زیارت معصومان، راهى به سوى خدا:
فهرست موضوعات
جستجو 

زیارت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) که همان برقرار کردن ارتباط روحى و به وجود آوردن پیوند قلبى با آن بزرگواران است (چه از طریق حضور نزد مرقد آنان باشد، یا ارتباط از راه دور، و فرستادن سلام و درود و تحیّت و اظهار ارادت و اخلاص به آستانشان، همراه با بیان فضایل، کرامات، عبادات، اطاعات و خدمات آنان) آثار فوق العاده سازنده اى در تربیت نفوس زیارت کنندگان، و ارتقاى روح آنان و پرورش والاترین ارزش هاى معنوى و اخلاقى دارد; و چنانچه زیارت کننده، بداند چه مى کند و چه مى گوید و چه مى خواهد; به خوبى مى تواند راه قرب الى الله را با سرعت بپیماید، و از کنار قبر آنان، با روحى باصفا، پاک از گناه و آماده براى اطاعت پروردگار و انجام وظایف انسانى بازگردد، زیرا:

اوّلا: چگونه ممکن است توجّه به مقامات والاى این پیشوایان بزرگ و ذکر صفات و سجایاى آنان بازتابى در زیارت کننده آن بزرگواران نداشته باشد و او را به سوى خود فرا نخواند و تدریجاً به رنگ خود درنیاورد؟!

چگونه ممکن است منِ زائر، سر تا پا آلوده به گناه و صفات رذیله باشم، در عین حال دم از عشق و ارادت پاکان و نیکان جهان بزنم؟! آیا زیبنده است که بدون توبه و تجدید نظر در حالات و اعمال و رفتار خویش، پاى در حرم پاک آن بزرگواران بگذارم؟!

ثانیاً: چگونه ممکن است عرض حاجات معنوى یا مادّى نزد آنان کنم و آنها را به شفاعت در پیشگاه خدا بطلبم در حالى که کارى که در خور توجّه آنان و موجب رضایت آنان است انجام نداده ام؟! آیا توجّه به این امور، براى توبه از گناه و خودسازى و پاکى کافى نیست؟!

ثالثاً: کسى که کمترین آشنایى با مسایل روانى و روحیه الگوپذیرى انسان داشته باشد، تصدیق خواهد کرد که اگر زائرى با توجّه و حضور قلب و با عنایت به «محتواى بلند کلمات و جملات زیارات» در حرم آن بزرگواران حضور یابد، در هر جمله اى از این زیارات یک درس مهمّ تربیتى و انسان ساز نهفته است; فى المثل در زیارت جامعه کبیره، که جامع ترین زیارات است درس هاى عجیبى نهفته است; از جمله:

1- در اثناى زیارت از محبّت و توحید و شرک ستیزى آن عزیزان و مطیع محض خدا بودنشان دم مى زند و عرضه مى دارد:

اَلسَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ اِلَى اللهِ، وَالاَْدِلاّءِ عَلى مَرْضاتِ اللهِ، وَالْمُسْتَقِرّینَ فى أَمْرِ اللهِ، وَالتّامّینَ فى مَحَبَّةِ اللهِ، وَالْمُخْلِصینَ فى تَوْحیدِ اللهِ، وَالْمُظْهِرینَ لاَِمْرِ اللهِ وَنَهْیِهِ، وَعِبادِهِ الْمُکْرَمینَ، اَلَّذینَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ، وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ».(1)

سلام بر خوانندگان بسوى خدا و رهنمایان بسوى موجبات خشنودى خدا و استقرار یافتگان در فرمان خدا و کاملان در دوستى و محبّت خدا و مخلصان در یگانه پرستى خدا و آشکارکنندگان امر و نهى خدا و بندگان گرامى خدا آنان که پیشى نگیرند بر خداوند در گفتار و آنان که به دستورش عمل کنند.

امکان ندارد آن کس که این سخن را از روى معرفت مى گوید، به شرک و نفاق روى آورد و در راستاى توحید و اخلاص قدم برندارد!

