روزهاى حساس و بحرانى
فهرست موضوعات
جستجو 

قرآن مجيد وضع دشوار و بحرانى مسلمانان را در جريان اين محاصره در سوره احزاب بخوبى ترسيم كرده است :
<اى كسانى كه ايمان آورده ايد نعمت خدا را بر خويش يادآور شويد, در آن هنگام كه لشكرهاى (عظيمى ) به سراغ شما آمدند, ولى ما باد و طوفان سخت و لشكريانى كه آنان را نمى ديديد بر آنها فرستاديم (و به اين وسيله آنها را در هم شكستيم ) و خداوند به آنچه انجام مى دهيد, بيناست
به خاطر بياوريد زمانى را كه آنها از طرف بالا و پايين شهر شما وارد شدند (و مدينه را محاصره كردند) و زمانى را به ياد آوريد كه چشمها از شدت وحشت خيره شده بود و جانها به لب رسيده بود و گمانهاى گوناگون (بدى ) به خد مى برديد! در آن هنگام مومنان آزمايش شدند و تكان سختى خوردند
به خاطر بياوريد زمانى را كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى بود, مى گفتند خدا و پيامبرش جز وعده هاى دروغين به ما نداده اند.
نيز به خاطر بياوريد زمانى را كه گروهى از آنها گفتند: اى اهل يثرب !(مردم مدينه ) اينجا جاى توقف شما نيست , به خانه هاى خود باز گرديد. و گروهى از آنان از پيامبر اجازه بازگشت مى خواستند و مى گفتند خانه هاى ما بدون حفاظ است , در حالى كه بدون حفاظ نبود, آنها فقط مى خواستند (از جنگ ) فرار كنند
آنها چنان ترسيده بودند كه اگر دشمنان از اطراف و جوانب مدينه بر آنان وارد مى شدند و پيشنهاد بازگشت به سوى شرك به آنه مى كردند, مى پذيرفتند, و جز مدت كمى براى انتخاب اين راه درنگ نمى كردند.( 1)
اما با وجود وضع دشوارى مسلمانان , خندق مانع عبور سپاه احزاب شده و ادامه اين وضع براى آنان سخت و گران بود; زيرا هوا رو به سردى مى رفت و از طرف ديگر, چون آذوقه و علوفه اى كه تدارك ديده بودند تنها براى جنگ كوتاه مدتى مانند جنگ بدر و احد كافى بود, با طول كشيدن محاصره , كمبود علوفه و آذوقه به آنان فشار مى آورد و مى رفت كه حماسه و شور جنگ از سرشان بيرون برود و سستى و خستگى در روحيه آنان رخنه كند. از اين جهت سران سپاه چاره اى جز اين نديدند كه رزمندگان دلاور و تواناى خود را از خندق عبور دهند و به نحوى بن بست جنگ را بشكنند. از اين رو پنج نفر از قهرمانان لشكر احزاب , اسبهاى خود را در اطراف خندق به تاخت و تاز در آورده و از نقطه تنگ و باريكى به جانب ديگر خندق پريدند و براى جنگ تن به تن هماورد خواستند
يكى از اين جنگاوران , قهرمان نامدار عرب بنام <عمرو بن عبدود> بود كه نيرومندترين و دلاورترين مرد رزمنده عرب به شمار مى رفت , او را با هزار مرد جنگى برابر مى دانستند و چون در سرزمينى بنام <يليل > به تنهايى بر يك );ّّ گروه دشمن پيروز شده بود, <فارس يليل > شهرت داشت . عمرو در جنگ بدر شركت جسته و در آن زخمى شده بود و به همين دليل از شركت در جنگ احد باز مانده بود و اينك در جنگ خندق براى آنكه حضور خود را نشان دهد, خود را نشاندار ساخته بود
عمرو پس از پرش از خندق , فرياد <هل من مبارز> سرداد و چون كسى از مسلمانان آماده مقابله با او نشد, جسورتر گشت و عقائد مسلمانان را به باد استهزاء گرفت و گفت : <شما كه مى گوييد كشتگانتان در بهشت هستند و مقتولين ما در دوزخ , آيا يكى از شما نيست كه من او را به بهشت بفرستم و يا او مرا به دوزخ روانه كند؟!>
سپس اشعارى حماسى خواند و در ضمن آن گفت : <بس كه فرياد كشيدم و در ميان جمعيت شما مبارز طلبيدم , صدايم گرفت !>(2)
نعره هاى پى در پى عمرو, چنان رعب و ترسى در دلهاى مسلمانان افكنده بود كه در جاى خود ميخكوب شده قدرت حركت و عكس العمل از آنان سلب شده بود.(3)
هر بار كه فرياد عمرو براى مبارزه بلند مى شد, فقط على -ع - بر مى خاست و از پيامبر اجازه مى خواست كه به ميدان برود, ولى پيامبر موافقت نمى كرد. اين كار سه بار تكرار شد. آخرين بار كه على -ع - باز اجازه مبارزه خواست , پيامبر به على -ع - فرمود: اين عمرو بن عبدود است ! على -ع - فرمود: من هم على هستم !(4)
سرانجام پيامبر اسلام (ص ) موافقت كرد و شمشير خود را به او داد, و عمامه بر سرش بست و براى او دعا كرد
على -ع - كه به ميدان جنگ رهسپار شد, پيامبر اسلام (ص ) فرمود: <برز الاسلام كله الى الشرك كله >: تمام اسلام در برابر تمام كفر قرار گرفته است . (5)
اين بيان بخوبى نشان مى دهد كه پيروزى يكى از آنى دو نفر بر ديگرى پيروزى كفر بر ايمان و ايمان بر كفر بود و به تعبير ديگر, كارزارى بود سرنوشت ساز كه آينده اسلام و شرك را مشخص مى كرد
على -ع - پياده به طرف عمرو شتافت و چون با او رو در رو قرار گرفت , گفت : تو با خود عهد كرده بودى كه اگر مردى از قريش يكى از سه چيز را از تو بخواهد آن را بپذيرى
او گفت
- چنين است
- نخستين درخواست من اين است كه آيين اسلام را بپذيرى
- از اين در خواست بگذر
- بيا از جنگ صرف نظر كن و از اينجا برگرد و كار محمد (ص ) را به ديگران واگذار. اگر او راستگو باشد, تو سعادتمندترين فرد به وسيله او خواهى بود و اگر غير از اين باشد مقصود تو بدون جنگ حاصل مى شود
- زنان قريش هرگز از چنين كارى سخن نخواهند گفت . من نذر كرده ام كه تا انتقام خود را از محمد نگيرم بر سرم روغن نمالم
- پس براى جنگ از اسب پياده شو
- گمان نمى كردم هيچ عربى چنين تقاضايى از من بكند. من دوست ندارم تو به دست من كشته شوى , زيرا پدرت دوست من بود. برگرد, تو جوانى
- ولى من دوست دارم تو را بكشم
عمرو از گفتار على -ع - خشمگين شد و با غرور از اسب پياده شد و اسب خود را پى كر و به طرف حضرت حمله برد. جنگ سختى درگرفت و دو جنگاور باهم درگير شدند. عمرو در يك فرصت مناسب ضربت سختى بر سر على -ع - فرود آورد. على -ع - ضربت او را با سپر دفع كرد ولى سپر دو نيم گشت و سر آن حضرت زخمى شد, در همين لحظه على -ع - فرصت را غنيمت شمرده ضربتى محكم بر او فرود آورد و او را نقش زمين ساخت . گرد و غبار ميدان جنگ مانع از آن بود كه دو سپاه نتيجه مبارزه را از نزديك ببينند. ناگهان صداى تكبير على -ع - بلند شد
غريو شادى از سپاه اسلام برخاست و همگان فهميدند كه على -ع - قهرمان بزرگ عرب را كشته است .(6)
كشته شدن عمرو سبب شد كه آن چهار نفر جنگاور ديگر كه همراه عمرو از خندق عبور كرده و منتظر نتيجه مبارزه على و عمرو بودند, پا به فرار بگذارند! سه نفر از آنان توانستند از خندق به سوى لشكرگاه خود بگذرند, ولى يكى از آنان بنام <نوافل > هنگام فرار, با اسب خود در خندق افتاد و على -ع - وارد خندق شد واو را نيز به قتل رساند! با كشته شدن اين قهرمان , سپاه احزاب روحيه خود را باختند, و از امكان هر گونه تجاوز به شهر, بكلى نااميد شدند و قبائل مختلف هر كدام به فكر بازگشت به زادگاه خود افتادند
آخرين ضربت را خداوند عالم به صورت باد و طوفان شديد بر آنان وارد ساخت و سرانجام با ناكامى كامل راه خانه هاى خود را در پيش گرفتند.(7)
پيامبر اسلام (ص ) به مناسبت اين اقدام بزرگ على -ع - در آن روز به وى فرمود
<اگر اين كار تو را امروز با اعمال جميع امت من مقايسه كنند, بر آنها برترى خواهد داشت ; چرا كه با كشته شدن عمرو, خانه اى از خانه هاى مشركان نماند مگر آنكه ذلتى در آن داخل شد, و خانه اى از خانه هاى مسلمانان نماند مگر اينكه عزتى در آن وارد گشت >.(8)
محدث معروف اهل تسنن , <حاكم نيشابورى >, گفتار پيامبر را با اين تعبير نقل كرده است
لَمبارزْ على بن ابى طالب لعمرو بن عبدود يوم الخندق افضل من اعمال امتى الى يوم القيامه .(9)
(پيكار على بن ابيطالب در جريان جنگ خندق با عمرو بن عبدود از اعمال امت من تا روز قيامت حتماً افضل است
البته فلسفه اين سخن روشن است : در آن روز اسلام و قرآن در صحنه نظامى بر لب پرتگاه قرار گرفته بود و بحرانى ترين لحظات خود ر مى پيمود وكسى كه با فداكارى بى نظير خود اسلام را از خطر نجات داد و تداوم آن را تا روز قيامت تضمين نمود و اسلام از بركت فداكارى او ريشه گرفت , على -ع - بود, بنابراين عبادت همگان مرهون فداكارى اوست

1- احزاب : 814
2-و لقد بححت عن الندا يجمعكم هل من مبارز
3- واقدى رعب شديد مسلمانان را با اين جمله مجسم مى كند: <كان على روءسهم الطير>: گويى برسرشان پرنده نشسته بود.(محمد بن عمربن واقدى , المغازى , تصحيح : مارسدنس جوئز, بيروت , موسسه الاعلمى (بى تا) ج 2 ص 470
4- ابن ابى الحديد, نهج البلاغه , تحقيق : محمد ابوالفضل ابراهيم , چاپ اول , قاهره , داراحياء الكتب العربيه , 1378 ج 13 ص 248
5- مجلسى , محمد باقر, بحارالانوار, تهران , دارالكتب الاسلاميه , (بى تا) ج 20 ص 215(به نقل از كراجكى 
6- محمد بن عمر بن واقدى , المغازى , تصحيح : مارسدنس جونز, بيروت , موسسه الاعلمى , (بى تا) ج 2 ص 471
7- جريان پيكار سرنوشت ساز على ع با عمروبن عبدود, علاوه بر منابع پيشين , با اندكى تفاوت , در كتابهاى ياد شده در زير نيز نقل شده است 
-بحار الانوار, تهران , دارالكتب الاسلاميه (بى تا) ج 20 ص 206-207
- الخصال , تصحيح : على اكبر غفارى , قم , جامعْ المدرسين فى الحوزْ العلميْ قم , 1403ه.ق , ص 560
- السيره النبويه , تحقيق : مصطفى السقا, ابراهيم الابيارى , و عبدالحفيظ شلبى , قاهره , مكتبه مصطفى البابى الحلبى , (افست مكتبه الصدر تهران ) 1355ه ق , ج 3 ص 236
- الكامل فى التاريخ , بيروت , دارصادر, 1399ه .ق , ج 2 ص 181
- الارشاد, قم مكتبه بصيرتى (بى تا) ص 54
8-مجلسى , محمد باقر, بحارالانوار, تهران , داراكتب الاسلاميه (بى تا) ج 20ص 216
9-المستدرك على الصحيحين , تحقيق و اعداد: عبدالرحمن المرعشى , چاپ اول , بيروت , دارالمعروفه , 1406 ه.ق , ج 3 ص 32
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای