چنانكه اشاره شد، رهبرى اين نهضت را «حسين بن على»مشهور به شهيد فخّ، نواده حضرت
مجتبى ، به عهده داشت. او يكى از رجال برجسته، بافضيلت و شهامت، و عاليقدر هاشمى
بود. او مردى وراسته و بخشنده و بزرگوار بود و از نظر صفات عالى انسانى، يك چهره
معروف و ممتاز به شمار مى رفت.(1)
او از پدر ومادر با فضيلت و پاكدامنى كه در پرتو صفات عالى انسانى خود به «زوج
صالح» مشهور بودند ، به دنيا آمده و در خانواده فضيلت و تقوى و شهامت پرورش يافته
بود.
پدر و دايى و جد و عموى مادرى و عده اى ديگر از خويشان و نزديكان او، به وسيله
«منصور دوانيقى»به شهادت رسيده بودند و اين خانواده بزرگ كه چندين نفر از مردان خود
را در راه مبارزه با دشمنان اسلام قربانى داده بود، پيوسته در غم و اندوه عميقى فرو
رفته بود.(2)
حسين كه در چنين خانواده اى پرورش يافته بود، هرگز خاطره شهادت پدر و بستگان خود را
به دست دژخيمان «منصور» فراموش نمى كرد و يادآورى شهادت آنان روح پرشور و دلير او
را كه لبريز از احساسات ضد عباسى بود، سخت آزرده مى ساخت، ولى به علت نامساعد بودن
اوضاع و شرائط، ناگزير از سكوت درد آلودى بود.
او كه قبلاً احساساتش جريحه دار شده بود، بيدادگريهاى هادى عباسى و مخصوصاً حاكم
مدينه، كاسه صبرش را لبريز نموده او را به سوى قيام بر ضدّ حكومت هادى پيش برد.
1-پس از شهادت حسين بن على، هنگامى كه سر بريده او را به مدينه آوردند، پيشواى هفتم از مشاهده آن سخت افسرده شد و با تأثر و اندوه عميق فرمود: به خدا سوگند او يك مسلمان نيكوكار بود، او بسيار روزه مى گرفت، فراوان نماز مى خواند، با فساد و آلودگى مبارزه مى نمود، وظيفه امر به معروف و نهى از منكر را انجام مى داد،او در ميان خاندان خود بى نظير بود (ابوالفرج الاًّصفهانى، مقاتل الطالبيين، نجف، منشورات المكتبةالحيدرية، 1385 ه".ق، ص 302). 2-ابوالفرج الاًّصفهانى، همان كتاب، ص 285.