عوامل سقوط سلسله امويان
فهرست موضوعات
جستجو 

از آنجا كه انقراض سلسله امويان در زمان حضرت صادق (ع) صورت گرفته، به اين مناسبت عوامل شكست و سقوط آنها را در اينجا به اختصار مورد بررسى قرار مى دهيم:
خلفاى اموى يك سلسله بدعتها و انحرافهائى را در حكومت و كشور دارى به وجود آورده بودند كه مجموع آنها دست به دست هم داده، خشم و نفرت مردم را برانگيخت و منجر به قيام مسلمانان و موجب انقراض آنان گرديد. عوامل خشم و نفرت مردم را مى توان چنين خلاصه كرد:
1-نظام حكومت اسلامى از زمان معاويه به بعد، به رژيم استبدادى موروثى فردى مبدل گشت.
2-در آمد دولت كه مى بايست به مصرف كارهاى عمومى برسد و نيز غنيمتهاى جنگى وفيئ كه از آنِ مجاهدان بود، خاص حكومت شد و آنان اين مالها را صرف تجمل و خوش گذرانى خود كردند.
3-دستگيرى، زندانى كردن،شكنجه، كشتار، و گاه قتل عام متداول شد.
4-تا پيش از آغاز حكومت امويان گر چه فقه شيعه مورد توجه نبود و ائمه شيعه كه عالم به همه احكام اسلام بودند، مرجع فقهى شناخته نمى شدند، اما موازين فقهى رسمى و رايج تا حدى بر حسب ظاهر رعايت مى شد، مثلا اگر مى خواستند درباره موضوعى حكمى بدهند نخست به قرآن و سنت پيغمبر رجوع مى كردند و اگر چنان حكمى را نمى يافتند از ياران پيغمبر (مهاجر و انصار) مى پرسيدند كه آيا در اين باره حديثى از پيغمبر شنيده ايد يا نه؟ اگر پس از همه اين جستجوها سندى نمى يافتند، آنان كه در فقاهت بصيرتى داشتند، با اجتهاد خود حكم را تعيين مى كردند، به شرط آنكه آن حكم با ظاهر قرآن و سنت مخالفت كلى نداشته باشد. اما در عصر امويان، خلفا هيچ مانعى نمى ديدند كه حكمى صادر كنند و آن حكم بر خلاف قرآن و گفته پيغمبر باشد، چنانكه بر خلاف گفته صريح پيغمبر، معاويه زياد را از راه نامشروع فرزند ابوسفيان و برادر خود خواند/!
5-چنانكه مى دانيم فقه اسلام براى مجازات متخلفان احكامى دارد كه بنام «حدود و ديات» معروف است. مجرم بايد بر طبق اين احكام كيفر ببيند. اما در دوره امويان كيفر و مجازات هيچ گونه مطابقتى با جرم نداشت. مجازات مقصر بسته به نظر حاكم بود، گاه مجرمى را مى بخشيدند و گاه بيگناهى را مى كشتند و گاه براى محكوم، مجازاتى پش از جرم تعيين مى كردند!
6-با آنكه فقهاى بزرگى در حوزه اسلامى تربيت شدند، غالبا كسى به گفته آنان توجهى نمى كرد و اگر فقيهى حكمى شرعى مى داد كه به زيان حاكمى بود، از تعرض مصون نمى ماند. بدين جهت امر به معروف و نهى از منكر، كه دو فرع مهم اسلامى است، تعطيل گرديد، و كسى جرات نمى كرد خليفه و يا عامل او را از زشتكارى منع كند.
7-حريم حرمت شعائر و مظاهر اسلامى در هم شكست و بدانچه در ديده مسلمانان مقدس مى نمود، اهانت روا داشتند.چنانكه خانه كعبه و مسجدالحرام را ويران كردند و به تربت پيغمبر و منبر و مسجد او توهين نمودند و مردم مدينه را سه روز قتل عام كردند.
8-براى نخستين بار در تاريخ اسلام، فرزندان پيغمبر را به طور دسته جمعى كشته و زنان و دختران خاندان او را به اسيرى گرفتند و در شهرها گرداندند.
9-مديحه سرايى كه از شعارهاى دوره جاهلى بود و در عصر پيغمبر مذموم شناخته شد، دوباره متداول گرديد و شاعران عصر اموى چندانكه توانستند خليفه و يا حاكمى را به چيزى كه در او نبود ستودند و از هر آنچه بود، منزه شمردند!.
10-دسته اى عالم دنيا طلب و دين فروش بر سر كار آمدند كه براى خشنودى حاكمان، خشم خدا را بر خود خريدند. اينان به ميل خويش ظاهر آيه هاى قرآن و حديث پيغمبر راتأويل كردند و بر كردار و گفتار حاكمان صحه گذاشتند.
11-گرايش به تجمل در زندگى، خوراك،لباس، ساختمان، اثاث البيت روز بروز بيشتر شد و كاخهاى باشكوه در مقر حكومت و حتى در شكارگاهها ساخته شد.
12-ميگسارى، زن بارگى و خريدارى كنيزكان آواز خوان متداول گشت تا آنجا كه گفتار روزانه بعض خليفه هاى اموى درباره زن و خوراك و شراب بود.(1)
13-مساوات نژادى، كه يكى از اركان مهم نظام اسلامى بود، از ميان رفت و جاى خود را به تبعيض نژادى خشن به سود عرب و زيان ملل و اقوام غير عرب داد. در حالى كه قرآن و سنت پيغمبر امتيازها را ملغى كرده ملاك برترى را نزد خدا پرهيزگارى مى داند، اما امويان، نژاد عرب را نژاد برتر شمردند و گفتند: چون پيغمبر اسلام از عرب برخاسته است، پس عرب بر ديگر مردمان برترى دارد و در ميان عرب نيز قريش از ديگران برتر است. طبق اين سياست، عرب در تمام شئون بر «عجم» ترجيح داده مى شد. نظام حكومت اشرافى بنى اميه، موالى (مسلمانان غير عرب) را مانند بندگان زر خريد، از تمام حقوق و شئون اجتماعى محروم مى داشت و اصولا تحقير و استخفاف، هميشه با نام موالى همراه بود. موالى از هر كار و شغل آبرومندى محروم بودند: حق نداشتند سلاح بسازند، بر اسب سوار شوند، و دخترى حتى از بيابان نشينان بى نام و نشان رابه همسرى بگيرند، و اگر احياناً چنين كارى مخفيانه انجام مى گرفت، طلاق و جدايى را بر آن زن، و تازيانه و زندان را بر مرد تحميل مى كردند. حكومت و قضاوت و امامت نيز همه جا مخصوص عرب بود و هيچ غير عربى به اين گونه مناصب و مقامات نمى رسيد. اصولاً عرب اموى را اعتقاد بر اين بود كه براى آقايى و فرمانروايى آفريده شده است و كار و زحمت، مخصوص موالى است. اين گونه برخورد نسبت به موالى،يكى از بزرگترين علل سقوط آنان به دست ايرانيان به شمار مى رود. در جريان انقلاب بر ضد امويان، عباسيان از اين عوامل براى بدنام ساختن آنان و تحريك مردم استفاده مى كردند، ولى در ميان آنها اثر دو عامل از همه بيشتر بود، اين دو عامل عبارت بودند از: تحقير موالى و مظلوميت خاندان پيامبر.
عباسيان از اين دو موضوع حداكثر بهره بردارى را كردند و در واقع اين دو، اهرم قدرت و سكوى پرش عباسيان براى نيل به اهدافشان به شمار مى رفت.

(1). دكتر شهيدى، سيد جعفر، تاريخ تحليلى اسلام تا پايان امويان، ط 6، تهران، مركز نشر دانشگاهى، 1365 ه".ش، ص 204 با تلخيص و اندكى تغيير در عبارت.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای