آزمون الهى
فهرست موضوعات
جستجو 

 

در این بخش از خطبه لحن کلام امام تغییر مى کند و پیران کهن سال را مخاطب قرار مى دهد و بخشى از دردناک ترین عذاب قیامت را براى آنها بازگو مى کند. سپس همه بندگان خدا را به استفاده از فرصت براى نجات از عذاب و کیفر الهى فرا مى خواند و دستورات دقیقى در این زمینه مى دهد که یکى از آنها دستور انفاق است، مى فرماید: «اى پیر کهن سال! اى کسى که پیرى در سراسر وجودت نفوذ کرده! چگونه خواهى بود آن زمانى که طوقهاى آتشین به گردنهاى افکنده شود و غلهاى جامعه دست و گردن را به یکدیگر ببندد و چنان فشار دهد که گوشتهاى ساق دستها را بخورد»; (أَیُّهَا الْیَفَنُ(1)

الْکَبِیرُ، الَّذِی قَدْ لَهَزَهُ(2) الْقَتِیرُ(3)، کَیْفَ أَنْتَ إِذَا الْتَحَمَتْ(4) أَطْوَاقُ النَّارِ بِعِظَامِ الاَْعْنَاقِ، وَ نَشِبَتِ(5) الْجَوَامِعُ(6) حَتَّى أَکَلَتْ لُحُومَ السَّوَاعِدِ(7)).

چرا امام(علیه السلام) خطاب به پیر کهن سال مى کند؟ ممکن است به خاطر این باشد که آفتاب عمر آنها بر لب بام آمده ـ هر چند مرگ هیچ کس را خبر نمى کند ـ و باید بیشتر مراقبت کنند و یا به جهت اینکه پیران در جوانان و فرزندان و خانواده خود نفوذ دارند و مى توانند آنها را پند دهند. جمله «قَدْ لَهَزَهُ الْقَتِیرُ» با توجه به این که «لهز» در اصل به معناى نفوذ و گسترش چیزى در چیز دیگر است و «قتیر» از ریشه «قتر» (بر وزن چتر) تنگ گرفتن و سخت گیرى است مفهومش این است که پیرى در همه وجود آنها نفوذ کرده، استخوانها سست شده، مغز و اعصاب ضعیف گشته و همه اعضاى بدن ناتوان شده است.

امام(علیه السلام) در اینجا به دو عذاب بسیار دردناک دوزخیان اشاره مى کند. یکى طوقه هاى آتشین که به گردن مجرمان انداخته مى شود، به گوشت آنها نفوذ کرده و به استخوانها مى رسد و دیگر غلهاى جامعه است که دستها را محکم به گردنها مى بندد به گونه اى که ساق دست را مجروح مى کند. البتّه این عذابها گرچه بسیار دردناک است ولى به سبب تأثیر بازدارندگى آنها از گناه، رحمت محسوب مى شود.

در ادامه این سخن عموم بندگان را مخاطب ساخته، مى فرماید: «خدا را، خدا را، اى بندگان خدا! اکنون که سالم و تندرست هستید پیش از آنکه بیمار شوید و اکنون که در حال وسعت قرار دارید پیش از آنکه در تنگناى زندگى قرار گیرید، فرصت را غنیمت بشمرید و کوشش کنید گردن خود را از زیر بار مسئولیتها رها سازید پیش از آنکه درهاى رهایى به روى شما بسته شود»; (فَاللهَ اللهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ! وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِی الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ، وَ فِی الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّیقِ. فَاسْعَوْا فِی فَکَاکِ رِقَابِکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا(8)).

در اینجا امام(علیه السلام) به دو نعمت بزرگ الهى اشاره مى کند که یکى سلامت و تندرستى و دیگر فراهم بودن امکانات که سبب مى شود انسان توانایى بر اقدام به هر کارى داشته باشد. آرى به همگان هشدار مى دهد که از این فرصتها استفاده کنند و خود را از زیر بار مسئولیت رها سازند. عبارت «فَاسْعَوْا فِی فَکَاکِ رِقَابِکُمْ» اشاره به این است که ذمّه همه انسانها مشغول به تکالیفى است که تا آن را انجام ندهند آزاد نمى شوند. در زمانهاى گذشته در میان بعضى از اقوام چنین معمول بود که اگر بدهکارى توان پرداخت بدهى هاى خود را نداشت طلبکار شخص بدهکار را به بردگى مى گرفت و تا بدهى خود را نمى پرداخت آزاد نمى شد و طوق بندگى او را در گردن داشت، جمله بالا مى تواند کنایه اى از این مطلب باشد.

فقره «قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا» نیز اشاره اى به این است که هرگاه شخص بدهکار در اداى بدهى خود کوتاهى کند چیزى را که به گروگان نزد طلبکار گذاشته است به ملک او در مى آید (البتّه به مقدار طلبش). امام(علیه السلام) مى فرماید: دیون الهى خود را که همان انجام فرامانها و واجبات است ادا کنید تا گروگان آنها که خود شما هستید رهایى یابد.

در ادامه این سخن امام(علیه السلام) آنچه را در عبارات قبل کلى و سربسته بیان فرموده بود به طور مشروح بیان کرده و روى پنج موضوع تکیه مى کند و مى فرماید: «چشمها را در دل شب بیدار دارید، شکمها را لاغر کنید، گامها را بکار گیرید، اموال خود را انفاق کنید و از جسم وتن خویش بکاهید و بر جان و روان خود بیفزایید و در این کار بخل نورزید»; (أَسْهِرُوا(9) عُیُونَکُمْ، وَ أَضْمِرُوا10) بُطُونَکُمْ، وَ اسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَکُمْ، وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَکُمْ، وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِکُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِکُمْ، وَ لاَ تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا).

منظور از «بیدار داشتن چشمها در دل شب» همان راز و نیاز شبانه مخصوصاً نماز شب است و «لاغر ساختن شکمها» اشاره به روزه داشتن و «بکارگرفتن قدم ها» اشاره به قیام شبانه یا گام برداشتن در راه حلّ مشکلات مردم و کمک به دردمندان و نیازمندان و «انفاق اموال» اشاره به خمس و زکات واجب و صدقات مستحب، و «گرفتن از بدنها و افزودن بر جان و روان» اشاره به ریاضات شرعى و خودسازى و جهاد در راه خداست.

آن گاه امام با استفاده از دو آیه قرآن مجید بر سخنان خویش مهر تأیید مى نهد و مى گوید: «خداوند سبحان فرموده: اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مى کند و گامهایتان را استوار مى دارد»; (فَقَدْ قَالَ اللهُ سُبْحَانَهُ: (إِنْ تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ)(11)).

«و نیز فرموده: کیست که به خداوند قرض نیکو دهد، تا چند برابر به او عطا کند و براى چنین کسى پاداش والایى است»; (وَ قَالَ تَعَالَى: (مَنْ ذَا الَّذِى یُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ)(12)).

حضرت در توضیح این آیات مى افزاید: «به یقین خدا به سبب ضعف و ناتوانى از شما یارى نطلبیده و قرض گرفتنش از شما (انفاق در راهش) به سبب کمبود نیست. او از شما یارى خواسته در حالى که لشکرهاى آسمانها و زمین از آن اوست و شکست ناپذیر و حکیم است و (همچنین) از شما درخواست قرض کرده در حالى که گنجهاى آسمانها و زمین به او تعلق دارد و بى نیاز و شایسته ستایش است. او خواسته است شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید»; (فَلَمْ یَسْتَنْصِرْکُمْ مِنْ ذُلٍّ، وَ لَمْ یَسْتَقْرِضْکُمْ مِنْ قُلٍّ ; اسْتَنْصَرَکُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَْرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَاسْتَقْرَضَکُمْ وَ لَهُ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ وَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ وَ إِنَّمَا أَرَادُ أَنْ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا).

اشاره به اینکه خداوند نهایت لطافت در سخن را به کاربرده تا هر کس کمترین آمادگى براى اطاعت در او باشد با این تعبیرات مملوّ از لطف و مهربانى، پند گیرد و در راه اطاعت او گام بردارد.

در حقیقت کلام امام پاسخ به این سخن است که مگر مى شود خداوندى که لشکر آسمانها و زمینها را در اختیار دارد از بنده ضعیف و ناتوانى که هر چه دارد از خداست یارى طلبد؟ یا کسى که همه خزائن آسمان و زمین در اختیار اوست از من ضعیفى که سرتاپایم غرق نعمت اوست قرض بگیرد؟ اگر خدا مى خواهد ضعیفى را یارى کند چرا خودش یارى نمى کند و اگر مى خواهد فقیرى بى نیاز شود چرا خودش اقدام نمى کند؟! امام(علیه السلام)مى فرماید: هدف از همه اینها آزمودن مردم است.

شایان توجه است که همه گفته هاى بالا برگرفته از قرآن مجید است. در یک جا مى فرماید: «(وَلَوْ یَشَاءُ اللهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ وَلکِنْ لِّیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْض) ; و اگر خدا مى خواست خودش آنها را یارى مى کرد و دشمنانشان را کیفر مى داد اما مى خواهد بعضى از شما را با بعضى دیگر بیازماید».(13)

در جاى دیگر مى فرماید: «(الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا); آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى کنید»(14) و آیات دیگر.

 


1. «یفن» به معناى پیرمرد کهن سال است.

2. «لهز» از ریشه «لهز» بر وزن «محض» به معناى آشکارشدن و آمیختن و نفوذ کردن در چیزى است.

3. «قتیر» در اصل نوک میخهایى است که در سر حلقه هاى زره قرار دارد. سپس به هر امر مشکل زا و کار سخت گیرانه اطلاق شده است و چون دوران پیرى یکى از مشکلات شدید است واژه قتیر به پیرى نیز اطلاق شده است و در خطبه بالا نیز به همین معناست.

4. «التحمت» از ماده «لحم» بر وزن «فهم» به معناى در هم فرورفتن و محکم شدن آمده است و مفهوم آن در جمله بالا این است که طوقهاى آتشین به استخوانهاى گردن مى چسبد و «لاحم» به معناى پرکردن شکاف چیزى و به اصطلاح لحیم کردن است. و «لحم» به معناى گوشت نیز از همین معنا سرچشمه گرفته که میان استخوانها را پر مى کند.

5. «نشبت» از ریشه «نشب» بر وزن «رجب» آویزان شدن است.

6. «جوامع» جمع «جامعه» غل و زنجیر است که دستها را به گردن مى بندد.

7. «سواعد» جمع «ساعد» به معناى ساق دست است.

8. «رهائن» جمع «رهینه» به معناى گروگان است.

9. «اسهروا» از ریشه «سهر» بر وزن «سفر» به معناى شب بیدارى است.

10. «اضمروا» از «ضمور» بر وزن «عبور» به معناى لاغر شدن است و چون به باب افعال مى رود (اضمار) لاغر کردن معنا مى دهد.

11. محمد، آیه 7.

12. حدید، آیه 11.

13. محمد، آیه 4.

14. ملک، آیه 2.

 

 

12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای