حوادث وحشتناکى در پیش است!
فهرست موضوعات
جستجو 

 

امام در آغاز این خطبه گروهى از خاصّان درگاه پروردگار را نام مى برد که اجمالا مأموریت مهمّى بر دوش دارند و مى گوید: «هان! پدر و مادرم فدایشان باد! همان گروهى که نامشان در آسمان معروف است و در زمین مجهول»; (أَلاَ بِأَبِی وَ أُمِّی(1)، هُمْ مِنْ عِدَّة أَسْمَاؤُهُمْ فِی السَّماءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِی الاَْرْضِ مَجْهُولَةٌ).

در اینکه این گروه کیانند و مأموریتشان چیست؟ در متن خطبه، به اجمال گذشته و لذا در میان شارحان نهج البلاغه اختلاف است; بعضى معتقدند آنها یازده امام معصوم از نسل على(علیه السلام) هستند که نامهاى آنها در میان فرشتگان آسمان معروف است اما زمینیان تنها گروه خاصّى از آنها و موقعیتشان را مى شناسند.

بعضى دیگر از میان اهل سنّت گفته اند: اشاره به جمعى از مؤمنان خاص و اولیاست که در تعبیر آنها به عنوان قطب و ابدال ذکر شده است، تعبیراتى که معمولا صوفیان در کلمات خود به کار مى برند; ولى قرائن متعدّد نشان مى دهد که منظور از آن، حضرت مهدى و یاران خاص اوست، زیرا امام بعد از این جمله از حوادث سخت و دردناکى خبر مى دهد که انسان را به یاد علائم آخرالزمان و ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مى اندازد. افزون بر این، در بخشى از خطبه که مدائنى در کتاب صفّین آورده است،(2) اشاره به «خسف در بیداء» شده است; یعنى شکافتن بیابان و فرورفتن گروهى در آن و مى دانیم که «خسف بیداء» جزو علائم ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) است که در روایات به آن اشاره شده است.(3)

از اینجا روشن مى شود که مأموریت آنها همان مأموریتى است که در روایات فراوان در منابع شیعه و اهل سنّت درباره حضرت مهدى(علیه السلام) آمده است که «یَمْلاَُ الأرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً».(4)

بعضى در ذیل این جمله سؤالى را مطرح کرده اند که چگونه امام مى گوید: پدر و مادرم فداى آنها باد در حالى که یک نفر آنها حضرت مهدى است بقیه از یاران و اصحاب او هستند؟

پاسخ این سؤال این است که این گونه تعبیرات از زبان امامان درباره غیر امامان که برنامه بسیار مهمى را اجرا کرده اند، دیده مى شود; مانند آنچه در ذیل زیارت وارث آمده است: «بِأبى أنْتُم وَ أُمّی طِبْتُمْ وَ طابَتِ الاَْرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ» که معروف است بعضى از امامان(علیهم السلام) نیز این زیارت را در برابر قبور شهداى کربلا خوانده اند.

مرحوم اربلى در کشف الغمه در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که روزى فرمود: من عمویم حمزه و برادرم جعفربن ابى طالب را در خواب دیدم به آنها گفتم : «بِاَبى وَ أُمّى أنْتُما اَىُّ الاْعْمالِ وَجَدْتُما اَفْضَلُ؟ پدر و مادرم به فدایتان باد چه اعمالى را (در آن جهان) افضل و برتر یافتید؟ آنها گفتند: همه پدران و مادران فداى تو باد «وَجَدْنا اَفْضَلُ الاَْعْمالِ الصَّلاةُ عَلَیْکَ وَ سَقْىُ الْماءِ وَ حُبّ عَلىّ بنِ اَبى طالب; برترین اعمال را درود فرستادن بر تو و آب دادن به تشنگان و محبّت على بن ابى طالب یافتیم».(5)

سپس امام پیش گوییهایى از حوادث آینده دردناکى دارد که در انتظار مردم است; حوادثى که شبیه علاماتى است که براى ظهور حضرت مهدى ذکر شده است، مى فرماید: «بدانید شما باید منتظر عقب گرد در امور خویش و گسیختگى پیوندها و روى کارآمدن خردسالان و بى کفایتان باشید»; (أَلاَ فَتَوَقَّعُوا مَا یَکُونُ مِنْ إِدْبَارِ أُمُورِکُمْ، وَانْقِطَاعِ وُصَلِکُمْ، وَاسْتِعْمَالِ صِغَارِکُمْ).

بدیهى است هنگامى که افراد کم تجربه و خام و نالایق در اجتماعى بر سر کار آیند عقب گردها شروع مى شود و پیوندهاى اجتماعى مى گسلد! حال چرا گروهى از زمامداران براى مدیریت ها به سراغ صغار و کم تجربه ها مى روند؟ فقط براى آن است که آنها بندگانى هستند «جان و دل بر کف، چشم بر امر و گوش بر فرمان» و این بزرگ ترین عامل بدبختى آنهاست.

آن گاه امام(علیه السلام) به شرح مبسوطى درباره این حوادث دردناک پرداخته، چنین مى فرماید: «و این وضع در زمانى است که ضربه شمشیر بر مؤمن آسان تر است از یافتن یک درهم حلال و این در زمانى است که اجر و پاداش گیرنده از دهنده بیش تر است!»; (ذاکَ حَیْثُ تَکُونُ ضَرْبَةُ السَّیْفِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَهْوَنَ مِنَ الدِّرْهَمِ مِنْ حِلِّهِ. ذَاکَ حَیْثُ یَکُونُ الْمُعْطَى أَعْظَمَ أَجْراً مِنَ الْمُعْطِی).

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه، قبل از هر چیز مسئله حلال و حرام اموال را یادآور مى شود، زیرا سرنوشت مادى و معنوى جامعه ها به آن بستگى دارد، مى فرماید: به قدرى اموال آلوده و حرام و غصب و رشوه و تقلب در جامعه زیاد مى شود که به دست آوردن یک درهم حلال از تحمل ضربه شمشیر در یک جنگ مشکل تر مى شود و به همین دلیل آنهایى که انفاق در راه خدا مى کنند کمتر مشمول اجر و پاداش الهى مى شوند، چون مى دانند که اموالشان پاک نیست; ولى گیرندگان که از این معنا باخبر نیستند یا مى دانند ولى به حکم اضطرار، آن مال مشکوک یا حرام را مى گیرند، مسئولیتى در پیشگاه خدا ندارند و اجر و پاداششان بیشتر است در حالى که در یک جامعه سالم مطابق حدیث معروف: «اِنَّ الْیَدَ الْعُلْیا خَیْرُ مِنَ الْیَدِ السُّفْلى; دست بالا (دهنده) بهتر از دست پایین (گیرنده) است»(6) قضیه بر عکس است یعنى معطى (دهنده) اجرش بیشتر از معطى (گیرنده) است.

در هر حال آنچه درباره فزونى اموال حرام در آخر الزمان در این بیان امام(علیه السلام)آمده، در روایات دیگر نیز به وضوح به چشم مى خورد. از جمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: «أَقلُّ ما یَکُونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أَخٌ یُوثَقُ بِهِ اَوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلال ; کمترین چیزى که در آخر الزمان پیدا مى شود برادر مورد اعتماد و درهمى از حلال است».(7)

از آنچه گفتیم روشن شد جمله بالا مفهوم پیچیده و ناشناخته اى ندارد که جمعى از شارحان نهج البلاغه درباره آن به بحث پرداخته و احتمالات بعید و ضعیفى داده اند.

سپس به مشکلات دیگر آن جامعه فاسد که مردم باید به حکم اجبار در انتظار آن باشند، پرداخته مى فرماید: «این امر هنگامى رخ مى دهد که مست مى شوید بى آنکه شراب خورده باشید، بلکه مست نعمت و فزونى امکانات هستید و سوگند یاد مى کنید بى آنکه مجبور باشید و دروغ مى گویید در حالى که ناچار نیستند»; (ذَاکَ حَیْثُ تَسْکَرُونَ مِنْ غَیْرِ شَرَاب، بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِیمِ، وَ تَحْلِفُونَ مِنْ غَیْرِ اضْطِرَار، وَ تَکْذِبُونَ مِنْ غَیْرِ إِحْرَاج).

این بلاهاى سه گانه در هر جامعه اى باشد آن را به ویرانى مى کشد، ثروتمندان، مست ثروت شوند و خدا و خلق او را به فراموشى بسپارند که مستى نعمت از مستى شراب خطرناک تر است. مستى شراب ممکن است با گذشتن یک شب پایان یابد ولى مستى نعمت ممکن است یک عمر باقى بماند همچنین قسم خوردن بى جهت، ارزش نام خدا را پایین مى آورد و دروغ گفتن بدون اجبار بر پایه هاى اعتماد را لرزان مى سازد و زندگى در چنین جامعه اى بسیار مشکل و طاقت فرساست.

و در پایان این پیشگویى، چنین مى فرماید: «و این هنگامى خواهد بود که بلاها شما را مى گزد و مجروح مى سازد آن گونه که جهاز نامناسب شتر، پشت او را مى آزارد (و مجروح مى کند، آه) این رنج و سختى چه طولانى است و این امید رهایى چه دور!»; (ذَاکَ إِذَا عَضَّکُمُ(8) الْبَلاَءُ کَمَا یَعَضُّ الْقَتَبُ(9) غَارِبَ(10) الْبَعِیرِ. مَا أَطْوَلَ هذَا الْعَنَاءَ، وَ أَبْعَدَ هذَا الرَّجَاءَ!).

