مقدمه
یکی از مسائلی که انسانها در زندگی با آن درگیرند و نمی شود وجود آن را منکر شد، «مصائب و مشکلات» است، که افراد جامعه رفتارهای متفاوتی در برابر آنها دارند، متاسفانه کم اطلاعی برخی از ما انسانها از حکمت و چرایی حضور آنها در زندگی مان و همچنین ندانستن نحوه مواجهه و عملکرد در برابر این گونه حوادث، منجر به این شده که گروهى از ناآگاهان، از قدیم تا امروز آنرا دستمایه قرار داده و بر عدالت خدا خرده بگیرند، و مسائلى را مطرح نموده اند که به اعتقاد آنها با عدالت خدا سازگار نیست، و حتّى گاه آنها را نه تنها دلیل بر نفى عدالت که دلیلى بر انکار وجود خدا پنداشته اند!
از جمله این مصائب، وجود حوادث ناگوار و همگانی مانند طوفان ها و زلزله ها و یا تفاوت هایى که در میان انسان ها دیده مى شود و نیز شرور و آفت هایى که دامن انسان یا نباتات و موجودات دیگر را مى گیرد می باشند.
هدف ما در این مقاله بررسی حکمت این گونه مصائب از دیدگاه اسلام و نقش آنها در زندگی ما و میزان تاثیر اراده الهی و همچنین میزان دخالت اعمال ما در ابتلا به آنها و همچنین وظیفه ما در نحوه برخورد با آنها است، قبل از هر چیز توجه به چند نکته ضروری می نماید:
1. قضاوت نسبى، نتیجه معلومات محدود :
اولین نکته در این مورد، اقرار به این مهم است که اگر برحضور مصائب در زندگی خرده می گیریم، باید بدانیم بسیاری از مواقع اعتراض ما ناشی از اطلاعات اندک ماست تا اقرار به این مهم نکنیم به دنبال رفع آن نخواهیم رفت.
آیت الله مکارم شیرازی در این مورد که قضاوت ما در مورد مسائل، محدود به معلومات ماست آنرا به زیبایی با ذکر چند مثال به تصویر کشیده اند: « معمولًا همه ما در قضاوت هاى خود و تشخیص مصداق ها روى رابطه اى که اشیاء با ما دارند تکیه مى کنیم... در مسائل مربوط به خیر و شر و آفت و بلا نیز داورى مردم غالباً همین گونه است، مثلًا اگر بارانى در سطح منطقه ببارد، ما کار نداریم که تأثیر این باران در مجموع چگونه بوده است، ما تنها به محیط زندگى و خانه و مزرعه خودمان، و یا حداکثر شهرمان نگاه مى کنیم، اگر اثر مثبتى داشته مى گوییم نعمت الهى بود، اگر منفى بوده نام «بلا» بر آن مى گذاریم. هر چند در مجموع منطقه، اثرات مثبتى پیدا شده باشد.»
ایشان در ادامه کلام خود به پیشرفت علم و تاثیر آن در برداشت های ما اشاره کرده و چنین ادامه می دهند: «در گذشته بسیاری از مسائل را جزء شرور و آفات میشمردیم، ولی امروز در پرتو پیشرفتهای علمی و کشف اسرار تازه از جهان آفرینش، آنها را مفید و سودمند میدانیم، فیالمثل در سابق قضاوت عمومی بر این بود که گریه پیدرپی نوزادان جز شکنجهای برای خودشان، و آزاری برای پدر و مادر بیش نیست. در حالی که امروز میگویند اگر این گریه نباشد ممکن است نوزاد سلامت خود را به کلّی از دست دهد، گریه بهترین ورزش برای او است، گریه دستگاه تنفس او را به کار میاندازد، جریان خون او را سریع میکند، و تمام بافتهای بدن را تغذیه میکند، عضلات دست و پا و سینه و شکم را قوی میسازد، به علاوه رطوبتهای اضافی موجود در مغز او را که ممکن است مایه عفونت گردد بیرون میفرستد.»(1)
بنابراین اگر ما بخواهیم گرفتار اشتباه نشویم باید به معلومات محدود خود نگاه نکنیم، و در قضاوت ها، تنها روى روابط اشیا با خودمان ننگریم بلکه تمام جوانب را در نظر بگیریم و همه جانبه قضاوت کنیم. این قضاوت هاى نسبى و معلومات محدود ماست که این امور را به صورت نقاط تاریک در صحنه آفرینش جلوه گر ساخته است، و هر قدر در ارتباط و پیوند حوادث و پدیده ها بیشتر بیاندیشیم به اهمیّت آن مطلب آشناتر مى شویم.
قرآن مجید به ما مى گوید: «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا»؛ (بهره شما از علم و دانش اندک است)(2)، و با این علم و دانش اندک نباید در قضاوت عجله کرد.(3)
2. عدم امکان انتساب «عدم» و «شر مطلق» به خداوند:
برخی در مورد این حوادث چنین تعبیر می کنند که چرا خداوند اینها را بوجود آورده است؟ سوای این که خداوند عالم مطلق و علام الغیوب است و کار عبث و شر انجام نمی دهد، بلکه در هر کاری مصلحت افراد را در نظر می گیرد، باید گفته شود که این گونه تعبیرات اصلاً در برخی مواقع صحیح نمی باشد چون برخی، اعمال عدمی را به خدا نسبت می دهند و حال آنکه این گونه اعمال نیاز به آفریننده ندارند مثلاً «بیماری» همان نبود صحّت و عافیت است، یا «مرگ» و «فقر» که همان نداشتن حیات و اموال است، لذا نباید تعبیر به این شود که چرا خدا اینها را آفریده است؟!.
مسئله دیگری که قابل انتساب به خداوند نیست و باید در ابتدا آنرا از گردونه بحث خارج کنیم انتساب «شر مطلق» به خداوند است! چون هیچ راهی در توجیه و تفسیر آن نیست و خداوند هم شأن خود را از آن اجل دانسته و در جای جای قرآن می فرماید: « أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبید»؛ (خداوند به بندگان خود ستم نمی کند.)(4) امّا اگر چیزى از جهاتى خیر و از یک جهت شر است ولی خیر آن غلبه دارد، مانند عمل جرّاحى که از جهاتى ناراحت کننده و از جهات بیشترى مفید است، انتساب آن بلا اشکال است.
3. تقسیم و تفکیک مصائب:
با مطالعه مجموع آیاتی که درباره مصائب در قرآن مجید آمده است، می توان مصائب را جهت روشن شدن همه زوایای آن، تقسیم بندی کرده و با دید روشن وارد بحث شویم.
مصائب دو گونه اند:
1- مصائبى که با طبیعت زندگى انسان سرشته شده، و اراده بشر کمترین تأثیرى در آن ندارد: مانند مرگ و میر و قسمتى از حوادث دردناک طبیعى، چنانکه خداوند هم از آنها تعبیر به مصیبت کرده است «..أَصابَتْکُمْ مُصیبَةُ الْمَوْت...»(5) و در مورد حتمیت آن می فرماید: «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَة» (6) پس یک سنت الهیست و در طبیعت زندگی انسانها سرشته شده است.
2- مصائبى که انسان به نحوى در آنها نقش دارد: مانند آشوبها، جنگها و مصائب حاصل از برخوردهای ماشینی و...خداوند در قرآن در مورد قضیه جنگ احد می فرماید: « أَوَ لَمَّا أَصابَتْکُمْ مُصیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ أَنَّى هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُم ...» (7) که می گوید توسط خود شما بر سر شما فرود آمده است.
مصائب قسم دوم که انسانها در آنها نقش دارند نیز دو گونه است:
1- مصائبی که از فعالیت فردی و گناهان شخصی افراد حاصل می شود: چنانکه خداوند در مورد منافقین می فرماید: «فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ ثُمَّ جاؤُک...» (8) در اینجا به گناه فرد فرد آنها نظر دارد.
2- مصائبی که از فعالیت و گناه جمعی و گروهی افراد جامعه حاصل می شود: در آیه 41 سوره «روم» مى خوانیم: «ظَهَرَ الْفِسادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ لِیُذِیْقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»؛ (فساد در خشکى و دریا به خاطر اعمال مردم، آشکار شد، تا نتیجه بعضى از اعمالى را که انجام داده اند به آنها بچشاند، شاید باز گردند.) منظور از جمله «بِمَا کَسَبَت اَیدِی النَّاس...» همان مصائب و مشکلات است و واژه «الناس» جنبه جمعی و فراگیر آن را می رساند.
در آیه 11 سوره «رعد» آمده است: «اِنَّ اللهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»؛ (خداوند، سرنوشت هیچ جمعیتى را تغییر نمى دهد مگر این که خویشتن را تغییر دهند.) علامه طباطبایی «ره» در این مورد می فرماید: «این آیه و امثال این آیات، گواهى مى دهد، در میان اعمال انسان و نظام تکوینى زندگى، ارتباط و پیوند نزدیکى وجود دارد، که اگر بر طریق فطرت و قوانین آفرینش گام بردارند، برکات الهى شامل حال آنها مى شود، و هر گاه فاسد شوند زندگى آنها به فساد مى گراید.»(9)
با توجه به این تقسیم معلوم می شود که برخی از حوادث و مصائب، نتیجه عملکرد فرد یا افراد جامعه است و انتساب آنها به خداوند صحیح نیست، لذا یک انسان عاقل قبل از اعتراض به خداوند، به مصیبت نگاه می کند و اگر خودش در آن تقصیر داشته نوک پیکان اعتراض را به طرف خود نشانه می رود، و خود را مورد هجمه قرار می دهد، و خودش را توبیخ می کند، آیت الله سبحانی در مورد مصائبی که در طبیعت زندگی سرشته شده است می فرمایند: «جهان طبیعت بر پایه اسباب و مسبباّت استوار است و اصطکاک و تزاحم در طبیعت آن نهفته است، خواستن جهانی که در آن مرض و بیماری، مرگ و میر، تنازع و خصومت در میان آفریدههای آن نباشد، در حقیقت خواستن شیری است که فاقد خوی درندگی ، پنجه افکنی و حمله وری باشد، آتش در هر کجا باشد اثر ویژه آن سوزاندن است، خواه در کعبه و مسجد، خواه در خانه و مغازه.»(10)
نقش اراده ها در مصائب و مشکلات
1. نقش اراده الهی:
خداوند در قرآن می فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ»؛ (هیچ مصیبتى رخ نمى دهد مگر به اذن(11) خدا! و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت مى کند؛ و خدا به هر چیز داناست!.)(12) در این آیه انجام تمام مصائب، به اذن و اراده الهی منحصر دانسته شده و این حاکی از حضور نقش خداوند در تمام مصائب می باشد. اما چند سؤال در اینجا بوجود می آید، و آن اینکه آیا خداوند به این مصائب راضی است که اراده اش بر آنها تحقق می پذیرد؟ مگر خداوند مهربان نیست؟ آیا انسانها در اعمال خود اختیار ندارند؟ و...
علمای علم کلام از اراده الهی بحث کرده و در مباحث خداشناسی یکی از اقسام توحید را، توحید افعالی ذکر کرده اند، به این معنا که در این دنیا هر کاری انجام می شود با اذن و اراده الهی انجام می گیرد، به گفته شهید مطهری (ره) «حتی برگی بدون آگاهی و اذن او از درخت نمیافتد» ایشان در توضیح چگونگی اِعمال این اراده می فرمایند: «بایستی توجه داشت که اراده و مشیت خدای متعال, در قالب اسباب و سنتها مقرر شده، و از جانب خداوند جریان مییابد، دانهای که در مکان مرطوبی قرار میگیرد سبز میشود. این سنت الهی است که در جهان حاکم است همین دانه اگر در جای خشک باشد سبز نمیشود این هم مشیت خدا است, بنابراین خداوند مجموعهای از سنتها را در طبیعت و نظامهای هستی برقرار کرده است.»(13)
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر آیه قبل می فرمایند: «به مقتضاى «توحید افعالى» در تمام عالم هستى، چیزى بدون اراده حق تحقق نمى یابد، ولى از آنجا که مصائب همیشه به صورت یک علامت استفهام در اذهان جاى داشته، بالخصوص روى آن تکیه شده است، که دلیلش شاید بخاطر این است که همیشه وجود مصائب، دستاویزى براى کفّار در مورد نفى عدالت در این جهان بوده است، و یا از این نظر که در راه تحقق ایمان و عمل صالح، همیشه مشکلاتى وجود دارد که بدون مقاومت در برابر آنها، مؤمن به جائى نمى رسد.»(14)
قبلا بیان شد که برخی از مصائب با طبیعت زندگى انسان سرشته شده، و اراده بشر کمترین تأثیرى در آنها ندارد و برخی دیگر هم فرد یا افراد به نحوى در آن نقش دارند، قرآن درباره دسته اول مى گوید: همه به اذن خدا روى مى دهد، و درباره قسم دوم مى گوید: به خاطر اعمال خودتان دامانتان را مى گیرد!(15) البته، در مصائب گروه دوم که خود انسان در آن نقشى دارد هم تأثیر این اسباب از ناحیه خداوند و به اذن و فرمان او است، که اگر او اراده کند هر سببى بى رنگ و بى اثر مى شود.
این اراده همان اراده عام الهی است که در همه چیز جاری می باشد. همانند علم الهی که آن هم عام است و بر همه چیز احاطه دارد. خداوند در قرآن مصائب را به علم خود هم نسبت داده است مثلاً می فرمایید: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»؛ (هیچ مصیبتى (ناخواسته) در زمین و نه در وجود شما روى نمى دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است).(16) اگر خداوند می فرماید مصائب شما را در لوح محفوظ نوشته ایم یعنی ما علم داشتیم که شما به اختیار خودتان چه خواهید کرد و باعث و بانی چه مصیبتی علیه خود یا دیگران خواهید بود لذا جبرنیست.
اراده خداوند به طور خاص نیز در حوزه مصائب و مشکلات وجود دارد مثلاً برای امتحان بندگان یا پاکسازی مؤمنان از گناهان و ... که انشاءالله در بخش «حکمت بلایا و مصائب» خواهید خواند.
2. نقش اراده انسان در مشکلات و مصائبی که بر خود او وارد می شود:
موجودات را دو گونه اند؛ برخی همچون مجردات فقط دارای قابلیت خاص اند اما برخی دیگر مادی و دارای قابلیت شکل پذیری های متفاوت که اگر مانعی بر سر راهشان قرار نگیرد به کمال خود ادامه می دهند.
در این میان انسان از آن جا که دارای اختیار و اراده است, از موجودات مادی دیگر برجسته و متمایز است. به عبارت دیگر؛ بیشتر موجودات مادی شکل و قالب و تعیین سرنوشت شان غیر ارادی است؛ اما انسان تعیین آینده و سرنوشتش به عهدة خودش میباشد و این در واقع یکی از سنن الهی است که در نهاد انسان، نهاده شده است تا او با اختیار و اراده خود، در کنار سایر عوامل و علتها، آینده خود را رقم زند.(17)
میان اعمال انسان و نظام تکوینی زندگی او، ارتباط و پیوند نزدیکی وجود دارد که اگر براصول فطرت و قوانین آفرینش گام بردارد مشمول برکات الهی شده والا زندگیش به فساد می گراید. خداوند می فرماید: «ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ»؛ (هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام داده اید.)(18) پیامبر اکرم(ص) در مورد این آیه به حضرت امیر علیه السلام فرمودند: «این آیه بهترین آیه در قرآن است، ای علی! هر خراشی که از چوبی برتن انسان وارد میشود و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است که از او سر زده ...»(19)
در آیات فراوان دیگری(20) نیز بر ارتباط مصائب با اعمال انسان تاکید شده است، مثل این آیه که می فرماید: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»؛ ((آرى،) آنچه از نیکی ها به تو مى رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست.)(21)
خداوند در مورد گروهی از امتّهای پیشین که هر کدام به خاطر گناهانشان گرفتار مجازاتهایی شدند پس از ذکر این عذابها می فرماید: «ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون»؛ (این خدا نبود که برایشان ستم کرد بلکه خودشان بر خود ستم کردند).(22)، در کتب روایی نیز حجم زیادی از روایات به این مهم اختصاص یافته و سعی شده مصائب، اول به خود فرد نسبت داده شود که برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم.
1- امام صادق میفرماید: هرگاه خدا بر قومی خشم گیرد ولی بر آنها عذابی نازل نکند «اغلی اسعارها ، و قصّر اعمارها ، و لم تربح تجّارها و لم تغزر انهارها، و سلّط علیها شرارها و حبس علیها امطارها» مایحتاج آنها را گران میکند و عمر ایشان را کوتاه میکند و تجارتشان را کم سود و رودهای آنها را کم آب کرده و اشرار را بر آنها حاکم میکند و آنها را از باران محروم میکند.(23)
2- از حضرت امیر علیه السلام نقل است که فرمود: از گناه پرهیز کنید زیرا «ما من بلیّه و لانقص رزق الا بذنب»؛ (هیچ بلا و مصیبتی جز به سبب گناه رخ نمیدهد.)(24)
3- در نهج البلاغه آمده است: «ما کانَ قَوْمٌ قَطُّ فِی غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَیْشٍ، فَزالَ عَنْهُمْ، إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوها، لِأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیْدِ»؛ (هیچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى، گرفته نشد، مگر به واسطه گناهانى که انجام دادند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد.) (25)
3. نقش ارده انسان در ایجاد مصائب برای دیگران:
بعضی مواقع ظلم هایى که به دست انسان هاى ستمگر انجام شده به حساب بى عدالتى دستگاه آفرینش گذاشته می شود، خداوند ما را آزاد آفریده، و آنرا رمز تکامل و ترقی ما قرار داده، ولى این ماییم که از آزادى خود سوءِ استفاده مى کنیم و ظلم و ستم بر دیگران روا مى داریم و نتیجه این ظلم و ستم به صورت نابسامانى هاى اجتماعى خودنمایى مى کند. قرآن مجید در یک جمله کوتاه و پر معنى مى فرماید: «ان اللَّهَ لا یَظلِمُ الناسَ شیئاً ولکنَّ النَّاسَ اَنفُسَهُم یَظلِمُون» (26)؛ (خداوند کم ترین ظلمى به کسى نمى کند ولى مردم به خویشتن ظلم و ستم روا مى دارند.)(27)
مثلا گاهی یک راننده در رانندگی خود دقت نمی کند و باعث تصادف شده و برای سرنشینان ماشین خود و ماشین طرف مقابل حادثه ایجاد می کند یا فردی با استعمال شراب یا مواد مخدر برای خانواده خود یا دیگران مشکلی ایجاد می کند و...
برخی از گناهان و کردار ناشایسته انسانها، تکونیاً و بر اساس قانون علّیت نه تنها در مورد شخص گنهکار تأثیر سوء دارد، بلکه نسبت به سرنوشت سایر افراد جامعه نیز مؤثّر است، قرآن کریم صریحاً اعلام میکند که: «و اتّقوا فتنه لاتصیبّن الذّین ظلموا منکم خاّصه»؛ (از فتنهای که تنها به ستمگران شما نمیرسد بترسید.)(28)
حکمت بلایا و مصائب:
بدون شک عمل حکیم از روی حکمت است حال چه ما به حکمت آن برسیم یا نه، و از طرف دیگر برخی از مصائب را خداوند در مسیر زندگی ما ایجاد می کند! و در قرآن و سخن معصومین علیهم السلام به برخی از علل و حکمتهای آنها اشاره شده، در این قسمت برخی از این موارد را ذکر می کنیم.
1. ابتلاء و آزمایش بندگان:
آزمایش یکی از سنتهای خداوند در مورد انسانهاست، چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین»؛ (قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش مى کنیم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان).(29) حال این امتحان که ممتحن آن خداوند می باشد در مورد بسیاری از انسانها در حوزه مشکلات و مصائب صورت می پذیرد چنانکه برخی از موارد آن را در این آیه مشاهده کردیم.
خداوند در سوره قلم نمونه ای را برای ما بیان داشته است که اینک از نظر می گذرانیم: «ما (صاحبان باغ) را آزمایش کردیم، هنگامى که سوگند یاد کردند که میوه هاى باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچینند امّا عذابى فراگیر (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد و آن باغ سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانى شد! صبحگاهان بسوى کشتزار و باغ خود حرکت کردند در حالى که آهسته با هم مى گفتند: «مواظب باشید امروز حتى یک فقیر وارد بر شما نشود!» هنگامى که (وارد باغ شدند و) آن را دیدند گفتند: «حقّاً» ما گمراهیم! ... این گونه است عذاب (خداوند در دنیا)، و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر مى دانستند!»(30)
در این آیات نقش خداوند به جهت امتحان افراد به خوبی نمایان است و در لابلای همین آیات می فرماید که در این امتحان هیچ استثنایی نیست «وَ لا یَسْتَثْنُونَ» (31) جالب اینکه انبیا نیز از این امتحان استثنا نیستند؛ امام علی علیه السلام در نهج البلاغه مى فرماید: «قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بِالْمَخْمَصَةِ وَ ابْتَلَاهُمْ وَ امْتَحَنَهُمْ بِالْمَخَاوِفِ، وَ مَخَضَهُمْ بِالْمَکَارِهِ»؛ (خداوند آنه(انبی) را با گرسنگى آزمایش کرد، و به مشقّت و رنج مبتلا ساخت، با امور خوفناک امتحان نمود، و با حوادث ناخوشایند خالص گردانید.)(32)
زندگى تمام پیامبران الهى گواه بر این امتحانات است. زندگانى موسى بن عمران از آغاز تولّد تا زمانى که براى دعوت فرعونیان قد علم کرد؛ و حوادث بعد از آن و گرفتاریهایى که در چنگال بنى اسرائیل داشت؛ و همچنین مراحل مختلف زندگى ابراهیم علیه السلام از بابل گرفته تا سرزمین مصر؛ و سپس مکّه و مخصوصاً زندگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که بى نیاز از توضیح است همه شاهد و گواه بر این معناست.(33)
خداوند در قرآن حکمت برخی مصیبتها را، مشخص شدن مؤمنان واقعی از غیر آنان می داند: «وَ ما أَصابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنینَ»؛ (وآنچه در روز احد به شما رسید، به فرمان خدا (سنت الهى) بود؛ و براى این بود که مؤمنان را مشخص کند.»(34) البته این آزمایشها براى آشکار شدن چهره انسانها براى خودشان و دیگران است تا در روز قیامت حجّت بر همگان تمام باشد و گرنه خداوند به همه چیز عالم است.
2. پاک شدن مؤمنان از آلودگی گناهان و خطاها:
در طول زندگى لغزش هایى از مؤمنان سر مى زند که مستوجب تنبیه می شوند، خداوند به خاطر ایمان این اشخاص، عذاب آن ها را در قالب بلا در همین دنیا فرو مى فرستد تا در آخرت معذب نشوند و به این وسیله آنها را از آلودگى پاک کرده و آماده متنعّم شدن از نعمت هاى اخروى مى گرداند. در حدیثى از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «انَّ العَبدَ اِذَا کَثُرَت ذُنُوبُه وَ لَم یَکُن عِندَهُ مِنَ العَمَلِ مَا یُکَفِّرُهَا اِبتَلَأَهُ بِالحُزنِ لِیُکَفِّرُهَا»؛ (هنگامى که بنده اى گناهانش افزون شود و اعمالى که آن را جبران کند نداشته باشد خداوند او را گرفتار اندوه مى کند تا گناهانش را پاک کند.)(35)
در این گونه موارد، مصائب به اذن و اراده خداوند بخاطر عملکرد خود مؤمنان بر آنها وارد میشود و در نهایت سود آن هم به خود مؤمنین برمی گردد.
3. هشدار در جهت غفلت زدایی و برگشت به سوی خدا:
همه ما افرادى را دیده ایم که وقتى غرق نعمتى مى شوند گرفتار «غرور و خودبینى» مى گردند، و در این حالت بسیارى از مسائل مهم انسانى و وظایف خود را به دست فراموشى مى سپارند، یا به جهت آرام بودن اقیانوس زندگى و راحتى و آسایش کامل، یک حالت «خواب زدگى و غفلت» پیدا می کنند که اگر این حالت ادامه یابد منجر به بدبختیشان مى گردد. در چنین حالتی، این حوادث و مصائب اند که به این وضع خاتمه می دهند.
بطور مثال کارشناسان، راه هاى صاف و هموار و خالى از هر گونه پیچ و خم و فراز و نشیب را خطرناک توصیف مى کنند، چرا که یکنواختى این جاده ها سبب مى شود راننده در یک حال خواب زدگى فرو رود، و درست در اینجاست که خطر به سراغ او مى آید، لذا در این گونه جادّه ها، فراز و نشیب ها و پیچهای مصنوعى ایجاد مى کنند. مسیر زندگانى انسان نیز عیناً همین گونه است.
هرگز نمى گوییم انسان باید با دست خود حوادث ناخوشایند بیافریند و به استقبال ناراحتى ها برود، چرا که همیشه این امور در زندگى انسان بوده و هست، بلکه مى گوییم باید توجه داشته باشد که فلسفه قسمتى از این حوادث این است که جلو غرور و غفلت را که دشمن سعادت او است بگیرد.(36)
کتاب بزرگ آسمانى ما قرآن مجید در این زمینه چنین مى گوید: فساد در خشکى و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد«لیذیقهم بعض الذى عملوا لعلهم یرجعون» تا نتیجه قسمتى از اعمال آنها را به آنها بچشاند شاید بیدار شوند و به سوى او باز گردند.(37) یا در جای دیگر مى فرماید: ما نزدیکان و قوم فرعون را به خشکسالى و کمبود میوه ها گرفتار کردیم«لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» و شاید متذکّر گردند.(38)
خداوند از همگان نسبت به انسان مهربان تر است این زنگ بیدار باش را براى او در قالب بلا و سختى به صدا در مى آورد، تا وی را از عواقب خطرناک ضلالت و گمراهى باخبر سازد. شاید رو به سوى خدا آورد. پس مصائب در اینگونه مواقع در حقیقت رحمت و نعمت الهى است. (39)
امیر مؤمنان على(ع) مى فرماید: خداوند بندگان خویش را به هنگامى که کارهاى بد انجام مى دهند، با کمبود میوه ها و جلوگیرى از نزول برکات و بستن دَرسِ گنج هاى خیرات به روى آنان، مبتلا مى کند «لِیَتُوبَ تَائِبٌ، و...» (40) تا شاید کسی برگردد... .
4. پرورش و تکامل انسان در آغوش مشکلات و مصائب:
بسیار مى شود که حوادث سخت و ناگوار، ارادهها را قوى و بر قدرت فرد می افزاید، درست همانند فولادى که در کوره هاى داغ، آبدیده و مقاوم مى شود. مثلاً جنگ چیز بدى است ولى گاهى یک جنگ سخت و طولانى استعداد یک ملّت را شکوفا مى کند، پراکندگى را مبدّل به وحدت و عقب ماندگى ها را به سرعت جبران مى نماید.
یکى از تاریخ نویسان معروف غرب مى گوید: «هر تمدن درخشانى در طول تاریخ در نقطه اى از جهان ظهور کرده به دنبال این بوده است که یک کشور مورد هجوم یک قدرت بزرگ خارجى قرار گرفته، و نیروهاى خفته آنها را بیدار و بسیج کرده است»!
البته واکنش همه افراد و همه جامعه ها در برابر حوادث تلخ زندگى یکسان نیست، گروهى گرفتار یأس و ضعف و بدبینى مى شوند، و نتیجه منفى مى گیرند، امّا افرادى که زمینه هاى مساعد دارند در برابر این حوادث تحریک و تهییج شده، به حرکت درمى آیند و مى جوشند و مى خروشند، و نقطه هاى ضعف خود را به سرعت اصلاح مى کنند.
اگر زندگى نوابغ جهان را مطالعه کنیم، مى بینیم تقریباً همه آنها در میان مشکلات و ناراحتى ها بزرگ شدند، کمتر مى توان افراد نازپرورده اى را پیدا کرد که در زندگى نبوغى از خود نشان داده و به مقام والائى برسند. (41)
در قرآن مجید چنین مى خوانیم: «عسى ان تکرهوا شیئا و یجعل اللَّه فیه خیرا کثیرا»(42)؛ (اى بسا چیزى را ناخوشایند بشمرید امّا خداوند در آن خیر فراوان قرار دهد).
استاد مطهری (ره) در این مورد می فرماید: اگر محنتها و رنجها نباشد بشر تباه میگردد. قرآن میفرماید: «همانا انسان را در رنج و سختی آفرینش دادهایم»(43) آدمی باید مشقتها را تحمل کند و سختیها را بکشد، تا هستی لایق خود را بیابد. تضاد و کشمکش، شلاق تکامل است، موجودات زنده با این شلاق راه خود را بسوی کمال میپیمایند، این قانون در جریان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان صادق است».
امیرالمؤمنین علیه السّلام در یکی از نامههای خود به عثمان بن حنیف به این قانون بیولوژیک اشاره میکند که در ناز و نعمت زیستن، موجب ضعف و ناتوانی میگردد و برعکس زندگی در شرایط دشوار و ناهموار، آدمی را نیرومند و چابک میسازد و جوهر هستی او را آبدیده و توانا میگرداند. آنگاه حضرت توضیح میدهد که درختان بیابانی که از مراقبت و رسیدگی مرتّب باغبان محروم میباشند، چوب محکمتر و بادوام تر دارند، درختان باغستانها که دائماً مراقبت شدهاند و باغبان به آنها رسیدگی کرده نازک پوستتر و بیدوام ترند.
استاد در ادامه میفرماید: خدا برای تربیت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشریعی و تکوینی دارد و در هر برنامه شداید و سختیها را گنجانیده است. در برنامة تشریعی عبادت را فرض کرده و در برنامة تکوینی، مصائب را در سر راه بشر قرار داده است. روزه، جهاد، انفاق و نماز، شدایدی است که با تکلیف ایجاد گردیده و صبر و استقامت در انجام آنها موجب تکمیل نفوس و پرورش استعدادهای عالی انسانی است. گرسنگی، ترس، تلفات مالی وجانی و ... شدایدی است که در تکوین پدید آورده شده است و بطور قهری انسان را در برمیگیرد.(44)
5. مشکلات و فراز و نشیب ها به زندگى روح مى دهد:
مواهب زندگی در سایه مشکلات نمود پیدا می کند مثلاً اگر در تمام عمر بیمارى وجود نداشت لذت سلامتى هرگز احساس نمى شد، به دنبال یک شب تب داغ و سوزان و سردرد شدید و جانکاه است که صبحگاهان به هنگام قطع تب و درد چنان طعم سلامتى در ذائقه انسان شیرین مى گردد که هر زمان به یاد آن شب بحرانى و رنج مى افتد متوجّه مى شود چه گوهر پرارزشى به نام سلامتى در اختیار دارد.
شما هیچ معمار با ذوقى را پیدا نمى کنید که دیوارهاى یک سالن بزرگ را مانند دیوار یک زندان صاف و یکنواخت کند، بلکه با فراز و نشیب و پیچ و خم ها به اصطلاح به آن حالت مى دهد.
چرا جهان طبیعت این قدر زیباست؟ چرا منظره جنگل هایى که بر روى کوهپایه ها مى روید و نهرها به صورت مارپیچ از لابه لاى درختان کوچک و بزرگش مى گذرد آن قدر جالب و دل انگیز است؟!
یک دلیل روشن آن عدم یکنواختى است. روى این حساب باید قبول کرد که حداقل بخشى از مشکلات و حوادث ناگوار زندگى این فلسفه را دارد که به بقیه زندگى روح مى دهد و آن را شیرین و قابل تحمل مى سازد، ارزش نعمت ها را آشکار مى کند، و به انسان امکان مى دهد که از مواهبى که در دست دارد حداکثر بهره بردارى کند.(45)
6. دریافت اجر و پاداش در مقابل تحمل مصائب و مشکلات زندگی:
بدیهى است که خداوند به کسى ظلم نمى کند چنانکه می فرماید: «وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّم» (46) در کتب کلامى و اعتقادى تحت عنوان «اعواض الآلام» ؛ عوض هاى سختى ها و رنج ها» بیان شده که سختى ها و مصائبى که از جانب خداوند به انسان ها مى سد در آخرت جبران مى شود. گذشته از این مطلب صبر و استقامت در برابر شدائد و مصائب و پیمودن راه سعادت و تکامل در شرائط سخت و دشوار، أجر و پاداش اخروى بسیارى را نصیب انسان خواهد نمود، چنان که در روایتى نقل شده که روزى عبداللّه بن ابى یعفور نزد امام صادق(علیه السلام) به شکوه و گلایه پرداخت که من همیشه در سختى و بیمارى به سر مى برم، امام(علیه السلام) در جواب فرمودند: «لَو یَعلَم المؤمنُ مِن مَا لَهُ مِنَ الأَجرِ فِى المَصائبِ لَتَمَنّى أنّهُ قَرَضَ بِالمَقاریض»؛ (اگر شخص مؤمن بداند که پایدارى در برابر مصائب و سختى ها چه اندازه اجر و ثواب دارد، آروز مى کند که بدن او با قیچى قطعه قطعه شود.) (47)
خداوند در قرآن مى فرماید: بشارت ده به استقامت کنندگان، کسانى که هرگاه مصیبتى به آن ها رسد مى گویند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ» اینها همان ها هستند که «عَلَیْهِمْ صَلَوَ تٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَـئکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ (الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هدایت یافتگان هستند.) (48)
باید توجه داشت که بدون شک، عالم مجموعه ایست از دنیا و آخرت و سهم دنیا نسبت به آخرت آن قدر کوتاه و ناچیز است که قابل مقایسه نیست،(49) حال اگر نعمت ها و آسایش مؤمنین در آخرت را در نظر بگیریم به راحتى حکم مى کنیم که این بلاها در مقابل نعمت هاى اخروى هیچ است(50) براى نمونه شخصى براى قبول شدن در کنکور دقت زیادى صرف مى کند و سختى زیادى را تحمّل مى کند، ولى این وقت و این سختى با توجه به سربلند شدن در امتحان و تغییر سرنوشت زندگى او و دیگر فوائد آن، بسیار ناچیز است.
خداوند به این واقعیت در سوره توبه اشاره کرده است آنجا که می فرماید: هیچ تشنگى و خستگى، و گرسنگى در راه خدا نمى رسد و ضربه اى از دشمن نمى خورید، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحى براى شما نوشته مى شود.»(51)
7. شناخت دوست واقعی از غیر آن:
مصیبت در افراد گاهی باعث می شود دوست و دشمن حقیقی او برای او شناسایی شوند چنانکه خداوند به رسول الله می فرماید: «اِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ»؛ (هرگاه نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مى کند؛ و اگر مصیبتى به تو رسد، مى گویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفته ایم.» و بازمى گردند در حالى که خوشحالند!)(52)
دوست واقعی در فراز و نشیب زندگی همراه دوست خود می باشد و چه بسا در غمها و مصیبتهای او بیشتر به او سر بزند و خالصانه در پی رفع گرفتاریهای او باشد بر خلاف دوست زبانی که هر جا به نفع اوست اظهار دوستی می کند ولی در مشکلات و نیازها خبری از او نیست!
8. مصائب گذشتگان مایه عبرت آیندگان:
توجه به علل مصیبت گذشتگان و عاقبت اعمال آنان می تواند بهترین تلنگر برای آیندگان باشد تا راهی را که گذشتگان رفتند و باعث بدبختی آنها شد را انجام ندهند. معذب شدن انسانها از سنتهای خداوند است، که تابع عللی است و هرگاه علل آنها محقق شوند، معلول آنها هم خواهد آمد. خداوند در قرآن مردم را از دچار شدن به مصیبتی همچون مصیبتهای اقوام قبلی بر حذر می دارد و از قول یکی از پیامبرانش می فرماید: «یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقاقی أَنْ یُصیبَکُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعیدٍ»؛ ( اى قوم من! دشمنى و مخالفت با من، سبب نشود که شما به همان سرنوشتى که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست!)(53)
سعی و تلاش ما در این بخش این بود که آن دسته از اسرار و حکمتهای مصائب را که از آیات و روایات استفاده می شود، ذکر شود ولی به هیچ وجه نمی گوییم تمام حکمتهای مصائب و بلایا را یافته حتی شاید موارد موجود در آیات و روایات را هم نتوانسته باشیم به نحو کمال و تمام بیاوریم. برای توضیحات بیشتر خواننده عزیز را به آدرسهای موجود در ذیل مطالب و تفسیر آیات مربوطه مراجعه می دهیم.
