ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال سوم - شماره نوزدهم - مرداد 1396)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال سوم - شماره نوزدهم - مرداد 1396)

طلیعه سخن
ولادت فرخندۀ حضرت معصومه (سلام الله علیها)  در آغاز دهه اول ماه ذیالعقده ونیز  میلاد با سعادت حضرت ابوالحسن علی بن موسیالرضا(علیه السلام) در پایان آن دهه با عنوان  دهۀ کرامت نامگذاری شده است، لذا تبیین و ترویج آموزه های رضوی و تبیین جایگاه و منزلت کریمۀ اهل بیت(علیهم السلام) می تواند موجبات تعمیق شناخت و معرفت علاقمندان را به معارف ناب شیعی  فراهم سازد، به ویژه آنکه بدانیم عشق و علاقۀ ایرانیان به اهل بیت(علیهم السلام) از بدو ورود اسلام به ایران مسبوق به سابقه است و ایرانیان پس از مدتی با تمسک به مکتب اهل بیت(علیهم السلام)دین خود را تکمیل نموده وتشیع به مذهب رسمی کشور تبدیل شد.
آری در  تاریخ ،عشق ایرانیان به اهل بیت(علیهم السلام) آن چنان بی حد و حصر است که علی رغم تبلیغات مخرب بنی امیه و بنی عباس، دوستداران اهل بیت(علیهم السلام)هنگام سفر امام رضا(علیه السلام)به ایران، فوج فوج برای زیارت آن حضرت و در مسیر حرکت ایشان حضور یافته و شکوه عشق به اهل بیت(علیهم السلام) را  تداوم بخشیدند به نحوی  که هر روز ، هر ساعت و هر دقیقه بر حضور خیل میلیونی زائران و پناه جویان بارگاه مطهر امام رضا (علیه السلام) افزوده می شود .
البته این عشق و علاقۀ وافر به معارف رضوی منبعث از  شاخصه های هویت بخش در سیرۀ امام رضا(علیه السلام) در ترسیم مفهوم متعالی  عقلانیت  رضوی است؛ زیرا آموزه های وحدت بخش امام رضا (علیه السلام) از طریق متن و محتوای مناظره ها،جلسات پرسش و پاسخ،و گفتارهای حیکمانه و استدلال، منطبق با مبادی عقل و بر مدار ارتباطات میان فرهنگی و راهبرد وحدت امت اسلامی بنا شده است.
از سوی دیگر باید به فقه رضوی اشاره نمودکرد که هنوز به خوبی شناخته نشده است ، در این بین غالب بررسی های علمای اسلام به فقه جعفری متمرکز شده است و فقه دیگر امامان به خوبی مورد بررسی و استفادۀ قرار نگرفته است.که این امر خود نشان دهندۀ کوتاهی برخی نخبگان فقهی جوامع اسلامی در بهره گیری از فقه ائمه اطهار بالأخص فقه امام رضا (علیه السلام) است.
جای بسی تأسف است که  بسیاری از اندیشه های فقهی و سیاسی امام رضا(علیه السلام) در جامعۀ اسلامی مطرح نشده و از معارف ناب رضوی در راستای ایجاد فقه تقریبی و مقارن در ابعاد تمدن اسلامی و بشری  به خوبی استفاده نشده است.این غفلت  در حالی است که با تعمق و تأمل در فقه رضوی میتوان آن را به عنوان بزرگترین مانیفست تشیع، در وحدت و همگرائی اسلامی و نفوذ اندیشه های شیعه در جهان اسلام و جوامع بشری برشمرد.
بی اعتنایی به معارف رضوی در حالی است که احادیث فقهی وارده از این امام معصوم باید به عنوان مرجع جامع و کامل حقوق مدنی و نیز حقوق روابط بین الملل مورد توجه قرار گیرد، در این زمینه کتاب ارزشمند «عیون اخبار الرضا» به عنوان یک تدوین مختصر از احادیث حضرت رضا (علیه السلام) در نوع خود قابل توجه است، لیکن  تبیین و تشریح بسیاری از ابعاد روایی مطرح شده از امام رضا(علیه السلام)در دیگر متون کتب روائی، من جمله جلدچهل ونهم کتاب شریف بحارالانوار و تدوین تازه از سیره و احادیث آن حضرت، طرح ریزی تمدن جهانی را به همراه خواهد داشت، به ویژه آنکه  یکی ازویژگی های علمی امام رضا(علیه السلام) آشنائی کامل آن حضرت به زبان­های مختلف بوده است لذا رویکرد علمی و عقلانی امام رضا(علیه السلام) را باید به عنوان نقشۀ راه تبلیغ آموزه های ناب اسلام نبوی در عرصه های بین المللی مورد توجه قرار داد.
لازم به ذکر است با حضور امام رضا(علیه السلام) در ایران،خواهرایشان حضرت معصومه(سلام الله علیها) که زینب وار به برادر خود دلبستگی بی مانندی داشت در نهایت کریمۀ اهل بیت(علیهم السلام)را روانه ایران نمود و شاخۀ طوبای دیگری از خاندان اهل بیت(علیهم السلام)در میان جمعیت دوستداران آل عبا و در گوشۀ دیگری از سرزمین ایران حضور یافت.
شخصیت و فضائل امام گونۀ کریمۀ اهل بیت (سلام الله علیها) به نحوی است که لقب کریمۀ اهل بیت(سلام الله علیها)،«معصومه» است زیرا دارای عصمت است. البته عصمت برای غیر چهارده معصوم(علیهم السلام)مراتب مختلفی دارد که در این بین حضرت معصومه(سلام الله علیها)درجات متعالی عصمت را دارا است.
اینگونه است که به تعبیر امام جواد(علیه السلام) بهشت برای زائر قبر آن حضرت[١] واجب می شود؛«من زار قبر عمتی بقم فله الجنه»[٢] هر كسی كه قبر عمه معصومه را در قم زیارت كند، بهشت برای اوست.».
و یا شفاعت گستردۀ ایشان در روز قیامت[٣]، نشان دهندۀ جایگاه والای حضرت معصومه(سلام الله علیها) در اصل مقام شفاعت است؛ زیرا در زیارت کریمۀ اهل بیت(سلام الله علیها) می خوانیم؛«فِاَنّ لَک عِندالله شأناً مِن الشأن؛ چرا كه در پيشگاه خداوند، داراي مقام و منزلتي بس ارجمند هستي » که نشان دهندۀ عظمت معنوی این بانوی بزرگوار است تعبیری که از امام رضا(علیه السلام) نقل شده و با غیر معصوم سازگار نیست؛ بلکه آن حضرت آئینۀ تمام نمای جلال و جبروت حضرت صدیقۀ طاهره فاطمه زهرا(سلام الله علیها)است.
اینچنین است که تعبیر «حرم اهل بیت» به سبب حضور آن بانوی مکرمه[٤] در شهر قم از سوی امام صادق(علیه السلام) پیش از ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها) و حتی پیش از ولادت امام موسی کاظم (علیه السلام) بیان شده است.
در خاتمه باید گفت  بارگاه مطهر  امام رضا(علیه السلام) در مشهد و ،حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها) ، پناهگاه دوستداران آل محمد(صلی الله علیه و آله)است، امید است خداوند عنایتی ماندگار به دست های مشتاق و  امیدوار دوستداران آن امام رئوف و خواهر بزگوار آن حضرت در دهۀ کرامت ارزانی کند.باشد که توفیق زیارت به تکراردر مشهد و قم برای همه آرزومندان عنایت گردد.

[١] كامل الزیارات، ص ٣٢٤.
[٢] همان.
[٣] سفینة البحار، ج ٢، ص ٣٧٦، مجالس المؤمنین، ج١، ص ٨٣.
[٤] بحارالانوار،ج٦٠ص٢١٦.
--------------------

پیام ها و بیانات
معظم له در راهپیمایی روز قدس:
استمرار این راهپیمایی، موجب آزادی فلسطین و سرنگونی رژیم صهیونیستی خواهد شد
پیام این حرکت در داخل وحدت، انسجام و همدلی و در خارج از کشور، پیام آزادی فلسطین و سرنگونی رژیم صهیونیستی را به همراه خواهد داشت
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی امروز در حاشیه شرکت در راهپمایی روز جهانی قدس، در گفت و گو با خبرنگاران فرمودند: حضور در راهپیمایی روز قدس، مسئله با اهمیتی است که باید مورد توجه قرار گیرد و استمرار این راهپیمایی، موجب آزادی فلسطین و سرنگونی رژیم صهیونیستی خواهد شد.
ایشان تاکید کردند: راهپیمایی روز قدس از اهمیت ستوده ای برخوردار است و آثار و برکات زیادی در عرصه داخلی و بین المللی خواهد داشت، پیام این حرکت در داخل وحدت، انسجام و همدلی و در خارج از کشور، پیام آزادی فلسطین و سرنگونی رژیم صهیونیستی را به همراه خواهد داشت.
١٣٩٦/٠٤/٠٢

بیانیه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به مناسبت آزادی موصل
سقوط دولت بی بنیاد داعش را به همه حق طلبان جهان تبریک می گوییم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا (الفتح: ١)
بحمدالله آخرین سنگرهای گروه خرافی و جانی تکفیری های داعش در موصل فرو ریخت و همگی رهسپار عدم شدند.
آزادی موصل دومین شهر بزرگ عراق یک رویداد کوچک نبود! استعمار با آوردن مزدورانی از سراسر دنیا و تشکیل دولت خرافی داعش می خواست غده سرطانی دیگری در قلمرو اسلام بکارد تا یک تهدید همیشگی برای کل منطقه باشد و از این طریق از کشورهای اسلامی منطقه باج بگیرد و منافع نامشروع خود را گسترش دهد. فتوای مرجعیت در تشکیل «الحشد الشعبی = بسیج مردمی» سرنوشت دولت پوشالی داعش و حمایتهای پنهان و پیدای آن را با همکاری نیروی های مسلح شجاع عراق رقم زد.
این فتوا که در ادامۀ فتوای امام راحل (قدس سره) در تشکیل بسیج مردمی ایران بود یک حماسه تاریخی محسوب می شد و خاری در چشم دشمنان اسلام است، امیدواریم که إنشاءالله الحشد الشعبی همچنان سپری برای دفاع از امنیت، استقلال و تمامیت ارضی عراق در کنار نیروی های مسلح باقی بماند و هرگز از وظایف تعریف شده اش باز نماند!
سقوط فضاحت بار دولت خود خواندۀ داعش، درس عبرتی است برای همه کسانی که خیالهای خام برای دنیای اسلام در سر می پرورانند و مزدورانی را از سراسر جهان برای تجزیه کشورهای اسلامی بسیج می کنند.
آزادی موصل و سقوط دولت بی بنیاد داعش را به مرجعیت معظم نجف و همۀ دولتمردان عراق و مردم مسلمان آن کشور و نیروهای مسلح و همۀ حق طلبان و آزادی خواهان جهان تبریک می گوییم. و من الله التوفیق
١٣٩٦/٠٤/١٣
--------------------

دیدارها
معاون وزیر آموزش و پرورش
راهپیمایی روز قدس
جمعی از اساتید دانشگاهای تهران
مدیر حوزه علمیه بقیة الله (عج) تهران
سردار مجتبایی فرمانده نیروی انتظامی استان قم
رئيس کل و دادستان ديوان محاسبات کشور
رئیس و جمعی از اعضای کمیته امداد امام خمینی(رحمه الله)
طلاب جدید الورود استان کرمان
--------------------

گزیده سخنان
انتقاد معظم له از شیطنت برخی وکلا در متلاشی کردن خانواده ها
متأسفانه اخیرا برخی از وکلای دادگستری شیطنت عجیبی می کنند، این افراد در روزنامه آگهی کردند که حاضر هستند در یک هفته طلاق توافقی زوجین را بگیرند، در یک جامعه اسلامی که طلاق منفورترین کار است برخی آگهی می کنند که در یک هفته خانواده را از هم متلاشی می کند، این کارها به عنوان جرم باید تعقیب شود.
١٣٩٦/٠٤/٠١
زندانی کردن افراد ناتوان از پرداخت بدهی خلاف قانون اسلام است
قرآن می فرماید اگر انسان نمی تواند بدهی را پرداخت کند باید مجال داد تا پرداخت کند.
١٣٩٦/٠٤/٠٢
استمرار این راهپیمایی، موجب آزادی فلسطین و سرنگونی رژیم صهیونیستی خواهد شد
پیام این حرکت در داخل وحدت، انسجام و همدلی و در خارج از کشور، پیام آزادی فلسطین و سرنگونی رژیم صهیونیستی را به همراه خواهد داشت
١٣٩٦/٠٤/٠٢
۲۰۳۰سندی به تمام معنا سکولار و منهای مذهب است
مسؤولان به جای کنایه زدن متن سند را با دقت مطالعه کنند. بنده با برخی از مسؤولان در این زمینه صحبت کردم اما متأسفانه مطالعه کافی درباره سند ٢٠٣٠ نداشتند و ما بیشتر از آن ها مطالعه کردیم، این در حالی است که تعریض می کنند و می گویند شما مطالعه ای نکردید اما خودشان کمتر مطالعه کرده اند.
١٣٩٦/٠٤/٠٣
--------------------

مواضع دفتر
پاسخ به شبهه ای ناپخته
نه چنان است که می پنداری!
جناب آقای سروش در ایران مردی مؤدب، هوشیار و دین دار بود، با بزرگان به احترام برخورد میکرد و سخنانش شکل منطقی داشت، خواه در حال موافقت یا مخالفت.
اما پس از هجرت به دیار غرب و آمریکا و خوردن نان حلال آنجا و غرق شدن در بعضی از مسائل سیاسی، ناگهان طرز فکر و ادبیات و برخوردش به کلی دگرگون شد، افکارش نسنجیده، سخنانش دور از ادب، و برداشت هایش با عقاید اسلامی ـ مخصوصا تشیع ـ فاصله گرفت.
منطق و دلیل را رها کرده و به ادعاهای سست بسنده نموده است.
در خرده گیری ایشان، مقام بحث علمی با مقام شعر سرایی، خلط شده است چرا که سخن وی بیشتر به شعر می مانست تا بحث علمی!
و این رویه از جناب وی عجیب نیست، چون شاعر مسلک است و صوفی مشرب!
وی به رسم خود بحث های علمی را با شعر در می آمیزد و حال آن که بزرگان از آوردن شعر در بحث های علمی بر حذر می دارند، مبادا که قوه مخیله بر قوّه عاقله غالب آید و انسان را از راه صواب بدر برد.
خرده گیر در جای جای نوشته ها و گفته های خویش نشان داده، که از قوه مخیله بسیار قوی برخوردار است، این خصیصه در دنیای شعر و خیال پردازی پسندیده است ولی در بحثهای علمی یک آفت می باشد! خصوصیت یاد شده، باعث آمده که گاه و بی گاه احکام کلی را بدون هیچ دلیلی صادر کند، چنان که در قضیۀ «قبض و بسط» و «مبدأ نزول قرآن» دیدیم.
صدور احکام مطلق و کلی شیوه ای نارواست، چراکه نظر و رأی انسان را آسیب پذیر میکند! و به آسانی در معرض نقد و مؤاخذه قرار می دهد! چون ـ به هر تقدیر ـ بدون دشواری می توان موارد نقض برای آن یافت که کلیت مدعا را از کار می اندازد! وی در مورد نظر استاد درباره آزادی و دموکراسی می گوید:
«نمیدانم که ایشان عزمی و عمدی دارند که هر جا صحبت از آزادی و دموکراسی می شود بلافاصله وارد می شوند و سعی می کنند که به نحوی این را سلب کنند. بگویند اشکال دارد. این چنین است. در اسلام این را نگفتند، در تشیع این را نخواستند».
پر واضح است که این نسبت دادن ها به معظم له کاملا دروغ و نارواست.
نخستین نقض بر این کلیت، سخنان استاد معظم در نشست های بررسی نهایی قانون اساسی است که مکتوب می باشد! ایشان بیشترین دفاع را از آزادی و به اصطلاح دموکراسی داشته اند!
و باز اگر تفسیر نمونه و شرح نهج البلاغه و مباحث فقهی ایشان را ببینیم خواهیم یافت که از موضوعات اساسی که مورد عنایت و اهتمام ایشان بوده، آزادی و به اصطلاح دموکراسی است و همچنین در دیدارهایی که با افراد ذی ربط داشته ـ مانند رئیس دولت اصلاحات! ـ از مباحث جدی که در این گفتگوها مطرح فرموده اند، مسألۀ پاسداشت آزادی و دموکراسی در محدودۀ قوانین و ضوابط متعارف دینی و عقلانی است.
با این شواهد و دلایل تمام ادعای وی فرو می ریزد بلکه از اساس باطل می شود!
ولی گویا مشکل آنجاست که وی انتظار دارد آزادی و دموکراسی مد نظر خویش و همفکرانش پذیرفته آید و کسی خدشه نکند، نه اصل آزادی و دموکراسی! وگرنه کدام عاقل در دنیای امروز پیدا می شود که معارض آزادی و دموکراسی باشد؟! تا چه رسد به بزرگان!
بنابراین اختلاف، مبنایی است و ما قرائت او را از دموکراسی و آزادی که حتی به همجنسگرایان آزادی میدهد ـ چنان که در برخی سخنان وی نیز اشاره شده ـ نمی پذیریم.
قوه مخیله در فراز زیر از سخنش نمود بیشتری پیدا کرده، آنجا که می گوید:
«شک نکنید که نصب حاکم برای مردم باید با اراده و رضایت مردم باشد. شک نکنید. و این کار خداپسند است. پیامبر پسند است. امام پسند است. هر فقیهی هر چه آمد به خیالش فتوایی داد، شک نکنید که باطل است، و حقیقت همین است که خدمت شما عرض کردم.»
نخستین چیزی که در این باره باید گفت این است که فقیه در مقام فتوا، خود را نایب امام می داند و با توجه به این جایگاه عمل می کند! در این مقام هیچ فقیهی به خود اجازه نمی دهد که بر اساس هر آنچه به خیالش آمد حکم کند، از اینجاست که مراجع هیأت استفتاء دارند تا قبل از صدور فتوا، آن را ـ به اصطلاح ـ چکش کاری نمایند!
این از یک سو و از سوی دیگر، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«من افتی بغیر علم فليتبوأ مقعده من النار؛ یعنی: کسی که به غیر علم فتوا دهد جایگاهش آتش دوزخ است».
روشن است که «فتوا دادن به هر آنچه به نظر آید» از مصادیق فتوا به غیر علم است، و کدام فقیه میپسندد که جایگاهش از این طریق در آتش باشد!
خاصه استاد بزرگوار که در مقام فتوا به شدت محتاط هستند چنان که در رساله توضیح المسائل ایشان می بینیم!
معروف است که احتیاط های امام خمینی(قدس سره) در رساله عملیه، بسیار است به گونه ای که به (٣٥٠) احتیاط می رسد، در صورتی که رساله عملیه استاد (٤١٠) احتیاط دارد که نشان وسواس زاید الوصف ایشان در مقام افتاء است! در خور توجه است که ایشان بارها فرموده اند: تا آنجا که دلیل اجازه می دهد، در فتوا، بر مردم آسان می گیریم!
بدترین سخن وی آن است که می گوید:
«... حقیقت همین است که خدمت شما عرض کردم!»
جل الخالق! ایشان ادعا می کند که فتوای مراجع باطل است اما به خود حق می دهد که بر مسند افتاء جلوس کند و فتوا صادر نماید که بدین معناست: سخنان همه باطل و تنها گفتار بی دلیل او صحیح.
از عجایب روزگار است که یک داروشناس ـ که مقداری فلسفه علم هم خوانده ـ روا بداند در مقام افتاء برآید، فتوای همه را باطل دانسته، سخنان ناروای خویش را صحیح بشمرد! فعلی الاسلام السلام.

گوئیا باور نمی دارند روز داوری!
جنجالی بر سر نظر معظم له درباره ولایت فقیه
پس از موضع گیری های قاطع حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در برابر سند ٢٠٣٠ و دفاع جانانه از ولایت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام)، بدخواهان ـ جویای نام و نان ـ در پروژه تخریب خود، به سراغ گزارش نشست های مجلس بررسی نهایی قانون اساسی رفته اند تا مگر از این طریق طرفی ببندند و با استناد بدان برچسب ناچسب دیگری بزنند که این بار ادعای مخالفت معظم له با اصل ولایت فقیه بود!
اما این دفعه هم تیر ترفندشان به سنگ می خورد چرا که مجتهدان و خبرگان عضو این مجلس قرار نبوده است که دیکته ای فکر کنند و طوطی وار آنچه بر آنان القا می شود بگویند بلکه بنا بود آنچه را که خود فکر میکردند و صحیح می دانستند، ابراز دارند و بر دیگر اعضا عرضه کنند تا از خلال تضارب آرا آنچه حق و صواب است حاصل شود.
طی این فرایند سازنده بود که قانون اساسی تدوین گشته، از سوی اعضا تصویب شد! و در پی آن مردم بدان رأی دادند!
بنابراین چیزی که درگزارش های نشستهای مجلس بررسی نهایی قانون اساسی آمده، نه تنها نقطه ضعف نیست بلکه سند افتخار استاد عالیقدر است که به عنوان یک مجتهد جامع الشرایط شجاعانه و آزادمنشانه نظر خود را ابراز داشتهاند.
ناگفته نماند که طی نزدیک به چهل سال پس از انقلاب اسلامی، مطالعات درباره اصل مترقی ولایت فقیه گسترش یافته، منقح و منسجمتر گشته، در مرحله اجرا محک خورده است.
بی تعارف باید گفت که نظر استاد درباره ولایت فقیه همان است که خود از ادله استنباط کرده است و بارها در درس خارج فقه اشاره فرموده اند چراکه پروسه استنباط تعارف بردار نیست و فقیه باید در مقابل خدای خود در آنچه فتوی می دهد حجت داشته باشد، به این خاطر نظر استاد درباره ولایت فقیه از جهت نظری خاص خود ایشان است که در کتاب ارزنده «بحوثٌ فقهیة هامة» به زبان عربی عرضه شده است!
لازم به یادآوری است که هیچ فقیهی در طول تاریخ فقه امامیه با اصل ولایت فقیه مخالفت نکرده است، اختلاف تنها بر سر محدودة اختیارات فقیه است که نظرها در این باره متفاوت است؛ برخی فقیهان بسیار گسترده گرفته اند مثل محقق نراقی و برخی دیگر بسیار محدود مثل محقق خوئی، و در این گیر و دار استاد معظم ما هم نظر خاص خودشان را دارند چنان که اشارت رفت.
در این میان خرده گیر چون نتوانسته است بین مقوله اصل ولایت فقیه و مقوله محدوده اختیارات آن فرق بگذارد، ناشیانه مخالفت با اصل ولایت فقیه را به استاد نسبت دادهاند که خطایی فاحش است.
در این جریان ها، استاد عظیم الشأن هزینه دفاع از ولایت اهل بیت(علیهم السلام) و استقلال فرهنگی و سیاسی ملت و حمایت از نظام را میپردازد و در این راه، هجمه بی امان مغرضان و بدخواهان ـ هر چقدر که سنگین باشد ـ نمی تواند ایشان را از عمل به وظایف الهی خودش منصرف کند! خوشبختانه عقلای قوم و دین باوران همگی این مواضع را ستودند و جداً تشکر کردند.
ناگفته پیداست که این هجمهها برای ساکت کردن مراجع و منزوی کردن آنهاست ولی غرضورزان روانپریش بدانند که این آرزو را به گور خواهند برد!
بی شک هر شخص یا نهاد که با پروژه تخریب همکاری دارد در برابر خداوند متعال و ملت آگاه ما و تاریخ، مسؤول است و باید پاسخگو باشد!
و سخن آخر:
گوئیا باور نمی دارند روز داوری
این همه قلب و دغل در کار داور می کنند

توضیح لازم
حضور محترم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
با سلام و تحیت؛
لطفاً به دو سؤال زیر پاسخ دهید:
١ـ مطالبی که حضرتعالی دربارۀ خلافت و امامت مولا امیرمؤمنان علی(علیه السلام) ابراز داشتید و بعد نسبت به دموکراسی در عصر ما توضیح دادید به وسیلۀ بعضی از ناآگاهان داخلی و مخالفان خارج نشین تحریف شد، حتی دروغ هایی بر آن افزودند، توضیح شفاف تر در این زمینه موجب نهایت امتنان است.
٢ـ بعضی از ناآگاهان گاه و بی گاه شعارهای نامناسب و تفرقه افکن در اجتماعات دینی می دهند نظر حضرتعالی در این مورد چیست؟
جمعی از بازدیدکنندگان سایت حضرتعالی
بسمه تعالی
جواب: در مورد سؤال نخست باید توجه داشت ما دو بحث جداگانه داریم، اول در مورد امام معصوم(علیه السلام) مانند حضرت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) که امامت و حاکمیت او از سوی خداوند به وسیلۀ پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) تعیین شد و حدیث متواتر غدیر یکی از شواهد زندۀ آن است، ولی بدیهی است که برای اجرای حاکمیتش نیاز به کمک مردم دارد و در اینجاست که بیعت مردم نقش مهمی در اجرای آن حاکمیت خواهد داشت. تکرار می کنم حاکمیت از طرف خداست ولی اجرای آن بدون کمک مردم ممکن نیست.
دوم در مورد حاکمان فعلی است، شک نیست که در دنیای امروز دیکتاتوری محکوم به شکست است، هرچند دولت های معروفی بعضی دیکتاتورها را بخاطر دلارهای فراوان نفتی آنها نه تنها به رسمیت می شناسند بلکه پرستش می کنند.
به هر حال تنها راه برای حاکمیت در دنیای کنونی همان دموکراسی و رجوع به آرای مردم است منتها گاهی نتیجۀ آن ایده آل خواهد بود مثل این که اکثریت قاطع مردم در انتخابات شرکت کنند و اکثریت قاطع به شخص خاصی رأی دهند، این نوع دموکراسی که حاکمیت اکثریت مطلق است ایده آل است.
ولی بسیار شده که این چنین نیست، مثلا نصف مردم در انتخابات شرکت می کنند و نصف شرکت کنندگان به شخصی رأی می دهند و در نتیجه آرای یک چهارم مردم بر کل جامعه حاکم است و این دموکراسی ایده آل نیست هر چند در شرایط فعلی راهی برای حاکمیت جز این وجود ندارد.
در مورد سؤال دوم: مسلم است مطالب توهین آمیز و تفرقه افکن از سوی هر کس باشد کار زشت و ناپسندی است و خداوند به آن راضی نیست. به یقین اقلیت کوچکی هستند که به سراغ این کارها می روند، نیروهای انقلاب در اینجا دو وظیفه دارند: اولاً این کار را نکوهش کنند تا به حساب آنها گذارده نشود و ثانیاً این گونه افراد را نصیحت کنند و به آنها بگویند که این کار نه خدمت به انقلاب است و نه خدمت به اتحاد و وحدت جامعۀ اسلامی که در این زمان بیش از هر زمانی به آن نیازمندیم.
امیدواریم خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید.

سؤالی دربارۀ خصوصی نبودن فضای داخل خودرو
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
با سلام و تحیت؛
جنابعالی مدتی قبل فرموده بودید که فضای داخل خودرو خصوصی است، اخباری که اخیراً از حضرتعالی در دیدار فرمانده نیروی انتظامی قم دربارۀ فضای داخل خودرو منتشر شده نشان می دهد که آن را خصوصی نمی دانید، لطفا توضیح بیشتری در این زمینه ارائه دهید.
جمعی از کاربران سایت
بسمه تعالی
پاسخ: با عرض سلام؛ آنچه که قبلاً عرض کرده ام مربوط به سرقت از خودروها بوده یعنی اگر در خودرو قفل باشد و کسی شیشۀ آن را بشکند و چیزی از درون آن سرقت کند حکم سرقت از «حرز» (حریم خصوصی) دارد و احکام سارقان از منازل مسکونی بر آن جاری می شود (این مربوط به سرقت است).
ولی اگر کسی در خودرو بنشیند و در آن را ببندد و در داخل آن بی حجاب یا نیمه عریان باشد و خودرو نیز دارای شیشه های شفاف باشد و مثلا مشغول استعمال مواد مخدر و یا شرب خمر گردد، آن هم در ملأ عام، به یقین حریم خصوصی محسوب نمی شود، درست مانند کسی است که یک خانه ای شیشه ای در سر چهارراه بسازد و در آن مشغول انواع کارهای خلاف شود و بگوید اینجا حریم خصوصی است و کسی مزاحم من نگردد. اهل عرف آن را حریم خصوصی نمی شمارند و او را از مجازات معاف نمی کنند. این دو مسأله شرعاً با هم کاملا متفاوت است.
همیشه موفق باشید
--------------------

فن آوری
معرفی نرم افزار مناسک جامع حج فارسی و عربی
معرفی اجمالی:
بخشى از نظرات فقهى مرجع عالیقدر، حضرت آیه اللّه العظمى مکارم شیرازى، مدّ ظلّه العالى، پیرامون مناسک و اعمال حج، براى نخستین بار در کتاب «تعلیقات على العروه الوثقى» به زبان عربى منتشر شد، سپس به صورت کامل تر و فراگیر، به گونه اى که عمده احکام حج و عمره را در بر داشت، در کتاب «مناسک حجّ» معظّم له انتشار یافت. در مرحله بعد، و به پیشنهاد سازمان حج، معظّم له «بر مناسک حجّ امام خمینى قدس سرّه الشریف» که از جامع ترین مناسک هاى حج به زبان فارسى محسوب مى شود، حاشیه زدند که ابتدا حواشى مزبور به صورت مستقل، و سپس در پاورقى کتاب مذکور، و به همراه حواشى سه تن از مراجع بزرگ تقلید، آیات عظام خویى، گلپایگانى و اراکى قدّس اللّه اسرارهم چاپ، و در اختیار علاقمندان قرار گرفت.
دو موضوع «قربانى» و «رمى جمرات» پس از تحقیقات گسترده، و با عرضه فتاوا و نظریّاتى جدید، در دو کتاب مستقل به نام «رمى جمرات» و «حکم الاضحیه فى عصرنا» به زیور طبع آراسته گردید. پراکندگى فتاواى معظّم له در مورد مناسک حج در کتابهاى مذکور، تغییر فتوى در برخى از مسایل، و تضادّ ظاهرى برخى از مسایل که در کتابهاى مذکور آمده بود، و امور دیگر، سبب شد که فکر تالیف کتابى مستقل ذهن ما را به خود مشغول سازد. کتابى که نظرات معظّم له در تمام کتابهاى مذکور را در خود جمع کند، و اشکالات مزبور را مرتفع سازد. با این انگیزه، و پس از مشورت با استاد معظّم دام ظلّه العالى، تهیّه کتاب مناسک جامع حج در عصر پنجشنبه ٧/٧/١٣٨٠ شروع، و با امدادهاى الهى، و عنایات حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف در تاریخ ٢٢/٢/١٣٨٣ پایان یافت، سپس معظّم له تمام مطالب کتاب را به طور دقیق مطالعه نموده، و با اصلاحاتى که انجام دادند به شکل کنونى در اختیار شما خوانندگان گرامى قرار گرفته است. امید است خداوند متعال این خدمت ناچیز را به لطف و کرمش قبول فرماید. ».
در این نرم افزار محتوای کتاب مناسک جامع حج، که در آن احکام و مسائل اعمال حج و عمره به طور کامل و جامع، مطابق فتاواى معظم له جمع آوری شده، با قابلیت های زیر ارائه شده است:
ـ ارائه سرفصل ها در درختواره به منظور سهولت دسترسی به موضوعات
ـ قابلیت جستجو در عناوین درختواره موضوعات
ـ قابلیت جستجوی پیشرفته (کل عبارت و یا عبارت به صورت عطفی و فصلی) در کل مسائل
ـ قابلیت نشان گذاری مسائل و ایجاد فهرست مربوطه
راهنمای نرم افزار:
١. فهرست موضوعات با قابلیت جستجو در عناوین موضوعات:
٢. فهرست نشان گذاری مسائل مورد نیاز و قابلیت مشاهده مسئله قبلی و بعدی:
٣. جستجوی پیشرفته:
امکان جستجوی عبارت به سه صورت زیر وجود دارد:
ـ فصلی: در این حالت تمام کلمات عبارت به صورت مجزا بررسی شده و نتیجه بر اساس کلمات به ترتیب ورود نمایش داده می شود. مثلا در عبارت "نماز جماعت" ابتدای متون حاوی کلمه "نماز" و سپس متون حاوی کلمه "جماعت" نمایش داده می شود
ـ عطفی: در این حالت متونی نمایش داده می شوند که در آن هر دو کلمه به صورت مجزا یا در کنار هم وجود داشته باشند. مثلا در عبارت "نماز جماعت" متونی نمایش داده می شود که در آن متن هر دو کلمه به صورت مجزا و یا در کنار هم وجود داشته باشد
ـ کل عبارت: در این حالت فقط متون نمایش داده می شوند که عین عبارت مورد نظر در متن وجود داشته باشد. مثلا در عبارت "نماز جماعت" فقط متونی نمایش داده می شود که عین عبارت "نماز جماعت" وجود داشته باشد.
٤. اشتراک گذاری مطالب:
برای اشتراک گذاری می توان هم از طریق درگاه های اشتراک گذاری دستگاه و هم به صورت یادداشت در نرم افزار پژوهش یار به اشتراک گذاشت.
--------------------

یادداشت
تبیین مبانی قرآنی ولایت علوی از منظر معظم له
اخیراً در سخنان یکی از دولت مردان، ولایت و امامت امام علی(علیه السلام) با آرای مردم دانسته و گفته شده دموکراسی میراث علی(علیه السلام) است؛ این حرف، حرف عجیبی است؛ زیرا شما یک ذره از نهج البلاغه را دیدهاید و خطبههای دیگر و آیات قرآن را ندیدهاید؛ اولاً شما باید آیات قرآن را ببینید، زیرا کلام وحی بیان میکند، ولیّ شما کسی است که در حال رکوع زکات داد؛ خداوند این ولی را تعیین کرده است؛ آیات ولایت در قرآن کریم فراوان است.
کسی نباید دموکراسی را میراث امام علی(علیه السلام) بداند/ امام از سوی خداوند تعیین می شود نه آرای مردم
بدیهی است دموكراسى ماهيّت مخصوص به خود دارد؛ در واقع يك نوع قرار داد اجتماعى ناشى از ضرورت است؛ چرا كه جامعه، حكومت مى خواهد و از سوى ديگر اتفاق نظر مردم در اين مسأله امكان پذير نيست؛ پس به حكم اجبار و ناچارى بايد به سراغ رأى اكثريّت رفت و بايد اقليّت در برابر اكثريّت تسليم باشند؛ چون راه ديگرى براى اداره اجتماع از نظر آنها وجود ندارد، هر چند اين كار به طوركامل عادلانه نيست.
امّا آنها كه حكومت را از سوى خدا مى دانند راه ديگرى را پيشنهاد مى كنند؛ و آن اينكه ببينيم خداوند حكومت را در اختيار چه كسى گذارده است؟ هر چند نظرات مردم در مواردى كه افراد لايق و شايسته از نظر تعاليم اسلام متعدداند مى تواند در تعيين فرد مورد قبول، سرنوشت ساز باشد؛ و آن كس ترجيح پيدا كند، كه پشتيبانى مردمى بيشترى را براى اجراى اهداف حكومت دارد.
البته نمی توان اين واقعيّت را انكار كرد كه مشاركت مردم در امر حكومت، به حاكمان قدرت و قوّت مى بخشد، و بدون مشاركت آنها هيچ كارى از آنان ساخته نيست؛ همان گونه كه اميرمؤمنان على عليه السلام در خطبه شقشقيه مى فرمايد:«اما وَالَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ...آگاه باشيد به آن خدايى سوگند كه دانه را شكافت، و انسان را آفريد، اگر نبود كه جمعيّت بسيارى گرداگردم را گرفته و به ياريم قيام كره اند، و از اين رو حجّت بر من تمام شده است؛ و اگر نبود عهد و پيمانى كه خداوند از دانشمندان و علماء گرفته است كه دربرابر پرخورى ستمگران و گرسنگى ستمديدگان سكوت نكنند، من مهار ناقه خلافت را رها مى ساختم و از آن صرف نظر مى نمودم». اين تعبير به خوبى مى رساند كه حمايت مردمى حتى باعث اتمام حجّت بر ولىّ منصوب از طرف خداوند مى گردد.
لیکن ولايت آن حضرت از سوى خداوند و از طريق پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ثابت شده بود، و اين ولايت فعليّت داشت، و بر خلاف آنچه بعضى از ناآگاهان گفته اند جبنه شأنى و بالقوّه نداشت؛ولى از نظر اجرائى و عملى نياز به حمايت مردم داشت؛ و بدون آن به فعليت نمى رسيد.
از ديدگاه توحيدى حقّ ولايت تنها با خدااست و اين مقام براى كسانى است كه خداوند بدون واسطه يا باواسطه اوليائش براى آنها تعيين فرموده است؛ و اصالت دادن به آراء مردم و نفى جوهره الهى حكومت از بينش هاى شرك آلود و غير توحيدى سرچشمه مى گيرد.

آیه تبلیغ، ابلاغ ولایت امام علی علیه السلام
در سوره مائده، آيه ٦٧ چنين مى خوانيم:«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»؛ «اى پيامبر آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر اين كار را نكنى رسالت او را انجام نداده اى، و خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى دارد، و خداوند جمعيّت كافران (لجوج) را هدايت نمى كند».
لحن اين آيه که به آيه تبليغ مشهور شده است، نشان مى دهد سخن از مأموريت سنگينى است كه بر بر دوش پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشته، و نگرانى هاى خاصّى از هر سو آن را گرفته بوده است، رسالتى كه ممكن بوده با مخالفت هايى از سوى گروهى از مردم روبه رو شود،.لذا آيه تبليغ ، ابلاغ ولايت على (علیه السلام) را از بزرگترين مأموريتهاى پيامبر (صلی الله علیه وآله) مى شمرد و قرين رسالت قرار مى دهد تا آنجا كه مى گويد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»، اگر ابلاغ نكنى رسالت او را ابلاغ نكرده اى»!،
اين آيه نشانه روشنى است بر اين كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله موظّف بوده كه به هنگام بازگشت از آخرين حج و در اواخر عمرش على عليه السلام را رسماً به جانشينى خود نصب كرده و به عموم مسلمانان معرّفى كند.
چگونگی دلالت آیه تبلیغ بر ولایت امیر المومنین(علیه السلام)
بی تردید مسأله جانشينى و ولايت امير المؤمنين عليه السلام با نشانه هاى سه گانه اى كه در آيه تبليغ آمده است كاملًا انطباق دارد؛ زيرا: پيامبر صلى الله عليه و آله در طول عمر مباركش هيچ گاه مسأله خلافت و جانشينى پس از خويش را بطور رسمى و در اين مقياس وسيع مطرح نكرده بود و اين مسأله، تنها مسأله مهمّى بود كه تا آخرين سالهاى عمر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله زمين مانده بود.
هم چنین در بين مسائل مختلف اسلامى، هيچ مسأله اى در حدّ و شأن نبوّت و همطراز و همسنگ آن و ادامه دهنده مسير نبوّت نمى باشد، بلكه مقام امامت است كه همرديف مقام نبوّت، و امام است كه انجام دهنده وظايف محوّله بر پيامبر است.علاوه بر این از زمان طرح مسئله امامت و ولايت امير مؤمنان، مخالفتهاى متعدّدى بروز داده شد؛ حتّى در همان صحراى غدير، شخصى به حضور حضرت رسول صلى الله عليه و آله آمد و به آن حضرت اعتراض کرد.
نتيجه اين كه، آيه شريفه فوق، با قطع نظر از روايات و اقوال و آراء مفسّران و آنچه در تاريخ آمده، دلالت بر ولايت امير مؤمنان، على عليه السلام دارد.

دلالت آیۀ تبلیغ بر ولایت علی بن ابیطالب(علیه السلام) درآئینۀ روایات
عدّه زيادى از محدّثان صدر اسلام معتقدند كه آيه فوق در شأن امير مؤمنان على عليه السلام نازل شده است. از جمله،«ابن عبّاس»، «جابر بن عبد الله انصارى»،«ابو سعيد خدرى»، «عبد الله بن مسعود»،«أبو هريره»،«حذيفه» و «براء بن عازب»و جمعى ديگر از دانشمندان و ياران پيامبر(صلی الله علیه وآله) معترفند كه آيه فوق پيرامون ولايت حضرت على عليه السلام نازل شده است.
در بين مفسّران اهل سنّت نيز عدّه اى روايت مربوط به ولايت امير مؤمنان عليه السلام را نقل كرده اند، كه مى توان به آقاى «سيوطى» و «أبو الحسن واحدى نيشابورى» و «شيخ محمّد عبده» و «فخر رازى» اشاره كرد.
علاوه بر اين روايات زيادى از جميع كثيرى از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله از جمله زيد بن ارقم، ابوسعيد خدرى، ابن عباس، جابر بن عبداللَّه انصارى، ابوهريره، حذيفه و ابن مسعود نقل شده كه بعضى از اين روايات به يازده طريق به ما رسيده و گروه عظيمى از دانشمندان اهل سنّت اعم از مفسران و محدّثان و مورخان، آنها را نقل كرده اند كه آيه فوق درباره على عليه السلام و داستان روز غدير نازل شده است.،
نتيجه اين كه، احاديث و روايات و گفتار صحابه و روات و نظريّات مفسّرين و دانشمندان، همگى دلالت دارد كه آيه تبليغ پيرامون ولايت امير المؤمنين على عليه السلام نازل شده است.

تجلی ولایت وخلافت حضرت علی(علیه السلام) در آیۀ اکمال دین
در قرآن کریم می خوانیم:«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً...؛امروز كافران از (زوالِ) آيينِ شما، مأيوس شدند؛ بنابراين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودانِ) شما پذيرفتم ....».
در اين آيه شريفه سخن از يك روز بسيار بزرگ و با شكوه است، كه نقطه عطفى براى مسلمانان شمرده شده است. روزى كه يأس دشمنان، إكمال دين، إتمام نعمتهاى الهى و رضايت و خشنودى پروردگار، ارمغان آن است.
آيه شريفه اكمال دين پيرامون حادثه غدير نازل شده و گواه واضح و روشنى بر امامت و ولايت و خلافت امير مؤمنان عليه السلام است.
همان طور كه از آيه استفاده شد، اكمال نعمت و اتمام دين در آن روز، در سايه ولايت تحقّق يافت؛ امروز هم اتمام نعمت، چه نعمتهاى مادّى و چه نعمتهاى معنوى، و اكمال دين ، در تمام ابعاد و شاخه هايش، در سايه ولايت است. بدون ولايت، هر چند به ظاهر دين عمل شود و پوسته اعمال و عبادات انجام شود، ولى بى شك به مرحله قبول و پذيرش درگاه الهى نمى رسد؛ بنابراين، اتمام نعمت و اكمال دين در هر عصر و زمانى در سايه تمسّك به ولايت عملى خواهد بود.

مبناشناسی ولایت علوی در آیه ولایت
سوره مائده مشتمل بر قسمت مهمّى از آيات ولايت است؛در این میان آیۀ«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند» به روشنی دلالت بر ولايت امير مؤمنان على عليه السلام دارد.
در تبیین «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُو» باید گفت كلمه إنَّما در ادبيّات عرب از الفاظ حصر شمرده شده است و معادل فارسى آن، كلمه «فقط» يا جمله «اين است و جز اين نيست» مى باشد؛ بنابراين، ولى و سرپرست شما مؤمنان، فقط سه دسته اى هستند كه در آيه شريفه آمده است و غير از اين سه، هيچ كس ولىّ مؤمنان محسوب نمى شود؛ سه دسته مذكور عبارتند از:
١- خداوند ٢- رسول خدا صلى الله عليه و آله ٣-«الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ »- گروه سوم از اولياء مؤمنان، مؤمنان هستند، امّا نه همه مؤمنان؛ بلكه مؤمنانى كه اوّلًا اقامه نماز مى كنند و علاوه بر اقامه نماز، زكات مى پردازند و ثالثاً زكات را در حال ركوع نماز به مستحقّ آن مى دهند.
البته باید دانست ولی در این فراز به معنی سرپرست و صاحب اختیار است زیرا اگر ولىّ به معناى دوست باشد حصر معنى نخواهد داشت، زيرا در اين صورت واضح است كه غير از سه گروه فوق كسان ديگرى هم يار و ياور مؤمنان هستند، علاوه بر اين كه اگر ولىّ به معناى يار و ياور باشد اين همه قيد براى «الَّذِينَ آمَنُوا»* لازم نبود، كه در حال اقامه نماز زكات بدهند. زيرا همه مؤمنان، حتّى در غير حال نماز و بلكه حتّى مؤمن بى نماز، مى تواند يار و ياور برادر مسلمان خويش باشد.

دلالت آیه ولایت بر امام علی(علیه السلام)
با همۀ این تفاسیر هنوز ابهام آيه كاملًا برطرف نشده است؛ زيرا از بحثهاى گذشته معلوم نشد كه مراد از «وَ الَّذِينَ آمَنُوا ... راكِعُونَ» كيست؟
براى پاسخ به اين سؤال بايد بدانيم كه در ميان راويان، مفسّران، دانشمندان و علماء شيعه و اهل سنّت، هيچ كس، جز «على» را مصداقى براى آيه ذكر نكرده است.
بنابراين، اجماع و اتّفاق همه علماء مسلمان بر اين است كه بجز على هيچ كسى مصداق آيه شريفه نيست. و اگر براى جمله «وَ الَّذِينَ آمَنُوا ...»لااقل يك مصداق وجود داشته است، پس حتماً آن نفر، جز على بن أبي طالب عليه السلام نبوده است.

دلالت آیۀ ولایت بر علی بن ابیطالب (علیه السلام)دراحادیث فریقین
به راستی آيا آن كس كه در ركوع، انگشتر به سائل بخشيد و آيه در شأنش نازل شد، كسى جز على عليه السّلام بود؟ با اين كه ابن عباس، عمار ياسر، جابر بن عبد اللّه انصارى، ابوذر غفارى، انس بن مالك، عبد اللّه بن سلام، مسلمة بن كهيل، عبد اللّه بن غالب، عقبة بن حكيم و عبد اللّه بن ابىّ (اين ده نفر) از صحابه همگى اين حديث را نقل كرده اند و شرح آن در تفاسير اهل تسنن نيز نقل شده است.
هم چنین مرحوم محدّث بحرانى در غاية المرام ٢٤ حديث از منابع اهل سنّت و ١٩ روايت از منابع و مصادر شيعه نقل كرده است، كه مجموعاً ٤٣ حديث مى شود.بنابراين، رواياتى كه پيرامون اين آيه وارد شده متواتر است .،
علاوه بر اين، علّامه امينى در كتاب بى نظيرش، الغدير، از بيست منبع معروف اهل سنّت رواياتى پيرامون آيه شريفه محلّ بحث نقل مى كند؛ منابع معروفى چون تفسير طبرى ، تفسير اسباب النّزول ، تفسير فخر رازى، تذكره سبط ابن جوزى و الصّواعق ابن حجر و نور الابصار شبلنجى و تفسير ابن كثير و مانند آن كه از اعتبار خاصّى در نزد اهل سنّت برخوردار است.
از سوی دیگر از شخص حضرت على عليه السلام نيز رواياتى در شأن نزول آيه شريفه نقل شده و آن حضرت بارها به اين آيه استدلال كرده است.مضمون روايات فوق چنين است: روزى حضرت على عليه السلام در مسجد النّبى صلى الله عليه و آله مشغول نماز بود، نيازمندى وارد مسجد شد، و تقاضاى خويش را مطرح كرد، كسى چيزى به او نداد. حضرت على عليه السلام كه در آن هنگام در حال ركوع بود با دست به آن نيازمند اشاره كرد، او آمد و انگشتر را از انگشت مبارك آن حضرت بيرون آورد و از مسجد رفت؛ در اين هنگام آيه شريفه مورد بحث بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد.
مطلب مذكور مضمون بيش از چهل روايتى است كه پيرامون آيه ولایت نازل شده است؛ که سه روايت از روايات چهل گانه در تفسير فخر رازى نقل شده است،با اين شرايط سخت اگر در مسأله اى ٤٠ روايت به ما برسد به جرأت مى توان ادّعا كرد كه چند برابر اين مقدار روايت بوده كه در طول تاريخ از بين رفته است!.
نتيجه اين كه، با توجّه به روايات فراوان، كه در حدّ تواتر است و برخى از آنها به طور مفصّل مطرح شد، شكّى باقى نمى ماند كه آيه شريفه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» در شأن حضرت امير مؤمنان عليه السلام وارد شده و آن حضرت، پس از خداوند و پيامبرش، سرپرست مسلمانها و امام و رهبر و پيشواى آنهاست.

مبنای ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) در آیۀ اولی الامر
در کلام آسمانی آمده است:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را؛ و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الامر را. و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد.اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.»
آيه فوق كه نام ديگر آن «آيه اطاعت» مى باشد يكى ديگر از آياتى است كه به روشنى بر ولايت امير المؤمنين عليه السلام دلالت دارد و نقطه اصلى بحث در اين آيه، جمله «أُولِي الْأَمْرِ» است.
ظاهر آيه شريفه اين است كه اطاعت از اولو الامر مطلق است و مقيّد به هيچ قيد و مشروط به هيچ شرطى نيست. و چون، اطاعت مطلق و بى چون و چرا، تنها از معصومين جايز است و نسبت به غير معصوم جايز نيست و از آنجا كه خداوند اطاعت از اولى الامر را بصورت مطلق لازم كرده، نتيجه مى گيريم كه اولى الامر بايد معصوم باشد.
لذا احتمالات معروفى كه در تفسير عنوان «اولى الامر» گفته شده این است که جز امام معصوم عليهم السلام مفهوم صحيح ديگرى ندارد.
هم چنین در بحث ولايت خاصّه و خلافت بلافصل على عليه السلام در منابع معروف اسلامى (مخصوصاً منابع مشهور اهل سنّت) در تطبيق اين آيه بر على عليه السلام موارد فراوانی ذکر شده است.به عنوان نمونه مفسّر معروف حاكم حسكانى حنفى نيشابورى، ذيل اين آيه، پنج حديث نقل كرده كه در همه آنها عنوان «اولى الامر» بر على عليه السلام (به عنوان يك مصداق روشن) تطبيق شده است.

اثبات ولایت علوی (علیه السلام) از آیۀ صادقین
هم چنین در دیگر فراز قرآنی آمده است:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ ؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد.
آيه فوق، که به آيه صادقين نامگذارى شده است، و يكى ديگر از آيات متعدّد مربوط به ولايت و امامت و عصمت حضرت على عليه السلام و يازده فرزندش عليهم السلام مى باشد.
«آيه صادقين » در اواخر عمر مبارك پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نازل شده و زمينه ولايت و امامت و خلافت علىّ بن أبي طالب عليهما السلام، را آماده مى كند.

سخن آخر
كوتاه سخن اينكه مردم كسى را بر مسند حكومت نمى نشانند؛ چرا كه اين حقّ،مخصوص خدااست، تنها كارى كه مى كنند، اين است كه از ميان كسانى كه خداوند حقّ ولايت به آنها داده است يكى را انتخاب كرده و اعلام حمايت و پشتيبانى از او مى كنند؛ و اگر تعبير انتخاب مى شود، اين انتخاب مفهومى غير از آنچه در دنياى مادّى مى بخشد دارد، و قرائن حاليّه و مقاليّه گواه بر اين حقيقت است كه ماهيّت اين دو انتخاب كاملًا با هم متفاوت است .
بنابراين همان گونه كه اميرمؤمنان على عليه السلام قبل از بيعت مردم ، ولىّ خدا بود؛ كه طبق صريح آيات ولايت اين ولايت را خدا به على عليه السلام داده بود؛ و طبق حديث متواتر غدير و جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىُّ مَوْلاهُ»؛ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در غدير خم رسماً او را از سوى خدا به اين مقام منصوب كرد؛ لیکن بيعت مردم با ديگران سبب شد كه او مدّتى نتواند ولايت خويش را اعمال كند؛ و تنها بعد از بيعت مردم با او بود كه امكان اعمال اين ولايت حاصل شد. آرى مردم زمينه هاى اجرائى را فراهم كردند، نه اينكه مقام ولايت او رابه فعليّت برسانند.
خداوند! ما را بر ولايت امیرالمومنین علی (علیه السلام)و دیگر ائمۀ معصومین(علیهم السلام)پايدار بدار! و با ولايت آنها محشور بگردان! و ما را از رهروان راستين راه آنها قرار ده!
--------------------

یادداشت
بازخوانی تخریب قبور ائمۀ بقیع علیهم السلام از منظر معظم له
در يك قرن گذشته واقعه تلخى در سرزمين وحى روى داد كه مسلمين را از آثار تاريخى اسلامى براى هميشه محروم ساخت و آن حادثه قدرت گرفتن وهّابيّت بود.
٩٤سال پيش (سنه ١٣٤٤ه ق) در هشتم شوال، هنگامى كه وهابی های نادان و تکفیری در حجاز به قدرت رسيدند، در يك حركت هماهنگ ناپخته، تمام بناهاى تاريخى اسلامى به ویژه قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) را به بهانه شرك يا بدعت ويران كرده، و با خاك يكسان نمودند.ولى جرأت نكردند به سراغ قبر مطهّر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) بروند، مبادا عموم مسلمين بر ضدّ آنها قيام كنند و به اصطلاح، اين «مخالفان تقيّه» از ديگر مسلمانان «تقيّه» كردند!.

هشتم شوّال؛ روز عزای امّت اسلامی
درروز هشتم شوّال ١٣٤٤ه ق، دست وهابیت نادان و بیخرد از آستین ظلم و ستمگری درآمد و بارگاه ملکوتی و بسیار باشکوه ائمه هدی (علیهم السلام) در بقیع را با خاک یکسان کرد و قلوب صدها میلیون شیعه جهان و اهل سنّت محبّ اهلبیت را جریحه دار نمود.لذا علاوه بر آنکه شیعیان همه ساله در هشتم شوال به عزاداری پرداخته و یاد و خاطره آن جنایت بزرگ را زنده نگاه میدارند، لیکن هشتم شوال تنها روز عزای شیعیان نیست بلکه تمام ملتهای مسلمان این روز را بزرگ میدارند.

بازشناسی تخریب قبور ائمۀ بقیع به دست وهابیون
در حدود نودو چهار سال قبل يعنى در سال ١٣٤٤ هـ.ق وهّابيها مدينه را تسخير كردند. قاضى القضاتى به نام شيخ عبدالله مردم را جمع كرد و پرسيد: در مورد تخريب قبور چه مى گوييد؟ قطعاً قصد قاضى وهابى نظرخواهى نبود و مردم مدينه مى دانستند كه آنها عدّه اى بيرحم هستند چون قبلا قبور مكّه و شهرهاى ديگر را تخريب كرده بودند. از اين رو عده زيادى سكوت كردند و عدّه اى هم از ترس موافقت كردند، آنها هم قبور ائمّه بقيع را كه با عظمت ترين قبور آنجا بود تخريب كردند علاوه بر آن قبور زوجات پيامبر و هر چه قبر و گنبد و بارگاه بود تخريب كردند. قبر عبدالله پدر پيامبر(صلی الله علیه و آله) را هم كه در بقيع نبود خراب كردند و فقط قبر پيامبر(صلی الله علیه و آله) را كه از زمان عثمانيها به يادگار مانده بود باقى گذاشتند. البتّه آنها معتقد بودند كه اين بارگاه هم بايد خراب شود ولى از ترس رويارويى با تمام مسلمانان از آن صرف نظر كردند كه اكنون هم يك نقطه ضعف براى آنهاست، چرا كه مى گوييم اگر از آثار شرك است چرا آن را باقى گذاشتند؟! و اگر بگويند به خاطر ملاحظه مسلمين است، مى گوييم كه شما تقيّه را حرام مى دانيد و اگر تخريب را يك جا جايز و در جاى ديگر جايز ندانند. مى گوييم مگر شرك دو گونه است؟!

تخریب قبور ائمۀ بقیع ؛ یک نقشه خائنانه برای نابودی تاریخ اسلام
بدیهی است حيات امّت ها با امور گوناگونى گره خورده است كه يكى از آنها حفظ ميراث هاى فرهنگى و آثار علمى و دينى است ، لیکن با نهايت تأسّف سرزمين وحى به خصوص مكّه و مدينه بر اثر سوء تدبير مسلمانان به دست يك جمعيّت عقب افتاده و كج سليقه و متعصّب افتاد و ارزشمندترين ميراث هاى فرهنگى اسلام با بهانه هاى واهى و بسيار سست بر باد رفت، ميراث هايى كه هر كدام يادآور بخش هاى مهمّى از تاريخ پرافتخار اسلام بود.
نمونه بارز آن قبرستان بقيع است، اين قبرستان مهمترين قبرستان در اسلام است كه بخش مهمّى از تاريخ اسلام را در خود جاى داده و كتاب بزرگ و گويايى از تاريخ ما مسلمين است. لیکن وهابیت، میراث فرهنگی پیامبر (صلی الله علیه و آله)و اهل بیت(علیهم السلام) ایشان را از بین برد و آثار فراوانی از اصحاب پیامبر، بزرگان و دانشمندان اسلام را تخریب کرد؛ وهابیت تاریخ زنده اسلام را نابود کرد.
البته تنها قبور امامان و بزرگان خفته در بقيع از ميان نرفت، بلكه اين «قوم» هر جا اثرى گرانبها از تاريخ اسلام يافتند آن را از ميان بردند و از اين رهگذر خسارات غير قابل جبرانى دامان مسلمين را گرفت.زیرا اين آثار تاريخى جاذبه عجيبى داشت و انسان را به اعماق تاريخ اسلام فرو مى برد.
این در حالی است که تمام جهانیان سعی دارند آثار تاریخی خود را که حکایت از ریشهدار بودن تمدّن آنها میکند با هزینههای بسیاری نگهداری کنند و برای تخریب آنها جرائم سنگینی قائلند ولی این نابخردان مهمترین اثار تاریخی اسلام و تمدّن اسلامی را که قلوب مسلمین برای آن میتپد به دست نابودی سپردند و جهان اسلام را از این گنجینههای گرانقدر محروم ساختند، و خسارت عظیمی به بار آوردند که با هیچ چیز قابل جبران نیست.
آری آنان به سبب همين عقايد جاهلانه و خشك، با تأسّف بسيار آثار تاريخى اسلامى فراوانى را در حرمين شريفين تخريب كردند؛ آثار ارزشمندى كه مى توانست سبب پيوند نسل حاضر با تاريخ گذشته اسلام باشد که متأسّفانه همه آنها از دست رفت.

تخریب بقیع؛ ارمغان توحید وارونه وهابیت
هشتم شوال روزی است که قبور فرزندان پیامبر اسلام به دست افرادی بیسواد ویران شد؛ وهابیت نادان و تکفیری که قبور ائمه بقیع را ویران کردند نه تنها از قرآن، سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و روایات معصومان(علیهم السلام) بی خبر هستند بلکه توحید را نیز وارونه جلوه میدهند.
وهّابيان بر اثر عدم قدرت كافى علمى بر تحليل مسائل اسلامى به خصوص مسأله توحيد و شرك، گرفتار وسواس عجيبى در اين مسأله شده و هر جا دستاويزى پيدا كردند به مخالفت برخاستند، در مسأله زيارت، در موضوع شفاعت، در باب بناى بر قبور و امور ديگرى از اين قبيل، همه را به نحوى مخالف شرع دانسته و با مسأله «شرك» و «بدعت» پيوند زدند و با آن مخالفت نمودند.

بهانه وهابیون برای تخریب بارگاه بقیع چه بود؟
به اعتقاد وهابیت ساختن بنا بر قبور سبب پرستش قبرها مى شود و اين حديث نبوى را گواه بر عدم جواز آن می گیرند:««لَعَنَ اللهُ الْيَهُودَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ؛ خداوند يهود را لعن كرد زيرا قبور پيامبرانشان را مسجد قرار دادند».، لذا وهابى هاى نادان و تندرو به شيعيان اشكال مى كنند كه چرا شما بر مزار و قبور امامان و بزرگان دينتان گنبد و بارگاه مى سازيد؟
ولى بر همه مسلمين روشن است كه هيچ كس قبور اولياء الله را پرستش نمى كند و ميان «زيارت» و «عبادت» فرق واضح و روشنى است. ما همان گونه كه به زيارت و ديدار احيا و زنده ها مى رويم و بزرگان را احترام كرده و از آنها التماس دعا مى كنيم، همين گونه به زيارت اموات مى رويم و به بزرگان دين و شهداى راه اسلام احترام مى گذاريم و از آنها التماس دعا داريم.
به راستی آيا هيچ عاقلى مى گويد زيارت بزرگان در حياتشان به صورتى كه گفته شد، عبادت، كفر و شرك است؟ زيارت بعد از وفات نيز همين گونه است.
اینگونه است که پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) به زيارت قبور بقيع مى رفت و روايات بسيارى در منابع اهل سنّت در مورد زيارت قبر پيامبر (صلى الله عليه و آله) و زيارت ساير قبور آمده است.
لذا اگر خداوند يهود را لعن كرده به سبب اين بوده كه قبور انبيا را سجده گاه قرار دادند، در حالى كه هيچ مسلمانى هيچ قبرى را سجده گاه خود قرار نمى دهد.
از این جهت زيارت قبور ربطى به عبادت ندارد، و نماز در كنار قبر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) و قبور ساير اولياء الله هيچ مشكلى ندارد و روایت مذکور، ناظر به كسانى است كه واقعاً پرستش قبور مى كردند.
هم چنین كسانى كه با زيارت شيعيان جهان از قبور امامان (عليهم السلام) آشنا هستند، مى دانند هنگام نمازهاى واجب وقتى صداى مؤذّن بلند مى شود، همه رو به قبله مى ايستند و نمازهاى واجب را به جماعت برگزار مى كنند و موقع زيارت نخست صد بار تكبير مى گويند و بعد از زيارت نيز دو ركعت نماز مستحب رو به قبله بجا مى آورند، تا در آغاز و پايان روشن شود پرستش مخصوص خداست.
ولى متأسّفانه باب تهمت و افترا و دروغ بر اثر انگيزه هاى خاصّى گشوده شده و اقلّيّت وهّابيها همه مخالفان خود را به انواع تهمت ها متّهم مى سازند که در خوش بینانه ترین حالت باید گفت ؛آنها بر اثر قلّت بضاعت علمى، توان تحليل مسائل را به خوبى ندارند و حقيقت شرك و توحيد را در نيافته و فرق ميان زيارت و عبادت را به طور دقيق نمى دانند.

تخریب قبور بقيع در سایۀ تفسير خرافی وهابيت از اسلام
در سال ١٣٤٤ هجری قمری وهابیها تصميم گرفتند قبور ائمه بقيه و سایر بزرگان را که قبه و بارگاه داشتند و بيش از هزار سال برای این قبه احترام قائل بودند همه را ویران کنند لیکن در آن زمان از تمام کشورهای اسلامی به این عملکرد وهابیها اعتراض شد؛ولی این قوم لجوج اعتنا نکردند و حتی برخی تصميم داشتند بارگاه پيامبر(صلی الله علیه و آله) را هم ویران کنند.وهابیها زمانی که هجوم جهان اسلام را فوق العاده دیدند از تخریب بارگاه پيامبر(صلی الله علیه و آله) دست نگه داشتند.
شکی نیست که اساس بحثهای اسلامی را توحيد و شرک تشکيل میدهد؛ ولی وهابی ها تفسير خرافی برای این دو مسائل دارند که این تفسير بيگانه از اسلام است و در این مساله این گروه اندک یک طرف قرار دارند وتمام جهان اسلامی شيعی و سنی در طرف دیگر قرار دارند.
وهابی ها براساس برداشت نادرستی که دارند هر پدیده نو و تازه را بدعت میدانند برهمين اساس با نوآوری مخالفت میکنند؛ در حالی که نوآوری در دو شکل صورت میگيرد که یکی از آنها عرفی و دیگری شرعی است.
شرک آن است که کسی چیزی یا کسی را همتای خدا بداند،حال آنکه آیات زیادی در قرآن وارد شده است که شفاعت طلبیدن شرک نیست و شفیع هرگز هم ردیف خدا نیست و فقط واسطه ای است که از خدا تقاضا می کند و اگر شرک است چرا قرآن آن را مجاز شمرده است.
بدعت نیز آن است که چیزی را که جزء دین نیست به نام دین وارد دین کنند. حال اگر کار جدیدی انجام دهیم ولی به نام دین نباشد دیگر بدعت نیست زیرا اگر بدعت باشد بسیاری از کارهای وهابی ها بدعت است مثلا در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مسجد الحرام دارای مناره و این درب های وسیع نبود و بعد آنها را درست کردند و این از باب نوآوری عرفی است و کسی قائل نشده است که اینها بدعت است و هکذا موارد بسیار دیگر. به تعبیر دیگر بدعت به معنای این است که ما پدیدهای نو را به عنوان دین قلمداد کنيم؛ در حالی که نوآوریهای عرفی هرگز به معنای بدعت در دین نيست،اگر تفسير نادرست وهابیها را در اسلام جاری کنيم باید تمام شئون اجتماعی را حرام بدانيم.

آيا ساختن بنا بر روي قبور و مسجد و توسل و بوسیدن ضریح بدعت و شرك است؟
در پاسخ به این شبهه، از وهابی ها سوال می کنیم که چرا قبور بقیع را تخریب کرده اید. در جواب مى گويند شرك است. سؤال مى كنيم چرا شرك است؟ شرك آن است كه غير خدا را همرديف خدا قرار دهند، حال آنکه هيچ كس پيامبر(صلى الله عليه وآله)و ائمّه(عليهم السلام) را هم رديف خدا نمى داند بلكه همه، آنها را شفيع و واسطه مى دانند.
علاوه بر اين آنها بوسيدن ضريح را شرك مى دانند. مى گوييم چرا بوسيدن حجر الاسود شرك و حرام نيست؟ مى گويند: اين سنّت است. مگر مى شود شرك در جايى سنّت و جايز باشد و در جايى ديگر جايز نباشد. همچنين همه آنها جلد قرآن را مى بوسند. در حالى كه جلد قرآن يك تكّه مقوّاست. اگر شرك نيست بوسيدن در و ديوار هم شرك نيست، اگر بگويند قرآن را به خاطر آن كه از ناحيه خدا فرستاده شده مى بوسيم، ما نيز مى گوييم ما هم ضريح امامى را كه از طرف خدا و فرستاده اوست مى بوسيم.
هم چنین در تمام جهان برای افراد سرشناس قبه و بارگاهی وجود دارد و حتی در میان اهل تسنن هم چنین است، حال آیا می توان گفت که همهی این مظاهر شرک است و فقط ساکنین منطقهی کوچکی در مکه موحد هستند و ما بقی افراد از شیعه و سنی همه مشرک اند؟
و یا در قرآن مجید می خوانیم؛ هنگامی که اصحاب کهف شناخته شدند و مردم دور آنها را گرفتند در تفاسیر آمده است که آنها از خداوند تقاضا کردند که آنها را از دنیا ببرد و خداوند هم دعایشان را مستجاب کرد. در اینجا قرآن می فرماید: «قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً؛ یعنی آنها که بر امر آنها واقف شدند گفتند که در کنار بارگاه آنها مسجدی درست می کنیم و در آن عبادت می کنیم» ظاهر آیه این است که با این مسئله به شکل موافق برخورد می کند حال آیا می توان گفت که قرآن هم اجازهی شرک داده است.
حال چطور شد كه همه مسلمانان اشتباه كردند جز اين عدّه قليل!، اين را هيچ عقلى نمى پذيرد. از این رو بايد در قبرستان بقیع، قبورى مثل قبر پيامبر(ص) تجديد بنا شود و يا لااقل بقيع را از اين شكل درآورند و اينها به هیچ عنوان شرك نيست.

سوال بی جواب در مورد تخریب بقیع از علمای وهابی؛ چرا هنوز بارگاه پيامبر برپاست؟!
كسانى كه به مكّه و مدينه مشرّف شده اند، مى دانند على رغم ويرانى تمام قبرستان بقيع و قبور شهداى احد و غير آنها، گنبد و بارگاه ملكوتى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله برپاست و مسلمانان از همه جاى دنيا به زيارت آن حضرت مى شتابند و اين وضع سؤال مهمّى در اذهان همه زائران ترسيم مى كند، كه چرا اين گروه به سراغ بارگاه پيامبر صلى الله عليه و آله نرفتند؟!
ما از علمای وهابی مى پرسيم: به راستى اگر واقعاً ساختن گنبد و بارگاه بر قبور امامان و پيامبران شرك و بت پرستى است و بدين جهت گنبد و بارگاه امامان مظلوم بقيع را ويران كرده ايد، چرا گنبد و بارگاه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را خراب نمى كنيد؟ آيا شرك و بت پرستى استثنا هم دارد؟ اين سؤال را مكرّر از وهابى ها پرسيده ايم، امّا هيچ گاه جواب قانع كننده اى نداشته اند. بعضى از آنها كه خيلى وقيح و بى شرمند مى گويند: هنور قدرت بر اين كار پيدا نكرده ايم هر زمان قدرت پيدا كنيم آن را هم خراب خواهيم كرد!
قابل توجّه اين كه هم اكنون قُبّه و بارگاه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) در كنار مسجد نبوى سر به آسمان كشيده و همه مردم مسلمان حتّى وهّابى ها در روضه مقدّسه (آن قسمتى از مسجد نبوى كه در كنار قبر آن حضرت و متّصل به آن است) در پنج وقت نماز واجب مى خوانند و در اوقات ديگر نمازهاى مستحب، و در پايان هم قبر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) را زيارت مى كنند.
حال آيا اين كار پرستش قبور محسوب مى شود و حرام است؟ يا اين كه قبر مطهّر پيامبر (صلى الله عليه و آله) مستثناست، آيا ادلّه شرك و حرمت پرستش غير خدا قابل استثناست؟!
حقيقت آن است كه آنها خود را كوچك تر از آن ديدند كه دست به اين كار زنند و تمام جهان اسلام را بر ضدّ خود بشورانند. آرى وهّابى هاى متعصّب نتوانستند، بارگاه ملكوتى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را از ميان بردارند، و گنبد خضرا را ويران سازند و ضريح مقدّس حضرت را نابود كنند.
لذا از آنها می پرسیم چگونه تمام گنبد و بارگاه هايى را كه بر فراز قبور ائمّه بقيع عليهم السلام و شهداى احد و غير آنها بنا شده بود از ميان برداشتيد ولى گنبد و بارگاه پيامبر صلى الله عليه و آله همچنان پابرجاست؟ اين تناقض در عمل چه مفهومى دارد؟
اگر اين ها نشانه بت پرستى و شرك است، چرا اين «نشانه بزرگ!» را در كنار اين مسجد با شكوه و با عظمت نگه داشته ايد، و اگر نيست، چرا بقيّه را از ميان برداشتيد؟آنها پاسخى در برابر اين سؤال ندارند و به راستى وامى مانند.
هم چنین به آنها می گوئیم اگر بگویید که ما تقیه کردیم و از مسلمانان جهان واهمه داریم میگوئیم که تقیه به مذهب شما حرام است.

لزوم اداره حرمین شریفین توسط علمای اسلامی
تشخیص وهابیت این است که قبه و بارگاه شرک و بدعت است و ما هم خطاب به آنها می گوئیم که شما اشتباه می کنید. آیا مکه و مدینه فقط از آن شما ست که هر چه تشخیص داده اید در آن اعمال کنید یا اینکه همهی مسلمانان در آن شریک هستند ، چرا شما نظرات شخصی خود را به مرحهی انجام می رسانید و همه را مجبور می کنید که به حکم شما گردن نهند. در حالی که شما فقط از لحاظ سیاسی آن هم به نحو مستبدانه حاکم منطقه خود هستید ولی از لحاظ مذهبی همهی مسلمانان در آن سهیم هستند.
جای بسی تأسف است که وهابی ها با میراثهای اسلامی معامله ملک شخصی میکنند و خیال میکنند مکه و مدینه فقط به آنها تعلق دارد و هر کاری خواستند میتوانند با این مواقف اسلامی بکنند. در حالی که آثار اسلامی تنها متعلق به کسانی که در آن منطقه زندگی میکنند نیست و متعلق به همه مسلمان است از این رو هر اقدامی که میخواهد صورت بگیرد باید با مشورت همه علمای اسلام باشد.
لذا جهان اسلام باید فریاد کشد و به آنها بفهماند که اینها ذخایری است متعلق به تمام مسلمین جهان، در گذشته و حال، و هیچ کس در هر مقامی باشد حق ندارد خودسرانه با آنها به صورت ملک شخصی عمل کند ، از این رو مفتیان وهابی سعودی که فقط اطلاعات بسیار سطحی از مبانی اسلامی و کتاب و سنت دارند حق ندارند برای این امور تصمیم بگیرند و فتوا صادر کنند.
بنابراین در اداره حرم اهل بیت (علیهم السلام) باید نمایندگانی از تمام کشورهای اسلامی حضور داشته باشند، اگر چنین شود قطعاً اتفاقاتی همچون تخریب قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) و سایر آثار اسلامی رخ نخواهد داد.
بی تردید کسانی که در سوریه قبور بزرگان اسلام را ویران کردند افرادی هستند که فاقد فکر و فرهنگ انسانی هستند و نمیتوانند بر حرمین شریفین حکومت کنند.

سخن آخر
امید است بازسازی قبور ائمه(علیهم السلام) در مکه و مدینه به زودی اتفاق افتد. برای تحقق این مهم، انتظار روزی را میکشیم که مسلمین جهان بیدار شوند و حق مشروع خود را مطالبه کنند و اداره امور فرهنگی حرمین شریفین را به دست گروهی از نمایندگان بصیر تمام کشورهای اسلامی بسپارند و دست وهابیت تندرو را از این مقدسات اسلامی ، نه تنها قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) بلکه تمام آثار تاریخی مکه و مدینه که هر کدام نشانهای از عظمت اسلام و تاریخ گویای مسلمین جهان بود و به سبب افکار سفیهانه تخریب شدند، کوتاه کنند.
--------------------

پرونده ویژه
حقیقت و ماهیت حقوق بشرآمریکایی از منظر معظم له
خواستگاه فکری حقوق بشر آمریکایی/ آمریکا؛ بزرگترین ناقض حقوق بشر/ ماهیت جنگ طلبانۀ آمریکا در سایۀ ادعای مضحک حمایت از حقوق بشر/ تبعیض نژادی در آمریکا و نقض حقوق سیاهپوستان/ نقض حقوق بشر از سوی آمریکا؛ مداخله،اشغال نظامی وکودتا/ تعریف دوگانه آمریکا از حقوق بشر/ حمایت از رژیم «کودک کش» اسراییل ؛ نمونه بارز حقوق بشر آمریکایی/ دبیرکل سازمان ملل؛ آلت دست ناقضان حقوق بشر
در عصر و زمانه ای به سر می بریم که علیرغم وضع برخی قوانین در حفظ حرمت انسان، صلح ،آرامش و سعادت انسان، لیکن زمانی که این قوانین برای منافع شخصی گروهی از دولت‎ها و سیاستمداران دنیا تزاحم پیدا می کند، همه آن جوامع به ویژه آمریکا، آنها را به فراموشی می‎سپارند.
در این بین باید به سقوط هواپيماي مسافربري ايران توسط ناوگان متجاوز آمريكا در ١٢ تير ماه ١٣٦٧ اشاره کرد که خوى ضد بشرى آمریکا را بیش از پیش آشکار می کند.
در حالی که منافع شخصی ما در این است که به این قوانین احترام بگذاریم و از ویرانی ها، کشتارها و برباد رفتن ثروت‎های عظیم و نابودی عمران و آبادانی جوامع بشری جلوگیری کنیم که در صورت تحقق این مهم، دنیای دیگری داشتیم.
لذا حقیقت این است که مسألۀ حقوق بشر به یکی از ابزارهای مهم در دست استکبار جهانی و ظالمان به ویژه آمریکا تبدیل شده است که نتیجه ای جز ویرانی و کشتار بیگناهان در بر نداشته است.

خواستگاه فکری حقوق بشر آمریکایی
در تبیین این مسأله باید به افكار دانشمند انگلیسی به نام بنتام توجه نمود که حقوقدانان زيادى را هم چون استين، جان استوارت ميل، هارت، ايرينگ و كِلْسِنْ.. را در غرب تحت تأثير خود قرار داد و منشأ تحوّلاتى در حقوق آمریکا و ساير كشورهاى اروپايى هم چون انگلیس گرديد.
بنتام تنها دو اصل امنيّت و فايده را از ميان ارزش ها به رسميّت مى شناسد، لذا نتيجه مى گيرد كه در حقوق، در كنار قواعد متغير، اصول ثابت و غير متغيرى نيز وجود دارد كه از تعقل محض به دست نمى آيد بلكه بايد از طريق فايده گرايى به آنها دست يافت. جالب اينجاست كه بنتام به اتكاى همين اصالت فايده همجنس گرايى را تأييد مى كند چرا كه به عقيده اوبراى جرم دانستن آن، نفعى متصوّر نيست علاوه بر اين كه تشخيص و تعريف آن هم مشكل است و تأمين شاهد و دليل براى اثبات آن كه عملًا در خفا انجام مى شود، مشكل تر مى باشد.به علاوه از نظر اجتماعى، چنين عملى، اهميّت ويژه اى ندارد، بنابراين نفع حاصل از ترك مجازات چنين افرادى بر ضرر ناچيزى كه براى جامعه خواهد داشت، ترجيح دارد.
بنتام معتقد است كه نقش حقوق و دولت، تأمين امنيّت است زيرا بدون امنيّت، سعادت جمعى و فردى ممكن نيست لذا بنتام منبع و خواستگاه حقوق را حاكميّت و فرمانروايى دولت مى داند، بر اساس همين ديدگاه و نیز اصالت دادن به نفع و فايده است كه بنتام، نظم و امنيّت جامعه را بزرگترين فايده مى داند و در نتيجه ديكتاتورى را مشروع مى شمارد چرا كه نفع مردم را در اطاعت از سلطان مى داند.،
با تأمل در این دیدگاه باید گفت تفكيك حقوق از اصل عدالت يكى از ويژگى هاى مكتب بنتام است که بهترين زمينه را براى سوء استفاده از قدرت و ديكتاتورى دولت ها فراهم مى آورد همان گونه كه در كلام بنتام نيز به آن تصريح شده است در حالى كه با معيار قرار دادن اصل عدالت در جامعه، مى توان از بسيارى از سوء استفاده هاى احتمالى قدرت حاكم جلوگيرى كرد.
از سوی دیگر اين مطلب كه همه تعارضات اجتماعى ناشى از تعارض منافع مى باشد و با حلّ تعارض منافع، مشكلات اجتماعى حل شده و هدف نظام حقوقى، تأمين مى گردد، اشتباه بزرگ ديگرى است كه در مكتب بنتام ديده مى شود زيرا انسان در عين اهميّت دادن به ماديّات و مسائل اقتصادى، ارزش هاى بسيار ديگرى را نيز همچون ارزش هاى والاى اخلاقى و معنوى دنبال مى كند.،
هم چنین مطابق ديدگاه مكتب رئاليسم حقوقى آمريكا ، حقوق، ناشى از آراى دادگاههاست و به همين جهت بر روان شناسى قضايى و عواملى كه دادرس را به قواعد حقوقى رهنمون مى کندتكيه خاص شده است.
لذا در نظام حقوقی غربی که در كشورهايى همچون انگلستان، آمريكا، كانادا و استراليا حاكم است منبع اصلى حقوق، رويه قضايى است كه به وسيله آراى دادگاه ها شكل مى گيرد و قانونى كه توسط مجالس قانون گذارى وضع مى شود، از این رو منبع درجه دوم، حقوق است حال آنکه اين رویکرد دقيقاً بر خلاف نظام حقوق اسلام است .
همه این چالش های در نظام حقوقی آمریکا و دیگر جوامع غربی ارمغان تلاش هايى است كه بشر بدون اتكاى بر تعاليم دينى و وحى در طول قرون متمادى براى تعيين مبانى واقعى حقوق و پى ريزى يك نظام اجتماعى كه بتواند مصلحت و سعادت وى را تأمين نمايد، انجام داده است.که نشان دهنده راه پر از آزمون و خطايى است كه بشر طى كرده است و هرچه زمان پيشتر مى رود، تناقضات آنها شديدتر و آشكارتر مى گردد.

آمریکا؛ بزرگترین ناقض حقوق بشر
در عصر حاضر خيلی چيزها پيشرفت کرده است و زمان صنايع بزرگ و ساختمانهای بزرگ و اقدامات بزرگ است لیکن در کنار پیشرفت های بزرگ ، عصرحاضر را بایدعصر دروغ های بزرگ نامید که يکی از اين دروغهای بزرگ حقوق بشر است.
در دنياى امروز به دفعات شعار حمايت از مردم مطرح می شود، مسئله دموكراسى، حقوق بشر و آزادى انسانها از جمله شعارهاى رياكارانه در تمام دنياى غرب است؛ حال آنکه غربيها مصداق واضح ريا كارى هستند و از همه آنها رياكارتر آمريكا است.
زیرا وقتى مى گويند دموكراسى منظورشان جامعه اى است كه حافظ منافع آنها باشد. اگر حكومتى در خدمتشان باشد از ليست سياه خارج است و اگر حكومتى در مقابل آنها و مخالف برنامه هاى آنها باشد، در ليست سياه جاى دارد. اينها در شعارهايشان فريبكارند. بايد جوانان را بيدار كرد و بيچاره كسانى كه آلت دست آنها هستند؛ تا آنجا كه به دردشان بخورند مى دوشند و وقتى به دردشان نخوردند دور مى اندازند.
به راستی در ميان غربيها بالاخص آمریکا كجا سراغ از دفاع مظلوم داريد؟! آنها فقط به دنبال حفظ منافع خود هستند. که قتل عام مردم هيروشيما توسّط آمريكا نمونه ای از خوی ضد بشری این رژیم مستکبر به شمار می آید.

ماهیت جنگ طلبانۀ آمریکا در سایۀ ادعای مضحک حمایت از حقوق بشر
گفتنی است کشورهای غربی و آمریکا تلاش میکنند تا با ظاهری شکیل و زیبا باطن جنایتآمیز خود را بپوشانند،در وضعیت کنونی دنیا شاهدیم که ظاهر آن تمدن و حقوق بشر و مجامع جهانی است که قرار است از حقوق انسانها دفاع کنند اما در باطن انواع و اقسام جنایتها را به اسم حقوق بشر مرتکب میشوند و بر مردم مظلوم دنیا تحمیل میکنند.
در این میان باید به اظهارات سخیف دولتمردان آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل علیه ایران در طرح گزینه های روز میز اشاره کرد ؛ حال آنکه طرح گزینه روی میز آمریکا نشانه یاغیگری است ؛ لذا باید سران کاخ سفید را مورد عتاب قرار داد که به راستی کدام قانون به شما اجازه این گستاخی را داده است، من هر وقت اراده کنم حمله میکنم با کدام مجوز و قانون؟.
واقعاً مضحک است که آمریکاییها با آن سابقه و عملکردشان در نقض آشکار حقوق بشر دم از حقوق بشر میزنند، یا رژیم صهیونیستی که میگوید اگر صلاح بدانم به سوریه و مراکز اتمی ایران حمله میکنم؛ آیا یاغیگری چیزی غیر از این است؟ این همه نهاد و مجامع حقوق بشر برای چیست؟ این توحش و بربریت است.

تبعیض نژادی در آمریکا و نقض حقوق سیاهپوستان
تأسف آور است که هنوز در جامعه به اصطلاح پيشرفته اى همچون آمريكا، مسأله نژاد سفيد و سياه ، حل نشده، و سياهان از تبعيضات دردناكى در بطن اين جامعه رنج مى برند.
لذا مدعیان حقوق بشر از جمله آمریکا ، به هيچ وجه پايبند حقوق بشر و دموكراسى و آزادى نيستند. به راستى حقوق بشر به چه ميزان در آمريكا رعايت مى شود؟ چقدر بين سفيدپوستان و سياه پوستان آمريكا فاصله است؟ آيا حقوق بشر اقتضا مى كند كه در بسيارى از شهرهاى آنان هتل ها، رستورانها و پاركهاى سياهان و سفيدها از هم جدا باشد، و سياهان حقّ استفاده از مكانهاى خصوصى سفيدها را نداشته باشند؟
حقیقت آن است که سياهان آمريكا در كنار سازمانهاى عريض و طويل جهانى هنوز حقوق حقّه خود را دريافت نداشته اند،بلکه در آمريكا هنوز مشكل سپاه پوستان حل نشده، زيرا هنوز سفيدپوستان آمريكا حاضر نيستند براى سياه پوستان تمام حقوق شهروندى را بپذيرند.
اگر يك روز هيتلر مى گفت: «خون سياه پوستان آلودگى و تعفن خاصى دارد و آميخته شدن آن با خون سفيد پوستان اروپا، باعث دو رگه كردن قاره اروپا، و آلوده نمودن نژاد سفيد با خون انسانهاى پست مى گردد!!» امروز نيز همين منطق در قاره آمريكا به خصوص ايالات متحده مورد قبول بسيارى از مردم آن جاست.تا آنجا كه براى ترور كردن رهبر معتدل سياه پوستان كه منطق او هميشه «مبارزه با هر نوع خشونت در به دست آوردن حقوق سياه پوستان» بوده است جايزه تعيين مى كنند!.

نقض حقوق بشر از سوی آمریکا؛ مداخله،اشغال نظامی وکودتا
بدیهی است آمریکا در برخى از كشورها حقوق بشر را بهانه مى كنند و با تبليغات وسيع ذهن مردم جهان را آماده جنگ با آن كشور مى كند؛ سپس در پوشش های دروغين هم چون مبارزه با تروریسم و ...كشورهاى ديگر را اشغال كرده، و با نام آزادى، مردم و دولت آن كشور را اسير هوسهاى خود مى كند.
متأسفانه بسيار مى بينيم افراد و حكومت هائى را كه فقط براى ارضاء شهوات نفسانى و حبّ جاه و مقام و قدرت طلبى و زورگوئى به حق ديگران تجاوز كرده، و چه بسا در كشورى كودتا مى كنند، چنانكه ديديم آمريكا وقيحانه در ميان ديدگان مردم جهان پاناما را اشغال نظامى كرده و حكومتى را سرنگون مى كند، و یا اشغال ویتنام توسط آمریک حضور نظامى آمريكا در عراق و افغانستان به نحوی که تنها در كشور عراق جان بيش از يك ميليون نفر را گرفت .
آری سالها غربیها چهره واقعی خود را زیر پرده حقوق بشر، دموکراسی، احترام به رای مردم و امثال آن پوشانده بودند، لیکن در سالهای اخیر بسیاری از پردهها کنار رفته و ماهیت و چهره حقیقیشان نمایان شده است.

تعریف دوگانه آمریکا از حقوق بشر
دوگانگی رفتاری و نقلی غربی ها در موضوع حقوق بشر به گونه است که آنها از آزادی بیان سخن می گویند ولی کسی در غرب اجازه ندارد در باره بسیاری از موضوعات ، هم چون هولوکاست صحبت کند، زیرا از نظر آنها آزادی یعنی چیزی که به نفع آنها باشد اما طرح موضوعی که به ضرر آنها است، آزادی نیست.
لذا جوامع غربی به ویژه آمریکا، در باره موضوعاتی که به نفع آنهاست سریعاً می گویند که اجماع جهانی بر این است که فلان تصمیم گرفته یا فلان کشور تحریم شود؛ البته از نظر آنها واژۀ اجماع جهانی به همان چند نفر محدود می شود که با فشار آمریکا در مجامع بین المللی در راستای اجرای منافع راهبردی غرب برای دیگران تصمیم می گیرند.
اینگونه است که غربی ها در موضوع حجاب، مواضع مبهمی اتخاذ می کنند ، لذا از یک سو بر آزادی انسانها تاکید می کنند و از سوی دیگر مانع حضور افراد با حجاب در مدارس و مراکز می شوند.
متأسّفانه برخورد دوگانه مدّعيان حقوق بشر، جهان امروز را به جهنّمى سوزان تبديل كرده است. و از حقوق بشر، مفهوم ديگرى در ذهن جهانيان آفريده شده است. مردم جهان امروز وقتى اين واژه را از مدّعيان دروغين آن مى شنوند، معناى جديدى از آن مى فهمند و آن «حفظ منافع قدرتمندان و زورمندان با هر قيمت و تحت هر شرايطى است»!.
جالب است كه صداى اعتراض مدّعيان رأفت و رحمت، و مناديان حقوق بشر، به هنگام اجراى قصاص انسانهاى جنايتكار در سراسر جهان شنیده می شود ؛ امّا زمانى كه دوستان جنايتكار آنها در سوریه، عراق، فلسطين، افغانستان، بحرین، یمن و ديگر نقاط دنيا هولناكترين جنايات را مرتكب مى شوند، هيچ صداى اعتراضى از آنها بلند نمى شود.
در فلسطين اشغالى انتخابات آزاد برگزار می شود، اما چون نتيجه آن بر خلاف خواسته آمريكا و اسرائيل است. حكومت مردمى فلسطين را رد می کنند.
در عراق عليرغم تلاشهاى وسيع آمريكايي ها حكومت مردمى روى كار آمد، امّا چون مطابق ميل غربيها نبود با آن به مخالفت پرداختند.
در مورد آزادى، كه پرونده آنها بسيار سياه و تاريك است، اگر كسى منكر شود كه يهوديان به وسيله نازى ها قتل عام شدند، يا بخواهد در اين زمينه تحقيق و سخنرانى نمايد، يا مقاله اى بنويسد، او را ترور كرده، و يا به زندان مى افكنند. اين چه آزادى است كه با مردم دنيا بدين شكل برخورد مى شود؟
هم چنین عربستان سعودی آدمکشی می کند، اما تهدید میکند که اگر اسم من در لیست ناقضان حقوق کودکان باشد، حمایتم را از سازمان ملل قطع میکنم و دبیرکل سازمان ملل هم با فشار آمریکا به حرف او گوش میدهد.
در یمن چه جنایتهایی که صورت نمیگیرد، اما غربیها و آمریکاییها به خاطر پول عربستان چه حمایتهایی که نمیکنند.
هم اکنون نیز آمریکا در عراق در ظاهر ائتلافی برای مبارزه با داعش تشکیل داده، اما تا آخرین لحظه قصد دارد تروریستهای داعشی را زیر چتر حمایت خود روانه سوریه کند.

حمایت از رژیم «کودک کش» اسراییل ؛ نمونه بارز حقوق بشر آمریکایی
اسرائيل زشت ترين، شرم آورترين و قساوت مندانه ترين برخورد را با یک ملّت انجام مى دهد، رژیم صهیونیستی که به گفته ی شورای شورای امنيت سازمان ملل بدترين جنايات را در غزه مرتکب شد، لیکن آمریکا از رژیم کودک کش اسراییل حمایت می کند. عجیب اين است كه برخی از کشورهای اسلامی و مراكز جهانى هم در مقابل آن ساكتند. زیرا آنها ياران ظالم و دشمنان مظلومند و از ملّت فلسطين حمايت نمی كنند .
اگر مدّعيان حقوق بشر در استفاده از اين عنوان خوش ظاهر صادق بودند، جهان بشريّت چهره ديگرى به خود مى گرفت، ولى اكنون كه از مسير صداقت منحرف گشته و تنها به منافع خويش مى انديشند ظلم و تبعيض فاحش غوغا مى كند، بدين جهت اگر هزاران نفر از مردم مظلوم و ستمديده فلسطين با بدترين شيوه به قتل برسند، هيچ صدا و اعتراضى از مدّعيان حقوق بشر بلند نخواهد شد. بلكه با كمال تعجّب و تأسّف از نظر سياسى و اقتصادى و نظامى به كمك ظالم مى شتابند تا بيشتر ظلم كند!
دنيايى كه دم از رعايت حقوق بشر مى زند، و شعارهاى بشر دوستانه اش گوش جهانيان را كر كرده، وقتی می بیند در جنگ اسرائيل و فلسطين، نه تنها اين امور رعايت نمى شود، بلكه اين جنايتكاران بى رحم و سنگدل، خانه هاى مردم فلسطين را ويران، بيمارستانهاى آنها را بر سر بيمارانش خراب، و مزارع را به آتش كشيده، و درختان را نابود مى نمايند، و به كوچك و بزرگ، پير زن و پير مرد ترحّم نمى كنند؛ لیکن این، مدّعيان دروغین حقوق بشر از جمله آمریکا از آنها دفاع، و ما را متّهم به خشونت مى نمايند!.

دبیرکل سازمان ملل؛ آلت دست ناقضان حقوق بشر
شکی نیست که حقوق بشر مانند چماقی بر سر آزادی خواهانی که سعی در ایستادگی در مقابل ظلم را دارند، درآمده و نمیگذارند کشورهای بیدار و هوشیار از حقوق و منافع کشورهای مستضعف و بیگناه دفاع کنند.
در این میان نقش دبیرکل ضعیف و ترسوی سازمان ملل در اجرای سیاست های ضد بشری آمریکا غیر قابل انکار است به نحوی که باید مدعی شد بانکیمون کارمند آمریکا است.
آری دبیرکل سازمان ملل در واقع کارمند رئیس جمهور آمریکا است که تمامی اوامر دولت آمریکا را اجرا میکند و به این طریق خود را فردی صلح جو و مدافع حقوق بشر در جهان معرفی میکند.
واقعیت این است که دبیرکل سازمان ملل تحت سلطه جهان خواران و مستکبران است و از همین رو جهان هیچگاه شاهد آرامش و صلح نمیتواند باشد چراکه آنان معنی درستی از عدالت ندارند و متکی به کشورهای غرب هستند، در همین راستا ملتها باید سعی کنند که متکی به خود شوند.

سخن آخر
روزگاری بود که برخی در کشور ما آرزو میکردند همچون غربیها و آمریکاییها باشند و دموکراسی و حقوق بشر از نوع آمریکایی داشته باشیم، اما حالا پردهها کنار رفته و واقعیات برای همگان روشن شده است
لذا نباید فریب تمدن و دموکراسی غربی را خورد؛ آنها نه وفا میدانند چیست، نه به تعهداتشان پایبند هستند و به شعارهای حقوق بشری هم که میدهند متعهد نیستند، البته معالاسف همچنان عدهای وجود دارند که دلداده غربیها هستند.
--------------------

پرونده ویژه
بایدها و ضرورت های دستگاه قضا از منظر معظم له
اسلام دینى است جهانى و جاودانى؛ لذا باید پاسخگوى همگان در هر عصر و زمان و مکان بوده و باشد به ویژه آنکه در عصری به سر می بریم که دنیا به یک دهکده تبدیل شده است؛ در چنین جهانى پیداست که اصطکاک ها بیشتر و طبعاً پرونده ها فزون تر مى شود، لذا باید نشان دادکه قضاوت اسلامى و دستگاه قضاء اسلامى کارآییش بیشتر از تمام دستگاه هاى قضایى دیگر جوامع بشری است که به جرأت مى توان این ادعا را با توجه به مولفه های ذیل اثبات کرد.

اجتناب از نظام قضایی غرب؛ مهمترین ضرورت پیش روی دستگاه قضا
شکی نیست که در بخش قضایی با مشکلات عدیدهای مواجه هستیم؛ از جمله مشکلات مهم این است که سیستم قضایی جدید کشور از غرب آمده و ما خواستیم آن را با نظام اسلامی تطبیق دهیم که این تطبیق دادن کار آسانی نیست و هنوز برخی امور نیز تطبیق کاملی نشده است. لذا بخشی از قانون مدنی را اشخاصی نوشتند که پرورش یافته حوزه بودند و خوب نوشتند، اما بخشی هم از غرب آمده که باید اصلاح شود.
بدین ترتیب مشکل ما این است که دستگاه قضایی ما گویا می خواهد مثل دستگاه قضایی غرب عمل کند ، حال آنکه در دستگاه قضایی غربی بازیهایی است که ممکن است پروندهای سالها طول بکشد که این اثر خود را از دست می دهد، لذا باید تشریفات غلط در دادگاههای اسلامی حذف شود و قاضی از خود در مقابل وکیلی که به دنبال به تعویق انداختن حکم پرونده است؛ قاطعیت نشان دهد.
با این اوصاف که در قوانین و اجرای احکام قضایی برگرفته از سیستم غربی است لذا نظام قضایی کشور باید به طور کامل با قوانین و موازین اسلامی همخوان و همگن گردد . بهرحال ما وظیفه داریم نظام قضایی جمهوری اسلامی را نظام قضایی کامل کنیم.

ضرورت افزایش سرعت دادرسی در سایۀ کاهش تشریفات اداری
گفتنی است تجدید نظر کلی در تشکیلات و تشریفات قوه قضاییه سبب هماهنگی آن با نظام جمهوری اسلامی میشود، زیرا قوه قضاییه آبروی نظام و جامعه است؛ چرا که سرعت مجازات جلوی مفسدان و بدکاران را میگیرد لیکن کندی مجازات سبب دلسرد شدن مردم میشود. تأسف آور است تشریفات دستگاه قضایی کشور فاقد کارایی لازم است.
این نقیصه در حالی است که اگر جرم بدی رسانهای شد و همه مردم از آن با خبر شدند، منتظر اند تا مجازات را ببینند، اما چرا ماهها میگذرد و از مجازات خبری نیست، اینجانب بارها گفتهام برای جرمهایی که روشن است، دادگاهی خارج از نوبت تشکیل و در یک هفته به آن رسیدگی شود.
زمانی که جرم مشهودی اتفاق میافتد، همه شاهد آن هستند، ناظران زیادی دارد و مدارک پرونده هم روشن است، وکیل باید طی مدت چند روز پرونده را بررسی کند، اگر هم اعتراضی دارد اعمال شود تا مردم به عملکرد قوه قضاییه ایمان پیدا کنند.
وجود این آسیب ها در حالی است که قضات و رییس قوه قضاییه را افراد خوبی میدانم، اما تشکیلات قوه قضاییه که پس از حکومت اسلامی بر سر کار آمد و هنوز تشریفات فرهنگ غربی بر آن حاکم است، خراب بوده و باید این خرابی را اصلاح کرد.
آری باید برای اصلاح تشریفات قضایی فکری کرد و آن را درست کرد. زیرا یک دستگاه قضایى سالم آن است که از صحت عمل و سرعت عمل برخوردار باشد و ما دلایلى داریم که دستگاه قضایى اسلام از سرعت و صحّت عمل بیشترى برخوردار است که نمى توان در دستگاه هاى قضایى دنیا چنین برنامه هایى را پیدا کرد.

رسالت قوۀ قضاییه در بسط و گسترش شورای حل اختلاف
تشکیل شوراهای حل اختلاف در کشور قدم بسیار خوب و مبارکی است؛ البته این اقدام ارزنده دیر هنگام راه اندازی شد؛ زیرا در آموزه های اسلامی به نقش شوراها تاکید خاصی شده است و از اول انقلاب باید شوراهای حل اختلاف وجود می داشت
باید دانست این شوراها با محاکم قضایی و دادگاه ها تفاوت ماهوی دارد؛ در محاکم قضایی و دادگاه ها بالاخره یک نفر ناراضی بر می گردد اما در شوراهای حل اختلاف در بسیاری از مواقع دو طرف دعوا راضی بر می گردند و این بسیار مهم است.
با همۀ این تفاسیر متأسفانه مردم برای هر مساله جزئی به دادگاه مراجعه میکنند درحالیکه میتوان در این موارد از ریش سفید و بزرگ فامیل برای حل مشکل بهره گرفت که وجود این آسیب حجم پروندهها را افزایش داده و رسیدگی به پروندهها را با مشکل مواجه می کند.
لیکن جای بسی خوشحالی است که در سالهای اخیر شاهد فعالیت ارزشمند شوراهای حل اختلاف هستیم امیدواریم کماکان شاهد توسعه و گسترش بیش از پیش این شوراها باشیم به شرط آن که کم کم وضع دستگاه قضایی به شورا تسرّی پیدا نکند و روند رسیدگی به پروندههای مراجعین همانند دادگاههای قضایی و دادگستریها نباشد؛در صورتی که اینها زمان بر نشود، وشوراها بسط و گسترش یابد کارها سامان خواهد یافت.

لزوم بهره گیری دستگاه قضا از همۀ ظرفیت های شوراهای حل اختلاف
شوراهاى حل اختلاف از جمله برنامه هاى دستگاه قضایى اسلام است که بیشتر باید در این باره تأمل کرد، زیرا شوراى حل اختلاف یک پشتوانه مذهبى و عقیدتى به نام عقیده به خدا و روز جزاء مى خواهد ، لذا شوراى حل اختلاف مخصوص یک جامعه مذهبى و معتقد و پایبند به مذهب است؛ زیرا شوراى حل اختلاف قلوب را نسبت یه یکدیگر نرم می کند، از این رو وقتی دو صلح حاصل مى شود این امر بسیار ارزشمند است هم اینها با هم صلح مى کنند و هم با شورا، این خیلى با ارزش است.
در روایتی می خوانیم: «اجر المصلح بین الناس کالمجاهد فى سبیل الله؛ کسى که بین مردم را اصلاح بدهد مانند مجاهد فى سبیل الله است» اما به راستی چرا تشبیه به مجاهد شده است؟ چون مجاهد فى سبیل الله به میدان مى رود و سبب آبروى اسلام مى شود، همان گونه اصلاح بین مردم سبب آبروى اسلام است و پیام على(علیه السلام) از بستر شهادت براى امروز همگان نیز اصلاح ذات البین است.
بدین ترتیب شایسته است اعضای محترم شورای حل اختلاف آیات و روایات درباره عفو و گذشت و صلح و سازش را برای مرد بازخوانی نمایند زیرا اینگونه امور سبب مى شود بار دادگسترى سبک شود و آبروى دستگاه قضایى و آبروى اسلام بیش از پیش محفوظ بماند.
از همه مهمتر این است که شوراها باید گسترش پیدا کند، و باید از عواطف مذهبى افرادى که با هم اختلاف دارند حداکثر استفاده را بکنند.
لذا توصیه مان به اعضای محترم شورای حل اختلاف این است که کارشان را با بسم الله و حمد خدا و درود بر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) شروع کنند، و کینه ها را به محبّت تبدیل سازند.

ضرورت حمایت دستگاه قضا از آمران به معروف وناهیان ازمنکر
خداوند در قرآن کریم نه تنها مسئله امر به معروف و نهى از منكر را تشريع نموده، بلكه افراد را موظّف ساخته كه از آن فریضه به طرق مختلف حمايت کنند، لذا باید بیشتر فعالیت کنیم تا مقدمه ای فراهم شود امر به معروف و نهی از منکر زنده شده و تبدیل به ارزش شود ، از این جهت مردم نباید نسبت به امر به معروف و نهی از منکر بی تفاوت باشند بلکه باید به صورت فراگیر حمایت کنند، که البته اخیرا شرایط تغییر کرده و جامعه نیز نسبت به این مساله حساس شده است. مسوولان نیز باید به امر به معروف و نهی از منکر و آمران به معروف و ناهیان از منکر توجه جدی تری داشته باشند.
در این بین قوه قضاییه باید از آمران به معروف وناهیان ازمنکر حمایت کند و در برخورد با عاملان مجروحیت و شهادت آمران به معروف تساهل و تسامح نکند، البته ما نیز همواره تذکرات لازم را داده و خواهیم داد ، نباید اینگونه باشد که پرونده کسانی که به آمران به معروف و ناهیان از منکر آسیب میرسانند دو سال در نوبت بماند؛ لذا موضوع شهدای امر به معروف و نهی از منکر را با رییس قوه قضاییه مطرح کردم که اگر قضیه شهدای امر به معروف و نهی از منکر را جدی نگیرید، قوه قضاییه زیر سوال می رود و هم امر به معروف و نهی از منکر کمرنگ می شود؛ که البته قوه قضاییه در برخورد با حرمت شکنان مصمم و جدی است.
آری تشکیلات قضایی و پلیس باید با جدیت پروندههای مرتبط با اینگونه مسأله را پیگیری کنند. از این رو همه انتظار دارند قوه قضاییه در این گونه مسائل، در اسرع وقت قاتل یا قاتلان را به سزای خود برساند و هیچگونه تسامح و تساهل روا ندارد.

نقش بی بدیل رسانه ها در تعامل با دستگاه قضا و ارتقای سلامت جامعه
عملکرد برخی از رسانههای جمعی غیر قابل قبول است، متاسفانه امروز بسیاری از مسائل پیش از آنکه دادگاهی شود رسانهای میشود، در حالی که هنوز حکمی صادر نشده و قاضی پس از رسانهای شدن موضوع نمیتواند به راحتی برای این امر قضاوت کند و به سختی میافتد و این یک خطر است.
از سوی دیگر ضرورت آموزش مردم در زمینه مسائل حقوقی از طریق وسایل ارتباط جمعی غیر قابل انکار است؛ در این میان رسانه ملی میتواند نقش ارزشمندی در فرهنگ سازی بسیاری از مشکلات پیش پا افتاده جامعه مدنی ایفا کند؛از این رو رسانه ملی با تولید و پخش برنامههای آموزنده میتواند نقش بسزایی در کاهش حضور مراجعین به دادگاههای متعدد داشته باشد، بطوریکه اگر درست فرهنگ سازی شود مردم برای هر مشکل کوچکی به دادگاه مراجعه نمیکنند و سعی میکنند به واسطه حضور بزرگان فامیل و یا محل، مشکلات خود را مرتفع سازند.
به عنوان نمونه حضور هر چه بیشتر روحانیان در مسند قضاوت به گونه ای است که باید در این زمینه تبلیغ کرد؛ بنده در این زمینه بارها توصیههایی مطرح کردهام و باز هم میگویم؛ به عقیده بنده اطلاعرسانی بیشتری در صدا و سیما و نشریات باید صورت گیرد.

لزوم تدریس کتاب «آداب القضاء» در دستگاه قضا
مسأله مهم اين است كه اديان الهى به خاطر پشتوانه اخلاقى نيرومندى كه دارند در مسأله قضاوت و داورى و اصولى كه بر تشكيلات قضائى و مجلس داورى حاكم است بسيار فراتر از مكتب هاى مادّى رفته اند، بلكه اين دو قابل مقايسه نيستند.
لذا دستورات، لطايف و ريزه كارى ها و دقّت هاى فراوانى ديده مى شود، و هر چند پاره اى از آنها مربوط به زمان هاى گذشته است و شايد امروز چندان كاربردى نداشته باشد، ولى از نظر اصولى همان ها نيز داراى مفهوم پر بارى نسبت به مسائل قضائى است. لذا باید آداب القضاء به طور کامل تدریس شود.
در این زمینه فقط كافى است آنچه را مرحوم محقّق در شرايع در بحث آداب القضاء آورده است که در واقع عصاره اى است از آنچه در روايات اسلامى و كلمات فقها آمده، مورد توجه قرار گیرد.
به عنوان نمونه در آداب القضاء در كتاب قضاوت از كتب فقهيه تصريح شده است كه قاضى به هنگام غضب بر كرسى قضاوت ننشيند.در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم: «مَنِ ابْتُلِىَ بِالْقَضاءِ فَلا يَقْضِى وَ هُوَ غَضْبانٌ؛ كسى كه گرفتار امر قضاوت مى شود، در حال غضب قضاوت نكند».
هم چنین یکی دیگر از آداب قضاوت در این اثر ارزشمند این است که قاضی برای خرید به بازار نرود چون وقتی با این کاسب روبرو میشود با او آشنا میگردد و همین سبب نفوذ وی میشود، در همین کتاب داریم که اگر قاضی به مهمانی دعوت شد نباید برود و دیگر شرایطی که تحت عنوان آداب قضاوت در اسلام آمده است.
حال که ما در اسلام کتاب آداب القضاء را داریم زیبنده است که مراجع آموزشی وابسته به دستگاه قضا این کتاب را تدریس کنند به طوری که در این کتاب با توجه به اینکه در اسلام تشریفات منع شده است؛ ولی میگوید قاضی نباید خود به بازار مراجعه کند و باید فردی را به عنوان خدمتگزار داشته تا وی برای خرید به بازار روانه شود.
و نیز میتوان از مباحث کتاب نهجالبلاغه در این مسأله بهره گرفت؛ چرا که این کتاب برای افرادی که میخواهند در بخش قضا حضور داشته باشند بسیار خوب بوده و آداب قاضی و قضاوت را بیان کرده است.البته تدوین کتابی درباره دیدگاه اسلام نسبت به قضاوت سبب میشود تا حتی بیگانگان به مسائل دقیق اسلام در این زمینه پی ببرند.

ضرورت مقابله قاطع دستگاه قضا با مفسدان و اوباش
اخیرا برخی از حوادث در کشور واقع شده که بسیار دردناک است، لذا دستگاه قضایی نباید در برابر مفسدان و اوباش کوتاه بیاید چرا که همین مساله سبب چراغ سبز برای این گونه افراد می شود از این رو ضروری است دستگاه قضایی قوی تر در این مسائل برخورد کند ...تا ببینیم سیستم قضایی کشور با افراد اوباش جسور چه می کند؟.
البته ما از دستگاه قضایی کشور تشکر می کنیم اما انتظار داریم با این گونه مسائل و امور قوی تر برخورد کنند.
تأسف آور است که در مقابل جنایات مکرر اراذل و اوباش، احکام دادگاههای قضایی بعضاً بیرمق است لذا از مسئولان دستگاه قضا درخواست می کنیم که شعبه قضایی را به سبک دادگاههای امیرالمومنین(علیه السلام) اداره کنند.
بی تردید با این طرز کار هرگز نمیتوان امنیت را در کشور برقرار کرد و اراذل و اوباش و اخلال کنندگان در امنیت را بر سر جای خود نشاند، مخصوصاً اگر جنایات آنها سازمان یافته و از سوی دشمنان باشد.

سخن آخر
در خاتمه درود مى فرستیم بر شهداى گرانقدر قوه قضائیه خصوصاً شهید آیة الله بهشتى(رحمه الله) که ما خاطرات زیادى از ایشان داریم چون با هم هم مباحثه بودیم و مدّت ها در بحث واحدى شرکت داشتیم، خدایش غریق رحمت کند و با اجداد طاهرینش محشور گرداند.
--------------------

مقاله
ترجمه گزارش تحلیلی خانم شارن اسلیتر بر سند ٢٠٣٠
آرمان توسعه پایدار (٢٠٣٠) قبل و بعد از تصویب، همواره منتقدانی در سراسر جهان داشته که نسبت به خطرات آن بر فرهنگ و حاکمیت ملی کشورها هشدار داده اند. منشا این نگرانی ها، نفوذ برخی دولت ها و گروه های خاص بر سازمان ملل و ادارات تابعه آن می باشد که با تحمیل نظرات خود، اهداف خود را در سرتاسر جهان به پیش می برند.
از جمله خطرات این برنامه که با اندکی تامل در مفاد اهداف برنامه، به ضمیمه شاخص های پیشنهادی برای ارزیابی روند اجرای این برنامه فهمیده می شود، "جهانی سازی فرهنگ" است که در نهایت به نابودی فرهنگ بومی کشورها منتهی خواهد شد. در این فرآیند، کشورهای صاحب نفوذ در سازمان ملل با استفاده از ابزار این سازمان، به مرور، فرهنگ خود را به فرهنگ مشترک همه کشورها تبدیل می کنند.
فعالیت گروه های حامی همجنس بازان و نفوذ آنها در سازمان ملل و سازمان های تابعه، یکی دیگر از خطرات این سند است.
آنچه که واضح است این است که صرف مراجعه به متن این سند منجر به درک این خطرات نمی شود اما واقعیت این است که درک کامل از برنامه ٢٠٣٠ سازمان ملل در گرو فهم کامل متن، اهداف، شاخص های پیشنهادی و نیز بررسی دستور کار تمام سازمان های تابعه سازمان ملل می باشد.
از جمله کسانی که به نقد این برنامه اهتمام داشته خانم شارن اسلیتر[١] می باشد. این محقق آمریکایی مدیر «سازمان بین المللی دیده بان خانواده»[٢] که یک سازمان غیر انتفاعیِ مشورتی برای سازمان ملل متحد محسوب می شود، می باشد. وی همچنین ریاست «انجمن حقوق خانواده سازمان ملل متحد»[٣] را بر عهده دارد که در امر مشاوره دادن به کشورهای اعضای سازمان ملل متحد در خصوص موضوعاتی از قبیل زندگی، خانواده، و مسائل جنسی ایفای نقش می کند. ایشان بنیان گذار و رئیس "انجمن جهانی سیاست خانواده" می باشد که هر ساله با حضور دیپلمات های سازمان ملل برگزار می شود.
خانم اسلیترهمچنین نویسنده کتاب «حمایت از کیان خانواده: وظیفه هر شهروند مسئول»[٤] است و به صورت منظم برای مجله «سازمان دیده بان خانواده» که به صورت آن لاین در بیش از ١٧٠ کشور منتشر می شود مقاله می نویسد ودر کنفرانس‎های مختلف بین المللی به ایراد سخنرانی می پردازد.
ایشان هدایت چهار پروژه تحسین شده را برعهده دارد که عبارتند از:
- جنگ علیه کودکان: دستور کار آموزش جامع جنسی[٥]
- بیماری مسری پورنوگرافی: اثرات مخرب بر کودکان، خانواده، و جامعه[٦]
- درک جذابیت جنس موافق[٧]
- امپریالیسم فرهنگی: دستور کار حقوق جنسی[٨]
علاوه بر این، ایشان مسئولیت پروژه «خانواده برای ایتام»[٩] را بر عهده دارد و حامی فرزند پذیری در سطح بین المللی و بومی است. وی در سال ٢٠٠٧ توسط مادران آمریکایی به عنوان مادر سال ایالت آریزونا انتخاب شد. او به همراه همسر و هفت فرزندش که سه تن از آنها کودکان یتیمی از کشور موزامبیک هستند که والدین خود را در اثر ایدز از دست داده اند، زندگی می کند.
وی در این گزارش تحلیلی، با استناد به شواهدی از سازمان ملل و ادارات زیرمجموعه آن، به بیان خطرات و تاثیرات برنامه ٢٠٣٠ بر نهاد خانواده، فرهنگ بومی کشورها و حاکمیت ملی آنها میپردازد.
نظر به ساده انگاری، ساده لوحی و انفعال برخی در کشور، در مقابل تصمیمات اتخاذ شده توسط سازمان های جهانی، انتشار این گزارش خالی از فایده نیست.

پی نوشت ها:
[1] Sharon Slater
[2] Family Watch International
[3] UN Family Rights Caucus
[4] Stand for the Family: A Call to Responsible Citizens Everywhere
[5] The War on Children: The Comprehensive Sexuality Education Agenda
[6] Porn Pandemic: The Devastating Impacts on Children, Family, and Society
[7] Understanding Same-Sex Attraction
[8] Cultural Imperialism: The Sexual Rights Agenda
[9] Families for Orphans

با توجه به مفصل بودن مقاله می توانید متن کامل را در بخش مقالات makarem.ir مطالعه نمایید.
--------------------

معرفی کتاب
ره یافت هایی بر کتاب «مناظرات تاریخی امام رضا (علیه السلام) با پیروان مكاتب و مذاهب دیگر»
اثر آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)
همزمان با فرارسیدن دهه کرامت و ضرورت شناخت معارف رضوی، شایسته است معرفی اثر گرانسنگ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)  با عنوان « مناظرات تاریخی امام رضا(علیه السلام) با پیروان مكاتب و مذاهب دیگر» که در زمرۀ بهترین آثاری است که درباره مناظرات تاریخی امام رضا(علیه السلام) به زیور طبع آراسته شده، وبا قلمي روان و در عين حال علمي نگاشته شده ، به شیفتگان آموزه های رضوی ارائه شود.
گفتنی است زندگی امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) ابعاد مختلفی دارد که یکی از آنها بعد علمی و فرهنگی است. آن حضرت که در عصر عباسیان می زیست و امواج سهمگین حملات مکتب ها و فرقه های مختلف به اصول و فروع اسلام را از نزدیک مشاهده می کرد، با اقدامات فرهنگی و مناظرات علمی خویش، به دفاع از حریم عقاید اسلامی برخاست و از چشمه سار علوم ناب رضوی، همگان را بهره مند ساخت.
لذا مولّف اثر در این نوشتار بُعد علمی و فرهنگی زندگی امام هشتم (علیه السلام) را به طور فشرده و دقیق بررسی کرده و با الهام از مناظرات امام (علیه السلام)، رهنمودهایی برای جامعه علمی و حوزوی عرضه داشتهاند.
معرفی اجمالی کتاب«مناظرات تاریخی امام رضا (علیه السلام) با پیروان مكاتب و مذاهب دیگر»
این کتاب در یک مقدمه و پنج فصل تنظیم شده است.
معظم له در مقدمه اين کتاب، برای آشنایی بیشتر خواننده با شرایط فرهنگی و اجتماعی آن زمان، ابتدا به بافت حکومت عباسيان اشاره کرده و در ادامه ويژگي هاي ٥ گانۀ حکومت بني اميه را مورد توجه قرار داده و در آخر انگیزه های سیاسی مأمون از برگزاری جلسات مناظره با امام را بیان كرده است. بعد از اتمام مقدمه نیز به شرح و بیان هفت مناظره تاریخی امام رئوف پرداخته است.
از آنجا که بحث پیرامون مناظرات حضرت رضا (علیه السلام) با پیروان مذاهب و کاتب مختلف عصر حضرت از مهم ترین بحثهای علمی مربوط به آن حضرت می باشد لذا نویسندۀ این اثر ارزشمند بعد از اتمام مقدمه ، به بررسی اجمالی این بُعد از زندگی امام(علیه السلام)  پرداخته و در ادامه ضمن اشاره به هدف مامون از ترتيب مناظرات در آن عصر، به چهار دليل اشاره مي کنند.
بدین ترتیب در این اثر موضوعاتی همچون؛« بافت حکومت بنی عباس»، «ویژگی هایحکومت بنی امیه»، «خودکامگان عباسی»، «انگیزه اصلی مأمون برای تشکیل جلسات مناظره» و شرح مناظرات هفت گانه امام رضا (علیه السلام) ذکر شده است.

انگيزه تأليف کتاب
در مقدمه کتاب مؤلف به انگیزه تألیف کتاب اشاره نموده است. معظم له در این زمینه نویسد:«بی شک زندگي امام علي بن موسي الرضا (علیه السلام) ابعاد مختلفي دارد که يکي از ابعاد مهم آن بُعد فرهنگي و علمي و پاسداري از حريم عقايد اسلامي در برابر امواج سهمگين حملات مکتب­ها و فرق مختلف به اصول و فروع اسلام در شرايط خاص عصر آن حضرت است». [١]
«بررسي اين بعد علمي که از بعد ولايت الهيه‏ آن امام (علیه السلام) نشأت مي‏گيرد در شرايطي که امروز در آن زندگي مي‏کنيم بسيار سازنده و راه گشاست، و حاوي رهنمودهاي دقيق و ظريفي در برخورد با مکتبها و مذاهب مختلف است». [٢]

ضرورت واکاوی سیرۀ علمی امام رضا(علیه السلام)
با توجه به آنچنان که در مقدمه کتاب آمده است و هدفی که این اثر دنبال میکندکه بررسی دقیق بُعد علمی زندگی امام(علیه السلام) است، برای پی بردن به اهمیت این بخش از تاریخ درخشان زندگی امام علیه السلام ، قبل از هر چیز باید به بررسی شرایط خاص فرهنگی و سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی در آن روز، به خصوص از نظر هجوم افکار بیگانگان، طوفانهای سخت فکری و عقیدتی، جریانهایی که برای دگرگونی ساختن حکومت اسلامی و کشاندن آن به موضع انفعالی و تبدیل دستگاه خلافت به یک دستگاه سلطنت مستبد و بیرحم به کار افتاده بود؛ پرداخت.
هم چنین برای پی بردن به اهمیت این بّعد از زندگی امام رضا(علیه السلام)، باید به بافت حکومت بنی عباس و کیفیت موضع گیری های آن ها در برابر ائمه اهل بیت(علیهم السلام)، شرایط خاص فرهنگی و سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی در آن روز و انگیزه های مامون برای تشکیل جلسات مناظره با امام (علیه السلام) توجه کرد.

گزارش محتوایی کتاب
گفتنی است موضوع مطالب کتاب به شرح زیر است:
فصل اول: بافت حکومت بني‏عباس و کيفيت موضعگيريهاي آنها در برابر ائمه‏ اهل‏بيت (علیهم السلام)
مهم ترین مطالب مطرح شده در این فصل عبارتند از: چگونگی به قدرت رسیدن عباسیان، ویژگیهای حکومت عباسیان. مهم ترین این ویژگیها عبارتند از:
١ از ميان بردن ارزشهاي اسلامي (زهد، تقوا، وارستگي علم و فضيلت، پيشگام بودن در اسلام و ايمان و مانند اينها.
٢ احياي سنتهاي جاهلي و روي آوردن به تجملات پرهزينه‏ سلاطين ساساني و فرعونها و قيصرها مانند ساختن کاخهاي پرزرق و برق و هرگونه اسراف و تبذير.
٣ پنجه افکندن بر بيت‏المال مسلمين و صرف آن در مصارفي که تنها پايه‏هاي حکومت آنها را تقويت مي‏کرد و نه تنها سودي به حال جامعه‏ اسلامي نداشت بلکه شلاقي بود بر دوش مستمندان، و همچنين بخشيدن ارقام بزرگي به دار و دسته‏ فاسد و تبهکارشان و محروم ساختن مستحقان واقعي بيت‏المال.
٤ مسلط ساختن جمعي از اوباش و افراد بي‏ايمان وبي‏تقوا بر سر مردم، و عقب زدن چهره ‏هاي پاک و باتقوا از صحنه‏ اجتماع، و خانه‏نشين کردن صحابه و ياران پيامبر (صلی الله علیه و آله).
٥ اختناق و فساد و ظلم بي‏ حساب و مبارزه بي‏ رحمانه با هر چيز و هرکس که در مسير خودکامگيهاي آنها قرار مي ‏گرفت.
فصل دوم: شرايط خاص فرهنگي و سياسي حاکم بر جامعه‏ اسلامي در آن روز
مهم ترین مطالب مطرح شده در این فصل عبارتند از: گسترش قلمرو حکومت اسلامی، ترجمه آثار علمی ملتهای دیگر.
فصل سوم: انگيزه‏هاي مأمون براي تشکيل جلسات مناظره با امام (علیه السلام)
معظم له در ادامه به انگیزه اصلی مأمون برای تشكیل جلسات مناظره پرداخته و می نویسد، مأمون پس از تحمیل مقام ولایتعهدی بر امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام)؛ (به خاطر حفظ موقعیت خویش و ثبات مقام خلافت) امام(علیه السلام) را از مدینه به توس دعوت كرد و به هنگام ورود امام(علیه السلام) در خراسان، جلسات گسترده بحث و مناظره تشكیل داد، و از اكابر علمای زمان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، به این جلسات دعوت کرد.[٣]
بدون شک، پوشش ظاهری این دعوت، اثبات و تبیین مقام والای امام(علیه السلام) در رشتههای مختلف علوم و مكتب اسلام بود، اما در اینكه در زیر این پوشش ظاهری چه صورتی پنهان بود، به اذعان مولّف اثر، در میان محققان، محل بحث و گفتوگوست،[٤] در مجموع انگیزه اصلی مأمون از تشکیل این جلسات یکی از موارد زیر است:
١.مأمون هدفي جز اين نداشت که به پندار خويش مقام امام (علیه السلام) را در انظار مردم مخصوصا ايرانيان که سخت به اهل‏بيت عصمت (علیهم السلام) علاقه داشتند و عشق مي‏ورزيدند پايين بياورد، به گمان اين که امام (علیه السلام) تنها به مسائل ساده‏اي از قرآن و حديث آشناست و از فنون علم و استدلال بي‏بهره است. [٥]
٢. مأمون مي‏خواست مقام والاي امام هشتم (علیه السلام) را تنها در بعد علمي منحصر کند، و تدريجا او را از مسائل سياسي کنار بزند.[٦]
٣. ایجاد یک نوع سرگرمي براي توده‏ مردم، تا افکار عمومي را به اين وسيله از مسائل اصلي جامعه و ضعفهاي حکومت خود منحرف سازند. [٧]
٤. مأمون آدم بي ‏فضلي نبود و تمايل داشت به عنوان يک زمامدار عالم در جامعه‏ اسلامي معرفي گردد.[٨]
مولف اثر بر این مسألۀ تأکید می کند که جلسات بحث و مناظره به هر حال قطعاً جنبه سیاسی داشت و مسایل سیاسی معمولاً تك علتی نیستند، و هیچ مانعی ندارد كه همه این انگیزههای چهارگانه برای مأمون مطرح بوده است.[٩]
در هر صورت با این انگیزهها جلسات بحث و مناظره گستردهای از سوی مأمون تشكیل شد، ولی مأمون از این جلسات ناكام بیرون آمد و نه تنها به هدفش نرسید، بلكه نتیجه معكوس گرفت.[١٠]
فصل چهارم: مناظرات هفت گانه امام با پيروان مکاتب مختلف
امام رضا(علیه السلام) مناظرات بسیاری با عالمان ادیان داشته اند که مولف در این اثر به شیوه مناظرات آن حضرت با مخالفان، مکتب ها و مذاهب مختلف اشاره دارد.
آیت ا... العظمی مکارم شیرازی(مدظله) در انتهای این اثر نفیس به بررسی مناظرات معروف و مهم امام رضا(علیه السلام) پرداخته، و مینویسد: اگرچه مناظرات امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) فراوان است، ولی از همه مهمتر، هفت مناظره است
لذا در این اثر ، هفت مناظره امام رضا(علیه السلام) با جاثلیق دانشمند بزرگ مسیحی، رأس الجالوت بزرگ یهود، بزرگ هیربدان، عمران صابی دانشمند شبه مادی، سلیمان مروزی دانشمند کلامی و علی بن محمد بن جهم و پیروان مکاتب مختلف دربصره آورده شده است.
مهم ترین مطالب مطرح شده در این فصل عبارتند از:
١.مناظره با جاثليق.
٢. مناظره با رأس الجالوت (بزرگ يهود)
٣. مناظره با بزرگ هيربدان.
٤. مناظره با عمران صابي.[١١]
٥. مناظره با سليمان مروزي[١٢]
٦. مناظره با علي بن محمد بن الجهم درباره‏ عصمت انبياء.
٧. مناظره با پيروان مکاتب مختلف در بصره.
فصل پنجم: ویژگی های مناظرات امام رضا علیه السلام
بدیهی است هر يک از مناظرات هفت گانه در  این اثر، داراى محتواى عميق و جالبى است که امروزه هم با گذشت حدود هزار و دويست سال از آن تاريخ رهگشا و بسيار آموزنده و پر بار است، هم چنین از نظر محتوا و هم از نظر فن مناظره و طرز ورود و خروج در بحثها در نوع خود بی نظیر است.
لذا باید گفت مهم ترین مطالب مطرح شده در این فصل این است که مناظرات امام علي بن موسي الرضا (علیه السلام) يک مسأله‏ تاريخي و متعلق به گذشته نيست، بلکه از نظر پاسداري از حريم اسلام، و خط مکتبي سرمشق پراهميت بسيار جامعي براي امروز و هر زمان ديگر است، زیرا کيفيت برخورد آن حضرت با پيروان مکاتب مختلف از جهات متعددي براي ما الهام‏بخش است و شیوه مباحثات و مناظرات حضرت رضا (علیه السلام) در مباحث گوناگون و نحوه گفتار ایشان نکات ارزنده ای را در باب مناظرات به ما می آموزد که عبارتند از:
١. برخورد اسلام با پيروان مکتبهاي ديگر قبل از هرچيز بايد برخورد منطقي باشد و تا جنگ را بر ما تحميل نکنند دست به اسلحه نمي‏بريم و از منطق و استدلال چشم نمي‏پوشيم، اسلام در گذشته از طريق تبليغ و منطق پيش رفته و در آينده نيز چنين خواهد بود. [١٣]
٢. قدرت منطق اسلام به قدري است که از منطق مکتبهاي ديگر ابدا واهمه ندارد.[١٤]
٣. علماي اسلام در هر زمان بايد از تمام مکاتب و مذاهب باخبر باشند و بتوانند با منطق خود آنها با آنان سخن بگويند، و برتري آيين اسلام را بر هر مکتب ديگر اثبات کنند، بنابراين بحث از تمام مکتبها ، بدون استثنا بايد در متن دروس حوزه ‏هاي علمي باشد. [١٥]
٤. در ميان علماي اسلام بايد کساني باشند که با زبانهاي زنده‏ دنيا آشنايي داشته باشند، و بتوانند به هنگام لزوم، بدون وساطت مترجمين که گاه بر اثر ناآگاهي، و گاه اعمال غرض شخصي، مسائل را تحريف مي‏کنند، با اهل زبانهاي ديگر سخن بگويند، و از اين جا ضرورت تدريس زبان در کنار حوزه‏هاي علمي احساس مي‏شود. [١٦]
٥. علماي اسلام بايد از وسايل ارتباط جمعي موجود در جهان حداکثر بهره‏گيري را بکنند، و صداي اسلام و تعليمات قرآن را به گوش همه جهانيان برسانند و بديهي است اين کار بدون وجود يک حکومت نيرومند اسلامي کار بسيار مشکلي است، چرا که حکومتهاي ديگر هرگز چنين مجال و فرصتي را به پيروان مکتب اسلام نمي‏دهند، و نه تنها با سانسور شديد مانع از نشر دعوت اسلام مي‏شوند که با خفقان و سلب آزادي نفسها را در سينه‏ها حبس مي‏کنند. [١٧]
در حقیقت مرجع عالیقدر جهان تشیع در این اثر ارزشمند، در نظر دارد توجه خوانندگان را به سه نکته خاص رهنمون سازد:عمق محتوای این مناظرات، شیوه بحثهای آن حضرت از نظر فن مناظره و پیامهایی که این مناظرات برای امروز ما دارد و باید در مناظرات پیش رو در مواجهه با مخالفان اسلام مورد اهتمام قرار گیرد.

سخن آخر
لازم به ذکر است تألیف این اثر  نفیس  در یک جلد و در ١٠٠صفحه، در قطع رقعی توسط  بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی  در سال ۱۳٦٤ برای نخستین بار منتشر شده و تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.

پی نوشت:
[١] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص٧.
[٢] همان.
[٣] همان ؛ ص٣٠.
[٤] همان.
[٥] همان.
[٦] همان.
[٧] همان.
[٨] همان؛ص٣٥.
[٩] همان.
[١٠] همان.
[١١] چهار مناظره نخست در یك مجلس و با حضور مأمون و جمعی از دانشمندان و رجال خراسان صورت گرفت.
[١٢]مناظرۀ مذکور مستقلاً در یك مجلس با حضور مأمون و اطرافیانش صورت گرفت.
[١٣] همان؛ ص ٩٦.
[١٤] همان.
[١٥] همان؛ص٩٧.
[١٦] همان.
[١٧] همان.
--------------------

مؤسسات وابسته
گزارش دبیرخانه کنگره بین‎المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی
به گزارش واحد دبیرخانه کنگره بین‎المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی، فعالیت این کنگره از مهر ماه سال ١٣٩٥ تحت اشراف مرجع عالیقدر، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته) آغاز گردید.
این کنگره با هدف معرفی نقش شیعیان در پیدایش و گسترش علوم اسلامی، فعالیت‎های خود را در قلمرو علوم قرآن، حدیث، فقه، اصول، کلام، علوم ادبی، علوم عقلی، اخلاق، تربیت وعرفان، تاریخ و جغرافیا، علوم طبیعی (نجوم، طب و...) و علوم انسانی دیگر (سیاست، مدیریت، حقوق و...) شروع کرد و در این راستا ١٥ کمیته علمی تشکیل شد که مدیر و اعضای این کمیته‎ها از شخصیت های بزرگ حوزوی و دانشگاهی انتخاب شدند و ٢٦ پیش‎نشست علمی برای معرفی این کنگره و موضوعات و محورهای مقالات، در شهر‎ها و مراکز علمی و دانشگاهی داخل و خارج از کشور برگزار شد.

محورهای مقالات این کنگره:
بنیان‎گذاری و گسترش علوم
نوآوری و نظریه‎پردازی در علوم
پیدایش شخصیت‎های بزرگ علمی
ایجاد مراکز علمی و کتابخانه
فعالیت های نوآمد (مجازی، سایت و...)
پدید آوردن کتاب‎ها و آثار هنری ارزشمند
ترجمه و انتقال علوم توسط مترجمین شیعه
فعالیت‎های دانشمندان شیعه در کشورهای جهان

شایان ذکر است این کنگره در حال اخذ نمایه ISC می‎باشد و علاقه‎مندان می‎توانند چکیده مقاله خود را تا پایان تیرماه و اصل مقاله را تا پایان شهریور ماه ٩٦ از طریق سایت کنگره به نشانی:
www.shia-congress.com
به چهار زبان فارسی، انگلیسی، عربی و اردو ارسال کنند.
تاکنون حدود ٨٥٠ چکیده و اصل مقاله به زبان‎های مختلف به این کنگره ارسال شده است.
--------------------

معارف اسلامی
فلسفه اجمالى اعمال حج
پرسش : فلسفه اعمال حج چیست؟
پاسخ اجمالی: حج، در حقیقت یک هجرت بزرگ، و یک سفر الهى است، حج میدان گسترده خودسازى و جهاد اکبر است، و عبادتى است که عمیقاً با خاطره مجاهدات ابراهیم (علیه السلام)، فرزند و همسرش آمیخته است؛ مسأله قربانی، رمی جمرات و سعی صفا و مروه، همه یادآور فداکاری ابراهیم(علیه السلام) می باشد؛ که بخاطر فرمان خدا، همسر و فرزندش که در سنین پیری به او عطا شد را در بیابان سوزان و بدون آب و گیاه تنها گذاشته و بعد حاضر شد شیرین ترین ثمره عمرش را در راه خدا ایثار کند. همه اینها درس فداکاری و امید و تلاش را به انسان می آموزد.پاسخ تفصیلی: سفر حج، در حقیقت یک هجرت بزرگ است، یک سفر الهى است، یک میدان گسترده خودسازى و جهاد اکبر است.
مراسم حج، در واقع عبادتى را نشان مى دهد که عمیقاً با خاطره مجاهدات «ابراهیم»(علیه السلام) و فرزندش «اسماعیل»(علیه السلام) و همسرش «هاجر» آمیخته است، و ما اگر در مطالعات خود در مورد اسرار حج، از این نکته غفلت کنیم، بسیارى از مراسم آن به صورت معما در مى آید، آرى، کلید حل این معما توجه به این آمیختگى عمیق است.
هنگامى که در قربانگاه، در سرزمین «منى» مى آئیم، تعجب مى کنیم این همه قربانى براى چیست؟ اصولاً مگر ذبح حیوان مى تواند حلقه اى از مجموعه یک عبادت باشد؟!
اما هنگامى که مساله قربانى ابراهیم(علیه السلام) را به خاطر مى آوریم که عزیزترین عزیزانش، و شیرین ترین ثمره عمرش را در این میدان در راه خدا ایثار کرد، و بعداً سنتى به عنوان قربانى در «منى» به وجود آمد، به فلسفه این کار پى مى بریم.
قربانى کردن، رمز گذشت از همه چیز در راه معبود است، قربانى کردن، مظهرى است براى تهى نمودن قلب از غیر یاد خدا، و هنگامى مى توان از این مناسک بهره تربیتى کافى گرفت که تمام صحنه ذبح اسماعیل(علیه السلام) و روحیات این پدر و پسر به هنگام قربانى، در نظر مجسم شود، و آن روحیات در وجود انسان پرتو افکن گردد.
هنگامى که به سراغ «جمرات» (سه ستون سنگى مخصوصى که حُجّاج در مراسم حج آنها را سنگباران مى کنند و در هر بار هفت سنگ با مراسم مخصوص به آنها مى زنند) این معما در نظر ما خودنمائى مى کند که پرتاب این همه سنگ به یک ستون بى روح، چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟ و چه مشکلى را حل مى کند؟ اما هنگامى که به خاطر مى آوریم اینها یاد آور خاطره مبارزه ابراهیم(علیه السلام) قهرمان توحید با وسوسه هاى شیطان است که سه بار بر سر راه او ظاهر شد و تصمیم داشت او را در این میدان «جهاد اکبر»، گرفتار سستى و تردید کند، و هر بار ابراهیم قهرمان(علیه السلام) او را با سنگ از خود دور ساخت، محتواى این مراسم روشن تر مى شود.
مفهوم این مراسم این است که همه شما نیز در طول عمر، در میدان جهاد اکبر، با وسوسه هاى شیاطین روبرو هستید، و تا آنها را سنگ سار نکنید و از خود نرانید پیروز نخواهید شد.
اگر انتظار دارید: خداوند بزرگ همان گونه که سلام بر ابراهیم(علیه السلام) فرستاده و مکتب و یاد او را جاودان نموده، به شما نظر لطف و مرحمتى کند، باید خط او را تداوم بخشید.
و یا هنگامى که به «صفا» و «مروه» مى آئیم و مى بینیم گروه، گروه مردم از این کوه کوچک به آن کوه کوچکتر مى روند، و از آنجا به این باز مى گردند، و بى آن که چیزى به دست آورده باشند، این عمل را تکرار مى کنند، گاه مى دوند، و گاه راه مى روند، مسلماً تعجب مى کنیم که این دیگر چه کارى است، و چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟!
اما هنگامى که به عقب بر مى گردیم، و داستان سعى و تلاش آن زن با ایمان «هاجر» را براى نجات جان فرزند شیرخوارش اسماعیل(علیه السلام) در آن بیابان خشک و سوزان، به خاطر مى آوریم، که چگونه بعد از این سعى و تلاش، خداوند او را به مقصدش رسانید، چشمه «زمزم» از زیر پاى نوزادش جوشیدن گرفت، ناگهان چرخ زمان به عقب بر مى گردد، پرده ها کنار مى رود، و خود را در آن لحظه در کنار «هاجر» مى بینیم، و با او در سعى و تلاشش همگام مى شویم که در راه خدا بى سعى و تلاش، کسى به جائى نمى رسد!
و به آسانى، مى توان از آنچه گفتیم، نتیجه گرفت که: «حج» را باید با این رموز تعلیم داد، و خاطرات ابراهیم(علیه السلام) و فرزند و همسرش را گام به گام تجسم بخشید، تا هم فلسفه آن درک شود و هم اثرات عمیق اخلاقى حج در نفوس حُجّاج پرتوافکن گرددکه بدون آن آثار، قشرى بیش نیست.(١)

حکمت سعى بین صفا و مروه
پرسش : حکمت سعى بین صفا و مروه چیست؟
پاسخ اجمالی: سعی صفا و مروه یادآور فداکاری ابراهیم(علیه السلام) و امید و تلاش همسرش می باشد؛ ابراهیم بخاطر فرمان خدا همسر و فرزندش را در بیابان سوزان و بدون آب تنها گذاشت و هاجر هم به امید سرابى هفت مرتبه بین کوه صفا و مروه را پیمود، خدا هم از راهى که تصور نمى کرد او را سیراب نمود. به همین دلیل، خداوند بر هر فردى از زائران خانه اش واجب کرده که کبر و غرور را کنار گذاشته و هفت مرتبه بین این دو کوه را بپیماید و با تجدید آن خاطره، از آن درس فداکاری و امید و تلاش را بیاموزد.
پاسخ تفصیلی: درست است که خواندن و شنیدن تاریخ زندگى مردان بزرگ انسان را به سوى خط آنها سوق مى دهد، ولى راه صحیح تر و عمیق ترى نیز وجود دارد، و آن مشاهده صحنه هائى است که مردان خدا در آنجا به مبارزه برخاسته اند و دیدن مراکزى است که وقایع اصلى در آنجا اتفاق افتاده است.
این در واقع تاریخ زنده و جاندار محسوب مى گردد، نه مانند کتب تاریخ که خاموش و بى جان است، در این گونه مراکز، انسان با برداشتن فاصله هاى زمانى و با توجه به حضور در مکان اصلى، خود را در متن حادثه احساس مى کند و گویا با چشم خود همه چیز را مى بیند.
اثر تربیتى این موضوع هرگز قابل مقایسه با اثرات تربیتى سخنرانى و مطالعه کتب و مانند اینها نیست، اینجا سخن از احساس است نه ادراک، تصدیق است نه تصور، و عینیت است نه ذهنیت!
از طرفى مى دانیم در میان پیامبران بزرگ کمتر کسى همچون ابراهیم(علیه السلام) در صحنه هاى گوناگون مبارزه و در برابر آزمایش هاى سخت قرار گرفته است تا آنجا که قرآن درباره او مى گوید: «اِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِیْنُ»؛ (این مسلماً همان آزمایش هاى بزرگ و آشکار است).(٢)
و همین مجاهده ها، مبارزه ها و آزمایش هاى سخت و سنگین بود که ابراهیم(علیه السلام) را آن چنان پرورش داد که تاج افتخار «امامت» بر سر او گذاردند.
مراسم حج در حقیقت یک دوره کامل از صحنه هاى مبارزات ابراهیم(علیه السلام) و منزلگاه هاى توحید، بندگى، فداکارى و اخلاص را در خاطره ها مجسم مى سازد.
اگر مسلمانان به هنگام انجام این مناسک به روح و اسرار آن واقف باشند و به جنبه هاى مختلف «سمبولیک» آن بیندیشند، یک کلاس بزرگ تربیتى و یک دوره کامل خداشناسى، پیامبرشناسى و انسان شناسى است.
با توجه به این مقدمه به جریان ابراهیم(علیه السلام) و جنبه تاریخى صفا و مروه باز مى گردیم:
با این که ابراهیم(علیه السلام) به سن پیرى رسیده بود ولى فرزندى نداشت از خدا درخواست اولاد نمود، در همان سن پیرى از کنیزش «هاجر» فرزندى به او عطا شد که نام وى را «اسماعیل» گذارد.
همسر اول او «ساره» نتوانست تحمل کند که ابراهیم(علیه السلام) از غیر او فرزند داشته باشد، خداوند به ابراهیم(علیه السلام) دستور داد مادر و فرزند را به «مکّه» که در آن زمان بیابانى بى آب و علف بود، ببرد و سکنى دهد.
ابراهیم(علیه السلام) فرمان خدا را امتثال کرد و آنها را به سرزمین «مکّه» که در آن روز سرزمین خشک و بى آب و علفى بود و حتى پرنده اى در آنجا پر نمى زد برد، همین که خواست تنها از آنجا برگردد، همسرش شروع به گریه کرد که: یک زن و یک کودک شیرخوار در این بیابان بى آب و گیاه چه کند؟!
اشک هاى سوزان او که با اشک کودک شیرخوار آمیخته مى شد، قلب ابراهیم(علیه السلام) را تکان داد، دست به دعا برداشت و عرض کرد:
«خداوندا! من به خاطر فرمان تو همسر و کودکم را در این بیابان سوزان و بدون آب و گیاه تنها مى گذارم، تا نام تو بلند و خانه تو آباد گردد» این را گفت و با آنها در میان اندوه و عشقى عمیق وداع گفت.(٣)
طولى نکشید غذا و آب ذخیره مادر تمام شد، و شیر در پستان او خشکید، بى تابى کودک شیرخوار و نگاه هاى تضرع آمیز او، مادر را آن چنان مضطرب ساخت که تشنگى خود را فراموش کرد و براى به دست آوردن آب به تلاش و کوشش برخاست.
نخست به کنار کوه «صفا» آمد، اثرى از آب در آنجا ندید، برق سرابى از طرف کوه «مروه» نظر او را جلب کرد، به گمان آب به سوى آن شتافت و در آنجا نیز خبرى از آب نبود.
از آنجا همین برق را بر کوه «صفا» دید و به سوى آن بازگشت، و هفت بار این تلاش و کوشش براى ادامه حیات و مبارزه با مرگ تکرار شد.
در آخرین لحظات که طفل شیر خوار شاید آخرین دقائق عمرش را طى مى کرد، از نزدیک پاى او ـ با نهایت تعجب! ـ چشمه زمزم جوشیدن گرفت! مادر و کودک از آن نوشیدند و از مرگ حتمى نجات یافتند.
از آنجا که آب، رمز حیات است، پرندگان از هر سو به سمت چشمه آمدند و قافله ها با مشاهده پرواز پرندگان مسیر خود را به سوى آن نقطه تغییر دادند، اما چند روز یا چند ماه طول کشید؟ و بر این مادر و کودک چه گذشت خدا مى داند!
و سرانجام از برکت فداکارى یک خانواده به ظاهر کوچک، مرکزى بزرگ و با عظمت به وجود آمد.
امروز در کنار خانه خدا حریمى براى «هاجر» و فرزندش «اسماعیل» باز شده (به نام حجر اسماعیل) که هر سال صدها هزار نفر از اطراف عالم به سراغ آن آمده و موظفند در طواف خانه خدا آن حریم را که مدفن آن زن و فرزند است همچون جزئى از «کعبه» قرار دهند.
کوه صفا و مروه به ما درسى مى دهد: براى احیاى نام حق و به دست آوردن عظمت آئین او، همه، حتى کودک شیرخوار، باید تا پاى جان بایستند.
سعى صفا و مروه به ما مى آموزد در نومیدى ها، بسى امیدها است، هاجر مادر اسماعیل(علیه السلام) در جائى که آبى به چشم نمى خورد تلاش کرد، خدا هم از راهى که تصور نمى کرد او را سیراب نمود.
سعى صفا و مروه به ما مى گوید: روزگارى بر سر آنها بت هائى نصب بود اما امروز در اثر فعالیت هاى پى گیر پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شب و روز در دامنه اش بانگ «لا اِلهَ اِلاَّ الله» طنین انداز است.
کوه صفا حق دارد به خود ببالد و بگوید: من اولین پایگاه تبلیغات پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) بودم، هنگامى که شهر «مکّه» در ظلمت شرک فرو رفته بود، آفتاب هدایت از من طلوع کرد، شما که امروز سعى صفا و مروه مى کنید به خاطر داشته باشید اگر امروز هزاران نفر در کنار این کوه دعوت پیغمبر (صلى الله علیه وآله) را اجابت کرده اند روزگارى بود که پیغمبر در بالاى این کوه مردم را به خدا دعوت مى کرد اما کسى او را اجابت نمى نمود.
شما نیز در راه حق گامى بردارید و اگر از کسانى که امید استقبال دارید، جوابى نیافتید مایوس نشوید و به کار خود همچنان ادامه دهید.
سعى صفا و مروه به ما مى گوید: قدر این آئین و مرکز توحید را بدانید افرادى خود را تا لب پرتگاه مرگ رساندند تا این مرکز توحید را تا امروز براى شما حفظ کردند.
به همین دلیل، خداوند بر هر فردى از زائران خانه اش واجب کرده با لباس، وضع مخصوص و عارى از هر گونه امتیاز و تشخص هفت مرتبه براى تجدید آن خاطره ها بین این دو کوه را بپیماید.
کسانى که در اثر کبر و غرور حاضر نبودند حتى در معابر عمومى قدم بر دارند و ممکن نبود در خیابان ها به سرعت راه بروند، در آنجا باید به خاطر امتثال فرمان خدا گاهى آهسته و زمانى «هروله کنان» با سرعت پیش بروند و بنا به روایات متعدد، اینجا مکانى است که دستوراتش براى بیدار کردن متکبران است!.(٤)، (٥)

لباس احرام، نشانه تساوی انسان ها
پرسش : چرا لباس احرام باید از لباسهای رسمی، و دوخته شده نباشد؟
پاسخ اجمالی: مراسم حج یکى از عبادات دسته جمعى است که باید با تجرّد کامل و وارستگى مطلق انجام گیرد؛ از این نظر، به پوشیدن دو قطعه پارچه اکتفا شده و از پوشیدن لباس هایی که نشانه تمایز و احیاناً برترى است، جلوگیرى به عمل آمده؛ و و همه یکرنگ و یکسان در این مراسم بزرگ شرکت می کنند. از این رو یکى از آمال بزرگ انسانها که روزى بشر تمام عوامل موهوم برترى جویى را کنار بگذارد، جامه عمل پوشیده است.
پاسخ تفصیلی: مراسم حج یکى از عبادت هاى دسته جمعى است که باید با تجرّد کامل و وارستگى مطلق انجام گیرد؛ از این نظر، به پوشیدن دو قطعه پارچه اکتفا شده و از پوشیدن لباس هاى معمولى و رسمى که نشانه تمایز و اختلاف و احیاناً تفاخر و برترى است جلوگیرى به عمل آمده؛ و از این راه یکى از آمال بزرگ انسانها که روزى بشر تمام عوامل موهوم برترى جویى را کنار بگذارد، جامه عمل به خود پوشیده است.
به عبارت دیگر: حج عالیترین تجلّیگاه تساوى انسان ها در برابر خداست و براى همین هدف، لازم است از هر نوع لباس رسمى و معمولى که پدید آورنده امتیاز است خوددارى شود و به دو قطعه لباس پیراسته از هر نوع تفاوت و امتیاز اکتفا گردد؛ و همه یکرنگ و یکسان در این مراسم بزرگ شرکت جویند.(٦)

پی نوشت:
(١). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج ١٩، ص ١٤١.
(٢). سوره صافات، آیه ١٠٦.
(٣). خواننده عزیز! لطفاً توقف کنید، براى یک لحظه خودتان را به جاى ابراهیم(علیه السلام) بگذارید، همسرى و کودکى شیرخوار در بیابانى لَمْ یَزْرَعْ، خشک و سوزان، طبق دستور، مى گذارى و خداحافظى مى کنى، اگر دیدى نمى توانى تحمل کنى بگو: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى إِبْراهِیْمَ وَ آلَ إِبْراهِیْمَ إِنَّکَ حَمِیْدٌ مَجِیْد»، آرى اى عزیز! معنى «إِذْ قالَهُ رَبَّهُ أَسْلِمْ، قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِیْن» همین است و بس! گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ١، ص ٦١٣.
(٤)«کافى»، جلد ٤، صفحه ٤٣٤، باب السعى بین الصفا و المروة و ما یقال فیه، احادیث ٣، ٤ و ٥؛ «وسائل الشیعه»، جلد ١٣، صفحات ٤٦٨ و ٤٧١ (چاپ آل البیت)؛ «بحار الانوار»، جلد ٩٦، صفحات ٢٣٤ و ٢٣٥.
(٥). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ١، ص ٦١٣.
(٦). گرد آوري از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص ٣٣٣.
--------------------

احکام شرعی
استفاده از ماشین سر پوشیده
استفاده از ماشین هاى سرپوشیده در حال احرام در شبها، یا بین الطّلوعین، یا روزهاى کاملا ابرى، که سایبان تاثیرى براى حفظ از آفتاب و باران ندارد، جایز است، همچنان که سوار ماشین سر پوشیده شدن در حال احرام در داخل شهر مکّه مانعى ندارد (خواه در روز باشد، یا در شب)، ولى بهتر است در آن قسمت که از حرم بیرون است (یعنى آن طرف که از مسجد تنعیم فراتر مى رود) احتیاط کند، ولى با توجّه به این که قسمتهاى بعد از تنعیم هم جزء شهر مکّه است، احتیاط مذکور واجب نیست.

نگاه به آینه
اگر بدون اختیار چشم مُحرم به آینه بیفتد، اشکالى ندارد، و بهتر است که در ایّام احرام حج یا عمره، در اطاق هایى که افراد مُحرم سکونت دارند، و همچنین در مسیر رفت و آمد آنها، مانند داخل آسانسورها، روى آینه ها چیزى بیندازند، که نگاه غیر اختیارى نیز به آن نیفتد.

کشتن حشرات
احتیاط واجب آن است که مُحرم حشرات (مانند پشه، زنبور، مگس، ملخ و امثال آن را) نکشد، چه روى بدن یا لباس او باشد، یا جاى دیگر، و نیز هیچ جنبنده اى را به قتل نرساند، مگر این که مایه آزار او شود، یا حیوان موذى و خطرناکى باشد، (مانند مار و عقرب). و اگر عمداً آنها را بکشد کفّاره دارد، و کفّاره آن مقدارى غذا است (مثلا یک نان به فقیر بدهد)، بنابراین باید موقع راه رفتن مواظب ملخها و مورچه ها و مانند آن باشد.

طواف در تمام مسجدالحرام
لازم نیست طواف در فاصله بین مقام ابراهیم و خانه کعبه باشد، بلکه در تمام مسجدالحرام طواف جایز است، (به خصوص هنگام ازدحام جمعیّت) ولى در صورت امکان بهتر است از فاصله مزبور تجاوز نکند.

طواف مطابق معمول همه مردم
لازم نیست شانه چپ در تمام حالات محاذى کعبه باشد، بلکه همین اندازه که مطابق معمول همه مردم، خانه کعبه را دور بزند کافى است.

طواف در طبقه دوم و پشت بام
طواف در طبقه دوّم و پشت بام مسجدالحرام اشکال دارد، ولى کسانى که مجبور هستند از آنجا طواف کنند طوافشان صحیح است، و نایب گرفتن لازم نیست.

استطاعت مالى در حج
در استطاعت براى حج علاوه بر داشتن هزينه رفت و برگشت، داشتن ضروريّات زندگى و آنچه در گذران زندگى به آن نياز دارد شرط است؛ مثل خانه مسكونى (ملكى يا اجارهاى)، اثاث خانه، وسيله سوارى و مانند آن؛ البتّه در حدّى كه مناسب شأن او باشد و چنانچه عين آنها را ندارد پول يا معادل قيمت آن را داشته باشد.

مهر و استطاعت حج
هرگاه مهر حداقلّ به مقدار هزينههاى حج باشد و مطالبه آن از شوهر مشكل خاصّى براى زن ايجاد نكند مستطيع محسوب مىشود و بايد براى دريافت آن وثبت نام حج اقدام كند.

واگذارى فيش حج
هرگاه حج بر كسى مستقر نشده باشد واكنون كه نوبتش رسيده به علّت بدهى و مشكلات مالى قادر بر رفتن به حج نيست، مىتواند فيش خود را مطابق قوانين حكومت اسلامى به ديگرى واگذار كند.

اعمال حج براى كودكان
از طرف او نيّت مىكند و لباس احرام به تن او مىكند و لبّيك گفته، در طوافها با خود برده و نماز به نيابت از او مىخواند و او را در سعى همراه خود مىبرد و به هنگام تقصير مقدارى از موهاى او را مىچيند ولى اگر اسباب دردسر مىشود او را مُحرم نكنيد.

حكم كسى كه پس از مراجعه به وطن متوجّه شده طواف يا نماز طواف وى باطل بوده است
ترك محرّمات لازم نيست، اگر طواف نساء را درست انجام نداده باشد بايد از رابطه با همسر بپرهيزد تا كسى به نيابت از او طواف نساء به جا آورد.

رنگ كردن مو و امثال آن براى كسى كه به حج تمتّع مىرود
رنگ كردن مو و امثال آن اشكالى ندارد مشروط بر اينكه قصدش زينت در حال حج نباشد.

استفاده مُحرم از ژل ضدّ عفونى
ژل ضدّ عفونى اگر معطّر نباشد مانعى ندارد.

استفاده از دستكش شفاف براى زنان مُحرم
اشكال دارد، ولى كفّاره ندارد.

سعى در مسعاى جديد
اوّلاً مسعاى جديد به يقين بين الجبلين است وسعى در آن صحيح است. ثانياً، نمىتوان گفت به خاطر وضعيّت موجود كسى به عمره يا حج نرود؛ بلكه از ادلّه برمىآيد كه به هيچ وجه نبايد حج و عمره بيت الله تعطيل شود و در اين حالت طبق قاعده «الميسور لايترک بالمعسور» بر فرض خارج بودن مسعاى جديد از بين دو كوه باز سعى صحيح است؛ كما اينكه فتوا دادهايم اگر افراد ناتوان نتوانند در طبقه اوّل سعى كنند، سعى آنها در طبقه دوم صحيح است، در حالى كه طبقه دوم قطعاً بين دو كوه محسوب نمىشود. توجّه: به يقين در صورت امكان، طبقه پايين مسعاى جديد بر طبقات بالاى مسعاى قديم و جديد مقدّم است.

لبّيك پنجم
چهار لبّيك واجب است و لبّيك پنجم واجب نيست، ولى چنانچه بگويد ضررى به احرام نمىزند.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1396/05/03 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 4949