بسیارى از شارحان معتقدند این جمله از جمله هاى ما قبل جداست و سیّد رضى ـ آن گونه که معمول اوست ـ به هنگام گزینش عبارات دلنشین مولا، جمله هایى را رها کرده است.

این سخن بعید نیست، زیرا «ذاکَ» ظاهراً اشاره به نجات و فرجى است که براى اهل ایمان پس از آن همه بلاها حاصل مى شود و جمله «ما أَطْوَلَ هذَا الْعَنَاءَ وَ أَبْعَدَ هذَا الرَّجاءَ» شاهد خوبى بر این معناست که امام مى فرماید : «امید نجاتى بعد از این همه رنج و سختى وجود دارد».

جمله «ألا بِأَبى وَ أُمّى» نیز نشان مى دهد که امام با این سخن در انتظار گروهى است که جامعه اسلامى را از شرّ و فساد نجات مى دهند و به هر حال مناسب ترین تفسیر براى مجموع این بحث همان است که در بالا اشاره شد و گفتیم ناظر به حوادث سخت و دردناک آخر الزمان و نجات جامعه بشرى از آنها به وسیله ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)است.

در اینجا توجه به دو نکته لازم است: نخست این که چرا امام(علیه السلام) مشکلات و بلاها را تشبیه به «قطب» (جهاز چوبى مخصوص شتر که براى حلّ مشکل کوهان او گذارده مى شود) کرده است که پشت شتر را مى آزارد؟ بعید نیست این تشبیه از آن رو باشد که «قطب» را براى رهایى از مشکل برآمدگى کوهان شتر مى گذارند; ولى مشکل دیگرى ایجاد مى شود که پشت و گردن شتر را آزار مى دهد و گاه مجروح مى کند. حوادث و بلاهاى آن زمان نیز چنین است که هر چاره اى براى آن اندیشیده شود، مشکل دیگرى دامان مردم را مى گیرد.

دیگر اینکه امام(علیه السلام) چگونه مى فرماید: «امید نجات دور است» در حالى که از بعضى از روایات استفاده مى شود امید نجات نزدیک است؟

پاسخ آن است که ظهور آن حضرت مشروط به شرایطى است که اگر آن شرایط تحقق یابد، نزدیک است و اگر تحقّق نیابد دور است و به تعبیر دیگر: مؤمنان مى توانند با فراهم کردن شرایط ظهور; یعنى خودسازى و آمادگى کامل و دعاهاى پى در پى، ظهور آن حضرت را از نزدیک سازند و هر گاه این امور ترک شود ظهور به تأخیر خواهد افتاد، بنابراین ظهور از یک نظر نزدیک است و از یک نظر دور و امیدواریم که به لطف پروردگار نزدیک باشد.

 

 


1. در ترکیب عبارت فوق ـ همان گونه که بعضى از شارحان نهج البلاغه (خویى) گفته است ـ «هم» مبتدا و «بأبى و أمّى» در جایگاه خبر و «من» بیانیه است. این عبارت شبیه جمله «بأبى انتم و أمى» است که در اینجا به جاى ضمیر مخاطب ضمیر غایب به کار رفته و در آخر جمله قرار گرفته است.

2. مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 478.

3. به بحث علامات ظهور المهدى(علیه السلام) درکتاب سفینة البحار ماده «هدى» و بحارالانوار، جلد 2، صفحات 119 و 181 به بعد مراجعه شود.

4. این روایات در همه کتابهایى که درباره حضرت مهدى(علیه السلام) نوشته شده ـ اعم از کتابهایى که شیعه نوشته اند یا اهل سنت ـ آمده است.

5. کشف الغمه، جلد 1، صفحه 95 و بحارالانوار، جلد 22، صفحه 284.

6. میزان الحکمة، جلد 1، صفحه 43، ماده «اخ».

7. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 157.

8. «عَضَّ» از «عضّ» بر وزن «خزّ» در اصل به معناى گاز گرفتن با دندان است، سپس به کنایه در مورد حوادثى که انسان را ناراحت مى کند، به کار رفته است.

9. «قتب» جهاز شتر است (چارچوبه کوچکى است کمى بزرگتر از کوهان شتر که روى آن مى گذارند تا شخصى که بر آن سوار مى شود کوهان وى را نیاز دارد).

10. «غارب» فاصله میان گردن و کوهان است.

 

 

12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای