از سرنوشت فرزندان اسماعیل و اسحاق عبرت بگیرید!
فهرست موضوعات
جستجو 

 

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به دنبال بحث مشروحى که در بخشهاى قبل درباره عوامل پیروزى و شکست اقوام پیشین بیان فرمود، انگشت روى مصادیق عینى این مطلب مى گذارد و دست مخاطبان خویش را گرفته، به اعماق تاریخ گذشته مى برد و سرگذشت فرزندان اسماعیل و اسحاق و بنى اسرائیل را به آنها نشان مى دهد تا از آن عبرت بگیرند، مى فرماید: «حال که چنین است از سرنوشت فرزندان اسماعیل و اولاد اسحاق و یعقوب، درس عبرت بیاموزید، و چقدر احوال امتها یکسان و سرنوشتها شبیه یکدیگر است»; (فَاعْتَبِرُوا بِحَالِ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ وَ بَنیِ إِسْحَاقَ وَ بَنِی إِسْرَائِیلَ(علیهم السلام) . فَمَا أَشَدَّ اعْتِدَالَ(1) الاَْحْوَالِ، وَ أَقْرَبَ اشْتِبَاهَ(2) الاَْمْثَالِ!).

به این ترتیب امام به آنها توصیه مى کند که با مقایسه حال خود به پیشینیان، عوامل پیروزى را از شکست بشناسند و در دام شیطان و هواى نفس و تعصب و غرور گرفتار نشوند.

باید توجه داشت که فرزندان ابراهیم به سه شاخه تقسیم شدند. یک شاخه بنى اسماعیل بودند که اجداد پیامبر اکرم را تشکیل مى دادند و دیگر بنى اسحاق بودند که به دو شاخه تقسیم شدند; گروهى فرزندان یعقوب بودند که بنى اسرائیل را تشکیل مى دهند و گروهى فرزندان «عیسو» که «ادومیان» از نسل آنها هستند (ادومیان قوم نیرومندى بودند که در منطقه «ادوم» بخش جنوبى بحر المیّت تا شمال عربستان زندگى مى کردند.

این احتمال نیز در تفسیر جمله هاى بالا وجود دارد که امام یک قانون کلى بیان مى کند و مى فرماید: «تاریخ پیوسته تکرار مى شود و اقوام و امت ها همواره، شرایط مشابهى دارند که هر ملتى از آن مى تواند به سرنوشت خودش پى ببرد».

آن گاه به شرح و بسط این سخن پرداخته و از روش اجمال و تفصیل که روش مؤثّرى براى بیان حقایق است بهره مى گیرد، مى فرماید: «در کار آنها که گرفتار تشتّت و پراکندگى بودند، بیندیشید، آن زمان که کسراها و قیصرها مالک و اربابشان بودند و آنها را از سرزمینهاى آباد و کناره هاى دریاى عراق (دجله و فرات) و مناطق سرسبز و خرم به نقاط بى آب و علف، محل وزش تندبادها و مکانهایى که زندگى در آن سخت و مشکل بود تبعید کردند»; (تَأَمَّلُوا أَمْرَهُمْ فِی حَالِ تَشَتُّتِهِمْ وَ تَفَرُّقِهِمْ، لَیَالِیَ کَانَتِ الاَْکَاسِرَةُ(3) وَ الْقَیَاصِرَةُ(4) أَرْبَاباً لَهُمْ، یَحْتَازُونَهُمْ(5) عَنْ رِیفِ(6) الاْفَاقِ، وَ بَحْرِ الْعِرَاقِ، وَ خُضْرَةِ الدُّنْیَا، إِلَى مَنَابِتِ الشِّیحِ(7)، وَ مَهَافِی(8) الرِّیحِ، وَ نَکَدِ(9) الْمَعَاشِ).

اشاره به اینکه زندگى پربرکت شهرى و روستایى را از آنها گرفتند و آنان را به بیابانها راندند و در محیط هاى بى آب و علف آواره ساختند.

در ادامه مى افزاید: «آنان را به صورت گروهى فقیر و مسکین، همنشین شتران مجروح و لباسهاى پشمین خشن ساختند. (شغلشان ساربانى، خوراکشان شیر شتر، لباس و خیمه هایشان از پشمهاى خشن تهیه مى شد) آنها را ذلیل ترین امتها از نظر محل سکنا قرار دادند و در بى حاصل ترین زمینها ساکن کردند. نه در پناه کسى بودند که از حمایت او کمک گیرند و نه در سایه الفت و اتحادى که بر عزتش تکیه کنند»; (فَتَرَکُوهُمْ عَالَةً(10)مَسَاکِینَ إِخْوَانَ دَبَر(11) وَ وَبَر(12)، أَذَلَّ الاُْمَمِ دَاراً، وَ أَجْدَبَهُمْ قَرَاراً لاَ یَأْوُونَ(13) إِلَى جَنَاحِ دَعْوَة یَعْتَصِمُونَ بِها، وَ لاَ إِلَى ظِلِّ أُلْفَة یَعْتَمِدُونَ عَلَى عِزِّهَا).

سپس امام به شرح نتیجه این وضع پرداخته، مى فرماید: «حالات آنها ناآرام، قدرتها پراکنده، جمعیت انبوهشان متفرق شد. در بلایى شدید و جهلى فراگیر فرو رفتند، دختران زنده به گور شده، بتهاى مورد پرستش، قطع رحمها و جنگها و غارتهاى پى در پى از آثار آن بود»; (فَالاَْحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ، وَ الاَْیْدِی مُخْتَلِفَةٌ، وَ الْکَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ، فِی بِلاَءِ أَزْل(14)، وَ أَطْبَاقِ جَهْل! مِنْ بَنَات مَوْؤُودَة(15)، وَ أَصْنَام مَعْبُودَة، وَ أَرْحَام مَقْطُوعَة، وَ غَارَات(16) مَشْنُونَة(17)).

اشاره به اینکه اختلاف و پراکندگى و تشتّت آرا و افکار، همیشه بلاهاى شدیدى بر سر جوامع انسانى نازل مى کند و آنها را در جهل و نادانى فرو مى برد، همان گونه که تاریخ درباره جاهلیّت عرب نشان مى دهد که دست به اعمال ضدّ انسانى وحشتناکى مى زدند که امام به چهارنمونه آن اشاره فرموده است; دخترانشان را به بهانه حفظ حرمت و ابراز غیرت و یا نجات از ننگ زنده به گور مى کردند و سنگ و چوبهایى را که با دست خود ساخته و پرداخته بودند، مى پرستیدند. هر قبیله اى بتى مخصوص به خود داشتند. قریش، بنى کنانه، اوس و خزرج بت «منات» پرستش مى کردند. بنى ثقیف، بتهاى «لات و عزّى» و هُذیل بت «سواع» و قبیله بنى کلب بت «ودّ» و طوایف دیگر بتهاى دیگر را، بت «هبل» به عنوان بزرگترین بت بر فراز کعبه نصب شده بود و بتهاى «اساف» و «نائله» بر صفا و مروه قرار داشت و همه در برابر این سه بت تعظیم مى کردند و خانه کعبه که کانون توحید و یگانه پرستى بود تبدیل به بتخانه اى بزرگ شده بود.

قطع رحم، در کلام امام مى تواند اشاره به کشتن فرزندان به علت فقر یا به عنوان عبادت در مقابل بتها بوده باشد و «غارات مشنونه» اشاره به جنگهاى متعددى است که در عصر جاهلیّت میان قبائل عرب به بهانه هاى واهى در مى گرفت و به گفته بعضى از مورّخان هیچ گاه آتش این جنگها خاموش نشد تا اسلام ظهور کرد و به جنگهاى قبیلگى و کشتن پسران و دختران و پرستش بتها پایان داد.

این است سرنوشت کسانى که رشته اتحاد را پاره کنند و به پراکندگى و نفاق روى آورند که در میان هر قوم و ملتى به شکلى ظهور مى کند و منحصر به عصر جاهلیّت نیست.

 


1. «اعتدال» معناى معروفى دارد و آن میان حدّ افراط و تفریط است و معناى دیگرى و آن مساوات دو چیز و شباهت آنها به یکدیگر است (هر کدام عِدل دیگرى است) و در عبارت بالا همین معنا مراد است.

2. «اشتباه» نیز دو معنا دارد; نخست در فهم یا انجام چیزى راه خطا رفتن و دوم شباهت دو چیزى به یکدیگر است و در اینجا معناى دوم اراده شده است.

3. «اکاسرة» جمع «کسرى» (به کسر و فتح کاف) لقب عمومى براى پادشاهان ایرانى پیش از اسلام بوده است. (مثل واژه شاه)

4. «قیاصره» جمع «قیصر» بر وزن «حیدر» لقب عمومى پادشاهان روم; مانند فرعون که لقب عمومى پادشاهان مصر بوده است.

5. «یحتازونهم» از ریشه «حیازت» به معناى در اختیار گرفتن و تملک کردن چیزى است و در اینجا به معناى برگرفتن آن افراد از سرزمینهاى آباد و سرسبز و تبعید کردنشان به جاى دیگر است.

6. «ریف» یعنى زمین حاصلخیز و پربرکت.

7. «شیح» گیاه تلخ و خوشبویى است که در بیابانها مى روید و در فارسى به آن درمنه مى گویند. 

8. «مهافى» جمع «مهفى» به معناى محلّى است که تندبادها در آن مىوزد.

9. «نکد» به معناى شىء قلیل است.

10. «عالة» جمع «عائل» به معناى فقیر است و «عیلولة» برطرف ساختن نیازهاى دیگرى است.

11. «دبر» جمع «دبرة» بر وزن «شجره» یعنى جراحت و زخم پشت حیوان.

12. «وبر» پشم شتر (و گاه به خصوص کُرک گفته مى شود) و منظور از اخوان وبر در عبارت بالا، ساربانى شتر است.

13. «یأوون» از ریشه «اواء» بر وزن «کتاب» به معناى وارد شدن و سکنا گزیدن در مکانى است.

14. «ازل» به معناى تنگ و سخت است; به معناى حبس کردن نیز آمده است.

15. «موؤدة» از «وأد» بر وزن «رعد» در اصل به معناى ثقل و سنگینى است. سپس به دخترانى که در زیر خاک در عصر جاهلیت پنهان مى کردند نیز اطلاق شده، زیرا آنها را در زیر خاک پنهان مى کردند و انبوهى خاک و سنگ به روى آنها مى ریختند.

16. «غارات» جمع «غارة» در اصل به معناى هجوم بردن است و هنگامى که هجوم از هر طرف باشد «غارات مشنونة» گفته مى شود و چون حملات در بسیارى از اوقات توأم با بردن اموال است واژه غارتگرى در فارسى به معناى بردن اموال اطلاق شده; ولى ظاهراً در عربى به این معنا نیامده است.

17. «مشنونة» از «شَنّ» بر وزن «ظنّ» به معناى هجوم بردن از هر طرف است.

 

 

12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای