سائبه ـ ساهُون

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
لغات در تفسیر نمونه
سُبات ـ سَرِیّهزاجرات ـ زَیَّلْنَا

سائبه:
(بَحیرَة وَ لا سآئِبَة)
«سائبه»، شترى بوده که دوازده ـ و به روایتى ده ـ کره شتر مى آورد، آنگاه آن را آزاد مى ساختند و حتى کسى سوار بر آن نمى شد، به هر چراگاهى وارد مى شد آزاد بود و از هر آبگاه و چشمه اى آب مى نوشید کسى حق مزاحمت آن را نداشت، تنها گاهى از شیر آن مى دوشیدند و به مهمان مى دادند (از مادّه «سیب» به معناى جریان آب و آزادى در راه رفتن است).(1)
سائِح:
(السّآئِحُونَ الرّاکِعُونَ)
«سائِح» در اصل از مادّه «سیح» و «سیاحت»، به معناى جریان و استمرار گرفته شده.
و در این که منظور از «سائِح» در آیه فوق، چه نوع سیاحت و جریان و استمرارى است، در میان مفسران گفتگو است:
بعضى «سائح» را به معناى سیر در میان کانون هاى عبادت گرفته اند، در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: سِیاحَةُ أُمَّتِی فِی الْمَساجِدِ «سیاحت امت من در مساجد است».
بعضى دیگر، «سائِح» را به معناى «صائم» و روزه دار گرفته اند; زیرا روزه یک کار مستمر در سراسر روز است، در حدیثى مى خوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: إِنَّ السّائِحِیْنَ هُمُ الصّائِمُونَ «سائحان روزه دارانند».
بعضى دیگر از مفسران، «سیاحت» را به معناى «سیر و گردش در روى زمین»، و مشاهده آثار عظمت خدا، و شناخت جوامع بشرى، و آشنایى با عادات و رسوم و علوم و دانش هاى اقوام، که اندیشه انسان را زنده و فکر او را پخته مى سازد، دانسته اند.
بعضى دیگر از مفسران، «سیاحت» را به معناى سیر و حرکت به سوى میدان جهاد، و مبارزه با دشمن مى دانند، و حدیث نبوى معروف: إِنَّ سِیاحَةَ أُمَّتِى الْجَهادُ فِى سَبِیْلِ اللّهِ «سیاحت امت من جهاد در راه خدا است» را شاهد آن گرفته اند.
و سرانجام، بعضى آن را به معناى، سیر عقل و فکر در مسائل مختلف مربوط به جهان هستى، و عوامل سعادت و پیروزى، و اسباب شکست و ناکامى دانسته اند.
ولى، با توجّه به اوصافى که قبل و بعد از آن شمرده شده، معناى اول مناسب تر از همه به نظر مى رسد; هر چند اراده تمام این معانى از این کلمه نیز، کاملاً ممکن است، زیرا همه این مفاهیم در مفهوم سیر و سیاحت جمع است.
«سائِح» از مادّه «سیاحت» به جهانگردانى نیز مى گفتند که بدون زاد و توشه راه مى افتادند، و با کمک هاى مردم زندگى مى کردند.(2)
سائِحات:
(سائِحات ثَیِّبات)
«سائِحات» جمع «سائح» را بسیارى از مفسران به معناى «صائم» و روزه دار تفسیر کرده اند.(3)
سائِغ:
(عَذْبٌ فُراتٌ سآئِغٌ)
«سائِغ» به معناى آبى است که به خاطر گوارایى، به راحتى از گلو پایین مى رود.(4)
سائل:
(لِّلسّآئِلِ وَ الْمَحْرُومِ)
تفاوت میان «سائل» و «محروم» این است: «سائل» کسى است که حاجت خود را مى گوید و تقاضا مى کند، و «محروم» کسى است که شرم و حیا مانع تقاضاى او است، در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «محروم کسى است که زحمت کسب و کار مى کشد، ولى زندگى او پیچیده شده است».(5)
سابِحات:
(وَالسّابِحاتِ سَبْحاً)
«سابِحات» از مادّه «سبح» (بر وزن سطح) به معناى حرکت سریع در آب یا در هوا است،
لذا، در مورد شنا کردن در آب و یا حرکت سریع اسب، و با سرعت به دنبال کارى رفتن گفته مى شود.(6)
سابِغات:
(أَنِ اعْمَلْ سابِغات)
«سابِغات» جمع «سابغ» به معناى «زره کامل و فراخ» است، و «اسباغ نعمت» نیز، به معناى فراخى نعمت است.(7)
سابِقات:
(فَالسّابِقاتِ سَبْقاً)
«سابِقات» از مادّه «سبقت» به معناى پیشى گرفتن است، و از آنجا که پیشى گرفتن معمولاً بدون سرعت ممکن نیست، گاه از این ماده، مفهوم سرعت نیز استفاده مى شود.(8)
سابِقُوا:
(سابِقُواْ إِلى مَغْفِرَة)
«سابِقُوا» از مادّه «مسابقه» است.(9)
سابِقُون:
(وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ)
«سابِقُون» کسانى هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند، که در اعمال خیر و صفات و اخلاق انسانى نیز پیشقدم اند; آنها «اسوه» و «قدوه» مردمند، امام و پیشواى خلقند، و به همین دلیل، مقربان درگاه خداوندِ بزرگند. در روایات اسلامى، گاه «سابقون» به چهار نفر «هابیل»، «مؤمن آل فرعون» و «حبیب نجار» که هر کدام در امّت خود پیشگام بودند، و همچنین «امیر مؤمنان على بن ابى طالب»(علیه السلام)که نخستین مسلمان از مردان بود تفسیر شده، در حقیقت بیان مصداق هاى روشن آن است، و به معناى محدود ساختن مفهوم آیه نیست.(10)
سابِقِین:
(وَمَا کَانُواْ سابِقینَ)
«سابِقِین» جمع «سابق» به معناى کسى است که پیشى مى گیرد و جلو مى افتد، و اگر مى فرماید: آنها پیشى نگرفتند، مفهومش این است که آنها نتوانستند از قلمرو قدرت خدا، با امکاناتى که در اختیار داشتند بگریزند، و از عذاب الهى رهایى یابند، بلکه در همان لحظه اى که خداوند اراده کرد، آنها را به دیار عدم با ذلت و زبونى فرستاد.(11)
ساحَة:
(نَزَلَ بِساحَتِهِمْ)
تعبیر به «ساحَة» (صحن خانه و فضاى میان خانه ها) براى این است که نزول عذاب را در متن زندگى آنها مجسم کند، و مبدل شدن کانون آرامش آنها را به کانونى از وحشت و اضطراب، نشان دهد.(12)
سادة:
(إِنّآ أَطَعْنَا سادَتَنَا)
«ساده» جمع «سیّد» به معناى مالک بزرگى است که تدبیر شهرهاى مهم و یا کشورى را بر عهده دارد. به این ترتیب «ساده» اشاره به رؤساى بزرگ محیط است.(13)
سارِب:
(وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ)
«سارِب» از مادّه «سَرَب» (بر وزن ضرر) در اصل به معناى آب جارى است و سپس به انسانى که دنبال کارى در حرکت است گفته مى شود.(14)
سارِعُوا:
(وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرة)
«سارِعُوا» از «مسارعت» به معناى کوشش و تلاش دو یا چند نفر براى پیشى گرفتن از یکدیگر در رسیدن به یک هدف است، که در کارهاى نیک، قابل ستایش، و در کارهاى بد، نکوهیده است.(15)
سَأُرْهِقُهُ:
(سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً)
«سَأُرْهِقُهُ» از مادّه «ارهاق» در اصل به معناى «پوشاندن چیزى با عنف» است و به معناى تحمیل کارهاى سخت، و مبتلا ساختن به انواع عذاب نیز آمده است.(16)
ساعة:
(جآءَتْهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً)
منظور از «ساعة» روز قیامت است و علت انتخاب این نام (ساعة) براى روز قیامت این است که یا حساب مردم در آن ساعت با سرعت انجام مى گیرد و یا اشاره به ناگهانى بودن وقوع آن است که در ساعتى برق آسا مردم از جهان برزخ به عالم قیامت منتقل مى شوند، یا به خاطر این که اعمال بندگان به سرعت مورد حساب قرار مى گیرد.
ولى این احتمال نیز وجود دارد که «ساعة» کنایه از حوادث هولناک بوده باشد، زیرا آیات قرآن مکرّر مى گوید: شروع قیامت با یک سلسله حوادث فوق العاده هولناک همچون زلزله ها، طوفان ها و صاعقه ها همراه است و یا اشاره به ساعت مرگ بوده باشد، ولى تفسیر اول نزدیک تر به نظر مى رسد.
کلمه «ساعة» در سوره «حجّ» گر چه بعضى احتمال داده اند به معناى لحظه مرگ و مانند آن بوده باشد، ولى آیات بعد، نشان مى دهد که منظور از آن پایان جهان و قرار گرفتن در آستانه قیامت است مخصوصاً که با کلمه «بغتة» (ناگهانى) همراه است.
و مى دانیم «ساعَة» در لغت عرب به معناى جزء کمى از زمان است.(17)
ساعت غفلت:
(عَلى حینِ غَفْلَة)
«ساعت غفلت» در آغاز شب بوده است، که مردم کسب و کار را تعطیل مى کنند، گروهى راهى خانه خود مى شوند، و گروهى نیز به تفریح و سرگرمى و شب نشینى مى پردازند، این، همان ساعتى است که در بعضى از روایات اسلامى از آن به عنوان «ساعت غفلت» تعبیر شده است.
در حدیثى، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمود: تَنَفَّلُوا فِی سَاعَةِ الْغَفْلَةِ وَ لَوْ بِرَکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ: «در ساعت غفلت نماز نافله به جا آورید، و لو دو رکعت مختصر باشد». و در ذیل این حدیث آمده است: «وَ سَاعَةُ الْغَفْلَةِ بَیْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الاْخِرَةِ». و به راستى این ساعت، ساعت غفلت است و بسیارى از جنایات و تبهکارى ها و انحرافات اخلاقى، در همین ساعات آغاز شب، انجام مى شود که نه مردم مشغول کسب و کارند، و نه در خواب و استراحت، بلکه یک حالت غفلت عمومى معمولاً بر شهرها مسلط مى شود، و رواج کار مراکز فساد، نیز در همین ساعت است.
بعضى نیز احتمال داده اند، «ساعت غفلت» نیمه روز، به هنگام استراحت مردم و تعطیل موقت کار روزانه است، ولى تفسیر اول صحیح تر و دقیق تر به نظر مى رسد.(18)
ساعت کبرى:
«ساعت کبرى» روز رستاخیز و زنده شدن مردم براى حساب است.(19)
ساعت وسطى:
«ساعت وسطى» روز مرگ ناگهانى اهل یک زمان (به مجازات هاى الهى و عذاب هاى استیصال).(20)
ساق:
(یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساق)
«یکشف عن ساق» به گفته جمعى از مفسران کنایه از شدّت هول، وحشت و وخامت کار است، اما بعضى گفته اند: «ساق» به معناى اصل و اساس چیزى است، مانند ساقه درخت; بنابراین، «یُکْشَفُ عَنْ
ساق» یعنى در آن روز ریشه هاى هر چیز آشکار مى شود، ولى، معناى اول مناسب تر به نظر مى رسد.(21)
سامراً:
(سامِراً تَهْجُرُونَ)
«سامراً» از مادّه «سمر» (بر وزن ثمر) به معناى گفتگوهاى شبانه است. بعضى از مفسران گفته اند: معناى اصلى این ماده «سایه ماه در شب» است که تاریکى و سفیدى در آن آمیخته شده و از آنجا که گفتگوهاى شبانه گاه در سایه ماهتاب انجام مى شود ـ چنان که نقل کرده اند مشرکان عرب شب هاى ماهتابى در اطراف کعبه جمع مى شدند و بر ضد پیامبر(صلى الله علیه وآله) سخن مى گفتند ـ این واژه در مورد آن به کار رفته، و اگر مى بینیم به افراد گندم گون و یا خود گندم، «سمراء» گفته مى شود به خاطر آن است که سفیدى آن با کمى تیرگى آمیخته شده است.(22)
ساهِرَة:
(فَإِذا هُمْ بِالسّاهِرَةِ)
«ساهِرَة» از مادّه «سهر» (بر وزن سحر)، به معناى شب بیدارى است، و از آنجا که حوادث وحشتناک، خواب شبانه را از چشم مى برد، و زمین قیامت نیز بسیار هول انگیز است، کلمه «ساهِرَه» به عرصه محشر اطلاق شده است.
بعضى نیز گفته اند: «ساهِرَه» را به هر بیابانى مى گویند، چون اصولاً همه بیابان ها وحشتناکند، گویى بر اثر وحشت، خواب شبانه را از چشم مى برند.(23)
ساهَم:
(فَساهَمَ فَکَانَ مِنَ الْمُدْ)
«ساهَم» از مادّه «سهم» در اصل، به معناى تیر، و «مساهمه» به معناى قرعه کشى آمده است، زیرا به هنگام قرعه کشى، نامها را بر چوبه هاى تیر مى نوشتند، و با هم مخلوط مى کردند، سپس یک چوبه تیر، از آن بیرون مى آوردند و به نام هر کس اصابت مى کرد، شمول قرعه مى شد.(24)
ساهُون:
(فی غَمْرَة ساهُونَ)
«ساهُون» از مادّه «سهو» به معناى هر گونه غفلت است، بعضى گفته اند: نخستین مرتبه جهل، «سهو و اشتباه» است، بعد از آن «غفلت»، و سپس «غمره» مى باشد. و در اصل به معناى خطایى است که از روى غفلت سرزند، خواه در فراهم کردن مقدماتش مقصر باشد یا نه، البته در صورت اول معذور نیست، و در صورت دوم معذور است، ولى در اینجا منظور سهو توأم با تقصیر است.(25)


(1) . مائده، آیه 103 (ج 5، ص 131) ; یونس، آیه 59 (ج 8، ص 398).
(2) . توبه، آیه 112 (ج 8، ص 193) ; تحریم، آیه 5 (ج 24، ص 293).
(3) . تحریم، آیه 5 (ج 24، ص 293).
(4) . فاطر، آیه 12 (ج 18، ص 224).
(5) . معارج، آیه 25 (ج 25، ص 41).
(6) . نازعات، آیه 3 (ج 26، ص 87).
(7) . سبأ، آیه 11 (ج 18، ص 44).
(8) . نازعات، آیه 4 (ج 26، ص 87).
(9) . حدید، آیه 21 (ج 23، ص 373).
(10) . واقعه، آیه 10 (ج 23، ص 216).
(11) . عنکبوت، آیه 39 (ج 16، ص 289).
(12) . صافات، آیه 177 (ج 19، ص 211).
(13) . احزاب، آیه 67 (ج 17، ص 469).
(14) . رعد، آیه 10 (ج 10، ص 163).
(15) . آل عمران، آیه 133 (ج 3، ص 122).
(16) . مدثّر، آیه 17 (ج 25، ص 230).
(17) . انعام، آیات 31، 40 (ج 5، صفحات 259، 293); یوسف، آیه 107 (ج 10، ص 115) ; حجّ، آیه 55 (ج 14، ص 162) ; روم، آیه 55 (ج 16،ص507).
(18) . قصص، آیه 15 (ج 16، ص 53).
(19) . روم، آیات 12، 14 (ج 16، ص 402).
(20) . روم، آیات 12، 14 (ج 16، ص 402).
(21) . قلم، آیه 42 (ج 24، ص 418).
(22) . مؤمنون، آیه 67 (ج 14، ص 294).
(23) . نازعات، آیه 14 (ج 26، ص 97).
(24) . صافات، آیه 141 (ج 19، ص 172).
(25) . ذاریات، آیه 11 (ج 22، ص 326) ; ماعون، آیه 5 (ج 27، ص 385).
 

 

سُبات ـ سَرِیّهزاجرات ـ زَیَّلْنَا
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma