ثُمَّ أَدَاءَ الاَْمَانَةِ، فَقَدْ خَابَ مَنْ لَیْسَ مِنْ أَهْلِهَا. إِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَى السَّماوَاتِ الْمَبْنِیَّةِ، وَ الاَْرَضِینَ المَدْحُوَّةِ، وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّوْلِ الْمَنْصُوبَةِ فَلاَ أَطْوَلَ وَ لاَ أَعْرَضَ، وَ لاَ أَعْلَى وَ لاَ أَعْظَمَ مِنْهَا. وَ لَوِ امْتَنَعَ شَیْءٌ بِطُول أَوْ عَرْض أَوْ قُوَّة أَوْ عِزٍّ لاَمْتَنَعْنَ; وَ لکِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ، وَ عَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنْهُنَّ، وَ هُوَ الاِْنْسَانُ، (إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً).
ترجمه
سپس (خداوند) اداى امانت (را بر عهده همگان گذارده) آن کس که اهل آن نیست ناامید و ناکام خواهد شد. این امانت بر آسمانهاى برافراشته و زمینهاى گسترده و کوه هاى مرتفع که از آنها طولانى تر و عریض تر و برتر و بزرگ تر پیدا نمى شود، عرضه شد (ولى آنها قدرت تحمّل آن را نداشتند و آن را نپذیرفتند) و اگر بنا بود چیزى به واسطه (غرور قدرت به خاطر طول و عرض و قوتى که دارد از پذیرش امانت امتناع ورزد به یقین آسمان و زمین و کوه ها امتناع مى کردند; ولى آنها (نه به جهت غرور، بلکه) از عقوبت الهى (به سبب عدم اداى حق آن) وحشت داشتند و آنچه را که موجودى ناتوان تر از آنها ـ یعنى انسان ـ از آن بى خبر بود، درک کردند (آرى) انسان، ستمگر و نادان بود.