امام حسين (ع) كه در سوم شعبان وارد مكه شده بود، در اين شهر اقامت گزيد و به افشارى ماهيت ضد اسلامى رژيم وقت پرداخت. گزارش مخالفت امام حسين (ع) با خلافت يزيد و اقامت او در مكه به عراق رسيد، مردم كوفه كه خاطره حكومت عدل على ع در حدود بيست سال پيش را در خاطر داشتند و آثار تعليم و تربيت اميرمومنان (ع) در آن شهر بكلى از ميان نرفته بود و هنوز يتيمهايى كه على ع بزرگ كرده و بيوه هايى كه از آنها سرپرستى كرده بود، زنده بودند، دور هم گرد آمدند وبا ارزيابى اوضاع تصميم گرفتند از اطاعت يزيد سرباز زده از حسين بن على (ع) جهت رهبرى خود دعوت كنند و از او پيروى نمايند.
به دنبال اين مذاكرات، سران شيعيان كوفه مانند: «سليمان بن صرد»، «مسيب بن نجبه»، «رفاعة بن شداد بحلى»، «حبيب بن مظاهر» نامه هايى به حضور امام حسين (ع) نوشتند و از او دعوت كردند به عراق برود و رهبرى آنان را در دست بگيرد. نخستين نامه در دهم ماه رمضان سال 60 هجرى به دست امام حسين (ع)رسيد.(1)ارسال نامه ها از طرف شخصيتها و گروه هاى متعدد كوفى همچنان ادامه يافت به طورى كه تنها در يك روز ششصد نامه به دست امام رسيد و مجموع نامه هايى كه به تدريج مى رسيد، بالغ بر دوازده هزار نامه گرديد.(2)
امام حسين (ع) با توجه به اين استقبال عظيم و سيل نامه ها و تقاضاها، چون احساس وظيفه كرد كه درخواست عراقيان را بپذيرد، عكس العمل مثبت نشان داد و پسر عموى خود، «مسلم بن عقيل» را به نمانيدگى خود به كوفه اعزام نمود تا اوضاع عراق را مطالعه كرده نتيجه را گزارش كند و اگر مردم كوفه عملا به آنچه نوشتهاند وفادارند، امام نيز رهسپار عراق گردد.
چنانكه ملاحظه مى شود، برخورد امام حسين (ع) با دعوت كوفيان عكس العمل مثبت بود و ماهيت اقدام حضرت ماهيت مثبت است و نوعى همكارى و تعاون با عراقيان به شمار مى رود. با توجه به آنچه گفته شد، روشن مى گردد كه امام حسين (ع) در مكه از نظر خوددارى از بيعت يزيد ديگر وظيفهاى به عهده نداشت چون در هر حال بيعت نكرده بود؛ اما دعوت كوفيان بعد تازهاى به قضيه داد و وظيفه تازهاى براى امام ايجاد كرد. گويى ارزيابى امام حسين (ع) اين بود: حال كه كوفيان با اين همه اصرار و اشتياق مرا دعوت كردهاند، به عراق بروم، اگر آنان به وعده هاى خود وفادار بودند كه چه بهتر، و اگر چنين نبود، باز به مكه برگردم يا به يكى از مناطق اسلامى مى روم.
بدين ترتيب از نظر زمانى، خوددارى از بيعت يزيد پيش از آن بود كه اسمى از دعوت كوفيان به ميان آيد، و نخستين نامه كوفيان نيز در حدود چهل روز پس از اقامت امام حسين (ع) در مكه به دست آن حضرت رسيد، بنابراين مسئله اين نيست كه چون امام از طرف مردم كوفه دعوت شده بود، با يزيد بيعت نكرد، بلكه ابتدأاً از بيعت خوددارى كرد و سپس نامه هاى كوفيان را دريافت داشت، يعنى اگر كوفهاى هم نبود و اگر مردمى هم او را دعوت نمی كردند، و اگر تمام اقطار زمين را بر او تنگ مى گرفتند، باز با يزيد بيعت نمى كرد.
(1). شيخ مفيد، همان كتاب، ص 203). ابومخنف، لوط بن يحيى بن سعيد بن مخنف ازدى، مقتل الحسين، قم، ص .16 از آنجا كه مطالب نسخه موجود از مقتل معروف ابى مخنف كه از قديمىترين منابع در مورد حادثه عاشورا است، با آنچه طبرى و ديگران از او نقل كردهاند تطبيق نمی كند، و از اين نظر از اعتبار لازم برخوردار نيست، حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ حسن غفارى روايت طبرى از ابى مخنف را در اين زمينه استخراج و با مقدمهاى در شرح حال لوط بن يحيى همراه با پاورقيها و تعليقات و توضيحات مفيد به صورت مستقل به طبع رساندهاند. در اين كتاب هر جا از اين مقتل نام بردهايم، مقصود اين نسخه است.
(2). د بن طاووس، اللهوف فى قتلى الطفوف، قم، مكتبه الداورى، ص 15.