باطن 26 مطلب

عذر خواهی های حضرت موسی(ع)؟!

حضرت موسی(ع) در همراهی خود با حضرت خضر(ع) چندین بار به حضرت خضر(ع) اعتراض می کند؛ و سپس عذر خواهی می کند. در اینجا سوال پیش می آید که مگر حضرت موسی(ع) معصوم نیست؟! پس چرا کاری می کند که موجب عذر خواهی است؟!

اولا: حضرت خضر(ع) طبق حکمت و اذن و فضل پروردگار به ابوابى از باطن علوم احاطه داشته كه موسى(ع) از آن آگاهى چندانى داشت. به همین خاطر وقتی حضرت موسی(ع) رفتار حضرت خضر(ع) را با معیار علوم ظاهری و احکام شریعت ارزیابی کرد، آنها را خارج از این ضوابط ظاهری می یافت و به حضرت خضر(ع) اعتراض می کرد و حق نیز این بود که اعتراض کند. وقتی منشأ چنین اعتراضی از سوی موسی(ع) عدم اطلاعش از تفاوت های مبنایی دانش ها، علوم و معارفی باشد که خداوند به هر کدام از او و خضر(ع) عطا کرده است، منافاتی با عصمت ندارد.
ثانیا: اظهار پشیمانی از اعتراضات و قضاوت های مورد اشاره در داستان موسی(ع) و خضر(ع) منافاتی با موضوع عصمت ندارد. چرا كه نه مربوط به اساس دعوت نبوت است و نه فروع آن و نه تبليغ دعوت. بلكه در مساله ای صرفا عادى و مربوط به زندگانى روزمره است. آنچه مسلم است هيچ پيامبرى در دعوت نبوت و شاخ و برگ آن مطلقا گرفتار خطا و اشتباه نمی شود و مقام عصمت او را از چنين چيزى مصون مى دارد.

منافات تعبیر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» با ازلی و ابدی بودن خداوند!

منظور از صفات «ازلی و ابدی» در مورد خداوند چیست؟ آیا تعبیر «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» در مورد خداوند، با صفات «ازلی و ابدی» سازگار است؟ اگر او نسبت به موجودات دیگر اول و آخر باشد، وجود او نیز مثل آنها محدود به زمان است؟

توصيف خداوند به «الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» نه تنها با ازلی و ابدی بودن خداوند منافاتی ندارد، بلکه تعبير لطيفى است از ازلی و ابدی بودن خداوند. منظور از آن اینست که هر چيزى اوّل فرض شود، خدا قبل از آن چيز بوده؛ پس او نسبت به تمام ماسواى خود اوّل است؛ همچنين هر چيزى كه آخر فرض شود، خداى تعالى بعد از آن خواهد بود.
در توضیحی دیگر می توان گفت او وجودى بى انتها و «واجب الوجود» است. یعنى هستی اش از درون ذات او است نه از بيرون، تا پايان گيرد يا آغازى داشته باشد. بنابراين از ازل بوده و تا ابد خواهد بود. بنابراين تعبير به اوّل و آخر هرگز زمان خاصّى را در بر ندارد و اشاره به مدّت معيّنى نيست.

تبدیل «هیبت الهی» به «آرامش» در ذکر خدا

چگونه هیبت و عظمت حضور الهی در مساله ذکر خدا به آرامش تبدیل می شود؟

از آيات قرآن چنين استنباط مي شود كه سالك طریق وصل الی الله، در ابتدا مرعوب هیمنه و هیبت الهی مي شود و سلطه حضور او سبب اضطراب سالک ذاكر مي ‏گردد و هراسی مُقدَّس بر قلب او مستولي مي‏ گردد؛ اما كم كم اُنسِ با یاد خدا و خواندن و شنيدن كلام او، بر ايمانش می افزاید و همين افزايش ايمان سبب ورود او به دِژ امن الهی خواهد شد، سپس ظاهر و باطن، قلب و قالب او هر دو، به سوي ياد خدا مي ‏آرمد و نرم مي شود.

خلاصه تمام پندها

امام علي(عليه السلام) تمام پندها و نصايح را در چند نصيحت خلاصه نمودند؟

امام علي(ع) تمام پندها را در سه نصيحت خلاصه نمودند: اگر بر سر دو راهى دنيا و آخرت قرار گرفتيد و ادامه هر دو ممكن نبود، آنها كه به راه آخرت بروند، خدا مشكل دنياى آنها را هم حل مى‌كند. در جايى كه ظاهر و باطن انسان در تضاد قرار گيرد كسى كه باطنش را اصلاح كند، خدا ظاهرش را اصلاح مى‌كند. كسى كه در دو راهى رضاى خالق و مخلوق، رضاى خالق را در نظر بگيرد، خدا رابطه او را با بندگان اصلاح مى‌كند. نتيجه اين كه اگر اعتقاد داريم كه دل‌هاى بندگان به دست خداست بايد به سمت رضاى خدا برويم.

منظور از آیه «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ ناضِرَةٌ اِلى‌ رَبِّها ناظِرَةٌ»؟

اگر خداوند قابل دیده شدن نیست، پس چرا قرآن در آیه «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ ناضِرَةٌ اِلى‌ رَبِّها ناظِرَةٌ» می گوید چهره هایی در قیامت به سوی خداوند می نگرند؟!

آیات دیگر قرآن مشاهده حسّی خداوند را منتفی دانسته و عقل نیز می گوید که اگر چیزى با چشم دیده شود، باید محدود به مکان و جهت و ماده باشد و خدا منزّه از همه اینها است.
یک تفسیر صحیح از آیه این است که بگوییم نگاه بهشتیان به پروردگارشان به معنای نگاهى با چشم دل و از طریق شهود باطن است.
تفسیر دیگر آیه این است که واژه «ناظره» به معنای انتظار است؛ لذا معنای آیه این گونه می شود: «مؤمنان در آن روز انتظارشان تنها از ذات پاک خدا است و حتّى بر اعمال نیک خود نیز تکیه نمى کنند و پیوسته منتظر رحمت و نعمت اویند».
همچنین یکی از اصلی ترین و مهمّ ترین معانی واژه «نظر» تأمّل و تدبّر در یک موضوع است؛ لذا معنای آیه این گونه خواهد بود: «بهشتیان آنجا فقط به خداوند فکر می کنند ولاغیر».

راه شناخت «نیکان» از «بدان»

امام علي(ع) در خطبه 154 «نهج البلاغه» درباره راه شناخت «نیکان» از «بدان» چه فرموده است؟

امام علي(ع) درباره راه شناخت نیکان از بدان مى فرمايد: «بِدان هر ظاهرى باطنى دارد همانند خود، آنچه ظاهرش پاك و خوب است باطنش نيز پاك و خوب است و آنچه ظاهرش خبيث و بد است باطنش نيز خبيث است، پيامبر راستگو(ص) فرمود: گاه خداوند بنده اى را دوست دارد؛ ولى عملش را مبغوض مى شمرد و گاه عملش را دوست دارد و شخصش را مبغوض مى داند، بدان هر عملى رويشى دارد و هيچ رويشى از آب بى نياز نيست و آبها مختلفند آنچه آبيارى اش پاكيزه باشد نهالش پاك و ميوه اش شيرين است و آنچه آبياريش ناپاك باشد نهالش ناپاك و ميوه اش تلخ خواهد بود».

داستان موسی و خضر(ع)

در داستان حضرت موسی و خضر(علیهما السلام) چه درسهایی وجود دارد؟

از جمله درسهایی که از آن دو معلّم بزرگ اخلاق می توان فرا گرفت این است که: 1- پيدا كردن رهبرى آگاه و فرزانه، و بهره گيرى از علم و اخلاق او اهمّيّت بسیاری دارد. 2 ـ در كارها نبايد عجله كرد، چرا كه بسيارى از امور، نياز به فرصت مناسب دارد. 3 ـ حوادثى كه در اطراف ما رخ مى دهد ممكن است چهره اى در ظاهر و چهره اى در باطن داشته باشند؛ هرگز نبايد عجولانه قضاوت نمود. 4 ـ شكستن پيمانهاى معنوى بطور مكرّر، ممكن است انسان را براى هميشه از فوائد و بركاتى محروم سازد! و... .

نسبت «حكمت» عبادات با احكام و آداب آن

آیا «حکمت» عبادات غیر از احکام و آداب آن است؟

عبادت كه به عنوان هدف آفرينش انسان تعيين شده، حكمتي دارد كه غير از آداب و احكام عبادت است؛ احكام عبادات واجباتي است كه در كتابهاي فقهي آمده است؛ از قبيل اينكه وضو چگونه بايد انجام بگيرد؟ عبادات نيز آدابي دارد كه تعدادي از آنها را كتابهاي فقهي به نام مستحبات و مقداري ديگر را كتابهاي اخلاقي بيان مي‏ كند. قسمت سوم، حكمت عبادت است كه نه در كتابهاي فقهي و نه در كتابهاي اخلاقي نیامده؛ بلكه ارواح و باطن عبادات است كه با باطن انسان در ارتباط است و حشر انسان نيز با همان خواهد بود.

فرق «عالم مُلک» و «عالم ملکوت»

چه فرقی بین «عالم مُلک» و «عالم ملکوت» است؟

«ملكوت» يعني باطن و «مُلك» يعني ظاهر. آنجا كه سبحان است، جاي ملكوت است «فسبحان الّذي بيده ملكوت كلّ شي‏ء» و آنجا كه سخن از مُلك است جاي تبارك: «تبارك الّذي بيده الملك» بين ملك و ملكوت مثل ظاهر و باطن فرق است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الصّادقُ عليه السّلام :

اِنَّ النَّبىَّ لَمّا جائَتْهُ وَفاةُ جَعْفَرِ بنِ اَبى طالبٍ وَ زَيْدِ بنِ حارِثَةَ کانَ اَذا دَخَلَ بَيْتَهُ کَثُرَ بُکائُهُ عَلَيْهِما جِدّاً وَ يَقولُ: کانا يُحَدِّثانى وَ يُؤ انِسانى فَذَهَبا جَميعاً.

من لايحضره الفقيه ، ج 1، ص 177