خوان نعمت بى دریغش همه جا گسترده است
فهرست موضوعات
جستجو 
امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به سه نکته اساسى اشاره مى فرماید: نخست مسئله هدف آفرینش. سپس نعمت هاى فراوان الهى که شامل حال همه بندگان مى شود و سرانجام، بر مراقبت دائمى و حضور الهى در همه جا و همه حال تأکید مى نهد.

در قسمت اوّل مى فرماید: «بدانید اى بندگان خدا که خدا شما را بیهوده نیافریده و بى سرپرست رها نساخته است»; (وَ اعْلَمُوا، عِبَادَ اللّهِ، أَنَّهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً، وَ لَمْ یُرْسِلْکُمْ هَمَلاً(1)).

این سخن در واقع برگرفته از کلام خداست که مى فرماید: «(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ); آیا چنین پنداشته اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم و به سوى ما باز نمى گردید».(2)

به یقین خداوند حکیم و دانا هرگز کارى عبث و بیهوده انجام نمى دهد، گرچه منافع و سودهاى افعال خدا به خدا باز نمى گردد، چون او بى نیاز مطلق است; ولى به یقین افعال او آثار و برکاتى دارد که به بندگانش باز مى گردد.

چون داشتن هادى و راهنما، نخستین شرط براى وصول به هدف است، به دنبال جمله «لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثاً» جمله «لَمْ یُرْسِلْکُمْ هَمَلاً» آمده است، زیرا ارسال در این گونه موارد به معناى رها ساختن و «همل» در اصل به گله بى چوپان گفته مى شود. بدین ترتیب، مسئولیت انسان با این اشاره در برابر اهداف آفرینش و هدایت رهبران، روشن مى گردد.

در قسمت دوّم مى فرماید : «خدا از مقدار و اندازه نعمت هایش بر شما آگاه است و مراتب احسان و نیکى خود را بر شما شماره فرموده است (و همه کارهایش از روى حکمت است)»; (عَلِمَ مَبْلَغَ نِعَمِهِ عَلَیْکُمْ، وَ أَحْصَى إِحْسَانَهُ إِلَیْکُمْ).

نعمت و احسان، شامل تمام نعمت هاى مادى و معنوى و حتى استعدادهاى گوناگون درونى مى شود و این بدان معناست که مردم از نعمت هاى او بهره گیرند و طریق ناسپاسى پیش نگیرند و نعمتهاى الهى را بیهوده به هدر ندهند و از سستى و تنبلى در بهره گیرى از آن بپرهیزند و بدانند براى رسیدن به هدف آفرینش و کمال مطلوب، همه اسباب و وسائل آماده است.

آن گاه سومین مطلب را عنوان مى کند و مى فرماید: «حال که چنین است (و همه وسائل سعادت آماده شده) از او درخواست گشایش و پیروزى بطلبید، دست نیاز را به سوى او دراز کرده و عطا و بخشش را از او بخواهید، چرا که میان شما و او حجابى نیست و درى بین او و شما بسته نشده است»; (فَاسْتَفْتِحُوهُ(3)، وَ اسْتَنْجِحُوهُ(4)، وَ اطْلُبُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَمْنِحُوهُ(5)، فَما قَطَعَکُمْ عَنْهُ حِجَابٌ، وَ لاَ أُغْلِقَ عَنْکُمْ دُونَهُ بَابٌ).

اشاره به اینکه فیض از مبدأ فیّاض آماده شده، اکنون نوبت شماست که دست طلب به دامان لطفش بزنید و درهاى رحمتش را بگشایید و رستگارى را از او بطلبید و مى دانیم هنگامى که فاعلیت فاعل با قابلیت قابل بیامیزد نتیجه قطعى و حتمى است.

حضرت برخلاف پندار بت پرستان و مشرکان و پیروان آنها در عصر و زمان ما، که گمان مى کنند مستقیماً نباید به درگاه خدا رفت، بلکه باید غیر او را پرستید تا او راه را بگشاید، مى فرماید: هیچ رادع و مانعى بر سر راه نیست و همه بندگان مى توانند به درگاه خدا بروند و اگر گاهى از آبروى شفیعان بهره مى گیرند آن هم تأکید دیگرى است بر ارتباط مستقیم به ذات پاک خدا و عمل به دستور او.

آن گاه در توضیح این سخن اشاره به سه نکته دیگر مى کند و تفاوت عطا و بخشش الهى را با دیگران در این سه نکته روشن مى سازد و مى فرماید : «او در همه جا و در هر لحظه و با هر کس از انس و جنّ همراه است. نه بخشش از دارایى اش مى کاهد و نه عطایا آسیبى به خزاین او مى رساند. نه درخواست کنندگان، نعمتش را تمام مى کند و نه بهره مندان از عطایش، به مواهب او پایان مى دهند»; (وَ إِنَّهُ لَبِکُلِّ مَکَان، وَ فِی کُلِّ حِین وَ أَوَان، وَ مَعَ کُلِّ إِنْس وَ جَانٍّ; لاَ یَثْلِمُهُ(6) الْعَطَاءُ، وَ لاَ یَنْقُصُهُ الْحِبَاءُ(7)، وَ لاَ یَسْتَنْفِدُهُ سَائِلٌ، وَ لاَ یَسْتَقْصِیهِ نَائِلٌ).

به این ترتیب، خداوند بخشنده اى است که در همه جا حضور دارد و دست همه نیازمندان به دامان کبریایى اش مى رسد، بلکه در همه جا با هر کسى همراه است و از سوى دیگر، عطایاى او حدّ و مرز و نهایتى ندارد و بیم این نمى رود که اگر به افرادى ببخشد دیگران درمضیقه قرار گیرند:

دست حاجت چو برى پیش خداوندى بر *** که کریم است و رحیم است و غفور و ودود

کرمش نامتناهى نعمش بى پایان *** هیچ خواهنده از این در نرود بى مقصود

زیرا او وجودى است از هر نظر نامتناهى، به همین دلیل کرمش نامتناهى است و نعمت و عطایش نیز نامتناهى، بلکه مطابق آنچه در دعاى افتتاح آمده است: «وَ لا تَزیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطاءِ إِلاَّ جُوداً وَ کَرَماً; فزونى بخشش جز بر جود و کرم او نمى افزاید»، اشاره به اینکه هر قدر بیشتر ببخشد مردم بیشتر به جود و کرمش امیدوار مى شوند.

آن گاه به نکته سوم پرداخته، مى فرماید : « (او همانند مخلوقاتش نیست) و توجه به کسى وى را از دیگرى غافل نمى سازد و شنیدن صدایى او را از شنیدن صداى دیگر باز نمى دارد. عطا و بخشش او به کسى مانع از سلب نعمت (در آنجا که مصلحت باشد) نمى گردد، و غضبش او را از رحمت باز نمى دارد، و رحمتش او را از عذاب و کیفر (به هنگام لزوم) غافل نمى سازد، نه آنچه پنهان است او را از آنچه آشکار است باز مى دارد، و نه آنچه آشکار است او را از آنچه نهان است جدا مى سازد»; (وَ لاَ یَلْوِیهِ(8) شَخْصٌ عَنْ شَخْص، وَ لاَ یُلْهِیهِ صَوْتٌ عَنْ صَوْت، وَ لاَ تَحْجُزُهُ هِبَةٌ عَنْ سَلْب، وَ لاَ یَشْغَلُهُ غَضَبٌ عَنْ رَحْمَة، وَ لاَ تُولِهُهُ(9) رَحْمَةٌ عَنْ عِقَاب، وَ لاَ یُجِنُّهُ(10) الْبُطُونُ عَنِ الظُّهُورِ، وَ لاَ یَقْطَعُهُ الظُّهُورُ عَنِ الْبُطُونِ).

این جمله هاى هفت گانه، از یک سو تشویقى است براى بندگان که هر چه مى خواهند ازا و بخواهند و بدانند. اگر همه مخلوقاتى که در پهنه جهان آفرینش وجود دارند، دست به دعا بردارند و همزمان خواسته هایى را مطرح کنند، او از همه خواسته هاى این افراد آگاه و با خبر است. چیزى که در غیر خداوند مطلقاً دیده نمى شود، حتى گاه سؤال یک نفر آنها را از سؤال نفر دوم غافل مى کند.

از سوى دیگر، هشدارى است به همه بندگان، که مراقب حضور ذات پروردگار در همه حال باشند و بدانند همان گونه که نعمت و عطایش بى پایان است و هیچ خواننده اى از در او بى مقصود باز نمى گردد، همچنین رحمتش مانع غضب، و نعمتش مانع کیفر بدکاران و ظالمان نیست و آنچه در خلوت و جلوت و آشکار و نهان انجام مى دهند براى او نمایان است. اساساً آشکار ونهان، دور و نزدیک درباره آن ذات نامتناهى، مفهوم ندارد. این مخلوقانند که محدودند و دور و نزدیک و آشکار و نهان دارند.

آن گاه امام(علیه السلام) با ذکر هفت جمله دیگر مربوط به اوصاف خداوند متعال، آنچه را در جمله هاى قبل آمد تشریح کرده و بر آن تأکید مى نهد و مى فرماید: «او نزدیک است و در عین حال دور، بلندمرتبه است و در همان حال نزدیک، آشکار است و پنهان و پنهان است و آشکار. همه را (در برابر اعمالشان) جزا مى دهد و کسى به او جزا نخواهد داد. در آفرینش مخلوقات نیاز به فکر و اندیشه نداشته، و به جهت خستگى از کسى کمک نخواسته است»; (قَرُبَ فَنَأَى، وَ عَلاَ فَدَنَا، وَ ظَهَرَ فَبَطَنَ، وَ بَطَنَ فَعَلَنَ، وَ دَانَ(11) وَ لَمْ یُدَنْ. لَمْ یَذْرَءِ(12) الْخَلْقَ بِاحْتِیَال، وَ لاَ اسْتَعَانَ بِهِمْ لِکَلاَل(13)).

همه این اوصاف هفتگانه، در واقع از یک نقطه سر چشمه مى گیرد و آن اینکه او وجودى است نامتناهى از هر نظر و به همین دلیل همه جا حضور دارد و در عین حال کنه ذات بى انتهایش از دسترس افکار دور است. ظاهر و باطن، دور و نزدیک، براى او یکسان است و با توجه به علم بى پایانش نیازى به فکر و اندیشه به هنگام آفرینش ندارد و نیز به همین دلیل خستگى و کلال در ذات او راه نمى یابد، زیرا این از اوصاف مخلوقات است که قدرت و توان محدودى دارند به هنگامى که قدرتشان پایان گیرد خسته و ناتوان و وامانده مى شوند.

امام(علیه السلام) نهایت فصاحت و بلاغت را در این جمله ها به کار گرفته که حقیقت واحدى را در چهره هاى گوناگونى و با عباراتى زیبا و متنوّع منعکس ساخته است.
1. «همل» از ریشه «همل» بر وزن «حمل» در اصل به معناى رها ساختن شتران بدون ساربان است. سپس به هر شخص یا هر کار بدون سرپرست اطلاق شده است.
2. مؤمنون، آیه 115 .
3. «استفتحوا» از ریشه «فتح» در اصل به معناى گشودن است، بنابراین استفتاح به معناى طلب گشایش و فتح و یارى است.
4. «استنجحوا» از «نجاح» در اصل به معناى سهل و آسان شدن و به مقصود رسیدن است.
5. «استمنحوا» از ریشه «منح» بر وزن «منع» در اصل به معناى واگذار کردن شیر حیوان به خود حیوان است. سپس به هر گونه عطیّه و بخشش اطلاق شده، بنابراین استمناح به معناى طلب عطایاست.
6. «یثلم» از ریشه «ثلم» بر وزن «صبر» و «ثلمه» بر وزن «ضربه» در اصل به معناى لبه چیزى شکستن است. سپس به هر کارى که صدمه اى بر کسى یا چیزى وارد کند اطلاق شده است.
7. «حباء» از ریشه «حبو» بر وزن «ختم» در اصل به معناى بخشش چیزى بدون انتظار پاداش است و در جمله بالا نیز به همین معناست.
8. «یلوى» از ریشه «لىّ» بر وزن «حىّ» به معناى اعراض کردن و سر بر گرداندن و منحرف ساختن است.
9. «توله» از «وله» بر وزن «فرح» به معناى حیرت و سرگردانى از شدّت غم و اندوه است و لذا به شخص عاشق غمگین «واله» گفته مى شود.
10. «یجن» از ریشه «جنّ» بر وزن «فنّ» به معناى مستور ساختن و پوشاندن است، لذا به کسى که عقلش پوشیده شده، مجنون گفته مى شود و بر طایفه جن به جهت مستور بودن، این لفظ اطلاق شده است و به بچه اى که در رحم مادر است جنین گفته مى شود و باغ هایى را که زمینش پوشیده از درختان است «جنّت» مى گویند.
11. «دان» از ریشه «دین» بر وزن «غیر» گاه به معناى وام دادن و گاه به معناى جزا دادن آمده و در اینجا منظور معناى دوم است.
12. «لم یذرأ» از «ذرأ» بر وزن زرع; یعنى آفریدن.
13. «کلال» معناى مصدرى و اسم مصدرى دارد و مفهوم آن خسته شدن و خستگى است.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای