اعلمیت مراجع عصر حاضر بر مراجع گذشته
مسئله رجوع به اعلم در مسائل مورد اختلاف فقها، ازجمله مسائلى است که در تمام رسالههای عملیّه آمده است; ولى حقیقت این است که تشخیص اعلم کارى سخت، بلکه شاید از محالات باشد! چون هر شخص یا گروهى، شخص خاصی را اعلم دانسته و غیر او را اعلم نمیداند. سؤال این است که: مراجعى بودند که گفته میشد در زمان حیات و حتّى پس از حیات اعلم از دیگران هستند. ولى آیا ممکن است این مراجع (رضوانالله علیهم) پس از گذشت زمان طولانى از وفاتشان و با آمدن مراجع جدید ـ که مشغول درس و بحث هستند و علوم و تحقیقات جدیدى در دست دارند ـ بازهم اعلم از احیا باشند؟
شکی نیست که علم و دانش همراه زمان در حال تطوّر و تکامل است؛ و همانگونه که در تعلیقه بر عروة الوثقى، مبحث عدم جواز تقلید ابتدایى از میّت، نوشتهایم، ممکن است بسیارى از مجتهدین زنده از مراجع گذشته اعلم باشند; چون مراجع زنده معلومات و دانش گذشتگان را بهاضافه علوم جدیدى در اختیاردارند. بدینجهت ممکن است در بین مراجع میّت کسانى باشند که از مراجع زنده استعدادى قویتر داشته باشند، ولى اطلاعات احیا ممکن است نسبت به اموات اقرب بهواقع باشد و ملاک اعلمیت، اقربیّت بهواقع است. همانگونه که ممکن است طبیب امروز از ابنسینا ماهرتر باشد; درحالیکه استعداد بوعلى بیشتر بوده است. همچنین در سایر علوم; و روشن است که علم فقه و اصول از این قاعده کلی مستثنا نیست و این دو علم دائماً در حال تطوّر و تکامل است.
اعلمیت در اصول فقه
اگر انسان بتواند تشخیص دهد که فلان مرجع ازنظر مبانى اصولى قویتر است آیا این تشخیص، در اعلم بودن آن مرجع دخیل است؟
اعلم بودن تنها به آگاهى و اعلمیت در علم اصول حاصل نمیشود بلکه شرایط دیگرى نیز دارد.
معنی مجزی بودن عمل به رساله عملیه
آیا تصریح به جواز عمل به رساله که معمولاً در ابتداى رسالهها نوشته میشود به معناى نفى دیگران است؟
تصریح به جواز عمل به رساله، دلیل بر نفى دیگران نیست، بلکه ممکن است دیگران هم در شرایط مساوى و هر دو یا هرچند نفر جایز التّقلید باشند. آرى اگر کسى در اوّل رساله خود بنویسد عمل به این رساله متعیّن است و عمل به غیر آن جایز نیست مفهومش نفى دیگران است درحالیکه هرگز ندیدهایم احدى در مقدمه رساله چنین چیزى بنویسد.
ناشناس بودن مرجع اعلم به علت عدم قدرت بیان
آیا مردم نسبت به مرجعى که ناشناخته مانده چون قدرت بیان نداشته است مسئول هستند؟
درست است که قدرت بیان باعث معرفى شخص است امّا اگر کسى بیانى نداشت و مقام علمى او مجهول ماند و بعد از فحص نیز مقام علمى او روشن نشد مردم نسبت به او وظیفهای ندارند، مانند گنجى است که شناختهنشده و کسى در برابر آن گنج وظیفهای ندارد.
اعلم دانستن از طریق انتشار رساله
آیا انتشار رساله توسط مجتهدى به معناى این است که او خود را از دیگران اعلم میداند؟
انتشار رساله توسط مجتهدى به دلالتی بر اینکه او خود را از دیگران اعلم میداند ندارد.
داشتن اجتهاد برای تشخیص اعلم
براى تشخیص اعلم، آیا اهلفن باید مجتهد باشند؟
اجتهاد در اهل خبره براى تشخیص اعلم شرط نیست.
تعارض شهادت اهل خبره در تشخیص اعلم
در صورت تعارض شهادت اهل خبره نسبت به اعلمیت مجتهدین، وظیفه چیست؟ آیا بهتر نیست ببینیم خبره بودن کدام خُبره بیشتر و کاملتر است و به قول او اعتماد کنیم؟
از هر طریقى علم یا اطمینان حاصل شود کافى است و در صورت تعارض مخیّر هستید.
شناخت اعلمیت توسط غیرروحانی
آیا ممکن است غیرروحانی، توانایى شناخت مجتهد و مرجع اعلم را داشته باشد؟ در این صورت، آیا قول چنین شخصى در اثبات اجتهاد یا اعلمیت حجّت است؟
درصورتیکه آن فرد ثقه و مورد اعتماد باشد و از اهل خبره پرسش کند، میتوان به حرف او اعتماد کرد.
منظور از اهل خبره برای شناخت اعلمیت
اهل خبره که با معرفی و شهادت آنها مرجعیت و اعلمیت ثابت میشود، چه کسانى هستند؟
منظور از اهل خبره، علماى درجهدو و سه حوزههای علمیّه و شهرهاست که با مبانى فقهى آشنایى دارند.
منظور از اعلم در مرجع تقلید
منظور از اعلم در مرجع تقلید چیست؟
اعلم کسى است که در استخراج احکام (از منابع آن) از مجتهدان دیگر استادتر باشد.