نقش شیعه در تدوین «فقه مقارن»
آیتاللّه شیخ جعفر سبحانی
مقدمه
اسلام، عبارت از عقیده و شریعت است. شمار زیادی از دانشمندان مسلمان عهدهدار تبیین بخش نخست اسلام، یعنی عقیده شدند. آنها تلاشهای خود را در راه تبیین اصول اسلام و پاسخ به نقدها و اشکالات پیرامون آن صرف کردند. این امکان برای محقّقان فراهم است که از طریق کتاب معجم التراثالکلامی،(1) از میزان تلاشهای صورتگرفته از سوی دانشمندان مسلمان در راه تثبیت بنیانهای عقیده و نشر آنها میان افراد امّت اسلامی، اطّلاع پیدا کنند.
مقصود از بخش دوم اسلام، یعنی شریعت، احکام شرعی تکلیفی یا وضعی متوجّه مکلّفین است. جمعیّت بزرگی متشکّل از صحابه، تابعان و فقها پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) تا به امروز در تبیین این بخش از اسلام سهیم بودهاند. برخی آنان، روایت فقهی را بدون فتوا آوردهاند، برخی دیگر براساس مضمون روایت فتوا دادهاند، بدون آنکه در سند و دلالت آن تحقیق کنند. برخی فقها هم در دریای بیکران منابع فقه، شامل کتاب، سنّت، اجماع و عقل غور کرده و پس از دقّتنظر در محتوای قرآن و جداسازی ناسخ از منسوخ آن، دقّت در سند، متن و دلالت حدیث، جداسازی احکام اجماعی از احکام اختلافی و رجوع به عقل استوار، که هر انسانی بر طبق فطرت خود بر طبق آن حکم میکند، فتوا دادهاند. البته منابع دیگری هم برای فقه اسلامی وجود دارد که تنها، فقهای اهلسنت به آنها استدلال کردهاند.
از دانشمندان و محدّثان مسلمان انتظار میرفت که در بیشتر فروع فقهی با هم اختلاف نداشته باشند، ولی انسان همیشه به تمام آرزوها و انتظارات خود نمیرسد. پس از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)، در کنار اختلاف در جانشین آن حضرت، در مسائل فرعی فقهی نیز میان مسلمانان اختلاف افتاد. نخستین اختلاف میان آنها، در تعداد تکبیرهای نمازمیّت اتّفاق افتاد که چهارتاست یا پنجتا. سپس بهتدریج قلمرو این اختلافات در محافل مسلمانان بیشتر و گستردهتر شد. هرچه از زمان پیامبر بیشتر فاصله گرفتیم، اختلاف در فتاوا هم بیشتر شد.
از سوی دیگر هم قرآن کریم و هم آثار رسیده از اهلبیت(علیهم اسلام) به اهتمام بر شناخت اقوال و آراء مختلف برای رسیدن به نظر صائب تاکید کرده است. قرآن میفرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِینَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب»؛ (پس به بندگان من مژده بده! كسانى كه گفتار را مى شنوند آنگاه از بهترین آن پیروى مى كنند، آنانند كه خداوند راهنمایىشان كرده است و آنانند كه خردمندند).(2)
علی(علیه السلام) در وﺻﯿﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪﺑﻦ حنفیه ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: «اﻗﻮال و ﻧﻈﺮات ﻣﺮدﻣﺎن را ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ، ﺳﭙﺲ ﻫﺮﮐﺪام را ﮐﻪ ﺑﻪ ﺻﻮاب و درﺳﺘﯽ ﻧﺰدﯾﮏﺗﺮ اﺳﺖ؛ ﺑﺮﮔﺰﯾﻦ و ﻫﺮﮐﺪام را ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻮک اﺳﺖ، رﻫﺎﮐﻦ ... ﺧﻮد را ﺑﻪ خطﺮ اﻧﺪاﺧﺘﻪ اﺳﺖ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ رأی ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺴﻨﺪه ﮐﻨﺪ و ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭘـﺬﯾﺮای آرای ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺎﺷـﺪ، ﻟﻐﺰشﮔﺎهﻫﺎ را ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﺪ».(3) برایناساس است که دانستن نظرات اختلافی فقهی، نشانه اعلمیّت و از مبانی اجتهاد بهشمار آمد. علمی به نام علمالخلاف یا فقه مقارن شکل گرفت.
الف) تعریف «علم خلاف» و «فقه مقارن»
«علم خلاف» یا «فقه مقارن» اینگونه از سوی فقها تعریف شد: «علمی که بهواسطه آن میتوان از طریق تبیین براهین شرعی و ردّ ادلّه، احکام فرعی مورد اختلاف میان پیشوایان دینی را حفظ یا تخریب کرد».(4) حاجی خلیفه در کتاب کشفالظنون، آن را اینگونه معرّفی کرده است: «علمی است که با آن، نحوه اقامه حجّتهای شرعی و دفع شبهات و نواقض ادلّه مورد اختلاف بهوسیله اقامه براهین، دانسته میشود. این علم، همان جَدَلی است که بخشی از علم منطق بهشمارمیرود، با این تفاوت که اختصاص به اهداف دینی دارد».(5)
دانشمند محقّق، سیدمحمدتقی حکیم میگوید: «برای فقه مقارن، حداقل دو معنا و کاربرد در منابع دینی بیان شده است. در معنای نخست، به گردآوری نظرات و فتاوای اختلافی در یک زمینه بدون سنجش آنها گفته میشود و در معنا و کاربرد دوم، بر گردآوری نظرات مختلف، ارزشگذاری و بررسی دلیل آنها، بههمراه ردّ یا ترجیح مستدلّ برخی آنها تاکید میشود». سپس میگوید: «معنای دوم به آنچه که اهلتحقیق از پیشینیان، آن را علم خلاف یا علم خلافیات نامیدهاند، نزدیکتر است». میان «فقه مقارن» و «علم خلاف» یک وجه اشتراک و یک افتراق وجود دارد. وجهاشتراک عبارت از گردآوری نظرات فقهی و مقایسه میان آنهاست و وجه افتراق این است که فقیه در «علم خلاف» بر خلاف «فقه مقارن» دیدگاههای از پیشپذیرفته دارد که درصدد دفاع از آن و رد دیدگاه مخالف است، اما فقیه در فقه مقارن در جایگاه حاکم و داوری است که باید همه مستندات را برای اصدار حکم مورد بررسی بیطرفانه قرار میدهد.(6)
البته باید توجه داشت که اغلب، این دو عنوان بدون در نظرگرفتن این تفاوت بهجای هم استفاده میشود و در اصطلاح جای مناقشه نیست. در هر صورت «اختلاف» به موضوعی برای نوشتن، میان بسیاری از فقها تبدیل شده است؛ مهمترین کتابهای خلافی اهلسنت از این قرار است:
- اختلافالفقهاء، نوشته طبری (م 310ق)؛
- اختلافالعلماء، نوشته: ابنمنذر نیشابوری (م 318ق)؛
- الأوسط فیالسنن والإجماع والاختلاف، نوشته ابنمنذر نیشابوری؛
- الإشراف علی مذاهب أهلالعلم، نوشته ابنمنذر نیشابوری؛
- اختلافالفقهاء، نوشته طحاوی (م 321ق)؛
- التجرید، نوشته قدوری حنفی (م 428ق)؛
- تأسیسالنظر، نوشته دبوسی حنفی (م 430ق)؛
- الخلافیات، نوشته بیهقی شافعی (م 458ق)؛
- الوسائل فیالفروق بینالمسائل، نوشته ابنجماعه شافعی (م 480ق)؛
- مختصر الکفایة، نوشته عبدری شافعی (م 493ق).(7)
خلافنویسی، همچنان بین فقهای اهلسنت ادامه یافته است. ما به همین ده نوشته پیشین، بسنده میکنیم. این نوشتهها عهدهدار بحث اختلاف میان فقهای یک مذهب مانند حنفیّه یا شافعیّه یا اختلاف میان عموم مذاهب اسلامی هستند. همانگونه که پیش از این گفته شد، علم خلاف، با تفاوت اندکی، نام دیگر فقه مقارن است؛غالباً اختلاف فتاوای فقها را نقل و سپس با فتاوای مذاهب دیگر مقایسه میکنند و نویسنده درصدد ترجیح یک مذهب بر مذهب دیگر است و در زیر ما کتابهای خلاف شیعه را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
ب) سبکهای فقه مقارن در مصادر شیعه
باتوجّه به اینکه گذشت زمان، به بسیاری از کتابهای فقهای پیشین شیعه آسیب رسانده و از آثار برخی فقها تنها نامشان به ما رسیده است. در توان ما نیست که نخستین فقهای شیعه که در زمینه فقه مقارن و علم خلاف کتاب نگاشتهاند را مشخّص کنیم. مسلماً در میان فقهای اصحاب ائمه اهلبیت(علیهم اسلام) عدهای از آنها به تألیف در زمینههای خلافی توجه کردهاند که فضلبن شاذان یکی از آنهاست. وی از اﺻﺤﺎب اﻣﺎم ﺟﻮاد، اﻣﺎم ﻋﻠﯽاﻟﻨﻘﯽ و اﻣﺎم ﺣﺴﻦ ﻋﺴﮑﺮی(علیهم اسلام) است و ﮐﺘﺎب اﻻﯾﻀﺎح وی در ﺑﯿﺎن ﻣﺴﺎﯾﻞ اﺧﺘﻼﻓﯽ در ﮐﻼم و مسائل فقهی اﺳﺖ و ﺟﺎیﺟﺎی آن ﻣﺴﺎﯾﻞ اﺧﺘﻼﻓﯽ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺴﺢ ﺑﺮ خفّ، ﻃـﻼق، ﻣﺘﻌـﻪ و... مورد بحث قرار گرفته است.
بعضی از کتابهای خلاف که در گذر زمان از بین رفتهاند، عبارتند از: کتاب حسنبن ابیعقیل (حدود 329ق) معروف به المتمسّک بحبل آلالرسول(علیهم اسلام) و کتاب محمّدبن احمدبن جنید (م 381ق) با عنوان تهذیبالشیعة لأحکامالشریعة که در بیست مجلّد نگاشته شده است. بر طبق آثاری که به ما رسیده است ما در یک نگاه کلی میتوانیم مجموع تألیفات و آثار مربوط به علمالخلاف که پایه فقه مقارن بهشمارمیآید در شیعه را در چهار سبک مورد مطالعه قرار دهیم:
1. سبک مورد استفاده در کتب متداول فقه
با این عنوان میتوان کتب فقهی زیر را بررسی کرد:
یکم. الإعلام
کتاب الإعلام نوشته شیخ مفید (336-413ق): بر طبق دانستههای ما، شیخ مفید نخستین کسی است که در اینباره به تفصیل سخن گفته است. ایشان کتاب «الإعلام فیما اتفقت علیه الإمامیة منالأحکام واختلافالآخرین فیها» را نوشته است. او کتاب «أوائلالمقالات» را نیز بهرشته تحریر درآورده و در آن، اصول مورد اتّفاق همه امامیّه را آورده و به نظرات اهلسنت هم اشاره کرده است. خواننده این دو کتاب با دقّتنظر در آنها، از نظرات امامیّه و فقهای دیگر مذاهب در هر مسئلهای آگاهی پیدا میکند. خوشبختانه نسخه تحقیقی این دو کتاب چاپ شده است.
