، نماد شکوه علوم و تمدن اسلامی گردید. حضور اندیشمندان شیعی، زمینه شکلگیری حوزه علمیه اصفهان را فراهم آورد. این حوزه، یكى از بهترین و زندهترین حوزههاى علمى شیعه بهشمار آمد که احیا و توسعه آن مرهون نقش ملاعبداللّه شوشترى (م 1022ق) است؛ آنگونه که ملامحمدتقى مجلسى معتقد است: «آنهنگام كه او به اصفهان آمد، شمار طالبان علوم دینى از اهلاصفهان و از شهرهاى دیگر، به پنجاه نفر نمىرسید و حال آنكه در زمان وفات او، بیش از هزار نفر از فضلا در این شهر حضور داشتند».(10)
او از فقها و مجتهدان نامى آن عصر است كه بهمدت سیسال از حیات علمی خود را در عتبات عالیات گذرانید و از درس ملااحمد اردبیلى (م 993ق) بهره جست(11) و چون به ایران آمد، در مشهد مقدس سکنیگزید و در سال 1009ق شاهعباس، خود به ملاقات ملاعبداللّه رفت و او را با تعظیم و احترام تمام به اصفهان آورد. گویند ملاعبداللّه در دستگاه شاه نفوذ كلمه و قدرت بسیار یافت و به اشاره او بود كه شاه در اصفهان، دو مدرسه كنار میدان نقشجهان، یكى براى تدریس و اقامت ملاعبداللّه و دیگرى براى تدریس و اقامت شیخ لطفاللّه میسی عاملى بنا كرد.(12) در حیات ملاعبداللّه، حدود هزار طلبه براى درس و اقامت به آن مدرسه مراجعه مىكردهاند.(13) شوشتری در دوره چهاردهساله حضور خود در اصفهان به تدریس و تربیت شاگرد اهتمام ورزید.(14)
حضور اندیشمندانى چون شیخ بهایى، ملاصدراى شیرازى، میرداماد و چندین چهره دیگر علمى بهنوعى در تنوع و گستره مباحث علمى مکتب اصفهان و سمتوسو دهی آن به علوم عقلی اثرگذار بود و بر نشاط و پویایى مباحث مىافزود. باید گفت دغدغه همگان، تربیت شاگردان فرهیختهاى بود تا میراثدار معارف شیعى باشند و آن را به نسلهاى بعدى منتقل سازند. از جمله شیخ بهایى تلاش بسیارى را در تربیت و پرورش شاگردان علوم دینى به خرج داد و حوزه علمى وى، پویایى و طراوتى خاص داشت؛ ثمره تلاش او بهبار نشستن نسلی از علمای ایرانی همچون محقق سبزواری، ملامحمدتقی مجلسی، ملامحمدباقر مجلسی و دیگر استوانه های علمی حوزه اصفهان بود که صدها آثار علمی را به زبانهای عربی و فارسی تدوین کردند.
یکی از امتیازات حوزه علمیه اصفهان، بهرهمندی از کتابخانههای بزرگ و بینظیری بود که علمای جبلعامل و ایران در تأسیس و توسعه آن نقش داشتند؛ شیخ بهایی از نقش پدرش در آوردن کتب حدیث به ایران میگوید که زمینه گسترش آن در کتابخانههای متعدد گردید.(15) مجلسی با مجموعهای از کتابهای گرانسنگ و نفیسی که در اصفهان گرد آورده بود، کتابخانهای بزرگ تأسیس کرد. این گنجینه و مخزن علمی دربردارنده کتابخانههای دیگری نیز بود که در آنجا قرار داشت؛ کتابخانههای علامه محمدتقی مجلسی، حافظ کاظم، سیدمحمدعلی، شاهابوتراب، سیدحسن آلیراق و میرزا غیاث از آن جملهاند. مجلسی در وصیتنامه خویش، این کتابخانه بزرگ را برای مؤمنین وقف کرد و تولیت آن را به اصلح اولاد خویش سپرد.(16)
مجلسی بر گردآوری میراث مکتوب شیعی و کتابهای فراموششده احادیث اهتمام داشت و بهگونهای این فرهنگ را میان نزدیکان و دوستان ترویج میداد. با تلاش او کتابهای کهن و نفیسی از نقاط دوردست و کشورهای دیگر گردآوری و تهیه شد. همچنین به همت وی، کتابهای بسیاری توسط شاهان صفوی خریداری و وقف گردید. زمانی به مجلسی خبر رسید که نسخه کتاب مدینةالعلم(17) اثر شیخ صدوق در کتابخانه پادشاه یمن است. مجلسی پس از اطلاع، این مسئله را با شاهصفوی در میان گذاشت و تهیه آن را از وی طلب کرد. شاه نیز با فرستادن پیک و هدایای فراوانی برای حاکم یمن، کتاب را از وی درخواست کرد، اما نسخه بهدست علامه مجلسی نرسید.(18)
احیا و نشر آثار بزرگان شیعه، یکی از رویکردهای اصلی حوزه اصفهان برای حفظ و ترویج فرهنگ شیعی بود. مجلسی به اینمنظور به نسخهبرداری از آثار مکتوب پرداخت و همچنین دستور نسخهبرداری از برخی آثار معتبر را داد؛ آثار ارزشمندی چون کمالالدین، قربالاسناد، العددالقویة، و تلخیصالشافی از آن نمونهاند.(19) مجلسی بهمنظور ترویج فرهنگ نسخهبرداری متون شیعی، از وقف نیزبهره جست؛ از جمله آن، حمام خسروآقا و نقشجهان در اصفهان بود که درآمد حاصل از آن، وقف استنساخ کتابها بوده است. از محل درآمد این حمام که تولیتش با علامه مجلسی بود، آثاری پدید آمده که اکنون در برخی کتابخانهها میتوان آنها را ملاحظه کرد.(20) مکتب اصفهان با بهرهمندی از فضای حاکم و حضور عالمان نامی و امکانات فراهمشده از سوی حاکمیت و همچنین بهرهگیری مناسب از سرمایه دانشمندان پیشین مستقر در دو دارالسلطنه قزوین و تبریز، میراث علمی بزرگی از خود در حوزههای مختلف دانش به یادگار گذاشت.
ب) تنوع و گستردگی دانش
تنوع و گستردگی علومی که در عصر صفوی از عالمان شیعی شاهدیم، بهگونهای است که با رعایت تفوق مباحث اعتقادی و احکام فقهی، دیگر علوم نیز میان عالمان رایج بوده است. میراث علمی نخبگان شیعی عصر صفوی، شامل علومی همچون ادبیات، منطق، ریاضیات، هیئت، نجوم و حتی معماری، داروشناسی، طب و علوم غریبه میشده است. در دهههای نخست عصر صفوی، عالمی چون غیاثالدین منصور دشتکی شیرازی (م 949ق)، به تألیف کشفالحقائقالمحمدیة در اعتقادیات، الاساس در علم هندسه، کفایةالطلاب در علم حساب و تحفه شاهی در نجوم و هیئت اقدام میکند. تبحر علمی غیاثالدین که در سال 936ق از شاهطهماسب دو سال منصب صدرات را عهدهدار شده بود،(21) بدانحد است که رسالههای چند دانشی نیز از او به یادگار مانده است؛ مثلا او جام گیتینما را بهمنظور ارائه یک دوره مباحث ریاضی، طبیعی، حکمت عملی و ادبی تألیف کرده است. علامه شمسالدین محمد خفری (م 957ق) که آثاری از نجوم و حساب را تدوین کرده، بهدلیل آثار کلامی و فلسفی او نیز میان حکیمان و بزرگان علم موردتوجه بوده است، چنانکه بر حاشیه وی بر شرح قوشچی بزرگانی چون میرداماد، ملاشمسای گیلانی، محمدبن حسین آقاجمال خوانساری، حسینبن ابراهیم تنکابنی و دیگران، حواشی و تعلیقاتی افزودهاند. همچنین ملاصدرا از وی و برخی آرای او یاد کرده است.(22) التکملة فی شرحالتذکرة نمونهای عالی از شروح مزجی نجومی خفری در دوره اسلامی است.
یکی از مهمترین دستاوردهای خفری، عرضه چهار الگوی غیربطلمیوسی برای تبیین حرکت عطارد است که سهمورد ابداع وی و یکی ابداع قوشچی است. اهمیت این موضوع در آن است که بهسبب پیچیدهبودن حرکت عطارد، اخترشناسان دوره اسلامی پیش از خفری در تبیین آن اغلب درمانده بودند. در فقه، محقق كركى با نگارش کتاب جامعالمقاصد، مكتب فقه استدلالی تازهای را پىریزی کرد. او با نگاه به مسائلى كه در سازوكار حكومت جدید شیعى ایران بهوجود آمده بود، از جمله حدود اختیارات فقیه و نمازجمعه كه پیشتر بهدلیل عدمابتلا جایگاه برجستهاى در فقه نداشت، به طرح این مسائل که در حوزه کلام سیاسی جای دارد، پرداخت.(23)
شیخ بهایی، میرداماد و ملاصدرا در رأس دانشمندان برجسته شیعه در دوره میانه عصر صفویاند که خدمات بیمانند آنان در گسترش علوم اسلامی، مکتب علمی اصفهان را شهره ساخت. شیخ بهایی (م1030ق) دارای استعداد و ذوقی سرشار و تألیفات متنوعی بود. او در تمام علوم رسمی زمان خود دست داشت و در شماری از آنها منحصربهفرد بود. گذشته از علوم و معارف اسلامی، مهمترین حوزه فعالیت علمی بهایی، ریاضی و سپس معماری و مهندسی بوده و در جغرافیا و نجوم نیز تبحر داشته است. او آثار بسیارى را در رشتههاى مختلف بهنگارش درآورد. این گستره و گوناگونى، مرهون استعداد و نبوغ فراوان و دانش بسیار او بود. نصرآبادى معتقد است تصانیف و تألیفاتش همگى مرغوب است، بهویژه مفتاحالفلاح و اربعین و خلاصه در علم حساب و رساله در اسطرلاب و تشریحالافلاک و مشرقالشمسین در فقه و حاشیه بر تفسیر قاضى و كشكول. باید گفت قریب به صد تصنیف و تألیف از او به یادگار مانده که همگی کوتاه و مفیدند.(24) شیخ بهایی در سخنورى بىنظیر بود و به عربى و فارسى، اشعار بسیار زیبایى از خود به یادگار نهاده است.(25)
میرمحمدباقر استرآبادى، معروف به میرداماد (م 1041ق)، در علوم عقلى توانا بود و نسبت به فقها و متكلمان در این زمینه منزلتى خاص داشت. پدر گرانقدرش داماد شیخ علىعبدالخالق عاملى (كركى) بود؛ بههمینسبب وی را میرداماد لقب دادند.(26) میرداماد، فیلسوف، فقیه، ریاضیدان، ادیب و رجالی بود و او را معلم ثالث میخواندند. ایزوتسو درباره او معتقد است که میرداماد متفکری ذوفنون بود و بر تمام معارف متداول جهان اسلام همچون فلسفه (در تمام شعب آن از منطق گرفته تا الهیات)، کلام، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث و تفسیر تسلط کاملی داشت. وی، هم فیلسوفی متکی به روش برهان عقلی بود و هم عارفی اهلکشف و شهود و آشنا با اسرار عالم صور ازلی. اصالت و ابتکار واقعی او در تنسیقی است که بهنظریات فلسفی خود داده است. شاهکار فلسفی وی کتاب قبسات است.(27) میرداماد کوشیده است مسئله قدیمبودن خداوند و حادثبودن جهان و چگونگی صدور آن از باریعالی را به مدد اصول فلسفی و قواعد عقلی اثبات کند.
صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی (م1050ق) مشهور به ملاصدار و صدرالمتألهین است. او شاگرد میرداماد و شیخ بهایی بود و در فلسفه اسلامی مبتکر و سرآمد است. ملاصدرا نام مکتب فلسفی خود را حکمت متعالیه نهاد. از نظر او تمایز اساسی حکمت متعالیه نسبت به دیگر مکاتب فلسفی در رویکرد عرفانی آن است. سازگاری عقل و وحی از مشخصههای حکمت متعالیه بهشمار میرود. دریافتهای عقل بشری بر اثر اتصال به عالم امر تعارضی با وحی و دین پیدا نمیکند. آثار ملاصدرا از ایننظر پر از استشهاد به آیات قرآن است. صدرا مبانی حکمت متعالیه را در آثار گوناگون خود تبیین کرده است. مهمترین و جامعترین آن اسفار است. ساختار کتب حکمت متعالیه با ساختار آثار مشاء و اشراق تفاوت اساسی دارد. برخلاف مشاء از ریاضیات و طبیعیات بحث نمیشود. مبحث نفس را از طبیعیات جدا کرده است و به مباحث الهیات بهمعنیالاخص ملحق میکند. مهمترین مبانی حکمت متعالیه را میتوان بداهت مفهوم وجود، زیادت وجود بر ماهیت، اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، تقسیم وجود به رابط و مستقل، امکان فقری و حرکت جوهری دانست. در همین دوره، ابوالقاسم میرفِندِرسکی (م 1050ق) در علوم زمان خود خصوصاً هندسه، ریاضیات و كیمیا صاحبنظر بود(28) و آثاری نیز از او در این علوم به یادگار مانده است؛ همو مدرس حكمای معروف آن عصر همچون ملاصادق اردستانی، آقاحسین خوانساری، میرزا رفیعای نائینی و شیخ رجبعلی تبریزی نیز بود.(29)
ملامحمدباقر سبزواری (م 1090ق)، از چهرههای علمی مشهور عصر صفوی است که مدتی نیز شیخالاسلام بوده است. روضةالانوار عباسی یکی از برجستهترین آثار اخلاقی است که در زمینه حکمت عملی و در ادامه سنت سیاستنامهنویسی نوشته شد. این کتاب هم در تحلیل و تبیین اندیشه سیاسی سبزواری و هم در بررسی اندیشه سیاسی شیعه در دوره صفویه و هم در تدوین تاریخ اندیشههای سیاسی در جهان اسلام، یکی از مهمترین منابع بهشمار میرود. در میان دانشمندان عصر صفوی که تنوع موضوعی در آثار وی مشهود است، میتوان از ملامحمدمحسن فیض کاشانی (م 1094ق) یاد کرد. تنوع و گوناگونی در آثار فیض کاشانی که رقم آن را یکصدوپنجاه جلد دانستهاند،(30) بهچشم میخورد. در میان دستنوشتههای فیض میتوان به الوافی، الصافی، محجةالبیضاء، المحاکمه، الانصاف، النخبةالفقیه و مفاتیحالشرایع اشاره کرد.(31) رساله آیینه شاهی اثر فیض کاشانی را در دسته رسالههای سیاستنامه دانستهاند. این کتاب، ترجمه فارسی ضیاءالقلب است که فیض آن را به شاهعباس دوم تقدیم کرد. وی در این رساله، بهعنوان یک حکیم، از روابط میان انسان و حاکم بهمعنای اعم آن سخن گفته است.(32) عینالیقین، اصولالمعارف، علمالیقین فیاصولالدین و انوارالحکمة فیض کاشانی، با چینش ویژه، از آثار تأثیرگذار دانش کلام اسلامی است. این چهرهها، تصویر زیبای دانش در دوره پایانی حکومت صفوی هستند که در کنار چهرههای جامع دیگری همچون مجلسی پدر و پسر، خوانساری پدر و پسر جای میگیرند.