2- ممکن نیست که زیارت کننده در خطاب به آن بزرگواران از تقوا، راستگویى، محوریّت در یگانه پرستى، عصمت از لغزشها و فتنه ها، طهارت از پلیدیها و آلودگیهاى آنان سخن بگوید و اعلان بدارد که من گواهى مى دهم شما امامان با تقوا، صادق، قیام کننده به امر پروردگار و عمل کننده به اراده او هستید، شما ارکان توحید خداوند و راهنمایان به صراط مستقیم او هستید. خداوند شماها را از لغزشها دور داشته و از فتنه هاى دین امنیّت بخشیده و از هر گونه آلودگى گناه پاک ساخته است; در عین حال عزمش را بر پرهیزکارى و راستگویى و دورى از آلودگى ها و استقامت در صراط مستقیم توحید، جزم ننماید.

3ـ امکان ندارد زائرى روى به آنان کرده، از صبر و استقامت و جهاد و تلاش و از خودگذشتگى آنان در راه خدا و از اقامه نماز و اداى زکات و امر به معروف و نهى از منکر آنان حرف بزند و بگوید:

«فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ، وَاَکْبَرْتُمْ شَأْنَهُ، وَمَجَّدْتُمْ کَرَمَهُ، وَاَدَمْتُمْ ذِکْرَهُ، وَوَکَّدْتُمْ

شما نیز (در برابر) عظیم شمردید شوکتش را و مقامش را بزرگ دانستید و کرمش را ستودید و به ذکر او ادامه دادید و پیمانش را

میثاقَهُ، وَاَحْکَمْتُمْ عَقْدَ طاعَتِهِ، وَنَصَحْتُمْ لَهُ فِى السِّرِّ وَالْعَلانِیَةِ، وَدَعَوْتُمْ

محکم کردید وآن عهدى را که در فرمانبرداریش داشتید سخت استوار کردید و در پنهانى و آشکار براى او خیرخواهى کردید و مردم را

اِلى سَبیلِهِ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَبَذَلْتُمْ اَنْفُسَکُمْ فى مَرْضاتِهِ،

با حکمت و پند نیکو به راهش دعوت کردید و در راه خشنودى او بذل جان کردید

وَصَبَرْتُمْ عَلى مااَصابَکُمْ فى جَنْبِهِ،وَاَقَمْتُمُ الصَّلاةَ،وَآتَیْتُمُ الزَّکاةَ،وَاَمَرْتُمْ

و در مقابل پیش آمدهاى ناگوار بخاطر او بردبارى کردید، و نماز را بپا داشتید و زکات را پرداختید و امر به

بِالْمَعْرُوفِ،وَنَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ،وَجاهَدْتُمْ فِى اللهِ حَقَّ جِهادِهِ،حَتّى اَعْلَنْتُمْ

معروف و نهى از منکر کردید و در راه خدا آن طور که باید جهاد و مبارزه کردید تا بالاخره

دَعْوَتَهُ، وَبَیَّنْتُمْ فَرآئِضَهُ، وَاَقَمْتُمْ حُدُودَهُ، وَنَشَرْتُمْ شَرایِعَ اَحْکامِهِ».(2)

دعوت حق را آشکار و واجبات او را بیان داشتید و حدود و مقرراتش را برپا داشتید و دستورات و احکامش را منتشر ساختید.

ولى خودش اهل صبر و تلاش و جهاد نباشد و به نماز و زکات اهمّیّت لازم را ندهد و نسبت به حدود و قوانین الهى، تسامح به خرج دهد.

4ـ چگونه ممکن است که خطاب به آنان اعلان کند که من منتظر ظهور و حاکمیّت شما هستم، به فرمان شما گردن مى نهم، در پیشاپیشِ تمام خواسته ها و حوائجم، خواست شما را در نظر مى گیرم (مُنْتَظِرٌ لاَِمْرِکُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ، آخِذٌ بِقَوْلِکُمْ، عامِلٌ بِاَمْرِکُمْ... وَمُقَدِّمُکُمْ اَمامَ طَلِبَتى وَحَوآئِجى وَاِرادَتى فى کُلِّ اَحْوالى وَاُمُورى)(3) ولى در عمل، به همه این قولها و پیمانها پشت پا بزند؟!

5ـ و یا چگونه ممکن است خطاب به آنان از آثار صلوات بر آنان و برکات ولایت آنان در تزکیه روح و جان و تطهیر نفوس و پوشاندن گناهان، سخن بگوید (وَجَعَلَ صَلَوتِنا عَلَیْکُمْ، وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ، طیباً لِخُلْقِنا، وَطَهارَةً لاَِنْفُسِنا، وَتَزْکِیَةً لَنا، وَکَفّارَةً لِذُنُوبِنا)(4) و یا دست به دعا بردارد و بگوید: خداوند مرا پیوسته بر دوستى و محبّت و آیین و اطاعت شما پایدار بدارد و از خوبانِ دوستداران شما و پیروى کنندگان نسبت به آنچه شما به سوى آن دعوت کرده اید و از آنان که آثار شما را روایت مى کنند و راه شما را مى پویند قرار دهد (فَثَبَّتَنِىَ اللهُ اَبَداً ما حَییتُ عَلى مُوالاتِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ وَدینِکُمْ، وَوَفَّقَنى لِطاعَتِکُمْ، وَرَزَقَنى شَفاعَتَکُمْ، وَجَعَلَنى مِنْ خِیارِ مَوالیکُمُ التّابِعینَ لِما دَعَوْتُمْ اِلَیْهِ، وَ جَعَلَنى مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثارَکُمْ، وَیَسْلُکُ سَبیلَکُمْ)،(5) و یا از ایمان و تبعیّت خویش نسبت به آنچه خدا و رسولش آورده اند حرف بزند و از خدا ثبات قدم را طلب کند (رَبَّنا آمَنّا بِما اَنْزَلْتَ، وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ، فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدینَ، رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا، وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً، اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ)(6) و یا وساطت و شفاعت آن بزرگواران را بخواهد و عاجزانه و خاضعانه، آنان را به پروردگارشان قسم دهد که از خدا آمرزش گناهانش را طلب کنند (یا وَلِىَّ اللهِ، اِنَّ بَیـْنى وَبیْـنَ اللهِ عَـزَّ وَ جَـلَّ ذُنُـوباً، لا یَاْتى عَلَیْها اِلاّ رِضاکُمْ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلى سِرِّهِ، وَاسْتَرْعاکُمْ اَمْرَ خَلْقِهِ، وَقَرَنَ طـاعَتَکُمْ بِطـاعَتِهِ، لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبى، وَکُنْتُمْ شُفَعآئى)(7) ولى در عین حال، هیچ تصمیم و اراده اى براى دور شدن از آلودگى ها و گناهان، نداشته باشد و براى خوب شدن و پیمودن راه آنان و نشر آثارشان قدمى برندارد و براى ثابت ماندن در راه آنان و در مسیر حق، تلاشى را به خرج ندهد؟!

6ـ چگونه امکان دارد که به آنان خطاب کند و بگوید: من مطیع شما هستم، اطاعت شما را اطاعت خدا و عصیان شما را عصیان خدا و دوستى و دشمنى با شما را دوستى و دشمنى با خدا مى دانم (فَاِنّى لَکُمْ مُطیعٌ، مَنْ اَطـاعَکُمْ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ، وَمَنْ عَصاکُمْ فَقَدْ عَصَى اللهَ، وَمَنْ اَحَبَّکُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللهَ، وَمَنْ اَبْغَضَکُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللهَ)(8) ولى در مقام عمل هیچ قدمى که صداقت او را در این اظهارات اثبات کند برندارد؟!... و همچنین سایر جملات پرمحتواى این زیارت و سایر زیارات.

به گفته شاعر:

من از مفصّل این نکته مجملى گفتم *** تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل

 

زیارت شرک نیست، عین توحید است:

راستى چه غافلند آنانى که به گمان واهىِ «پرهیز از شرک» مردم را از زیارت این بزرگان، با آن همه برکات معنوى و مادّى ـ که به قسمتى از آن در بالا اشاره شد ـ باز مى دارند! و خود را مسلمان مى دانند در حالى که از حقیقت اسلام دورند; چرا که زیارت آن بزرگواران به شکلى که در بالا گفته شد و به عنوان «اولیاءالله» و درخواست از آنان به عنوان «شفیعان درگاه الهى» و «عباد صالحین پروردگار» عین توحید و یکتاپرستى است، و سبب پرورش روح تقوا و ایمان است. گویا نمى دانند که در زیارت آنها، گاه صدها بار نام خداى یگانه برده مى شود و مثل زیارت جامعه، با یکصد بار تکبیر و توحید پروردگار آغاز مى گردد و با «نماز زیارت» که نیایش خالصانه اى به درگاه خداست پایان مى یابد، و گویا بى خبرند که زیاراتى چون زیارت «امین الله» (که از معتبرترین زیارتهاست) آمیخته با بلندترین و پر محتواترین مناجاتها و راز و نیاز الهى است; آن جا که پس از سلام و درود به امام زیارت شونده، آن هم به عنوان «امین الله در روى زمین» خالصانه با خدایت نجوا مى کنى و عرضه مى دارى: «اَللّـهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسى مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ، راضِیَةً بِقَضآئِکَ، مُولِعَةً بِذِکْرِکَ وَدُعآئِکَ، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِیآئِکَ» و سپس زمزمه مى کنى: «اَللّـهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتینَ اِلَیْکَ والِهَةٌ، وَسُبُلَ الرّاغِبینَ اِلَیْکَ شارِعَةٌ، وَاَعْلامَ الْقاصِدینَ اِلَیْکَ واضِحَةٌ»(9) و در پایان آمرزش دوستان و کوتاه شدن شرّ دشمنان و پیروزى کلمه حقّ و نابودى کلمه باطل را طلب مى کنى (اَنْتَ اِلهى وَسَیِّدى وَمَوْلاىَ، اِغْفِرْ لاَِوْلِیآئِنا، وَکُفَّ عَنّا اَعْدآئَنا، وَاشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا، وَاَظْهِرْ کَلِمَةَ الْحَقِّ، وَاجْعَلْهَا الْعُلْیا، وَاَدْحِضْ کَلِمَةَ الْباطِلِ، وَاجْعَلْهَا السُّفْلى، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ).(10)

راستى نادیده گرفتن چنین زیارتها و شرک پنداشتن چنین عرض ارادتها دلیلى ندارد، جز سیاه بودن دل و غوطهور بودن در گمراهى و عدم آگاهى از کرامات و معجزات آن بزرگواران و آثار و برکات فراوان مادّى و معنوى که از جانب آن ارواح مقدّسه نصیب زوّارشان مى شود و در نهایت - چنانکه گذشت - بى خبرى از محتواى بلند زیارتنامه هایى که آمیخته با توبه و انابه، و دعا و نیایش و عبودیّت و خضوع در مقابل پروردگار یگانه و بازگشت به سوى اوست; این حقیقتى است که کمترین آشنایى با آداب زیارت، آن را آشکار مى سازد، و آثار فوق العاده تربیتى آن را روشن مى کند.

 

زیارت در روایات اسلامى:

بر همین اساس است که در روایات اهل بیت(علیهم السلام) با مضامین و تعابیر مختلف به زیارت و تعمیر قبور آن بزرگواران اهمّیّت زیادى داده شده است که بخشى از آن عام و مربوط به همه ائمّه است و بعضى از آن خاص است و ما در این جا به ذکر هفت تعبیر عام بسنده مى کنیم:(11)

1ـ از روایات متعدّدى به دست مى آید که اگر انسان بخواهد کاملا به عهد و پیمانش نسبت به هر کدام از ائمّه وفا کند، باید به زیارت قبورشان رود و بداند که هر کس با میل و رغبت به زیارتشان رود و مکتب آنان را تصدیق نماید مشمول شفاعتشان در روز قیامت قرار مى گیرد (إِنَّ لِکُلِّ إمام عَهْداً فی عُنُقِ أَوْلِیائِهِ وَ شیعَتِهِ، وَ إنَّ مِنْ تَمامِ الوَفَاءِ بِالْعَهْدِ، وَ حُسْنِ الأداءِ، زِیارةَ قُبُورِهِمْ، فَمَنْ زارَهُمْ رَغْبَةً فی زِیارَتِهِمْ، وَ تَصْدیقاً بِما رَغِبُوا فیهِ، کانَ أَئِمَّتُهم شُفَعائَهم یَوْمَ القِیامَةِ).(12)

2ـ زید شحّام از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که زائر ما اهل بیت، مثل کسى است که رسول الله(صلى الله علیه وآله) را زیارت کرده باشد و زائر رسول الله(صلى الله علیه وآله) زائر خدا در عرش اوست (قُلْتُ لاَِبی عَبْدِاللهِ(علیه السلام): ما لِمَنْ زارَ رَسُولَ اللهِ9؟ قالَ: کَمَنْ زارَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فوق عَرْشِهِ) (قالَ قُلْتُ: فَما لِمَنْ زارَ اَحَداً مِنْکُمْ؟ قالَ: کَمَنْ زارَ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله)).(13)

3ـ در روایت جابر که در آن، رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) از شهادت اهل بیتش خبر مى دهد، وقتى فرزندش حسین(علیه السلام) از زائرین قبور آنها مى پرسد، رسول مکرّم(صلى الله علیه وآله) در جواب مى فرماید: «آنان طوایفى از امّت من هستند که شما را زیارت مى کنند و از آن، برکت مى جویند، و شایسته است بر من که در روز قیامت به سراغشان بروم تا از مشکلات آن روز و از گناهانشان رهایشان سازم و خداوند آنان را در بهشت جاى دهد» (یا بُنَیَّ، اُولئِکَ طَوائِفُ مِنْ أُمَّتى، یَزُورُونَکُمْ، فَیَلْتَمِسُونَ بِذلِکَ الْبَرَکَةَ، وَحَقیقٌ عَلَیَّ أَنْ آتیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ، حَتّى أُخَلِّصَهُمْ مِنْ أَهْوالِ السّاعَةِ مِنْ ذُنُوبِهِمْ، وَیُسْکِنَهُمُ اللّهُ الْجَنَّةَ).(14)

4ـ عیسى بن راشد از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که هر کس قبر هر کدام از ائمّه(علیهم السلام) را زیارت کند و نزد آن، دو رکعت نماز بخواند ثواب حجّ و عمره برایش نوشته مى شود.(15)

5ـ در روایت دیگرى امام صادق(علیه السلام) از اجدادش از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که خطاب به امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «خداوند قبر تو و قبور فرزندان تو را بقعه ها و عرصه هایى از بقاع و عرصات بهشت قرار داده است، و قلبهاى برگزیدگان از خلق و نخبگان از بندگانش را شیفته شما قرار داده، به گونه اى که با تحمّل انواع آزارها و مشکلات، قبور شما را تعمیر مى کنند و فراوان به زیارت آن قبور مى روند; همه اینها به نیّت تقرّب به خدا و به جهت علاقه شدیدى است که به رسول الله(صلى الله علیه وآله) دارند. اینان مخصوص شفاعت من و وارد بر حوض کوثر من، و فرداى قیامت، زوّار من در بهشت خواهند بود.یا علىّ! کسى که قبورتان را مرمّت کند و از آن سرکشى نماید، گویا سلیمان بن داود را در بناى بیت المقدّس یارى کرده است و کسى که قبورتان را زیارت کند ثواب حجّ به او داده مى شود و به گونه اى از گناهانش خارج مى شود که گویا تازه از مادر متولّد شده! پس بر تو و دوستان و محبّان تو بشارت باد به نعمت هایى که هیچ چشمى آن را ندیده و هیچ گوشى آن را نشنیده، و بر قلب هیچ بشرى خطور نکرده است...».(16)

