مقصود از تشابه امتهاى پيشين و امروزين، تشابه در اصول و كليات است نه شيوهها و كيفيتها؛ مثلا مىدانيم كه بنىاسرائيل در اثر عناد با پيامبران خود چهل سال در بيابان «سينا» گرفتار شدند و در آن مدت «منّ» و «سلوى» بر ايشان فرو فرستاده شد. معناى تشابه بين دو امت آن نيست كه مسلمانان نيز بايد چهل سال در همان بيابان گرفتار شوند و همان غذاها قوت آنان باشد، بلكه مراد اين است كه شما در اثر مقاومت و سرپيچى در مقابل امامان خود با وجود خيرخواهى آنان، در بيابان ضلالت و گمراهى و كاستى مال و جان و نظاير آن گرفتار خواهيد شد.
استاد، آيتالله خويى مىفرمايد: «روايات مذكور، جزو اخبار آحاد است؛ لذا حجيّت ندارد و ادعاى تواتر آنها سخنى گزافه است؛ زيرا در كتب اربعه اثرى از آنها وجود ندارد؛ از اين گذشته، بسيارى از حوادث پيشينيان نه درباره مسلمانان واقع شده است و نه امكان وقوع دارد. در نهايت اگر اصل تشابه صحيح باشد همين مقدار كه مسلمين حدود قرآن را ترك و به پاسدارى از حروف و الفاظ آن بسنده نمودند در تحقق تشابه كفايت مىكند؛ چه آنكه در حديث آورده است: «اينان حروف كتاب را پاس مىداشتند اما حدود آن را تحريف مىكردند. پس كار ايشان روايت آن بود نه رعايت معناى آن»؛ پس شباهت حوادث اين امت با رخدادهاى امتهاى پيشين در برخى اشكال خواهد بود».
آنچه مسلم است اين است كه كتاب اصلى و انجيلى كه بر حضر ت مسيح(ع) نازل شد در دسترس نيست و آنچه باقى مانده است شرححالها و پارهاى تعليمات دينى است كه از سخنان پيامبران برگرفته شده و در ضمن يادكرد حوادث تاريخى ذكر شده. اساسا اناجيل چهارگانه معروف، بىترديد براى ثبت تاريخ حيات عيسى مسيح(ع) و سيره اخلاقى ايشان تا هنگام عروج، نوشته شد و هيچيك از گردآورندگان آن مدعى نيستند كه انجيلشان همان كتابى است كه خداوند بر عیسی(ع) نازل كرده است.
ماجرای «انجيل» يا «انجيلهاى چهارگانه» يا بيشتر ـ كه هريك منتسب به وحى آسمانى مىباشد و در عين حال باهم اختلاف و تناقضات فراوانى دارند ـ روشنتر از سرنوشت کتب عهد قديم و تورات نيست. «عهد جديد» حاوى 27 كتاب و نامه است كه اناجيل چهارگانه معروف از آنجمله است. اين اناجيل را كه به ترتيب، «متّى»، «مرقس»، «لوقا» و «يوحنّا» نگاشتهاند، مدتى پس از عروج حضرت مسيح(ع) نوشته شده است. درباره هويت اين چهار تن و تاريخ نگارش اناجيل آنان و زبان آنها سخن بسيار است. انجيل ـ كه تعريب واژاگان يونانى اونگليون (زبان اصلى اناجيل) است ـ به معناى بشارت و تعليم مىباشد.
«انطوخيوس» در سال 161 قبل از ميلاد حمله سختى به اورشليم كرد. در پى آن، تمام نسخههاى كتب مقدس را در هرجا مىيافت مىسوزاند. او به جارچى سپرد جار بزند: هركس نسخهاى از كتب مقدس نزد اوست يا مراسم شريعت را به جا آورد كشته خواهد شد. او هر ماهه [در تمام شهر] به تفتيش مىپرداخت و هركس را كه نسخهاى از كتاب مقدس داشت يا مشغول انجام مراسم مذهبى بود مىكشت. اين حادثه سه سال و شش ماه بهطول انجاميد. «جان ملنركاتلك» میگوید: «همه اهلعلم اتفاق نظر دارند بر اينكه نسخههاى تورات و عهد قديم به دست لشكريان بختنصر نابود شده است و منقولات صحيح آن كه بعدها توسط عزرا گردآورى شد نيز در حادثه انطوخيوس محو شده است».
در حمله «بخت نصر» تمام آثار شريعت، از جمله تابوتى كه درآن كتاب شريعت نگهدارى مىشد، از بين رفت. تا آنكه در سال 538 قبل از ميلاد بابل توسط «كورش» پادشاه ايران فتح شد. كورش تمام اسراى بنىاسرائيل را آزاد كرد و فرمان بازسازى ساختمان بيتالمقدس و مكانهاى يهود را صادر كرد. كار بازسازى به دست نوه او داريوش پايان يافت. سرانجام در دوره اردشير درازدست كاهن پيرى بهنام «عزرا» در رأس جمعيتى انبوه از اسيران بنىاسرائيل آماده رهسپارى به بيت المقدس شدند. او به اورشليم آمد تا شريعت را بازسازى كند و عبادات و مراسم ديرين آنرا اصلاح نمايد؛ از اينرو براى خواندن دعا و نسخههاى كتب قديم كليساهايى ساخت. كوششهاى او براى تجديد شريعت باعث شد تا جمعى از يهود از او درخواست كنند شريعت را از نو تدوين كند و كتاب عهد عتيق را تجديد نمايد. عزرا به اجابت خواهش ايشان مصمم شد. او در حالى كه 130 سال از سقوط اورشليم و 80 سال از فتح بابل توسط كورش مىگذشت، با استمداد از باقىمانده خاطره خود و نيز با استفاده از پارههاى كتب قديمى و اطلاعات پراكنده مردم، عهد قديم فعلى را گردآورى نمود.
«بختنصر» در دوران 44 ساله حكمرانى خود (از سال 605 تا 561 قبل از ميلاد) چهار بار به «اورشيلم» حمله كرد كه در حمله دوم و چهارم ـ خصوصآ حمله اخير كه در آن همهچيز را نابود كرد ـ ابعاد قتل و غارت بسيار زياد بوده است و تورات و ديگر كتابهاى يهود، همگى، درپى حمله لشكريان كلدان از صفحه گيتى محو شدند و از آنپس نشانى از آنها يافت نشده است.