ج) تولید آثار علمی
در دوران حاکمیت صفویان، تألیف و ترجمه متون برای نشر معارف اسلامی رواج داشت و ترغیب شاهان صفوی و اهتمام عالمان شیعی در گسترش آن بسیار مؤثر بود؛ بهگونهای که این گنجینه در آن عصر و هم در سالهای پس از آن برای نخبگان و عموم طبقات محل رجوع و استفاده بود. آثار تدوینی عالمان مکتب اصفهان در نقطه اوج قرار دارد؛ هرچند در برخی حوزهها، از جمله در بخش ترجمه متون به فارسی، حرکت آغازین، پس از تأسیس این مکتب شکل گرفت.
1. ترجمه متون عربی به فارسی
متون اصلی شیعی به زبان عربی، در صدر متون ترجمه شده بود. نخستینگام در راه گسترش اندیشه شیعه به زبان فارسى، در عصر شاهطهماسب برداشته شد. به سفارش عالمان و تشویق و یارى شاه، رویكرد به ترجمه شكلگرفت و آثار مهمى از عربى به فارسى برگردانده شد. یكى از نامدارترین و مشهورترین مترجمان آن دوره، علىبن حسن زوارهاى (م 947ق) شاگرد محقق كركى است كه به دستور شاهطهماسب، كتاب الاحتجاج را كه مجموعهاى از مناظرات معصومان(علیهم السلام) با افراد مختلف است به فارسى ترجمه كرد. طهماسب همچنین براى تقویت مذهب تشیع، دستور ترجمه برخى نوشتههاى عربى شیعى را كه در شرح حال امامان(علیهم السلام) نوشته شده بود، به مترجمان داد.
ابوالحسن علىبن حسن زوارهاى، كشفالغمة (شرح حال ائمه اطهار(علیهم السلام)) را با عنوان عمدةالطالب فى ترجمهالمناقب؛ تفسیر امام حسن عسكرى(علیه السلام) را با نام آثارالاخیار؛ عدةالداعى را با نام مفتاحالنجاح؛ الطرائف را با عنوان طراوةاللطائف را به زبان فارسى برگرداند.(33) زوارهای کتاب روضةالواعظین و بصیرةالمتعظین فتال نیشابوری (شهادت 508ق) را به فارسی ترجمه کرد و آن را حلیةالموحدین نامید. در این اثر، علیبن حسن ترجمه منظوم قصیده تائیة دعبل خزاعی را آورده است. اثر مذکور، شامل مطالبی در تاریخ و سیره اهلبیت است. ایشان کتاب وسیلةالنجاة را که ترجمهای تحتاللفظی از کتاب اعتقادات شیخ صدوق است که بهخواهش برخی برادران دینی ترجمه کرد؛(34) ترجمه این اثر کلامی، تلاشی برای تبیین و تقویت عقاید مردم تلقی میشد.
محققّ کرکی که نقش اساسی را در ترویج ترجمه متون عربى به فارسى داشت، به انگیزه نشر معارف مذهبى میان فارسىزبانان، شاگردان تواناى خویش را بدینكار ترغیب مىكرد. قاضى احمد قمى از توصیه محقق به میراسداللّه شوشترى (م 960ق) در ترجمه كتاب الغیبة خود، چنین یاد مىكند: «در زمانى كه در عتبات عالیات در ملازمت مجتهدالزمانى شیخ على بودند، حسبالاشاره آن حضرت رسالةالغیبة كه از مؤلفات ایشان است به افصح عبارات و الطف استعارات ترجمه كرده، در باب علامات ظهور صاحبالزمان(عجل الله تعالی فرجه) رساله نوشته، به جلاءالعیون مسمّى ساخته و ادله سمعیه و عقلیه بر وجود آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه) اجرا فرموده».(35)
شاهعباس ثانی، همچون شاهطهماسب، دغدغه فارسینویسی متون دینی و ترجمه آثار معتبر شیعی داشت. بهگفته وحید قزوینی، روزی شاهعباس دوم در محفلی که عالمان و فضلای حوزه اصفهان حضور داشتند، از مولانا خلیلالله قزوینی (م 1089ق) که از شاگردان میرداماد و شیخ بهایی است، درخواست کرد کتاب کلینی را که دین قویم را اساس و بنیان و بیتالمعمور دین مصطفوی بدان آبادان است به فارسی شرح نماید که عموم سکان این دیار را که اغلب گفتوگوهای ایشان با لغت فارسی است، انتفاع حاصل باشد.(36) ترجمه کتابهای کلامی و اعتقادی در عصر شاهسلیمان، روندی مثبت و شایسته داشت و حاکم صفوی، گاه خود توصیه به تألیف یا ترجمه آثار میکرد.(37) هنگامی که عالمی با نام ظهیرالدین تفرشی کتاب نصرةالحق را در رد تبلیغات مبلغان مسیحی در تبریز و تفلیس بهنگارش درآورد، مورد تقدیر شاهسلیمان قرار گرفت و بعدها شاه از تفرشی خواست تا کتابش را از زبان عربی به فارسی ترجمه کند.(38)
ملامحمدباقر مجلسی یک متکلم روایی و حدیثگرا بوده و تمامی مستندات آرای کلامی شیعه را در روایات نشانداده است و بر اصالت کلام شیعه تأکید دارد. او در این راستا در نشر و ترویج احادیث معصومان جدیت و اهتمام داشت؛ شیخ یوسف بحرانی در اینباره مینویسد: «وی همان است که حدیث را بهویژه در دیار عجم رواج داد و انواع احادیث عربی را برای آنان به فارسی درآورد».(39) امتیاز آثار او، سلامت و روانی عبارات و سادهنویسی آنها است. ازاینرو، بسیاری از مردم از آن به خوبی بهره میبردند و با معارف و عقاید اصیل اسلامی آشنا میشدند. مجلسی انگیزه خودش را از ترجمه خطبه امام رضا(علیه السلام) به فارسی، استفاده طبقات گوناگون مردم از آن، معرفی میکند.(40) عظمت کار مجلسی در ترجمه متون عربی را در این سخن محدث نوری میتوان یافت: «علامه بحرالعلوم آرزو میکردند تمام کتابها و مصنفات وی در دیوان عمل علامه مجلسی که ترجمه متن اخبار است و همانند قرآن در تمام اقطار مشهور و شایع است در دیوان عمل وی نوشته شود و علت آن، استفاده و بهره است که از این کتب در اطراف و اکناف میشود و گروه زیادی از آن سود میبردند».(41)
از ترجمههای عربی به فارسی علامه مجلسی، میتوان به برخی آثار کلامی زیر اشاره کرد: ترجمه بابحادیعشر، ترجمه توحید رضا، ترجمه توحید مفضل، ترجمه جامعه (زیارت جامعه)، ترجمه حدیث جبر و اختیار.(42) آقاجمال خوانساری (م 1125ق) فرزند آقاحسین خوانساری (م 1098ق)، که در فضل و کمال، معروف و در علم حکمت و کلام و اصول و فقه، دانا بود،(43) نیز در روانسازی متون فرهنگ دینی و عمومیکردن آن، بسیار کوشیده؛ خوانساری کتاب الفصولالمختارة را که حاوی مجموعه مباحثات شیخ مفید با علمای اهلسنن، درباره مباحث اعتقادی و کلامی است، ترجمه کرد. او در مقدمه کتاب، انگیزه خود را در ترجمه چنین برمیشمارد: «تا فایده آن عام و اثرش در روزگار، تمام باشد؛ زیرا کتاب مزبور به زبان عربی تألیف شده و اکثر ساکنان بلاد عجم از معرفت آن بیبهرهاند».(44)
2. فارسینویسی
در عصر صفوی، براى تثبیت و ترویج تشیع، افزونبر ترجمه متون عربی، كتابهایى درباره اصول عقاید شیعى تدوین گردید. مولاناحسین معروف به الهى اردبیلی (م 950ق) از عالمان و فقیهان شیعی عهد اسماعیل و پسرش طهماسب است که اعتقادات و معارف شیعی را بهزبان فارسی تألیف کرد. او کتاب تاجالمناقب فی فضائلالائمةالاثنیعشر را در اوایل دوره صفویه (حدود 909 تا 912) به شاهاسماعیل اول تقدیم نمود. الهی اردبیلی در ابتكارى زیبا، رساله امامت را به زبان تركى نوشت و با این اقدام، فرهنگ شیعى را میان ایرانیان فارسى و ترکزبان گستراند. نورالهدایة اثر دوانی از نخستین اثرهای فارسی در اثبات ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) بود. به دستور شاهطهماسب کتاب منهجالفاضلین فى معرفةالائمةالكاملین درباره بحث امامت توسط محمد حموى ابهرى در سال 937ق به فارسى نوشته شد.(45) محقق سبزواری (م 1090ق) در مقدمه رساله فقهی فارسی به نام خلافیة، بحثی را به شناخت اصول دین اختصاص داده است. همو شرحی بر کتاب التوحید شیخ صدوق نیز نوشت.(46) او از رغبت فراوان مردم به امور دینی بهعنوان انگیزه تألیف اثر به زبان فارسی یاد میکند که نشان از نیازسنجی، نوآمدی و کارآمدی در آثار محقق سبزواری است.(47)
از پیشگامان فارسینویسی در حوزه عقاید، ملامحمدتقی مجلسی و فرزندش ملامحمدباقر است؛ ادوارد براون، با درک علت فارسینویسی مجلسی اول و دوم چنین بیان میکند: «دستاوردهای بزرگ حکمای شیعه اواخر دوران صفویه، چون ملامحمدتقی و محمدباقر مجلسی، همان ترویج آیین تشیع و تعمیم اخبار و احادیث در زبان رایج مردم بود. آنها میدانستند که برای دستیافتن به مردم، باید از زبان مردم سود جسته و سادهنویسی کنند».(48) علامه محمدباقر مجلسی، سرآمد فارسینویسان عصر صفوی است؛ ازاینرو، به این سخن محدث نوری میتوان پیبرد که فرمود: «احدی نیست مگر آنکه رهین منّت اوست».(49) بهبهانی، 49 اثر فارسی مجلسی را که تعدادی از آنها ترجمه متون احادیث است برمیشمارد؛ حقالیقین، حکمت شهادت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)، رجعت، سرورالشیعة و اصولالعقاید از جمله آثار قلمی فارسی او در علم کلام و عقائد است.(50) آقاجمال خوانساری نیز با روانسازی متون فرهنگ دینی و عمومینمودن آن، به ارتقای فرهنگ مذهبی ایران خدمت بسیار کرد. عقایدالنساء یا کلثوم ننه، کتابی طنزآمیز در نقد دینداری عامیانه و باورهای خرافی رایج میان زنان در دوره صفویه است.
3. عربینویسی
مجموعهای بزرگ از آثار نفیس علمی در حوزه کلام و حکمت شیعی در عصر صفوی توسط استوانههای دانش و فضیلت شیعه به زبان عربی نگاشته شد. در دوره میانی عصر صفوی، میتوان از کتاب القَبَسات اثر میرداماد یاد کرد. در این دوره، کتاب الحکمةالمتعالیة فیالاسفارالعقلیةالاربعة از ملاصدرا، از نظر جامعیت و دامنه تأثیر بر حوزه حکمت اسلامی در سدههای اخیر جایگاه ممتازی دارد. صدرالمتألهین برای اثبات ادعاهای فلسفی خویش از براهین عقلی، آیات، روایات و کشف و شهود عرفانی استفاده کرده است.
ملامحمدباقر مجلسی با تدوین کتاب بزرگ و گرانسنگ بحارالانوار، دایرةالمعارف حدیثی عظیمی را به جهان اسلام هدیه کرد که از آغاز تاریخ تشیع تا عصر وی، بینظیر و استثنایی بود؛ کتابی شامل همه مقالات و گفتههای شرع و دین،(51) با فراوانی موضوع و مدخل که همه شئون اندیشه و عمل و عقاید و احکام اسلام و تشیع را دربردارد. او با بهرهگیری از 365 کتاب که با در نظرگرفتن چاپ جدید یکصد و ده جلدی آن، در 2327 باب و بالغ بر حدود چهل هزار صفحه، به تهیه و تنظیم بحارالانوار پرداخت. مدت زمان تدوین این اثر را از سال 1070 تا 1105ق و با همکاری گروهی از شاگردانش چون مولاعبدالله افندی، مولاذوالفقاری، مولاعبدالله بحرانی، سیدنعمتالله جزایری، میرمحمدصالح خاتونآبادی و آمنه خاتون (خواهر مجلسی) دانستهاند.(52) مهمترین انگیزه مجلسی در تألیف این اثر، حفظ و صیانت اخبار و روایات شیعی در مجموعهای منظم با قالبهای طبقهبندی شده، نو و مرتب است تا مخاطب بهآسانی از گنجینه روایات بهرهمند گردد؛ ازاینرو، وی درصدد تمییز درستی و نادرستی آن نبوده است.(53) ملکالشعراء بهار درباره شاهکار مجلسی مینویسد: «این مرد اجتماعی که شیفته ترویج مذهب حقه بود، با وسایل و اسباب کار بینظیری که دردست داشت و همراهیهایی که دولت با اهلعلم از بدو ظهور صفویه تا آخر میکرد و با وجود دانشمندانی که بهواسطه سعهصدر و بسطید و خلق نیکو گرد او بودند، توانست در مدت عمر، قریب یکمیلیون و دویستودوهزار و هفتصد بیت درباره مذهب شیعه کتابت کند یا به امر او در دفتر او کتابت شود و بهنام وی مدون گردد و اگر به مجموع عمر او که هفتادوسه سال بوده است، این مبلغ را توزیع کنند، قسمت هر سالی نوزدههزارودویستوپانزده بیت و هر بیتی پانزده حرف میشود».(54)
د) رویکردهای کلامی در مکتب اصفهان
در مکتب اصفهان در کنار دانشهای رایج، کلام شیعی جایگاه ویژهای داشت؛ کلام، دانش عقاید ایمانی و اصول دین است که برای اثبات آن عقاید، با دلایل عقلی و نقلی استدلال و از آنها دفاع میکند.(55) در تاریخ کلام شیعه، شیخ صدوق، شیخ مفید و خواجه نصیرالدین طوسی بهترتیب از شخصیتهای برجسته نصگرایی، عقلگرایی وخردگرایی فلسفی بهعنوان سهرویکرد مهم کلامی بودهاند. استاد مطهری تأکید دارد که اگر ما بخواهیم متكلّمین شیعه را برشماریم و مقصودمان همه كسانى باشد كه درباره عقاید اسلامى شیعه تفكّر عقلى داشتهاند، هم جماعتى از راویان حدیث و هم جماعتى از فلاسفه شیعه را باید جزء متكلّمین بشماریم؛ زیرا چنانكه گفتیم حدیث شیعه و فلسفه شیعه هر دو وظیفه علم كلام را بهتر از خود علم كلام انجام دادهاند.(56) در عصر صفوی، بهدلیل فضای مناسب حاکم در اصفهان، بهنوعی همه جریانهای کلامی در آن حضور داشتند و افزونبر ادامهدهندگان جریانهای پیشین کلامی، جریانهای جدیدی نیز سامانیافت که در این نوشتار به رویکردهای مهم کلامی این مکتب اشاره میشود.
1. استمرار رویکرد کلام فلسفی
در دهههای آغازین عصر صفوی، اندیشه رایج کلامی، ملهم از اندیشه خواجه نصیرالدین طوسی (م 672ق) جریان داشت. این اندیشه کلامی با مقدمساختن طرح مباحث فلسفی بر مسایل اعتقادی، سیر فلسفیشدن کلامشیعی را به اوج رساند و به فلسفه نزدیک کرد. مقصود از فلسفیشدن کلام آن است که با مبنای صحیح فلسفی به بررسی و تبیین گزارههای کلامی بپردازد و بهتعبیردیگر بهروش فیلسوفان مدعای متکلمان را اثبات کند. خواجه نصیرالدین با تألیف تجریدالاعتقاد بهعنوان محكمترین متن كلامى، حرکت نوینی را در مسیر برهانیشدن کلام ایجاد کرد؛ آنگونه که علم کلام به مرور از سبک حکمت جدلی خارج شده و رنگوبوی حکمت برهانی به خود گرفت و در حقیقت كلام استقلال خود را در مقابل فلسفه از دست داد.(57)
کلام فلسفی خواجه از قرن هفتم تا عصر صفوی بهعنوان یک جریان غالب تلقی میشد و اکثر متکلمان شیعی به شرح و تلخیص کتاب تجرید میپرداختند و در حقیقت، شروح و حواشى این كتاب، تاریخ علم كلام و تطور اندیشه میان مسلمانان شیعه و سنی است. تجریدالاعتقاد حتی بر کلام اهلسنت تأثیر گذاشت و کتابهای المواقف، المقاصد و شرحهای آنها رنگ تجریدالاعتقاد به خود گرفتند. حتی برخی متکلمان اهلسنت مانند علاءالدین قوشجی متن تجریدالاعتقاد را برگزیده و بر آن شرح نوشته است. در سالهای آغاز دولت صفوی، سه شخصیت کلامی به نامهای دوانی، دشتکی و خفری به شرح و حاشیهنگاری بر تجرید اقدام کرده بودند و اندیشه کلامی خود را پیگرفتند. استاد شهید مطهری خاندان دشتکیها را واسطه انتقال فلسفه به مدرسه اصفهان میشمارد.(58) سیدصدرالدين محمّد دشتکی شيرازى (م 930ق) معروف به سیدسند و فرزندش غیاثالدین منصور (م 949ق)، بر تقریب و ترکیب فلسفه مشاء با کلام انجام دادند و ضمن شرح و حاشیهنگاری بر تجرید، اندیشه کلامی خود را پی گرفتند. آثار کلامی و فلسفی شمسالدین محمد خفری (م 957ق) نیز که گویا از شاگردان دوانی و سیدصدرالدین دشتکی بود،(59) موردتوجه حکمای اصفهان قرار داشت و حاشیه او بر شرح قوشچی از تجریدالاعتقاد توسط بسیاری از این حکما شرح داده شد.(60) خفری، در شکلگیری حکمت متعالیه و اندیشههای ملاصدرا موثر بود.(61)
در طول عصر صفوی نیز نمونههایی از ترویج اندیشه خواجه وجود داشت و بهدلیل سیطره فکری علمای جبل عامل در عصر اصفهان میتوان رگههایی از آشنایی آنان با کلام فلسفی را یافت. میرزا عبدالرزاق فیاض لاهیجى (م 1072ق) بیشترین تلاش را بر بسط کلام فلسفی ایفا کرد و دو شرح بر تجرید نگاشته است؛ یكى مفصل بهنام شوارقالالهام و دومى مختصر و كوتاه بهنام مشارقالالهام که هر دو ناتمام است؛ لاهیجی از شاگردان ملاصدرا و داماد وی بود. شوارقالالهام فى شرح تجریدالكلام یک موسوعه کلامی است که در آن بسیاری از آرای مهم در موضوعات مختلف کلامی، بحث و بررسی شده است؛ ازاینرو میتوان شرح فیاض را جامع اکثر نظرها و آرای متکلمان و فلاسفه پیش از خود دانست. او به افکار متأخران، شارحان و صاحبان حواشی بر تجرید و افکار متکلمان، شارحان مقاصد و مواقف و امثال آنها احاطه عجیبی داشت و به تعبیر آشتیانی، شرح لاهیجی بر تجرید، مطلقاً محکمتر و تحقیقیتر و مفیدتر از جمیع شروح و حواشی تجرید است.(62)
لاهیجی نخست مقدمهای در باب تعریف علم کلام، بیان موضوع، غایت و مرتبت آن میآورد، سپس به شرح متن کتاب میپردازد. ابتدا متن خواجه در تجرید را ذکر میکند و در پی آن، کلمات و توضیحات را مینگارد. در بیشتر موارد، شرح وی دربردارنده معانی الفاظ و تبیین مقاصد و مصنف در هر عبارت است.(63) فیاض لاهیجی گرچه داماد ملاصدرا و از شاگردان ممتاز او بود،(64) تحتتأثیر اندیشه مشاء و ابنسیناست. او با بیتوجهی به آثار کلامی شیخ مفید، سیدمرتضی و شیخ طوسی، نسبت به آثار فلاسفه و نقلقول آرای ایشان در شوارق اهتمام داشت؛ ازاینرو، این کتاب رنگ فلسفی زیادی به خود گرفته است. لاهیجی خود در مقدمه شوارق اذعان دارد وقتی فلسفه به سرزمین اسلامی آمد، اشاعره مسائل فلسفی را در کلام راه دادند تا مبانی و قواعد آن را رد کنند؛ معتزله نیز به قصد استمداد و استفاده از آن، مسائل فلسفی را بر کلام افزودند. در واقع عداوت با فلسفه از اشاعره شروع شد نه معتزله؛ ضمن اینکه اصول امامیه که از ائمه معصومین(علیهم السلام) گرفته شده، در بسیاری از موارد، مطابق آن چیزی است که نزد فیلسوفان است.(65)
از عبدالرزاق فیاض لاهیجی، کتاب فارسی گوهر مراد نیز به یادگار مانده است؛ این کتاب نیز رویکرد کلام فلسفی داشته و در سهبخش اصلی خودشناسی، خداشناسی و فرمان خداشناسی تدوین شده است. میرزا عبدالله افندی این کتاب را اثری در حکمت اسلامی معرفی میکند.(66) گوهر مراد افزونبر اینکه چکیده آرا و اقوال متکلمیان پیشین کلام است، حاوی نوآوریهای فلسفی و کلامی نیز هست. نوآوریهای فیاض در مباحثی مانند «اقسام حدوث و اقسام عدم»(67) یا تقریری نو از «مسئله اراده خداوند»(68) وجود دارد. لاهیجی برخی مباحث و عناوینی را که در آثار کلامی متقدم مطرح بوده، مانند تعذیب اطفال، آجال، ارزاق و اسعار را از فهرست مطالب خود حذف کرده و در مقابل به برخی مباحث پرداخته که در دیگر کتب، کمتر اشارهای بدانها شده است؛ سبب اجابت دعوات، حدوث امور خوارق عادت، سر انتفاع از زیارت قبور مؤمنین و مراقد صالحین(69) و همچنین کیفیت اخبار به مغیبات،(70) از مباحث افزوده گوهر مراد است.(71)
فیاض لاهیجی پس از گوهر مراد، کتاب سرمایه ایمان را تدوین کرد؛ او درباره سبب نوشتن آن به این نکته اشاره داشت که یکی از دوستان وی گوهر مراد را از «حوصله ضبط و فهم مبتدیان» زیاد دانسته و درخواست نگارش رسالهای در عقاید دینیه نموده که «به ضبط مبتدى اقرب و به فهمش اسرع بود» و وی در اجابت آن خواهش، سرمایه ایمان را نگاشت.(72) این کتاب مطابق اصول خمسه دین، در پنجباب تنظیم شده است. لاهیجی در این اثر از نقلقولهای متعدد از دیگر متکلمان دوریکرده و مطالب را ساده و روان و بهدور از تعقید و پیچیدهگویی نگاشته است. در این کتاب، دیدگاههای نوینی وجود دارد که در دیگر آثار کلامی فیاض اثری از آن نیست؛ لاهیجی قضایای مشتمل بر حسن و قبح مانند «العدل حسن» را از بدیهیات میداند. حکما این قضایا را از مشهورات میدانند. این مطلب در باب حسن و قبح از ابتکارات فیاض است.(73)
رساله فارسی شجره الهیه اثر میرزا رفیعای نایینی (م 1082ق) حاوی مباحث فلسفی، کلامی عمیق در مسائل اعتقادی شیعه با عنایت به قرآن و حدیث نوشته شده است. نایینی دانشمندی نامدار در فقه، اصول، حکمت و کلام است که در مکتب میرداماد، مولاعبدالله شوشتری و میرفندرسکی شاگردی کرد.(74) وی افزونبر فلسفه و کلام بر علوم اسلامی دیگری نظیر حدیث، تفسیر و فقه نیز مسلط بوده است. شجره الهیه یکدوره مختصر علم کلام با دلایل عقلی و برهانی و در عینحال مستند به آیات و روایات است. رفیعا نایینی انگیزه خود از نگارش این رساله را بهرهگیری دینورزان از بیان منظم مسائل و رسیدن آنان به معرفتالله ذکر میکند؛ چون بزرگترین نعمتی که انسان به آن اختصاص یافته، علوم دینی و معارف یقینی است که نجات و رستگاری انسان در دنیا و آخرت به تحصیل و نشر آن ارتباط دارد و زیان بزرگ و عذاب دردناک به فقدان و کتمانش وابسته است.(75) ثمره شجره الهیه نیز که خلاصه شجره الهیه است، از میرزا رفیعا به یادگار مانده است.
2. ظهور مجدد رویکرد کلام نقلی
کلام نقلی و روایی با محوریت هر متنی است که ریشه در وحی (قرآن و حدیث) داشته و به مسایل اعتقادی میپردازد؛ این رویکرد در عصر غیبت توسط شیخ صدوق، محقق شد و بعدها توسط متکلمان دیگر با سبکهای متفاوت ادامه یافت. این رویکرد از کلام، بر نصوص دینی جمود ورزیده و اندیشه بشری را از دستیابی به توجیه و تبیین عقلانی بسیاری از معارف دینی ناتوان میپندارد. این روش یگانه مرجع و منبع دستیابی به معارف دینی را نصوص و ظواهر کتاب و سنت میداند.(76)
شیخ صدوق در آثار کلامی خود در تبیین و استنباط مسائل اعتقادی یا در پاسخ به مشکل عقیدتی بهجای آنکه از خود دلیل و برهانی بیاورد، میکوشد به نقل احادیث بسنده کند. در این رویکرد، راهنمایی عقل فقط تا زمانی سودمند است که دست ما را در دست رهبران دینی قرار دهد و از آن پس باید خود را خادم شریعت بداند و دنبالهرو ظواهر آیات و روایات باشد. نصگرایان در مواردی در جایگاه دفاع از آموزههای دینی از ادلهعقلی بهره میگیرند.(77) شیخ صدوق به آرا و عقاید کلامی هم پایبند بود و تا حدی هم به روش عقلی و اجتهادی نیز عمل میکرد. ازاینرو، هر حدیثی که ظاهر آن با عقاید مورد اتفاق کلامی مثلاً در توحید و عدل مخالف بود به تفسیر و توجیه آن میپرداخت.(78)
کلام نقلی و روایی در جبلعامل نیز نمایندگانی یافت. شهیدثانی را میتوان بزرگترین شخصیت طرفدار رویکرد نقلی کلام دانست. این نگاه بهبرخی از شاگردانش که در عصر صفوی راهی ایران شدند نیز انتقال یافت؛ شیخ حسینبن عبدالصمد، پدر شیخ بهایی شاخصترین شاگرد شهیدثانی است که تأثیر فوقالعادهای در رویکردهای فکری و حدیثی ایران داشت.(79) او تصریح میکرد که به حکم عقل و روایات، تفقه در دین منوط به شناخت کافی احادیث پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) است.(80) در اصفهان ملامحمدتقی مجلسی (1070ق) که شاگرد شیخ بهایی بود، رویکرد کلام نقلی را ادامه داد و با تیزبینی راه خود را از مکتب اخباری و ملاامین استرآبادی ممتاز ساخت و اذعان داشت که: «طریق این ضعیف وسطی است ما بین افراط و تفریط».(81)
مهمترین فرد در رویکرد کلام نقلی، ملامحمدباقر مجلسی (۱۱۱۱ق) است و میتوان او را احیاگر مکتب کلامی قم در اصفهان دانست. مجلسی با محور قراردادن کلام روایی و نقلی در آثار خود از شیخ صدوق بیش از عالم دیگری ستایش و آرای او را نقل میکند و مجموعه آثار قلمی صدوق را معتبر میشمارد. مجلسی کوشید یک دوره کلام امامیه را با استناد به روایات عرضه کند.(82) مجلسی یک متکلم حدیثگرا بود و با محورقراردادن کلام روایی، هیچیک از شیوههای کلام فلسفی و یا کلام عقلی را نمیپسندید. او تمام مستندات آرای کلامی شیعه را در روایات نشان داده و بر اصالت کلام شیعه تأکید کرده است.(83) مجلسی در بحارالانوار بهخصوص در حوزه عقاید و کلام شیعه از هرگونه بحث و استدلال فلسفی دوری جسته است. او در مراةالعقول نیز احادیث اعتقادی را بهصورت نقلی و روایی تحلیل و بررسی کرده است.
حقالیقین اصلیترین اثر کلامی مجلسی است که در پایان عمر، آن را نگاشت؛ این كتاب یک دوره كامل مباحث اصولدین و ضروریات مذهبشیعه را دربردارد. روش مؤلف در اثبات مطالب، آمیزهاى از استدلال به آیات قرآن و روایات معصومان(علیهم السلام) است و در برخی مباحث به ادله عقلی نیز استناد میکند. بحث در توحید، نبوت و معاد بهصورت كوتاه تدوین شده است، ولى مؤلف حجم بیشتری از اثر خود را در مورد امامت اختصاص داده و با بررسى مسئله غدیر خم و ادله امامت بهتفصیل به اثبات امامت ائمه دوازدهگانه پرداخته است. علامه مجلسی در مبحث «وجوب نصب امام» از این نکته یاد میکند که: «امت خلاف كرده اند در آنكه امام بهمعنى كه مذكور شد، نصبكردن او ضرور و واجب است يا نه و بر تقدير وجوب بر حقتعالى واجب است يا بر امت ايضاً خلاف است كه عقل حكم مىكند به وجوبش يا به شرع». مجلسی آنگاه با اشاره به دیدگاه فرقه ناجيه اماميه براین نکته تأکید دارد: «واجب است بر پروردگار عالم عقلاً و سمعاً نصبكردن امام» و نخست به وجوه عقلی وجوب نصب امام میپردازد.(84)
حیات علامه مجلسی همزمان با رواج تفکّر اخباریگری بود، اما مجلسی را نمیتوان عالم اخباری مصطلح و ضد عقل دانست. او با وجود فعالیتهای فراوان حدیثی و اعتماد شدید بر روایات اهلبیت(علیهم السلام)، مبانی فکریاش با تفکّر اخباریگری متفاوت بوده است و وی قواعد اجتهاد و روش مجتهدان را پذیرفته بود و مطابق آنها فتوا میداد.(85) مجلسی نه منکر اجتهاد بود و نه از مجتهدان بدگویی میکرد، بلکه همچون متکلمان در مباحث اعتقادی به نظریهپردازی و نقد و بررسی روی میآورد.(86)
شیخ حر عاملی (م 1104ق) از مروجان بزرگ تکیه بر اخبار و ترویج آن بود. او تمام احادیث کتب اربعه را صحیح میدانست.(87) کتاب الفوائدالطوسیة یکی از مهمترین آثار قلمی شیخ حر است که آراء و منهج او را درباب حدیث مشخص میسازد. وی انگیزه خود را زدودن ابهام از چهره برخی احادیث، رفع احادیث شبههناک و نیز برخی مغالطات وارده میداند؛(88) فوائد عقایدی، از بخشهای مهم کتاب اوست.(89)
3. شکلگیری رویکرد کلام عقلی
کلام عقلی ثمره تلاش شیخ مفید (م 413ق) است. او ضمن کاستن رویارویی نصگرایان و عقلگرایان، عقلگرایی را در بغداد پینهاد و بر نقش قوه عقل در کسب معرفت تأکید کرد. وی کوشید بهکارگیری حجیت عقلونقل را دوباره احیا کند و شاگردان او همچون سیدمرتضی (436ق) و شیخ طوسی (م 460ق) نیز همین مسیر را پیمودند.(90) در طول سدههای بعد کلام عقلگرا با قدرت بیشتر، کلام امامیه را نمایندگی میکرد و در نهایت به کلام فلسفی گره خورد. برخی با اذعان بر سیطره کلام فلسفی در اصفهان از وجود رویکرد کلام عقلی غیرفلسفی نیز یاد میکنند و معتقدند آقاجمال خوانساری (م 1125ق) بهدلیل نقد آراء فلسفی همچون قاعده الواحد، حدوث عالم و.. در این جریان قراردارد!(91)
4. پیدایش رویکرد ترکیبی
در مکتب اصفهان، متفکرانی بودند که خود را در یکی از جریان کلامی عقلی، نقلی و کلام فلسفی منحصر نکردند و بهنوعی مشی آنان، ترکیبی از گرایش به نص، عقل و حتی عرفان بود. در زندگی علمی ملامحمدمحسن فیض کاشانی (م 1094ق)، هم گرایش به نص قوی بود و هم گرایش به علوم عقلی؛ او در سرتاسر عمرش درپی آن بود که بین فلسفه، عرفان، قرآن و روایات جمع کند.(92) فیض در بسیاری از آثارش، تنها راه نجات را مراجعه به قرآن و سنت معرفی کرد، اما در برخی کتب تألیفی خود در قامت یک متکلم و گاه فیلسوف برآمد. شهید مطهری، فیض را ذوحیاتین میشمارد؛ یعنى هم یک محدّث و فقیه است و گاه در آن كار محدّثى و فقاهتش بسیار قشرى مىشود و هم حكیم و فیلسوف است؛(93) بنابراین، شدتیافتن یک گرایش در او در یک زمان خاص بهمعنای کنارنهادن گرایش دیگر نبود. ازاینرو، باید فیض را با در نظرگرفتن و مطالعه همه آثارش شناخت.
فیض بر اینباور بود که اشتغال به کلام، وظیفه کسی است که واجبات الهی را انجام دهد و از آنها فراغت یابد و با پرداختن به کلام به شبهات غیرمسلمانان که درصدد ایجاد فاصله بین خدا و بندگانش هستند، پاسخ دهد،(94) ولی دیگران برای فراگیری اعتقادات صحیح باید به وحی الهی مراجعه کنند که بهواسطه پیامبران و اوصیای آنان و از طریق معرفت فطری در اختیار بشر قرارگرفته است. پیامبرانی که عاقلترین مردم بودهاند و راه خدا را با بیان و برهانی که متناسب با عقول طبقات مختلف مردم است، به آنان شناساندهاند.(95)
فیض کاشانی، آثار متعددی را برای تبیین اعتقادات شیعی تألیف کرد؛ در میان این آثار، کتاب عینالیقین الملقب بالانوار و الاسرار، یکی از آثار فاخر حکمی اوست که در مقدمه اذعان میدارد محور اثر یستقلّ فیه العقل غالباً، من دون توقّف علىالشرع، إلّا فی زیادة تتمیم، أو تبیین، أو تنبیه؛ آنکه مباحث کتاب بر محور عقایدی است که عقل در آنها استقلال داشته و برای ادراکشان نیازی به ادله شرعی نیست.(96) کتاب اصولالمعارف، تلخیص کتاب عینالیقین است و فیض کاشانی با محوریت ارائه یک دوره مباحث مهم عقلی، تلاش کرده بین طریقه حکمت و معرفت حاصل از بزرگان فلسفه و معارف وارده از معارف شیعه جمع کند.(97) کتاب علمالیقین فی اصولالدین، از مهمترین و مفصلترین کتابهای فیض درباره اعتقادات امامیه است که او با رعایت اعتدال در اسلوب فلسفی و اخباری، یک اثر فاخر و بدیع کلامی را در تألیف کرد. کتاب انوارالحکمة، گزیده تلخیص کتاب علمالیقین با افزوده «فوائد حکمیة» است.(98)
قاضی سعید قمی (م 1103ق) نیز از چهرههای کلامی مهم مکتب اصفهان است که ذوق عرفانی دارد. قاضی سعید بهواسطه استادش ملامحسن فیض کاشانی به صدرالمتألهین میرسد و همچنین از شاگردان درس اشراق فیاض لاهیجی است.(99) در نگاه علامه طباطبایی بعضى از اندیشمندان چون قاضی سعید کوشیدند تا بين ظواهر دينى و فلسفه آشتى برقرار سازند.(100) ازاینرو، میتوان قاضی سعید را از کسانی شمرد که انحصاراً در کلام فلسفی یا در کلام روایی جای نمیگیرد و بین این دو، رویکردی ترکیبی داشته است. سلبیبودن صفات باریتعالی از جمله آرا قاضی سعید است که در مکتوبات وی بهخصوص در شرح کتاب التوحید شیخ صدوق و کلید بهشت مورد تأکید قرار گرفته است. قاضی سعید، تفسیری عرفانی و فلسفی از اندیشههای استادش ملارجبعلی تبریزی (م 1080ق) ارائه داد که کاملا با روایات اهلبیت همخوانی دارد.(101) او در الهیات سلبی از استادش تأثیر پذیرفته است.(102) تبریزی افزون از نیمقرن، مدرس اول حوزه اصفهان بود و بهتدریس فلسفه و علوم عقلی اشتغال داشت؛ او یکی از مهمترین نظریهپردازان الهیات تنزیهی و سلبی در حکمت شیعی است.
نتیجهگیری
علما و اندیشمندان شیعه، رکن اصلی حاکمیت صفویان بهشمار میآمدند؛ در تجربه موفق حكومت صفویان، امكان هماهنگى سیاست و دین به ظهور نشست و فصل جدیدى از تعامل و همكارى دو نهاد دولت و دین رقم خورد و عالمان دین در گسترهاى وسیع و با توجه به ضرورتها و نیازها، به یک حرکت علمی مؤثر و موفق اقدام کردند. در آغاز دولت صفوی، جمع اندکی از علمای شیعه ایرانی حضور داشتند که تلاش آغازین آنان برای دولتمردان و جامعه ایرانی با اندیشه شیعه و انزوای نگرشهاى صوفیانه لازم بود. دعوت حاکمان صفوی از علمای دیگر بلاد بهویژه جبلعامل، رونقی به حیات علمی ایران داد و حضور چهرهای چون محقق کرکی در جهتگیرى كلى اندیشه كلامى شیعه مؤثر بود و زمینه پرورش نسلی از علمای ایرانی را فراهم آورد. علمای شیعه در مقاطع مختلف، بهخصوص در دوره حضور در اصفهان، از فرصت فراهمشده برای بسط و گسترش فرهنگ شیعی بهره جستند و برای این مجاهدت علمی گاه به تناسب مناصبی را در حکومت صفوی عهدهدار میشدند و حضور حتی در مهار كژىها و اصلاح دولتمردان و نظارت بر روشها و رفتارها نیز موثر واقع میشد؛ همزمان با زوال دولت صفوی نیز از نقش عالمان شیعی باید یاد کرد. آنگونه که ملااسماعیل خواجویی (م 1173ق) در فتنه حمله افغانها به مراکز علمی اصفهان، در حراست از اندیشه و آثار اعتقادی و انتقال آن به نسل بعد کوشید.(103)
مکتب علمی اصفهان، میراث بزرگ کلامی از خود برجای گذاشته است و تاکنون نیز بسیاری از آثار آن بر محافل علمی سایه افکنده و مرجع اصلی تلقی میشود؛ تحلیل رویکردهای کلامی رایج آن، بررسی قالب و محتوای محصولات علمی ارائه شده و همچنین درنگ در فارسینویسی و ترجمه آثار اصلی از زبان عربی به فارسی برای تبیین و تثبیت عقاید مردم، محورهای مهمی است که بررسی دقیق و گسترده را میطلبد.(104)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.