وظیفه ما در برابر مصائب و مشکلات
در این فصل سعی شده است با توجه به آیات و روایات و بیانات علما، وظایف و نکاتی که یک مسلمان باید به هنگام رویارویی با مشکلات و مصائب مد نظر قرار دهد را با ذکر دلایل و شواهد آن ذکر کنیم.
1. مصائب، فرصتی برای ترقی و تکامل انسان:
سختی ها و مصائب می توانند برای انسان وسیله ای در جهت ترقی او بسوی کمال باشند. و یا برعکس در اثر بی صبری در مقابل آنها موجب بلا و بدبختی او شوند؛ این انسان است که باید آنها را برای خود تبدیل به یک فرصت کند، و مقدمات تعالی خود را بوجود آورد. شهید مطهری در این باره می گوید: « مصائب وقتى نعمت هستند که انسان از آن ها بهره بردارى کند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشوارى هایى که مصائب تولید مى کنند روح خود را کمال بخشد، امّا اگر انسان در برابر سختى ها فرار را انتخاب کند و ناله و شکوه سر دهد، در این صورت بلا از براى او واقعاً بلاست»(54)
2. عدم تسلیم در برابر مصائب:
حضرت آیت الله مکارم شیرازی در این مورد می فرمایند: «ممکن است کسانى از این حقیقت قرآنى که «مصائب به اراده الهی است»، سوء استفاده کنند و هر گونه مصیبتى دامنشان را مى گیرد، با آغوش باز از آن استقبال نمایند و بگویند: باید در برابر هر حادثه ناگوارى تسلیم شد، و از این اصل آموزنده و حرکت آفرین قرآنى، نتیجه معکوس یعنى نتیجه تخدیرى بگیرند، که این بسیار خطرناک است.
هیچ گاه قرآن نمى گوید: در برابر مصائب تسلیم باش، و در رفع مشکلات کوشش مکن، و تن به ظلم ها و ستم ها و بیمارى ها بده، بلکه مى گوید: اگر با تمام تلاش و کوششى که انجام دادى باز هم گرفتارى ها بر تو چیره شد، بدان گناهى کرده اى که نتیجه و کفاره اش دامانت را گرفته، به اعمال گذشته ات بیندیش، و از گناهانت استغفار کن، و خویشتن را بساز و ضعف ها را اصلاح نما.»(55)
انسان باید در برابر مصیبتی که از طرف ظالمین به او می رسد تسلیم نشده، بلکه با آنها مبارزه کند. و زیر بار ذلت نرود. چنانکه در سوره شوری درمعرفی مؤمنین چنین میفرماید: «وَ الَّذینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ»؛ (و کسانى که هرگاه ستمى به آنها رسد، (تسلیم ظلم نمى شوند و) یارى مى طلبند!)(56) مبارزه با ظلم ظالمان در سیره اهل بیت علیهم السلام موج می زند. در دستورات اسلامی یک مسلمان لازم است تا حد امکان در مقابل ظلم ظالمان بایستد و ما همچنانکه نباید ظلم بکنیم، نباید تن به ظلم دیگران هم بدهیم. ایستادگی حضرت زهرا سلام الله علیها در مقابل غصب ظالمانه فدک از طرف مدعیان خلافت و همچنین عدم پذیرش معاویه توسط امام علی علیه السلام و بیعت نکردن امام حسین علیه السلام و تسلیم نشدن ایشان در مقابل زور گویی های یزیدیان همه وهمه نشان از اهمیت و وجود چنین مهمی در دین می باشد.
3. فراهم کردن شرایط و امکاناتی متناسب با مصائب و مشکلات:
آیت الله سبحانی می فرمایند: «همه دستورهای بهداشتی و تأمینی و امنیتی (اسلام) در راستای مواجه مناسب انسان در برابر حوادث است. و وظیفه ما در برابر حوادث، احتیاط کامل و فراهم کردن همه شرایط و امکانات متناسب با آنها است. در روایتی آمده است: «حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در پای دیواری نشسته بود متوجه شد که دیوار شکسته است و ممکن است فرو ریزد؛ فوراً برخاستند و از آن جا دور شدند. مردی اعتراض کرد: از قضای الهی میگریزی؟ حضرت پاسخ دادند از قضای الهی به سوی قدر الهی فرار میکنم.(57)
انسان میتواند باهوش خدادادی از زیانها و مصائب این عالم بکاهد، بلکه از آنها به سود خود بهره گیرد. ساختن خانههای ضّد ýزلزله در مراکز زلزله خیز، و احداث سدّهای استوار در محلهای سیلخیز، بخشی از زیانهای ناشی از این دو حادثه طبیعی را جلوگیری میکند و چه بسا انسان از آن به سود خود بهره میگیرد.»(58)
4. صبر و استقامت در برابرمصائب:
بدون شک بی دلی کردن و از کوره در رفتن و خودباختگی در مقابل مصائب و مشکلات چیزی جز حسرت را به دنبال نخواهد داشت، فردی که در مصائب اعتماد به نفس دارد و بجای جرع و فزع کردن، دلیل آن را پی جویی می کند یقینا روز به روز از تکرار آنها کاسته و بربصیرت خود در مقابل آنها افزوده و بجای تزلزل در دین، بر قوت آن افزوده است.
خداوند در قرآن صبر در مصائب را به عدم سستی و ضعف در برابر آنها تفسیر کرده و می فرماید: «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ»؛ (چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مى رسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد.)(59) چنانکه مشاهده شد در این آیه خداوند پس از آنکه می فرماید سستی نکنید و ضعیف نشوید می فرماید خداوند صابران را دوست دارد یعنی کسی که چنین باشد(سست نشود و ضعف نشان ندهد) صابر است.
از قول لقمان در قرآن آمده است که می فرماید: «یا بُنَیَّ ... اصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ (پسرم! ... در برابر مصایبى که به تو مى رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهمّ است!)(60)
خداوند به پیامبر ما می فرماید که رسولان قبلی بر مصائب صبر کردند:«وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا»؛ (پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند؛ و در برابر تکذیبها، صبر و استقامت کردند؛ و (در این راه،) آزار دیدند، تا هنگامى که یارى ما به آنها رسید.)(61) یعنی تو هم صبر کن.
خداوند در آیات فراوانی به صابران در مصائب بشارت می دهد و این عمل آنها را ستوده است: «بشّر الصابرین الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»؛ (به صابران بشارت بده آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى رسد، مى گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوى او بازمى گردیم!)(62) در آیه دیگری می فرماید: اگر نیکى به شما برسد، آنها(منافقان) را ناراحت مى کند؛ و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مى شوند«إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»؛ ( (امّا) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشه هاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمى رساند.)(63)
امام علی علیه السلام در معرفی پیامبر صلی الله علیه وآله به صبر و استقامت ایشان اشاره کرده و می فرمایند: «وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ کُلَّ غَمْرَةٍ، وَ تَجَرَّعَ فِیهِ کُلَّ غُصَّةٍ» (64) آیت الله مکارم شیرازی در شرح این فراض از نهج البلاغه می فرمایند: «این دو وصفى که امام علیه السلام درباره پیامبر صلى الله علیه و آله بیان فرموده، جامع همه اوصاف خیر است؛ ایستادن در برابر مشکلات و تحمّل در برابر مصائب. تا آن مقاومت و تحمّل نباشد هیچ کار مهمى به سامان نمى رسد.
