رِکَاب ـ رؤیت

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
لغات در تفسیر نمونه
زاجرات ـ زَیَّلْنَارحلة ـ رُقیه

رِکَاب:
(مِنْ خَیْل وَ لا رِکَاب)
«رِکَاب» از مادّه «رکوب» معمولاً به معناى «شتران سوارى» مى آید.(1)
رُکَام:
(ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَاماً)
«رُکَام» (بر وزن غلام) به معناى اشیایى است که روى هم متراکم شده اند.(2)
رُکْبان:
(فَرِجالاً أَوْ رُکْباناً)
«رُکْبان» جمع «راکِب»، به معناى سواره است.(3)
رِکْز:
(أوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزا)
«رِکْز» به معناى صداى آهسته است، و به چیزهایى که در زیر زمین پنهان مى کنند، «رکاز» گفته مى شود، یعنى این اقوام ستمگر و دشمنان سرسخت حق و حقیقت، آن چنان درهم کوبیده شدند که حتى صداى آهسته اى از آنان به گوش نمى رسد.(4)
رکض:
(إِذا هُمْ مِّنْها یَرْکُضُونَ)
«رکض» هم به معناى دویدن با سرعت، و هم به معناى دواندن مَرکب مى آید، گاهى نیز به معناى کوبیدن پا بر زمین آمده است، مانند: ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هذا مُغْتَسَلُ بارِدٌ وَ شَرابٌ «اى ایوب! پاى خود را بر زمین بکوب، چشمه اى مى جوشد که هم براى شستشو و هم براى نوشیدن آماده است».(5)
رُکْن:
(فَتَوَلّى بِرُکْنِهِ)
«رُکْن» در اصل به معناى ستون و پایه اصلى، و بخش مهم هر چیز است، و در اینجا ممکن است اشاره به ارکان بدن باشد. یعنى فرعون به طور کامل و با تمام ارکان بدن به موسى(علیه السلام) پشت کرد.
بعضى نیز گفته اند که منظور در اینجا لشکر او است، یعنى تکیه بر ارکان لشکر خویش کرد و از پیام حق روى گردان شد. و یا این که هم خودش از فرمان خدا روى برتافت، و هم ارکان حکومت و لشکر خود را منحرف ساخت.(6)
رکون:
(وَ لا تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذینَ)
«رکون» از مادّه «رکن»، به معناى ستون و دیواره هایى است که ساختمان یا اشیاء دیگر را بر سر پا مى دارد، و سپس به معناى اعتماد و تکیه کردن بر چیزى به کار رفته است.
گر چه، مفسران معانى بسیارى براى این کلمه در ذیل آیه آورده اند، ولى همه یا غالب آنها به یک مفهوم جامع و کلى باز مى گردد، مثلاً بعضى آن را به معناى تمایل، بعضى به معناى همکارى، بعضى به معناى اظهار رضایت یا دوستى و بعضى به معناى خیرخواهى و اطاعت ذکر کرده اند، که همه اینها در مفهوم جامع اتکاء و اعتماد و وابستگى، جمع است.(7)
رِمّ، رَمّ:
(إِلاّ جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ)
«رِمّ» (بر وزن جنّ) به معناى اجزاء خردى است که از چوب یا کاه بر زمین مى ریزد و «رَمّ» و «ترمیم» نیز به معناى اصلاح اشیاء پوسیده است.(8)
رَمْز:
(ثَلاثَةَ أَیّام إِلاّ رَمْزاً)
«رَمْز» در اصل، اشاره کردن با لب ها را گویند، به صداى آهسته نیز «رَمْز» گفته مى شود; این واژه در گفتگوهاى معمولى، معناى وسیع ترى پیدا کرده و به هر سخن و اشاره و نشانه اى که مطلبى را مخفیانه یا به طور غیر صریح، برساند، رمز مى گویند.(9)
رِمّة، رُمّة:
(الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ)
«رِمة» (بر وزن همت) بالخصوص به معناى استخوان پوسیده مى آید و «رُمة» (بر وزن قبه) به طناب پوسیده گفته مى شود.(10)
رَمِیم:
(یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ)
«رَمِیم» از مادّه «رم» به گفته «راغب» در «مفردات» اصل «رَمّ» (بر وزن ذم) به معناى اصلاح و ترمیم موجود کهنه و پوسیده است و از مادّه «رمة» (بر وزن منة)، به استخوان هاى پوسیده مى گویند.(11)
رَواح:
(وَ رَواحُها شَهْرٌ)
«رَواح» طرف غروب را مى گویند، که حیوانات براى استراحت به جایگاه خود باز مى گردند، ولى، از قرائن بر مى آید که در آیه مورد بحث، «رَواح» نیم دوم روز است، و مفهوم آیه این است که سلیمان(علیه السلام) از صبح تا به ظهر، با این مرکب راهوار، به اندازه یک ماه مسافران آن زمان راه مى رفت و نیم دوم روز، نیز به همین مقدار راه مى پیمود.(12)
رَواسِى:
(أَلْقَیْنَا فیها رَواسِیَ)
«رَواسِى» جمع «راسیه» به معناى ثابت و پا بر جاست لذا به معناى کوه هاى سخت و پا بر جا آمده است و از آنجا که این گونه کوه ها از ریشه با هم پیوند دارند، ممکن است اشاره به این پیوستگى باشد. و از نظر علمى ثابت شده که این به هم پیوستگىِ ریشه اى کوه ها، اثر عمیقى در جلوگیرى از لرزش هاى زمین دارد.(13)
رَوْث:
«رَوْث» به معناى سرگین مى باشد.(14)
رَوْح:
(وَ لا تَیْأَسُواْ مِّن رَّوْحِ اللهِ)
«رَوْح» به معناى رحمت، راحت، فَرَج و گشایش کار است. «راغب» در «مفردات» مى گوید: «رَوح» (بر وزن لَوح) و «رُوح» (بر وزن نوح) هر دو در اصل به یک معناست و به معناى «جان» و «تنفس» است، سپس «رَوح» (بر وزن لَوح) به معناى رحمت و فرج آمده است، به خاطر این که همیشه به هنگام گشایش مشکلات، روح و جان تازه اى به انسان دست مى دهد و نفس آزاد مى کشد.
و به تعبیر دیگر، مى توان گفت که «رَوْح» اشاره به تمام امورى است که انسان را از ناملائمات رهایى مى بخشد تا نفسى آسوده کشد. مفسران اسلامى تفسیرهاى متعددى براى این واژه ذکر کرده اند که شاید بالغ بر ده تفسیر شود:
گاه، گفته اند: «رَوْح» به معناى «رحمت»، گاه، گفته اند: «روح» نجات از آتش دوزخ، گاه، «روح» را به معناى آرامش در قبر، گاه، «روح» را به معناى «کشف الکروب» (بر طرف ساختن ناراحتى ها) و گاه، «روح» را به معناى «النَّظَرُ إِلى وَجْهِ اللّهِ» دانسته اند، ولى، اینها همه مصادیقى است از آن مفهوم کلّى و جامع که در تفسیر آیه ذکر شد.(15)
رُوح:
(وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ)
«رُوح» از نظر لغت، در اصل به معناى «نفس» و «دویدن» نیز آمده است، بعضى تصریح کرده اند که «روح» و «ریح» (باد) هر دو از یک ماده مشتق شده اند، و اگر «روح انسان» که گوهر مستقل مجردى است، به این نام، نامیده شده، به خاطر آن است که از نظر تحرک، حیات آفرینى و ناپیدا بودن، همچون «نفس و باد» است.
منظور از «رُوح»، در سوره «معارج» همان «روح الامین»، بزرگ فرشتگان است که در سوره «قدر» نیز به او اشاره شده است، آنجا که مى گوید: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْر «در شب قدر، فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان براى تقدیر امور نازل مى شوند».
البته، «روح» چنان که اشاره شد معانى مختلفى دارد که در هر مورد، به تناسب قرائن موجود، ممکن است مفهوم خاصى ببخشد; روح انسان، روح به معناى قرآن، و روح به معناى «روح القدس» و به معناى فرشته وحى، همه از معانى «روح» است که در آیات دیگر قرآن به آنها اشاره شده است.(16)
رُوحِنَا:
(فَنَفَخْنَا فیها مِنْ رُّوحِنَا)
منظور از «رُوحِنَا» (روح ما) اشاره به یک روح با عظمت و متعالى است و به اصطلاح این گونه اضافه «اضافه تشریفیه» است که براى بیان عظمت چیزى آن را به خدا اضافه مى کنیم، مانند: بیت الله; «خانه خدا» و شهر اللّه; «ماه خدا».(17)
رَوْضات:
(رَوْضاتِ الْجَنّاتِ)
«رَوْضات»، جمع «روضة» به معناى محلى است که آب و درخت فراوان دارد، لذا به باغ هاى خرم و سرسبز «روضة» اطلاق مى شود. از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود که باغ هاى بهشت متفاوت است، و مؤمنان صالح العمل، در بهترین باغ هاى بهشت جایشان است; و مفهوم این سخن این است که مؤمنان گنهکار، هنگامى که مشمول عفوخداشوند،به بهشت راه مى یابند، هر چند جاى آنها در «روضات» نیست.(18)
رَوْضَة:
(فی رَوْضَة یُحْبَرُونَ)
«رَوْضَة» چنان که گذشت به معناى محلى است که آب و درخت فراوان دارد، لذا به باغ هاى خرم و سرسبز «روضة» اطلاق مى شود، و اگر مى بینیم در سوره، «روم» این کلمه به صورت نکره آمده است، براى تعظیم و بزرگداشت آن است، یعنى در بهترین و برترین باغ هاى زیبا و سرورانگیز بهشت غرق نعمت، خواهند بود.(19)
رَوع:
(ذَهَبَ عَنْ إِبْراهیمَ الرَّوْعُ)
«رَوع» (بر وزن نوع) به معناى ترس و وحشت است، و «رُوع» (بر وزن نوح) به معناى روح یا بخشى از روح که مرکز نزول ترس و وحشت است مى باشد (به «قاموس اللغة» مراجعه شود).(20)
رؤیت:
(أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ)
منظور از «رؤیت» (دیدن) در اینجا، «علم و آگاهى» است، منتها از آنجا که داستان این اقوام به قدرى مشهور و معروف بوده که گویى مردم زمانهاى بعد نیز آن را با چشم خود مى دیدند، تعبیر به «رؤیت» شده است.(21)
رُوَیْداً:
(أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدا)
«رُوَیْداً» از مادّه «رود» (بر وزن عود) به معناى رفت و آمد و تلاش براى انجام چیزى توأم با ملایمت است. و در اینجا معناى مصدرى دارد، و توأم با «تصغیر» است یعنى، مختصر مهلتى به آنها ده.
بنابراین، «رُوَیْداً» در اینجا جانشین مفعول مطلق است، و در حقیقت مثل آن است که گفته شود: «أُمْهِلْهُمْ إِمْهالاً قَلِیْلاً». و این که بعضى احتمال داده اند: «رُوَیْداً» در اینجا معناى امر دارد، و بنابراین، سه امر پى در پى آمده است، بعید به نظر مى رسد; البته «روید» به معناى امر و به صورت اسم فعل آمده، ولى مناسب آیه مورد بحث با منصوب بودن این کلمه، همان است که مفعول مطلق باشد.(22)
رَهَباً:
(وَ یَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً)
«رَهَباً» به معناى ترس، تنفر و بیزارى است و در این که از نظر اعراب، چه محلى دارد، احتمالات متعددى است که ممکن است حال باشد یا تمیز یا مفعول لاجله، یا مفعول مطلق و یا معناى ظرفیت داشته باشد به معناى «فِى حالِ الرَّغْبَةِ وَ فِى حالِ الرَّهْبَةِ»، گر چه نتیجه این پنج احتمال با هم متفاوت است، ولى این تفاوت در جزئیات مفهوم آیه است نه در اساس و نتیجه آن.(23)
رهبانیت:
(رَحْمَةً وَ رَهْبانِیَّةً)
«رهبانیت» از مادّه «رهبه»، به معناى «خوف و ترس» است که در اینجا خوف و ترس از خدا منظور است، و به گفته «راغب» در «مفردات»، ترسى است آمیخته با پرهیز و اضطراب، و «تَرَهُّب» به معناى «تعبّد» و عبادت کردن و «رهبانیت» به معناى «شدت تعبد» است.(24)
رَهْبَةً:
(لاََنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً)
«رَهْبَةً» در اصل، به معناى ترسى است که توأم با اضطراب و پرهیز باشد، و در حقیقت، ترس و وحشتى است عمیق و ریشه دار که آثار آن در عمل ظاهر گردد.(25)
رهط:
(تِسْعَةُ رَهْط یُفْسِدُونَ)
با توجّه به این که «رهط» در لغت به معناى جمعیتى کمتر از ده یا کمتر از چهل نفر است، روشن مى شود: این گروه هاى کوچک که هر کدام براى خود خطى داشتند، در یک امر مشترک بودند و آن، فساد در زمین و به هم ریختن نظام اجتماعى و مبادى اعتقادى و اخلاقى بود.(26)
رَهَق:
(بَخْساً وَ لا رَهَقاً)
«رَهَق» (بر وزن شفق) به معناى «پوشانیدن چیزى به زور» است و اشاره به آن است که چیزى بر «سیئات» آنها افزوده نخواهد شد و بعضى نیز «رَهَق» را ناظر به «تکالیف شاق» دانسته اند.(27)
رَهْو:
(وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً)
مفسران و ارباب لغت براى «رَهْو» (بر وزن سهو) دو معنا ذکر کرده اند: «آرام بودن» و «گشاده و باز بودن» و جمع هر دو معنا در اینجا نیز بى مانع است.(28)
رَهِیْنَه:
(بِمَا کَسَبَتْ رَهینَةٌ)
«رَهِیْنَه» از مادّه «رهن» به معناى «گروگان» است، و آن وثیقه اى است که معمولاً در مقابل «وام» مى دهند، گویى تمام وجود انسان در گرو انجام وظائف و تکالیف او است و هنگامى که آن را انجام مى دهد، آزاد مى گردد و گرنه در قید اسارت باقى خواهد ماند. از بعضى از کلمات اهل لغت چنین بر مى آید که یکى از معانى «رهن» ملازمت و همراهى است، طبق این معنا، مفهوم آیه چنین مى شود که همه همراه اعمال خویشند، خواه نیکوکاران، و خواه بدکاران. ولى به قرینه آیات بعد، تفسیر اول مناسب تر است.(29)
ریاح:
(أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْرَا)
«ریاح» به معناى «بادها» به صورت جمع، شاید اشاره به انواع مختلف آنها باشد که بعضى شمالى، بعضى جنوبى، بعضى از شرق به غرب، و بعضى از غرب به شرق مىوزد، و طبعاً سبب گسترش ابرها در کلّ مناطق روى زمین مى شود.(30)
ریب:
(لَفی شَکّ مِّنْهُ مُریب)
«ریب» در اصل، چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید، به معناى شک و تردید و توهم چیزى است که بعداً پرده از روى آن برداشته مى شود و حقیقت آن آشکار مى گردد. این تعبیر، هنگامى که در مورد مرگ به کار رود، و «رَیْبَ الْمَنُونِ» گفته شود، از این نظر است که وقت حصول آن نامعلوم است، نه اصل تحقق آن. ولى جمعى از مفسران «رَیْبَ الْمَنُونِ» را در آیه مورد بحث،
به معناى «حوادث روزگار» تفسیر کرده اند، حتى از «ابن عباس» نقل شده که، واژه «ریب» در همه جا در قرآن به معناى «شک و تردید» است، جز در این آیه از سوره «طور» که به معناى «حوادث» است.
بعضى از مفسران نیز آن را به معناى «حالت اضطراب و پریشانى» تفسیر کرده اند، بنابراین «رَیْبَ الْمَنُونِ» حالت اضطرابى است که قبل از مرگ به غالب افراد دست مى دهد. ممکن است این تفسیر، به معناى فوق بازگردد; چرا که حالت شک و تردید معمولاً سرچشمه اضطراب و پریشانى است، همچنین حوادث پیش بینى نشده، نیز نوعى اضطراب و شک و تردید با خود همراه مى آورد.
به این ترتیب، همه این مفاهیم به ریشه «شک و تردید» که در اصلِ معناى این واژه آمده منتهى مى شود. و به تعبیر دیگر، براى «ریب»، سه معناى ذکر شده: شک، اضطراب، حوادث، و اینها لازم و ملزوم یکدیگرند.(31)
ریح:
(وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ)
«ریح» به معناى باد است و این که مى گوید: اگر به نزاع با یکدیگر برخیزید سست مى شوید و به دنبال آن بادِ شما را از میان خواهد برد; اشاره لطیفى به این معنا است که قوت و عظمت و جریان امور بر وفق مراد و مقصودتان از میان خواهد رفت; زیرا همیشه وزش بادهاى موافق سبب حرکت کشتى ها به سوى منزل مقصود بوده است، و در آن زمان که تنها نیروى محرک کشتى وزش باد بود، این مطلب، فوق العاده اهمیت داشت.
به علاوه، وزش باد به پرچم ها نشانه بر پا بودن پرچم که رمز قدرت و حکومت است مى باشد و تعبیر فوق، کنایه اى از این معنا است.(32)
ریحان:
(ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحانُ)
«رَیحان» به معناى شىء یا گیاه خوشبو است، سپس این واژه به هر گونه نعمت و روزى خوب و فرحزا، اطلاق گردیده، بنابراین، «ریحان» الهى، شامل تمام وسائل راحتى و آرامش انسان و هر گونه نعمت و برکت الهى مى گردد. و به تعبیر دیگر، مى توان گفت که «ریحان» اشاره به مواهب و نعمت هایى است که بعد از رفع ناملائمات، عائد انسان مى گردد.
مفسران اسلامى تفسیرهاى متعددى براى این دو واژه ذکر کرده اند که شاید بالغ بر ده تفسیر شود: گاه، گفته اند: «ریحان» هر «شرافت» و فضیلتى را شامل مى شود. و گاه، گفته اند: «ریحان» دخول در بهشت است. گاه، «ریحان» را آرامش در بهشت دانسته اند. گاه، «ریحان» را به معناى «غفران الذنوب» (آمرزش گناهان) تفسیر کرده اند. و گاه، «ریحان» را «استماع کلام الله» شمرده اند... و مانند اینها. ولى، اینها مصادیقى است از آن مفهوم کلى و جامع که در تفسیر آیه ذکر شد.(33)
ریش:
(سَوْاتِکُمْ وَ رِیشاً)
«ریش» در اصل واژه عربى، به معناى پرهاى پرندگان است و از آنجا که پرهاى پرندگان لباسى طبیعى در اندام آنها است، به هر گونه لباس، نیز گفته مى شود.
و چون پرهاى پرندگان غالباً به رنگ هاى مختلف و زیبا است، یک نوع مفهوم زینت در معناى کلمه «ریش» افتاده است.
علاوه بر این، به پارچه هایى که روى زین اسب و یا جهاز شتر مى اندازند «ریش» گفته مى شود.
بعضى از مفسران و اهل لغت نیز آن را به معناى وسیع ترى گرفته اند و آن، هر گونه اثاث و وسائل مورد نیاز انسان است، اما مناسب تر در آیه فوق همان لباس هاى زینتى و جالب است.(34)
رِیع:
(أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریع)
«رِیع» در اصل به معناى مکان مرتفع است.(35)
رؤیت:
(أَوَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ)
منظور از رؤیت و دیدن در اینجا همان مشاهده قلبى و علم است، یعنى آیا آنها چگونگى آفرینش الهى را نمى دانند، همان کسى که قدرت بر «ایجاد نخستین» داشته، قادر بر «اعاده» آن نیز هست، که قدرت بر یک چیز، قدرت بر امثال و اشباه آن نیز مى باشد.
این احتمال نیز وجود دارد که «رؤیت» در اینجا به همان معنا مشاهده با چشم باشد; چرا که انسان در این دنیا، زنده شدن زمین هاى مرده، و روییدن گیاهان و تولد اطفال از نطفه و جوجه ها از تخم مرغ را با چشم دیده است، کسى که قدرت بر چنین کارى دارد، مى تواند بعد از مرگ، مردگان را حیات ببخشد.(36)


(1) . حشر، آیه 6 (ج 23، ص 512).
(2) . نور، آیه 43 (ج 14، ص 537).
(3) . بقره، آیه 239 (ج 2، ص 245).
(4) . مریم، آیه 98 (ج 13، ص 168).
(5) . انبیاء، آیه 12 (ج 13، ص 401).
(6) . ذاریات، آیه 39 (ج 22، ص 375).
(7) . هود، آیه 113 (ج 9، ص 312) ; قصص، آیه 17 (ج 16، ص 58).
(8) . ذاریات، آیه 42 (ج 22، ص 377).
(9) . آل عمران، آیه 41 (ج 2، ص 628).
(10) . یس، آیه 78 (ج 18، ص 483) ; ذاریات، آیه 42 (ج 22، ص 377).
(11) . یس، آیه 78 (ج 18، ص 482) ; ذاریات، آیه 42 (ج 22، ص 377).
(12) . سبأ، آیه 12 (ج 18، ص 48).
(13) . حجر، آیه 19 (ج 11، ص 68) ; انبیاء، آیه 31 (ج 13، ص 433) ; نمل، آیه 61 (ج 15،546).
(14) . نحل، آیه 66 (ج 11، ص 317).
(15) . یوسف، آیه 87 (ج 10، ص 77) ; اسراء، آیه 85 (ج 12، ص 277) ; زمر، آیه 42 (ج 19،ص504); واقعه، آیه 89 (ج 23، ص 293، 294) ; معارج، آیه 4 (ج 25،ص26).
(16) . اسراء، آیه 85 (ج 12، ص 277) ; زمر، آیه 42 (ج 19، ص 504) ; معارج، آیه 4 (ج 25،
ص 26).
(17) . انبیاء، آیه 91 (ج 13، ص 539).
(18) . شورى، آیه 22 (ج 20، ص 427).
(19) . روم، آیه 15 (ج 16، ص 401).
(20) . هود، آیه 74 (ج 9، ص 213).
(21) . فجر، آیه 6 (ج 26، ص 467).
(22) . طارق، آیه 17 (ج 26، ص 390).
(23) . انبیاء، آیه 90 (ج 13، ص 536).
(24) . حدید، آیه 27 (ج 23، ص 397).
(25) . حشر، آیه 13 (ج 23، ص 539).
(26) . نمل، آیه 48 (ج 15، ص 524).
(27) . جنّ، آیه 13 (ج 25، ص 124).
(28) . دخان، آیه 24 (ج 21، ص 186).
(29) . مدثّر، آیه 38 (ج 25، ص 255).
(30) . فرقان، آیه 48 (ج 15، ص 134).
(31) . هود، آیه 110 (ج 9، ص 307) ; طور، آیه 30 (ج 22، ص 457).
(32) . انفال، آیه 46 (ج 7، ص 241).
(33) . رحمن، آیه 12 ; واقعه، آیه 89 (ج 23، صفحات 123، 293، 294).
(34) . اعراف، آیه 26 (ج 6، ص 162).
(35) . شعراء، آیه 128 (ج 15، ص 319).
(36) . عنکبوت، آیه 19 (ج 16، ص 250) ; زمر، آیه 38 (ج 19، ص 493).
زاجرات ـ زَیَّلْنَارحلة ـ رُقیه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma