على بن يقطين به طور سرّى «خمس» اموال خود را به حضور پيشواى هفتم مى فرستاد و گاهى
در شرائط باريك و خطرناك، اموالى براى آن حضرت مى فرستاد. دو نفر از ياران او نقل
مى كنند كه روزى على بن يقطين ما را احضار كرد و اموال و نامه هايى به ما داد و
گفت: دو مركب سوارى بخريد و از بيراهه برويد و اين اموال و نامه ها را به امام ابى
الحسن عليه السلام -(حضرت كاظم) برسانيد، به طورى كه كسى از وضع شما آگاه نشود.
اين دو نفر مى گويند: به كوفه آمديم و مركب سوارى خريديم و توشه راه تهيه نموديم و
از بيراهه حركت كرديم تا آنكه به سرزمين «بطنُ الرّمَه» رسيديم و چهارپايان را
بستيم و براى آنها علوفه گذاشتيم و براى صرف غذا نشستيم. در اين هنگام سواره اى
همراه شخصى ديگر، نمايان گرديد. وقتى نزديك شد، ديديم امام كاظم - عليه السلام -
است! از جا برخاسته سلام كرديم و اموال و نامه ها را تحويل داديم، در اين هنگام
امام نامه هايى را بيرون آورد و به ما داد و فرمود: اينها جواب نامه هاى شما است.
گفتيم: غذا و توشه ما تمام شده است، اگر اجازه فرماييد به مدينه برويم تا هم پيامبر
را زيارت كنيم و هم توشه تهيه نماييم.
فرمود: آنچه از توشه شما باقى مانده بياوريد، توشه را بيرون آورديم، آن را با دست
زير و رو كرد و فرمود: اين شما را تا كوفه مى رساند.
امام رفتن ما را به مدينه صلاح تشخيص نداد و فرمود: شما (در واقع) پيامبر را ديديد،
اينك در پناه خدا بر گرديد(1)
1-طوسى، همان كتاب، ص 436-437.