جمله «تَجَرَّعَ فِیهِ کُلَّ غُصَّةٍ» نشان مى دهد که حوادث گلوگیر در برابر پیامبر یکى، دو تا نبود، بلکه او جرعه جرعه از جام مصائب مى نوشید و تحمّل مى کرد؛ جمعى از بهترین یارانش را از او گرفتند صبر کرد، انواع مشکلات و موانع بر سر راه او ایجاد کردند؛ ولى از همه آنها عبور نمود و این در واقع درسى است براى همه کسانى که مى خواهند با طاغوت ها مبارزه کنند و به اصلاح جامعه خویش بپردازند.»(65)
هرچند نوعاً صبر در مقابل مصائب مشکل است ولی توجه به پاداشی که در مقابل این صبر به انسان تعلق می گیرد می تواند وسیله خوبی در تحریک و دلگرم کردن انسان به این مقاومت باشد خداوند در قرآن می فرماید: «الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ»؛ (آنها که دعوت خدا و پیامبر (صلی الله علیه وآله) را، پس از آن همه جراحاتى که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ براى کسانى از آنها، که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگى است.)(66)
انسان مصیبت دیده خود را همانند فردی تصور می کند که سرمایه اش را از دست داده و چیزی به کف نیاورده است لذا زانوی غم به بقل می گیرد، حال آنکه در حقیقت اگر او برای خدا در این مصیبت صبر کند و اجر و پاداش الهی را بطلبد نه اینکه از دیگران عقب افتاده بلکه برای او نسبت به دیگران پیشرفت نیز حاصل آمده و این باعث مسرت روح فرد و عدم خودباختگی او می شود.
5. توجه به خداوند که شاهد و ناظر اعمال انسان است و توکل بر او:
نقش توجه به حضور خداوند در مصائب بر هیچ کس پوشیده نیست که اگر از روی یقین و اعتقاد باشد همانند یک نیروی پرتوان ماورائی بر وجود فرد نازل می شود و تمام خستگی ها را از وجود او می زداید و یک فرد خسته و ناامید را به یک فرد آرمان خواه و قوی در مقابل مشکلات تبدیل می کند، چنانکه امام حسین علیه السلام در آخرین لحظات فرمود «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ»؛ (اینکه در مقابل تو قرار دارم تحمل مصائبی که بر من وارد می شود را بر من آسان می کند.)(67)
خداوند در قرآن می فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ»؛ (هیچ مصیبتى رخ نمى دهد مگر به اذن خدا! و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت مى کند؛ و خدا به هر چیز داناست!)(68) یعنی ما متوجه و شاهد بر اعمال شما هستیم.
6. التجاء فقط به درگاه خدا در رفع گرفتاریها:
خداوند در قرآن می فرماید: «وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»؛ (و اگر خداوند، (براى امتحان یا کیفر گناه،) زیانى به تو رساند، هیچ کس جز او آن را برطرف نمى سازد؛ و اگر اراده خیرى براى تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر کس از بندگانش بخواهد مى رساند؛ و او غفور و رحیم است!)(69).
در یکى از خطبه هاى «نهج البلاغه» آمده است: «لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِیْنَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ، وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ، فَزِعُوا إِلى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِیَّاتِهِمْ، وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ، لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ شارِدٍ، وَ أَصْلَحَ لَهُمْ کُلَّ فاسِد» (70)؛ (هرگاه مردم در موقع نزول بلاها و سلب نعمت ها با صدق نیت به پیشگاه خدا تضرع کنند، و با دل هاى پراشتیاق و آکنده از مهر خدا، از او درخواست جبران نمایند، مسلماً آنچه از دستشان رفته، به آنها باز مى گرداند و هر گونه مفسده اى را براى آنها اصلاح مى کند).
7. الگو گیری از انبیا و صالحان در نحوه مواجهه آنها با مصائب و مشکلات:
یاد آوری مصائب گذشتگان نیک کردار همانند انبیاء و اهل بیت علیهم السلام و نحوه مواجهه آنها، در فراموشی رنج مصائب ما یا فراگیری نحوه برخورد با مصائب بسیار مؤثر است و ما در سیره ائمه بسیار می بینیم که مصائب ائمه قبل از خود را ذکر می کنند و خود را با یاد آنها تسلی می دهند.
در روایتى آمده است که چون منصور دوانیقى درِ خانه امام صادق علیه السلام را آتش زد، آن حضرت در منزل حضور داشت و آتش را خاموش کرده و دختران و بانوان وحشت زده اش را آرام نمود. فرداى آن روز تعدادى از شیعیان براى احوالپرسى خدمت امام علیه السلام شرفیاب شدند. امام علیه السلام را گریان و اندوهگین یافتند، پرسیدند: این همه اندوه و گریه از چیست؟ آیا به دلیل گستاخى و بى حرمتى آنان نسبت به شما است؟ امام علیه السلام پاسخ داد: «لا، وَ لکِنْ لَمَّا أَخَذَتِ النَّارُ ما فِی الدِّهْلِیزِ نَظَرْتُ إِلى نِسائِى وَ بَناتِى یَتَراکَضْنَ فِی صَحْنِ الدَّارِ مِنْ حُجْرَةٍ إِلَى حُجْرَةٍ وَ مِنْ مَکانٍ إِلى مَکانٍ هذا وَ أَنَا مَعَهُنَّ فِی الدَّارِ فَتَذَکَّرْتُ فِرارَ عِیالِ جَدِّىَ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَوْمَ عاشُورا مِنْ خَیْمَةٍ إلى خَیْمَةٍ وَ مِنْ خِباءٍ إلى خِباءٍ»؛ (امام فرمود: هرگز براى این گریه نمى کنم، بلکه گریه من براى این است که وقتى آتش زبانه کشید، دیدم بانوان و دختران من از این اطاق به آن اطاق و از این جا به آن جا پناه مى برند با این که (تنها نبودند و) من نزدشان حضور داشتم، با دیدن این صحنه به یاد بانوان جدّم حسین علیه السلام در روز عاشورا افتادم که از خیمه اى به خیمه دیگر و از پناهگاهى به پناهگاه دیگر فرار مى کردند (و مردان آنها همه شهید شده بودند)).(71)
این یادآوری مصائب دیگران در مورد رسولان هم صورت گرفته است چنانکه خداوند رسول خاتم صلی الله علیه و آله را در مصائب و مشکلاتشان در راه تبلیغ دین به مصائبی که دیگر رسولان در این راه دیده اند تسلی می دهد. «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ ؛ وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلینَ»؛ (ما مى دانیم که گفتار آنها، تو را غمگین مى کند؛ ولى (غم مخور! و بدان که) آنها تو را تکذیب نمى کنند؛ بلکه ظالمان، آیات خدا را انکار مى نمایند ؛ پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند؛ و در برابر تکذیبها، صبر و استقامت کردند؛ و (در این راه،) آزار دیدند، تا هنگامى که یارى ما به آنها رسید. (تو نیز چنین باش! و این، یکى از سنتهاى الهى است؛) و هیچ چیز نمى تواند سنن خدا را تغییر دهد؛ و اخبار پیامبران به تو رسیده است.)(72)
8. دفع یا رفع مصائب و مشکلات با استفاده از صدقه و دعا و...:
در سرنوشت انسان افزون بر عوامل مادی, مانند: بیاحتیاطیها, مراعات نکردن بهداشت, ساخت و سازهای نامناسب, زلزلهها، سیلها و...، عوامل معنوی نیز, مانند: صدقه, دعا, گناه, عذاب خداوند و... مؤثر اند مثلا در روایتی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرمایند: «انفاق در راه خدا و صله رحم خانهها را آباد، و عمرها را طولانی میکند.(73) یا در روایت دیگری ایشان می فرمایند: «ای مسلمانان از زنا بپرهیزید که شش پیامد سوء دارد: سه چیز در دنیا و سه چیز در آخرت، اما آن سه که در دنیا است: نورانیت را از انسان میبرد، فقر و تنگدستی به بار میآورد و از عمر انسان میکاهد»(74)
امام باقر علیه السلام در روایتی می فرمایند: « الْبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ السِّرِّ یَنْفِیانِ الْفَقْرَ وَ یَزِیدانِ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعانِ سَبْعِیْنَ مِیتَةَ السَّوْءِ»؛ (نیکوکارى و انفاق پنهانى فقر را بر طرف ساخته، عمر را افزون مى کند، و از هفتاد گونه مرگ و میر بد جلوگیرى به عمل مى آورد)(75) لذا نباید عوامل دخیل در سرنوشت انسان را، منحصر به عوامل مادی و ظاهری دانست، اما این که فلان حادثه تحت تأثیر کدام علت بوده است کاری است بسیار مشکل و جز اولیای الهی ـ که واقف بر اسرار باشند ـ کسی قادر به تشخیص قطعی آن نیست، لذا ما نیز بهتر است از قضاوت کردن بدون دلیل، در این گونه حوادث بپرهیزیم.
9. در مصائب جمعی، مواظب تاثیر پذیری منفی از دیگران باشیم:
تا به حال وظایف ما در مواجهه با مصائب ذکر شد؛ اما نکته ای که بسیار حائز اهمیت است، این است که در مصائب جمعی دو مشکل ممکن است پیدا شود: یکی مربوط به خود مصیبت که چگونه با آن برخورد کنیم و دوم اینکه اگر گروهی در مقابل این مصیبت صبوری به خرج ندادند و از کوره در رفته و از حالت اعتدال خارج شدند، شاید در ما تاثیر بگذارند و شایعه پراکنی ها و قیل و قالهای آنها بر تصمیم ما تاثیر بگذارد خداوند به این گونه افراد در قرآن اشاره کرده و گویا در سدد هشدار دادن به مسلمانان از وجود چنین افرادی و احتمال تاثیر آنها بوده است که می فرماید: «وَإِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصابَتْکُمْ مُصیبَةٌ قالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُنْ مَعَهُمْ شَهیداً» ؛ (در میان شما، افرادى هستند، که (هم خودشان سست مى باشند، و هم) دیگران را به سستى مى کشانند؛ اگر مصیبتى به شما برسد، مى گویند: «خدا به ما نعمت داد که با مجاهدان نبودیم، تا شاهد (آن مصیبت) باشیم!)(76)
نتیجه:
خلاصه و نتیجه اینکه؛ حوادث و مصائب اقسامی دارند و به علل مختلفی به زندگی انسانها ورود پیدا می کنند و گاه چند علت در یک حادثه و مصیبت با همدیگر حضور دارند آنچه برای ما به عنوان یک مصیبت دیده، مهم است این است که در وهله اول با خونسردی بر نفس خود مسلت شده، سپس با کمک گرفتن از قوه تفکر، تدبیر امور را به عقل خود محول کنیم و متوجه خدا شده و از استفاده شیطان در انحراف خود جلوگیری کنیم، و اول خود را در آن مقصر بدانیم و خوشبینی به خدا را هرگز فراموش نکنیم زیرا او به مصالح ما بیش از خود ما آگاه است و عواقب امور را می داند و بر ما از خود ما مقدم است لذا هرگز با انگشت گذاشتن روى یک قسمت کوچک، درباره آن قضاوت قطعى نکنیم بلکه منطقی و عاقلانه تصمیم بگیریم.
در ثانی آنچه قطعا قابل انکار است آفرینش «شر مطلق» است امّا اگر چیزى از جهاتى خیر و از یک جهت شر است و خیر آن غلبه دارد بل مانع است چه بسا بی اطلاعی ما در کاری باعث شود آن را شر بدانیم و حال آنکه بعد از اطلاع از چند و چون قضیه و اطلاع بر خیریت فرآوان آن در مورد آن تغییر موضع خواهیم داد از این نمونه ها در زندگی ما فرآوان اتفاق افتاده به آنها مراجعه کنیم و همین احتمال را در مورد آینده هم بدهیم.
لازم به ذکر است که هرچند نمی توان در مورد یک مصیبت نظر قطعی داد ولی معمولا مصائب و مشکلات طبق احادیث وارده برای ظالمان تأدیب و برای مؤمنین آزمایش و برای پیامبران و معصومین ـ علیه السّلام ـ درجه و برای اولیاء کرامت و مقام است.(77) لذا هیچ گاه نباید مصائب انبیا و ائمه علیهم السلام را به مجرد یک آیه یا روایت که آنها را ناشی از اعمال انسانها می داند، دلیل بر خطای آنها دانست، بلکه باید تمام روایات و آیات را با همدیگر دید سپس حکم کرد. در این مورد روایتی از امام صادق علیه السلام وارد شده که در تفسیر آیه «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» فرمودند: «مى دانید على علیه السلام و اهل بیتش بعد از او گرفتار مصائبى شدند، آیا به خاطر اعمالشان بود؟ در حالى که آنها اهل بیت طهارتند، و معصوم از گناه، سپس افزود: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ کانَ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ وَ یَسْتَغْفِرُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ مِأَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ یَخُصُّ أَوْلِیائَهُ بِالْمَصائِبِ لِیَأْجُرَهُمْ عَلَیْها مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ»؛ (رسول خدا صلى الله علیه و آله پیوسته توبه مى کرد، و در هر شبانه روز صد بار استغفار مى نمود، بى آن که گناهى مرتکب شده باشد، خداوند، براى اولیاء و دوستانش مصائبى قرار مى دهد، تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گیرند بى آن که گناهى مرتکب شده باشند.)(78)
در پایان خواننده محترم را برای مطالعه بیشتر به کتبی همچون منشور جاوید، تألیف استاد سبحانی، ج1، ص 270 -251 و تفسیرنمونه، تألیف آیت الله مکارم شیرازی ج20، ص 447 ـ 439 و عدل الهی، تألیف استاد مطهری، ص 196 ـ 176 و کتب و مقالات دیگر در این زمینه مراجعه می دهیم.
یکی از مسائلی که انسانها در زندگی با آن درگیرند «مصائب و مشکلات» است که افراد جامعه رفتارهای متفاوتی در برابر آنها دارند. متاسفانه کم اطلاعی برخی از ما انسانها از حکمت و چرایی حضور آنها در زندگی مان و همچنین ندانستن نحوه مواجهه و عملکرد در برابر این گونه حوادث، منجر به این شده که گروهی آن را دلیل نفی عدالت و یا حتی دلیلى بر انکار وجود خدا بپندارند!
مطالب مرتبط:
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.