دوم. الانتصار
کتاب «الانتصار»، نوشته سیدمرتضی (۳۵۵-۴۳۶ق): از جمله کتابهای مهمّی است که میتوان آن را از کتابهای «علم خلاف» یا «فقه مقارن» بهشمار آورد. این کتاب مشتمل بر 339 مسئله است. 230 مورد از این مسائل، به امامیّه اختصاص دارند. شمار مسائلی که گمان شده مختصّ شیعه است، ولی در مذاهب دیگر هم موافق دارند، نزدیک به 100 مسئله است. سیدمرتضی هنگام ارائه این مسائل فقهی امامیّه، نظرات مذاهب دیگر را نیز نقل کرده است. او با این کار، کتاب خود را به یک کتاب فقهی مقارن تبدیل کرده است. ایشان نظرات فقهی مورد اختلاف دیگر مذاهب را گردآوری و ادلّه آنها را ارزشگذاری کرده و قول برتر را بهصورت مستدلّ ترجیح داده است. این فرایند، همان فرایند «فقه مقارن» یا «فقه خلاف» است. ایشان در این نوشته، نشان میدهد کـه در مـوارد قـابلتوجهی اختلافی بین مذاهب نیست. حتی اختلاف مورد ادعا موهوم است و مواردی کـه شـیعیان دیدگاه خاصی دارند، این دیدگاه مستند به اجماع، آیات قرآن، سنت نبوی و روایات اهلبیت(علیهم اسلام) است.(8)
سوم. الخلاف فیالفقه
کتاب «الخلاف فیالفقه» نوشته سیدمرتضی؛ شیخ طوسی در کتاب فهرست خود، نام «مسائلالخلاف فیالفقه» و نجّاشی، نام «شرح مسائلالخلاف»(9) را برای این کتاب ثبت کردهاند. سیدمرتضی در چند جا از کتابهای خود به این کتاب ارجاع داده است.(10) این کتاب در موضوع فقه مقارن بحث میکند. سیدمرتضی در این کتاب، شیوههای اجتهادی غیرشیعه مانند: قیاس و خبر واحد را بهکار برده است. او در یکی از رسالههای خود گفته است: «دلیلی که باعث شد ما نیازمند کار پیرامون مسائل خلاف شویم و در آن با شیوه غلبه بر خصم با ادلّه خودشان (جَدَل) بهسراغ قیاس و خبر واحد، برویم، بدون آنکه معتقد بهدلیلبودن آن دو در شرع باشیم، این است که زمینه مناظره با اهلسنّت بهگونهای فراهم شود که به سراغ اصول غیرقابل دسترسی برای آنها نرویم».(11)
چهارم. تعلیق خلافالفقهاء
کتاب «تعلیق خلافالفقهاء» نوشته سیدرضی (359-406ق). آقابزرگ طهرانی، در کتاب الذریعه، احتمال داده است که این کتاب، حاشیهای بر کتاب برادرش، سیدمرتضی (الخلاف فیالفقه) باشد.(12)
پنجم. الخلاف
کتاب «الخلاف»، نوشته شیخالطائفه، شیخ طوسی (385-460ق): این کتاب، گستردهترین کتاب شیعه در قرن پنجم در مورد اختلاف مذاهب اعمّ از شیعه و اهلسنت است. شیخ طوسی در مقدّمه این کتاب مینویسد: «شما شاگردان من، که خداوند شما را تأیید کند، از من چند درخواست کردهاید: مسائل مورد اختلاف میان خودمان و همه فقهای اهلسنّت در گذشته و حال را برایتان املا کنم، مذهب هر مخالفی را بهصورت مشخّص، ذکر کنم و عقیده درست و شایسته در مورد آن را بیان کنم، هر مسئلهای را بههمراه دلیلی بیاورم که با آن به احتجاج با اهلسنّت میپردازم، خواه از ظاهر قرآن باشد یا سنّت قطعی یا اجماع و یا مفهوم مخالف (دلیل خطاب)، که علمآور باشد. روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) را برای شما بیاورم که طرف مقابل ما عمل به آن را بر خود لازم دانسته و از آن پیروی میکند. بههمراه روایت نبوی مورد استناد اهلسنت، روایتی نبوی را از طریق امامیّه و امامان معصوم(علیهم اسلام) بیاورم، اگر مسئلهای مورد اجماع شیعه بود یا اختلافی میان آنها وجود داشت به آن اشاره کنم و در همه این موارد به سراغ گزیدهگویی بروم؛ زیرا چهبسا افرادی که این بحثها را مینگرند، از طولانیشدن آنها، دچار ملالت و خستگی شوند».(13) این کتاب در 6 مجلّد به صورت تحقیقی چاپ شده است.
با توجّه به اینکه کتاب الخلاف سیدمرتضی در دسترس ما نیست، نباید که میان این کتاب و کتاب الخلاف شیخ طوسی داوری کنیم تا ببینیم آیا ایشان کتابش را براساس کتاب استاد خویش نوشته یا در تألیف خود شیوه مخصوص به خودش را در پیش گرفته است؟
ششم. غنیةالنزوع
کتاب «غنیةالنزوع»، نوشته حمزةبن علیبن زهره (511-585ق)، چهبسا خواننده این سطور، تعجّب کند که این کتاب از «فقه مقارن» بهحساب آمده است، امّا خواننده با بررسی این کتاب درمییابد که هرچند این کتاب، در موضوع فقه امامیّه است، ولی نویسنده در هر مسئلهای نظر اهلسنّت را نیز بیان کرده است. نویسنده در مسائل زیادی از آیات قرآن کریم کمک گرفته است. ایشان در جاهای گوناگون کتاب به حدود 250 آیه قرآن استدلال کرده است. او در این کتاب روایات نبوی فراوانی، برای استدلال یا احتجاج با اهلسنّت آورده است. آیات قرآن و روایات نبوی از نگاه ابنزهره، شبیه به اصول موضوعهای هستند که اهلسنّت هم آنها را میپذیرند. به علّت این امتیاز، کتاب ابنزهره به فقه مقارن تبدیل شده و جای خالی موجود در کتابخانه فقهی عصر خود را پُر کرده است.(14)
هفتم. جامعالخلاف والوفاق بینالإمامیة و بین أئمّةالحجاز والعراق
کتاب «جامعالخلاف والوفاق بینالإمامیة و بین أئمّةالحجاز والعراق»، نوشته شیخ علیبن محمّد قمی سبزواری (620ق) است. ایشان از بزرگان قرن هفتم هجری بهشمارمیرود. محقّق کتاب، در مقدّمه مینویسد: «در ترتیب کتاب از شیوه ابنزهره در کتاب الغنیه پیروی شده است. بیشتر عبارات کتاب ابنزهره به همراه توضیح بیشتر و با آوردن مطالب تکمیلی از دیگر کتابها بهویژه کتاب مسائل الخلاف شیخ طوسی، نقلشده است، نویسنده در آخر کتاب تصریح کرده است، که این کتاب را برای اهدافی نوشته است؛ از جمله آنکه نام پیروان مذاهبی که ابنزهره نیاورده است را تکمیل کند».(15)