6ـ در روایتى دیگر، وقتى عبدالرّحمن بن مسلم از امام کاظم(علیه السلام) درباره با فضیلت ترین زیارت (و این که آیا زیارت امیرمؤمنان افضل است یا...) سؤال مى کند حضرتش مى فرماید: «زیارت و دوستى اوّلین ما، زیارت و دوستى آخرین ماست، و زیارت و ولایت آخرین ما زیارت و ولایت اوّلین ماست (و فرقى بین ما وجود ندارد) و هر کس حاجتى از یکى از اولیا و دوستان ما را برآورده کند، گویا حاجت همه ما را برآورده ساخته است...».(17)

7ـ همین راوى در روایت دیگرى از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که: «هر کس بعد از رحلت ما به زیارت ما آید گویا در زمان حیاتمان ما را زیارت کرده است و هر کس با دشمنان ما بجنگد گویا در رکاب ما جنگ کرده است، و هر کس علاقه مندان ما را دوست داشته باشد در حقیقت به ما محبّت ورزیده، و هر کس مؤمنى را خوشحال کند در حقیقت ما را خوشحال کرده، و هر کس فقیرى از (پیروان) ما را کمک کند جبران کمک او بر جدّ ما محمد(صلى الله علیه وآله) است».(18)

تذکّر: شایان ذکر است که رفتن به استقبال زائرین اهل بیت(علیهم السلام) و دیدار از آنان و سلام و تهنیت بر ایشان، از اهمّیّت زیادى برخوردار است و مطابق روایت معلّى بن خنیس، همانند ثواب زوّار، براى انسان استقبال کننده و یا دیدارکننده نیز نوشته مى شود.(19)

پیش از ورود در بحث زیارات معصومین(علیهم السلام) ذکر سه نکته لازم به نظر مى رسد:

1ـ مقدّمات و آداب سفر

2ـ آداب زیارت

3ـ اذن دخول

 


1 (زیارت جامعه)، فقیه، جلد 2، صفحه 610.
2. (زیارت جامعه)، فقیه، جلد 2، صفحه 611.
3. همان مدرک، صفحه 614.
4. همان مدرک، صفحه 613.
5. (زیارت جامعه)، فقیه، جلد 2، صفحه 615.
6. همان مدرک، صفحه 616.
7. همان مدرک.
8. همان مدرک، صفحه 617.
9. بحارالانوار، جلد 97، صفحه 264.
10. همان مدرک، صفحه 265.
11. قابل ذکر است که در بخشى دیگر، قبل از زیارات هر کدام از چهارده معصوم:، به بعضى از روایات خاص اشاره مى شود.
12. بحارالانوار، جلد 97، صفحه 116، حدیث 1 و عیون اخبارالرضا، جلد 2، صفحه 260، حدیث 24.
13. کافى، جلد 4، صفحه 585، حدیث 5.
14. بحارالانوار، جلد 97، صفحه 118، حدیث 11 به نقل از کامل الزیارات، صفحه 58، حدیث 6، باب 16.
15. همان مدرک، صفحه 119، حدیث 18 به نقل از کامل الزیارات، صفحه 160، حدیث 14، باب 65.
16. همان مدرک، صفحه 120، حدیث 22.
17. بحارالانوار، جلد 97، صفحه 122، حدیث 26 به نقل از کامل الزیارات، صفحه 335، حدیث 13، باب 108.
18. همان مدرک، صفحه 124، حدیث 34.
19. همان مدرک، جلد 99، صفحه 302، حدیث 1.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای