بدون شک، نفاق و منافق، مخصوص عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)نبوده است و در هر جامعه اى این برنامه و گروه وجود دارند، منتها باید بر اساس معیارهاى حساب شده اى که قرآن براى آنها به دست مى دهد شناسائى شوند، تا نتوانند زیان و یا خطرى ایجاد کنند، در آیات گذشته و همچنین سوره «منافقین» و روایات اسلامى نشانه هاى مختلفى براى آنها ذکر شده است(1) از جمله:
1 ـ هیاهوى بسیار و ادعاهاى بزرگ، و خلاصه گفتار زیاد و عمل کم و ناهماهنگ.
2 ـ در هر محیطى رنگ آن محیط را گرفتن و با هر جمعیتى مطابق مذاق آنان حرف زدن، با مؤمنان «آمَنّا» گفتن و با مخالفان «إِنّا مَعَکُم»!
3 ـ حساب خود را از مردم جدا کردن، و تشکیل انجمن هاى سرّى، و مرموز دادن با نقشه هاى حساب شده.
4 ـ خدعه، نیرنگ و فریب و دروغ و تملق و چاپلوسى، پیمان شکنى و خیانت.
5 ـ خود برتربینى، و مردم را ناآگاه، سفیه و ابله قلمداد کردن و خود را عاقل و هوشیار دانستن.
خلاصه، دوگانگى شخصیت و تضاد برون و درون که صفت بارز منافقان است پدیده هاى گوناگونى در عمل و گفتار و رفتار فردى و اجتماعى آنها دارد که به خوبى مى توان آن را شناخت.
چه تعبیر زیبائى دارد قرآن در آیاتى که خواندیم مى گوید: فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ: «آنها دل هاى بیمار دارند» چه بیمارى از دوگانگى ظاهر و باطن بدتر؟ و چه بیمارى از خود برتربینى و یا نداشتن شهامت براى رویاروئى با حوادث دردناک تر؟
ولى همان گونه که بیمارى قلبى را هر چند پنهان است نمى توان به کلى مخفى کرد بلکه نشانه هاى آن در چهره انسان و تمام اعضاى بدن آشکار مى شود، بیمارى نفاق نیز همین گونه است که با تظاهرات مختلف قابل شناخت مى باشد.(2)
* * *