نویسنده در پایان کتاب مینویسد: «اینها تمام مطالبی است که مقصودمان از تألیف این کتاب بود. مقصود ما این بود که گفتار مخالفان و نامهای آنها را که در بخش سوّم کتاب غنیةالنزوع إلی علمالأصول والفروع (فروع فقه) توسّط نویسنده این کتاب آورده نشده، ولی با آنها احتجاج کرده است را بیاوریم. ما همچنین هر بخش و فصلی را که نیاز به آنها آشکار شده و در آنها اختلاف هم وجود دارد را به این کتاب اضافه کردهایم. با توفیق و ارشاد و هدایت الهی این کتاب در روز استفتاح (گشادهخواهی)، پانزدهم ماه رجب سال 698ق، در مشهد مقدّس به اتمام رسید. خداوند را بر آغاز و فرجام این کار شکرگزار هستم».(16)
هشتم. منتهیالمطلب فی تحقیقالمذهب
کتاب منتهیالمطلب فی تحقیقالمذهب، نوشته علّامه حلّی (648-726ق) است. علّامه حلّی، این نابغه دهر، کتابها و دورههای گوناگونی را در همه بابهای فقهی به نگارش درآورده است. این کتاب ایشان، از جمله کتابهای درخشان در سپهر دانش و از برترین کتابهای نوشته شده در موضوع «فقه مقارن» است. نویسنده در این کتاب بهصورت گسترده نظرات مذاهب مختلف را در عمده مسائل فقهی نقل کرده است. ایشان در این کتاب ابتدا فتوای خود و سپس فتاوای دیگر فقیهان امامیه در همان موضوع را بیان میکند. سپس به بیان نظرات فقهای دیگر مذاهب میپردازد. سپس ادله خود را بیان میکند و برای تأثیرگذاری بیشتر، ابتدا ادله مشترک مانند نص یا ظهور قرآنی یا حدیث نبوی را بیان میکند. سپس به ذکر ادله معتبر در نزد شیعه رویمیآورد و همچنین ابتدا به ادله اولیه و اصلی و سپس به ادله ثانویه مانند اصل عملی استناد میکند.
علاّمه در کتاب رجالی خود الخلاصة در تعریف این کـتاب مـیگوید: «همانند این کتاب تابهحال کار نشده است؛ ما در آن همه آراء و مذاهب فقهی مسلمانان را آوردیم و دیدگاه مخالف را ابطال و نظر مورد قبول خود را ترجیح و تثبیت نمودیم».(17) در بعضی از کتب، آن را الکتابالکبیر نامیده است.(18) در تحریرالأحکام آورده است: «این کتاب برای کسانی است که خواستار فـراگیری فقه در حدّ متوسط آن هستند و کسی که خـواستار فـراگیری آن در حدّ گستردهتر است به کتاب تذکرةالفقهاء و آنکه اراده رسیدن به نهایت درجهای از فقه را دارد به کتاب منتهیالمطلب فی تحقیقالمذهب مراجعه نماید».(19)
ایشان در چندین کتاب خود این کتاب را اینگونه توصیف کرده است که با تمامشدن عمرش، این کتاب هم به پایان میرسد، امّا متأسفانه، با تمامشدن عمر ایشان هم کتاب جهاد به پایان نرسید؛ این کتاب در 15 مجلّد تا اوایل «کتاب البیع» تحقیق و چاپ شده است. علّامه حلّی، در مقدّمه این کتاب میگوید: هنگامی که خداوند متعال به من لطف فرمود و در جستوجوی شریعت محمّدی و امّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) به درستترین و صادقانهترین راهها و کاملترین شیوههای معرفتی و محکمترین آنها یعنی راه امامیّه که به گفتار و کردار امامان معصوم(علیهم اسلام) از هرگونه لغزش در گفتار و کردار، تمسّک میجویند، دست پیداکنم، دوست داشتم تا قانونی را در این مورد بنویسم که مشتمل بر مقاصد و اهداف و فوائد این شریعت بهگونه مختصر و مفید، باشد؛ از زیادهگویی بهدور باشد، اختلافات موجود در میان پیروان اهلبیت(علیهم اسلام) را نیز بیان و به مذاهب مخالفان مشهور به همراه ادلّه هرکدام از آنها، اشاره کنم. نام این قانون جامع را منتهیالمطلب فی تحقیقالمذهب گذاشتم. از لطف خداوند متعال امید دارم که این کتاب پس از توفیق الهی جهت به پایان رساندن آن، از کتابهای دیگر نفعش بیشتر باشد.(20)
نهم. تذکرةالفقهاء
کتاب «تذکرةالفقهاء»، نوشته علّامه حلّی است. نابغه عراق، کتاب دیگری را در فقه مقارن تألیف کرده است. دلیل ترغیب علّامه در تألیف کتاب این بوده است که نظرات مذاهب را برخلاف تألیف قبلی خود تلخیص کند. او در پیشگفتار کتاب میگوید: «در این کتاب معروف به تذکرةالفقهاء تصمیم قطعی دارم که فتاوای علما را خلاصه کنم و قواعد فقها را در قالب درستترین راهها و با براهین محکم و گفتارهای صادقانه و با بیان شفّاف، که شیوه امامیّه است بهصورت خلاصه و بهدور از زیادهگویی و اطاله کلام بیاورم. امامیّه، دین خود را از وحی الهی و علوم ربّانی میگیرند، نه از رأی و قیاس و اجتهاد شخصی. در این کتاب، در هر مسئلهای به اختلافات موجود در آن اشاره کردهام و در داوری میان آنها منصفانه گام برخواهم داشت. این کتاب را در پاسخ درخواست دوستداشتنیترین آفریدههای خدا نزد من و عزیزترین آنها، پسرم محمّد، مینویسم...».(21)
این کتاب در بیست مجلّد تا اوایل کتاب نکاح به چاپ رسیده است. تنها همین اندازه از این کتاب در دسترس ما بوده است. گمان میکنم که علّامه این کتاب را تا آخر ابواب فقهی به پایان رسانیده است، هرچند بیشتر از همین مقدار موجود، بهدست ما نرسیده است. پشتوانه گمان من این است که ایشان میگوید: مجلّد پانزدهم کتاب تذکرةالفقهاء بهدست نویسنده محتاج به عنایات پروردگار آن، حسنبن یوسفبن مطهّر حلّی، در شانزدهم ذیحجّه سال 720ق در حلّه به پایان رسید و پس از این مجلّد، مجلّد شانزدهم میآید که «مقصد سوّم: درباره بقیّه احکام نکاح است».(22) با وجود آنکه نویسنده پس از این تاریخ، حدود 6 سال زندگی کرده و در سال 726ق وفات یافته است، بعید است که نوشتن بقیّه کتاب را رها کرده باشد.
دهم. المؤتلف منالمختلف بین أئمةالسلف
کتاب «المؤتلف منالمختلف بین أئمةالسلف»، نوشته شیخ طبرسی (471-548ق): این کتاب خلاصه کتاب الخلاف شیخ طوسی است. با توجّه به اینکه کتاب الخلاف کتاب مبسوطی بوده که همه فروعات فقهی و مناقشههای پیرامون آنها در آن آورده شده است، امینالاسلام طبرسی آن را خلاصه کرده است. تألیف در زمینه فقه مقارن تا نیمههای قرن هشتم هجری ادامه یافت، ولی پس از آن ما به کتابی از امامیّه که این شیوه مرسوم را دنبال کرده باشد، دست پیدا نکردیم. شاید علت این امر این نکته باشد که فقهای شیعه در قرون سابق، بهویژه از زمان شیخ مفید تا زمان علامه، مراودات علمی بیشتری با فقهای دیگر مذاهب اسلامی داشتهاند. باید گفت اقتضای موقعیت مکانی یا اجتماعی حوزه شیعه همین بوده است، مثلاً قرارداشتن حوزه علمیه شیعه در بغداد، یکی از این عوامل بود. در این دوران، فقهای شیعه به نظرات دیگران توجه بیشتری داشتند، ولی کمکم بهعلت فاصلهگرفتن حوزه شیعه از حوزههای اهلسنت نیاز کمتری به آن احساس شده است. شاید یکی از علل آن نیز انسداد باب اجتهاد نزد اهلسنت بوده است که آنها نظر تازهای نداشتهاند تا از سوی فقهای شیعه بررسی شود. بههرحال در عصر حاضر، با گسترش فزاینده و بیسابقه ارتباطات نیاز به فقه مقارن افزایش یافته و بهصورت یک ضرورت علمی درآمده است.
2. سبک مورد استفاده در کتب آیاتالاحکام
فقه مقارن در میان امامیّه به سبک و شیوه دیگری ادامه یافته است. این سبک جدید، عبارت بود از: بررسی آیاتالاحکام بهصورت مبسوط همراه با آوردن نظرات شیعه و اهلسنت. در اینجا نمونههایی از کتابهای مقارنهای با این شیوه جدید را میآوریم:
یکم. فقهالقرآن
«فقهالقرآن» از قطبالدین ابوالحسین سعیدبن هـبةالله راونـدی(375ق) بـهعنوان اولین کتاب جامع در اینزمینه است که در عین جامعیت در نهایت ایجاز و بهترتیب ابواب فقه است. در این کتاب، ایشان علاوه بر دیدگاه امامیه و آراء فقهی دیگر فقهاء و مفسرین را نیز نقل میکند و سپس به استدلال میپردازد. راوندی در مقدمه کتاب خود این نکته را یادآوری میکند که کسی از فقهای ما تاکنون کتاب مستقلی درباره آنچه که از قرآن در زمینه فقه استفاده میشود ننوشته است. وی در توجیه این مطلب چنین میگوید: این موضوع به این خاطر است که دلیل درستی همه مواردی که امامیه در آن نظر اختصاصی - چه در پذیرش احادیث شرعی و چه تکالیف نقلی - یا دیدگاه مشترک دارد، اجماع طائفه امامیه است، چون اجماع این طائفه دلیل قطعی بر آن است که معصوم که خطاپذیر نیست، در اجماع داخل است. برایناساس، اگر کتاب خدا یا دلیل دیگری که موجب علم و یقین میشود به آن (اجماع) اضافه شود، یک نوع فضیلت و قرارگرفتن دلیلی در کنار دلیل دیگر محسوب میشود، وگرنه در خود اجماع شیعه کفایت است.(23)
دوم. کنزالعرفان فی فقهالقرآن
«کنزالعرفان فی فقهالقرآن»، نوشته جمالالدین مقدادبن عبدالله سیوری (م 826ق) است. این کتاب، تفسیر آیاتالاحکام است. ذهبی در کتاب التفسیر والمفسّرون خود از این کتاب نام برده و گفته است: این تفسیر، تنها به آیاتالاحکام پرداخته و همه سورههای قرآن را بهصورت ترتیبی تفسیر نکرده است. این تفسیر، مانند تفسیر جصّاص و ابنعربی، آیاتالاحکام در هر سورهای را بررسی تفسیری میکند. بالاتر از اینها، روش مقداد سیوری در تفسیر این است که مانند ابواب فقهی، ابوابی را در کتاب تفسیری خود ایجاد کرده و در هر بابی، آیاتی که زیرمجموعه آن باب فقهی قرار میگیرد را آورده است. برای نمونه، در باب طهارت، آیات قرآنی مربوط به طهارت را آورده و هر آیه را بهصورت جداگانه شرح و تفسیر کرده است. او احکام مطرحشده در آیات را براساس اعتقاد امامیّه در فروع فقهی خود تبیینکرده و مذاهب دیگر را نیز بررسی میکند و پاسخ مخالفان شیعه اثناعشری را داده است.(24)
روش سیوری این است که در ابتدای هر باب فقهی، ابتدا معنای لغوی و اصطلاحی عنوان آن باب را ذکر میکند و سپس براساس تقسیمبندی که خود برگرفته از قرآن است، به ذکر مباحث فقهی و تفسیری آیات مربوط به آن باب میپردازد. البته ایشان افزون بر بیان اختلافنظر فقهای مذاهب دیگر، اگر در مسئلهای بین فقهای مذهب امامیه هم اختلاف وجود داشت آن را نیز میآورد و نظر خود را درباره یکی از دو قول یادآور میشود. برای نمونه، ایشان پس از بیان موارد اختلاف بین امامیه و اهلسنت، در کیفیت تشهد و سلام نماز و اثبات دیدگاه شیعه امامیه دراین زمینه به اختلاف بین فقهاء شیعه در وجوب یا عدموجوب «السلام علیك ایها النبی و رحمةالله وبرکاته» در تشهد آخر اشاره میکند. همچنین دو دیدگاه را در اینباره نقل میکند و برای اثبات عدموجوب آن نه وجه و دلیل میآورد. سپس این وجوه را نقد میکند و خود وجوب آن را در تشهد آخر نماز تقویت کرده است.(25)
سوم. زبدةالبیان فی أحکامالقرآن
کتاب زبدةالبیان فی أحکامالقرآن، نوشته محقّق اردبیلی (م 993ق) است. نویسنده، از بزرگان و محقّقان فقهای شیعه است و در فضل و برتری ایشان، کتاب معروف مجمعالفائدة والبرهان او کفایت میکند. نویسنده در کتاب زبدةالبیان براساس شیوه فاضل مقداد سیوری گام برداشته است. او به نظرات غیرشیعه در تفسیر آیات مرتبط با استنباط احکام شرعی اشاره کرده است. محقق اردبیلی کتاب خود را بهسبب تبرک با تفسیر سوره حمد آغاز میکند و برخی احکام فقهی مانند استحباب تسمیه و حمد در ابتدای هرکار و عدمجواز کمکگرفتن در امور عبادی مانند وضو از دیگری، یا عدمجواز نماز در حال تکیهکردن بر دیگری را از آن برداشت میکند. سپس بهترتیب ابواب فقهی به تفسیر آیات میپردازد. روش محقق اردبیلی در این تفسیر در اغلب موارد، پرداختن به اقوال و نقل ادله آنها نیست، بلکه عمده نظر وی، تعیین معنای ظاهر آیات است و اگر مواردی براساس نظر فقهی شیعه و اهلسنت برخلاف ظاهر آیه شکل گرفته، مانند عدماشتراط خوف در وجوب قصر در سفر، ادله آن را بیان میکند. او همچنین در بیان دیدگاه شیعه مؤیدین آن از اهلسنت را ذکر میکند و از منفرد جلوهدادن دیدگاه شیعه پرهیز میکند. ایشان به ذکر مشترکات و همچنین ادله مشترکه توجه ویژهای دارد؛ بنابراین، تعابیر مانند «و یدلّ علیهالأخبار من العامّة والخاصّة»(26) یا «من طرقالعامّة والخاصّة»(27) یا «على ما نقل من العامّة والخاصّة» در کتاب ایشان فراوان بهچشم میخورد.(28) در این شیوه جدید «فقه مقارن»، ما تنها بهآوردن همین سه کتاب بسنده کردیم و از دیگر نوشتهها و کتابها در زمینه «فقه مقارن» نامی نبردهایم.
3. سبک مورد استفاده در کتب قواعدالفقه
محقّق گرانسنگ، محمّدبن مکّی عاملی (734-786ق) معروف به پیشوای فقه، کتابی درباره قواعد فقهی با نام «القواعد والفوائد» را تألیف کرده است. این کتاب مشتمل بر نزدیک به 330 قاعده فقهی است. «شهید اول» در این کتاب، افزون بر نظرات امامیّه بهنظرات دیگران هم اشاره کرده است. ایشان معمولاً در این کتاب، از فقهای اهلسنت بهعنوان بعضالعامه نام میبرد و اقوال و نحوه استدلال آنها را بیان میکند و به آنها پاسخ میدهد. این شیوه در فقه، هرچند در چارچوب ویژهای است، ولی میتوان آن را فقه مقارن در یک زمینه خاص دانست. تألیف مقارن به این شیوه، پس از شهید اول هم ادامه یافت. شیخ گرانسنگ، زینالدین عاملی معروف به شهید ثانی (911-966ق) تمهیدالقواعد را تألیف کرد. او در این کتاب براساس شیوه و سبک شهید اول گام برداشته است. شمار قواعد فقهی در این کتاب به 200 قاعده رسیده است. شهید ثانی نیز نظرات و گفتههای دیگر مذاهب اسلامی را گاهی باعنوان بعضالعامه یا جماعة منالعامة نقل میکند و گاهی صاحبان اقوال را به صراحت نام میبرد. پس از شهید ثانی، مرحوم نراقی در کتاب عوائدالایام فی بیان قواعدالاحکام، این شیوه را البته بهصورت کمرنگتر ادامه داده است. وی در کتاب خود، اغلب به نقل دیدگاههای مختلف فقهای شیعه میپردازد و گاهی هم دیدگاه دیگر مذاهب را مورد اشاره قرار میدهد.
یکی از مهمترین آثاری که در این راستا باید ارزیابی شود، کتاب «تحریرالمجلة» اثر ماندگار مرحوم محمدحسین کاشفالغطاء است که وی کتاب «مجلةالاحکامالعدلیة» که توسط عدهای از دانشمندان و حقوقدانان عثمانیها در استانبول تدوین شده بود و مرجعی برای حقوق مدنی مبتنی بر فقه اهلسنت و ماده درسی در مراکز علمی بهشمار میرفت، براساس فقه شیعه مورد بررسی قرار داده و آن را براساس فقه شیعه از نو سامان دادند. مرحوم کاشفالغطاء در مقدمه کتاب خود، هدف از تألیف این اثر علمی را چنین بیان کرده است: مقصود اصلی از اینکار دو چیز است: شرح و تعلیق بر کتاب برای حل برخی مشکلات آن، بیان موارد انطباق و عدمانطباق آن با فقه امامیه تا با اینکار جایگاه فقه جعفری، غنای علمی، کثرت فروعات، قوت دلیل و استحکام مبانی، والائی مفاهیم و مطابقتش با عقل و عرف در اکثر موارد همراه با دورنگری آن در میان فقه سائر مذاهب روشن شود. البته ما حق آقایان دیگر را نیز کم نمیشماریم... .(29)
به اینترتیب، ایشان در این کتاب، موفق شدهاند افزون بر بحث علمی مقارن درباره حدود صد قاعده فقهی که بهعنوان قواعد عامه در ابتدا کتاب یادشده ذکر گردیده و همچنین اضافهکردن قواعد غیرمذکور در این کتاب بیش از 1700 ماده قانونی برگرفته از فقه اهلسنت را نیز براساس فقه اهلبیت مورد بررسی قرار دهد.
اشاره به نظرات فقهی بزرگان مذاهب دیگر در کتب متأخرین
کتابهای فقهی نوشتهشده در قرنهای اخیر از زمان محقّق ثانی معروف به محقّق کرکی (م 940ق) صاحب کتاب جامعالمقاصد، تا به امروز خالی از اشاره به نظرات بزرگان مذاهب فقهی نبوده است. خیلی کم اتّفاق افتاده است که یک کتاب فقهی استدلالی، خالی از اشاره به فتاوای اهلسنت باشد. اگر فردی در این زمینه، شکّی دارد باید کتاب جامعالمقاصد محقّق کرکی و جواهرالکلام فی شرح شرائعالإسلام شیخ نجفی (1193-1266ق) را مطالعه کند. این کتاب از جمله گستردهترین کتابهای فقهی است که فقیه، بینیاز از مراجعه به آن نیست و سرشار از نظرات فقهی گوناگون است.
4. سبک مقارن درون مذهبی
مفتوحبودن باب اجتهاد در شیعه، گسترش اجتهاد و بررسی مسائل گذشته با دیدگاهی عمیقتر را درپی داشته است. بنابراین نیاز به مقارنه و مقایسه بین اقوال و آراء درونمذهبی و ادله آنها احساس شده است و این خود به ظهور شکل جدیدی از تألیف در فـقه شیعه و جمعآوری خلافیات بین فقیهان شیعه انجامیده است. علامه حلّی نخستین فقیهی است که با نوشتن کتاب «مختلفالشیعة» به این موضوع پرداخته است. در مقدّمه کتاب مختلفالشیعة که فقه مـقارن در مـحدوده اختلافنظر فقیهان شیعه است میگوید: «در این کتاب تنها موارد اختلافنـظر فـقیهان شیعه را آوردم، و اختلافنظر شیعه و اهلسنت را موکول کردهام به کتاب کبیر منتهیالمطلب».(30) مفتاحالکرامه سیدجواد عاملی، مصداق تکاملیافتهتر این قبیل کتب است. جواهرالکلام نیز در این بخش مقارنه را به قوت خود ادامه داده و متعرض همه اقوال در مسئله و ادله آنها میشود.
ج) فقه مقارن در قرن معاصر
تلاشهای متعدّدی برای تألیف فقه مقارن در محافل علمی پدیدار شده است. اهلسنت در این زمینه به دو کار دست زدهاند: جمعی از فقهای سوریه در دانشگاه دمشق به تألیف یک دانشنامه فقهی مقارنهای اقدام کردهاند. پس از گذشت مدّتی، اینکار در قالب پروژهای بهنام «دانشنامه جمال عبدالناصر» به وزارت اوقاف مصر منتقل شده است. از دانشنامه فقهی 20 مجلّد در یک چاپ و 26 مجلّد در چاپ دیگر منتشر شده است. البته انتشار مجلّدات دیگر سرانجامی نداشت.(31)
در برخی مدخلها به نظر شیعه امامیّه با تکیه بر کتاب «تحریرالاحکام» نوشته علّامه حلّی اشاره شده است. نحوه ارائه نظرات شیعه بهگونهای است که واقعیّت فقه امامیّه را منعکس نمیکند. گروهی در کشور کویت، دست به انتشار دانشنامه و موسوعه فقهی جدیدی زدند. مجلّد اول آن در سال 1980م بهچاپ رسیده است. ویژگی منحصربهفرد این دانشنامه نسبت به دانشنامه پیشین روشمندبودن و ارائه فنّی آن در فقه اسلامی است. با وجود این ویژگیها، این دانشنامه، مذهب اهلبیت(علیهم اسلام) را نادیده گرفته است. شاید اوضاع سیاسی مانع گروه علمی دانشنامه، برای آوردن نظرات اهلبیت(علیهم اسلام) در این دانشنامه شده است. این دو دانشنامه حاصل تلاش علمی اهلسنت است.
در شیعه دو دانشنامه پیرامون فقه اسلامی مقارن به منصه ظهور رسیده است. نخستین دانشنامه در میان محافل علمی شیعه، کاری است که مجموعهای از فضلا، زیرنظر مرجعیّت عالیقدر شیعه، حضرت آیتالله شیخ ناصر مکارم شیرازی، انجام دادهاند. سه مجلّد از این دانشنامه، چاپ و منتشر شده است. در جلد اول این دانشنامه که «دایرةالمعارف فقه مقارن»، نام دارد ابتدا تعریف و سپس گستردگى قلمرو فقه در مسائل حقوقى، اجتماعى و اقتصادى بررسى شده است. در ادامه ادوار مهم فقه شیعه از عصر حضور ائمه(علیهم اسلام) تا عصر ورود فقه به عرصههاى گوناگون اجتماعى مورد واکاوی قرار گرفته است. سپس به ادوار فقه اهلسنت اشاره شده است. سپس به موضوع تبیین منابع استنباط از دیدگاه فقهای اسلام پرداختهشده است و ادله انفتاح باب اجتهاد، نقش زمان و مكان در استنباط فقهى، منشأ اختلاف فقها در فتوا، ابواب فقه اسلامى، مسائل مستحدثه احکام امضایی، ادله تقلید، احکام تأسیسی، مورد بررسی قرار گرفته است. در جلد دوم، کلیات مباحث اقتصادی از دیدگاه فقهی بررسی شده است. دومین دانشنامه، به همّت جمعی از فضلای حوزه علمیّه قم زیر نظر آیتالله سیدمحمود هاشمی شاهرودی با عنوان «موسوعةالفقهالإسلامیالمقارن» بهچاپ رسیده که تاکنون، 11 مجلّد از این مجموعه منتشر شده است.
در این دانشنامه بهترتیب حروف ابجد، مدخلهای فقهی بررسی شدهاند. همچنین در جلد اول آن پس از مقدمه علمی، اولین مدخل «ائمه» است که احکام امامت مسلمین و امام جماعت در آن مورد بررسی قرارگرفته و مدخل بعدی «آجام» است. و آخرین مدخل نیز در این جلد «اخرس» نام دارد. بر همین منوال، مدخلهای مرتبط ما موضوعات فقهی در مجلدات دیگر پیگرفته شده و هر موضوع براساس فقه اهلبیت(علیهم اسلام) و فقه دیگر مذاهب بهصورت مقارن بررسی شده است. اولین مدخل جلد 11، «سقط» و آخرین مدخل آن «صرف» است. باید گفت تابهحال در مجامع فقهی جهان اسلام شاهد چنین کار گستردهای نبودهایم. افزون براین آثار سترگ، به آثاری متعدد دیگر که با تلاشهای فردی به سامان رسیده نیز باید اشاره کرد. از آن جمله میتوان کتابهای «الفقه علىالمذاهبالخمسة»، «الاصولالعامة للفقهالمقارن»، «مسائل فقهیه»، «دروس فىالفقهالمقارن»، «الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف» را نام برد.
د) آثار سازنده فقه مقارن
پژوهش فقهی براساس مبانی یک مذهب اعتقادی، مزیّتهایی دارد. مزیّت این پژوهش آن است که خوانندهای که تنها شناخت حکم مسئله شرعی در همان مذهب انتخابی برای اهمیت دارد، نسبت بهنظر پیشوای فقهی خود در آن مسئله آگاهی جامعی پیدا میکند، اما پژوهش فقهی در پرتو نظرات و مذاهب مقارنهای چندین مزیّت دارد که ما برخی از آنها را برجسته میکنیم:
1- اطّلاعیافتن از سیر تاریخی مسئله: بیشکّ پیدایش هر مسئله فقهی تاریخچهای دارد. پژوهش مقارنهای فقه باعث میشود تا فقیه بر سیر تاریخی آن مسئله و تبدیل آن از یک عنوان ساده تا شاخهها و اقوال مختلف آن، اطّلاع پیداکند. اطّلاع از سیر مسئله از روز تولّد آن تا به امروز، بیشکّ باعث افزایش بصیرت و بینش فقیه در استنباط حکم فقهی مسئله خواهد شد.
2- انتخاب نظرات قویتر و دارای رُجحان بیشتر بهصورت مستدلّ: بررسی مسئله فقهی در پرتو یک مذهب، مانع اطلاع از دیگر اقوال و نظراتی میشود که چهبسا براساس دلیل آنها، دارای قوّت علمی بیشتری هستند. بستر انتخاب نظر قویتر از جمله دستاوردهای فقه مقارن است. برایناساس، میبینیم که فقیه حنفی در یک مسئله فقهی نظر فقیه شافعی را انتخاب کرده است و بالعکس. به تعبیر دیگر، میتوان گفت: تلاش برای به بلوغرسانیدن واقعیّت فقه اسلامی از آسانترین و کمآسیبترین راههاست. این بلوغ، تنها پس از ارائه دیدگاههای گوناگون و ارزشگذاری آنها بر پایه بیطرفی کامل بهدست میآید.
3- کمکردن شکاف اختلاف موجود میان دانشمندان مسلمان و بنیاننهادن پایههای تقریب بین مذاهب اسلامی.(32)
4- رفع ابهام و اجمال از برخی روایات با آگاهی از نظرات فقها در زمان امامان معصوم(علیهم اسلام): بسیاری از روایات اهلبیت(علیهم اسلام) در اصول و فروع دین ناظر به تأیید یا نقد فتاوای دانشمندان عصر ایشان بوده است. گاهی بر یک روایت، اجمال و ابهامی رخ میدهد و اطّلاع از نظرات فقهای مسلمان آن ابهام را از چهره روایت میزداید. فارغالتحصیلان مکتب امامان اهلبیت(علیهم اسلام)، افراد با ذکاوتی بودهاند. آنها هنگام رویارویی با رخدادی که فقهای زمان اهل بیت(علیهم اسلام) در مورد آن حکم و نظری داشتهاند، در مورد آن حکم از اهلبیت(علیهم اسلام) سؤالاتی میپرسیدند. آنها با اینکار خود باعث میشدند که فتواهای فقها به قرینه منفصلهای نسبت به روایات اهل بیت(علیهم اسلام) تبدیل شوند. مرجع عالیقدر جهان اسلام حضرتآیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردی، بر همین مزیّت تأکید میفرمودند. پژوهش و تدریس فقه ایشان در پرتو «فقه مقارن» صورت میپذیرفت. تا آنجاکه روش ایشان در بررسی مسائل فقهی بهشیوه رسمی در حوزه علمیه تبدیل شده بود.
نتیجهگیری
مطالب ارائه شده مقاله شناخت اجمالی و مختصر پیرامون بررسی «فقه خلاف» و «فقه مقارن» و نقش شیعه در آنهاست و نشاندهنده اهتمام بزرگان فقهای شیعه به این امر مهم است. باید گفت افزون بر ثمرات و ضرورتهایی که اشاره شد، گسترش حیرتآور وسایل ارتباطی در جهان امروز، جهان را همانند دهكده كوچكی كرده است كه همگی در آن بهراحتی میتوانند با یكدیگر گفتوگو کرده و داشتههای علمی و آخرین نتایج تحقیقات خود را عرضه کنند. اینها برای ارتباطات علمی و آگاهی از آراء دیگران که منطق و زبان مشترکی بهوجود میآورد، لازم است. فقه مقارن در عرصه فقه و حقوق چنین منطق و زبان مشترکی را بهوجود میآورد. و اینهمه جایگاه این کار و لزوم اهتمام به آن را روشن میکند.(33)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.