بخش چهارم
فهرست موضوعات
جستجو 
فَکَمْ أَکَلَتِ الاَْرْضُ مِنْ عَزِیزِ جَسَد، وَ أَنِیقِ لَوْن، کَانَ فِی الدُّنْیَا غَذِیَّ تَرَف، وَ رَبِیبَ شَرَف! یَتَعَلَّلُ بِالسُّرُورِ فِی سَاعَةِ حُزْنِهِ، وَ یَفْزَعُ إِلَى السَّلْوَةِ إِنْ مُصِیبَةٌ نَزَلَتْ بِهِ، ضَنًّا بِغَضَارَةِ عَیْشِهِ، وَ شَحَاحَةً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِهِ! فَبَیْنَا هُوَ یَضْحَکُ إِلَى الدُّنْیَا وَ تَضْحَکُ إِلَیْهِ فِی ظِلِّ عَیْش غَفُول، إِذْ وَطِیءَ الدَّهْرُ بِهِ حَسَکَهُ وَ نَقَضَتِ الاَْیَّامُ قُوَاهُ، وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ الْحُتُوفُ مِنْ کَثَب فَخَالَطَهُ بَثٌّ لاَ یَعْرِفُهُ، وَ نَجِیُّ هَمٍّ مَا کَانَ یَجِدُهُ، وَ تَوَلَّدَتْ فِیهِ فَتَرَاتُ عِلَل، آنَسَ مَا کَانَ بِصِحَّتِهِ، فَفَزِعَ إِلَى مَا کَانَ عَوَّدَهُ الاَْطِبَّاءُ مِنْ تَسْکِینِ الْحَارِّ بِالْقَارِّ، وَ تَحْرِیکِ الْبَارِدِ بِالْحَارِّ، فَلَمْ یُطْفِىءْ بِبَارِد إلاَّ ثَوَّرَ حَرَارَةً، وَ لاَ حَرَّکَ بِحَارٍّ إِلاَّ هَیَّجَ بُرُودَةً، وَ لاَ اعْتَدَلَ بِمُمَازِج لِتِلْکَ الطَّبَائِعِ إِلاَّ أَمَدَّ مِنْهَا کُلَّ ذَاتِ دَاء; حَتَّى فَتَرَ مُعَلِّلُهُ، وَ ذَهَلَ مُمَرِّضُهُ، وَ تَعَایَا أَهْلُهُ بِصِفَةِ دَائِهِ، وَ خَرِسُوا عَنْ جَوَابِ السَّائِلِینَ عَنْهُ، وَ تَنَازَعُوا دُونَهُ شَجِیَّ خَبَر یَکْتُمُونَهُ: فَقَائِلٌ یَقُولُ: هُوَ لِمَا بِهِ، وَ مُمَنٍّ لَهُمْ إِیَابَ عَافِیَتِهِ، وَ مُصَبِّرٌ لَهُمْ عَلَى فَقْدِهِ، یُذَکِّرُهُمْ أَسَى الْمَاضِینَ مِنْ قَبْلِهِ. فَبَیْنَا هُوَ کَذلِکَ عَلَى جَنَاح مِنْ فِرَاقِ الدُّنْیَا، وَ تَرْکِ الاَْحِبَّةِ، إِذْ عَرَضَ لَهُ عَارِضٌ مِنْ غُصَصِهِ، فَتَحَیَّرَتْ نَوَافِذُ فِطْنَتِهِ، وَ یَبِسَتْ رُطُوبَةُ لِسَانِهِ. فَکَمْ مِنْ مُهِمٍّ مِنْ جَوَابِهِ عَرَفَهُ فَعَیَّ عَنْ رَدِّهِ، وَ دُعَاء مُؤْلِم بِقَلْبِهِ سَمِعَهُ فَتَصَامَّ عَنْهُ، مِنْ کَبِیر کَانَ یُعَظِّمُهُ، أَوْ صَغِیر کَانَ یَرْحَمُهُ! وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَرَات هِیَ أَفْظَعُ مِنْ أَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَة، أَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أَهْلِ الدُّنْیَا.
 
ترجمه

زمین ها، چه بسیار، اجساد نیرومند زیبا و خوش آب و رنگ را که در دنیا نازپرورده و نعمت بودند و پرورش یافته دامان احترام و شرف، در کام خود فرو بردند، همانها که مى خواستند با سرور و خوشحالى غمها را از دل بزدایند و به هنگام فرا رسیدن مصیبت براى از بین نرفتن طراوت زندگى و از دست ندادن سرگرمیهاى آن به لذت و خوشگذرانى پناه بردند. (آرى) در آن هنگام که او به دنیا مى خندید و دنیا نیز در سایه زندگى مرفه و غفلت زا بر او خنده مى زد، ناگهان روزگار خارهاى جانگداز آلام و مصائب را در دل او فرو کرد و گذشت روزگار قواى او را در هم شکست و عوامل مرگ از نزدیک به او نظر افکند در نتیجه، غم و اندوهى که هرگز از آن آگاهى نداشت با او در آمیخت و غصه هاى پنهانى که حتى خیال آن را نمى کرد در وجودش راه یافت، سُستى بیماریها در او ظاهر شد در حالى که به سلامت و تندرستى، انس شدید داشت. در این هنگام، هراسان و ترسان به آنچه طبیبان او را به آن، عادت داده بودند پناه برد که حرارت را با برودت، تسکین دهد و برودت را با حرارت تحریک کند; ولى در چنین حالتى هیچ حرارتى را با عوامل برودت فرو ننشاند جز اینکه حرارت شعلهورتر شد و هیچ برودتى را با داروى حرارت زا تحریک نکرد جز اینکه برودت را به هیجان درآورد. براى اعتدال مزاج به هیچ معجونى پناه نبرد جز آنکه به سبب آن، آماده بیمارى دیگرى شد. این وضع همچنان ادامه یافت تا آنجا که طبیب از درمانش ناتوان شد و پرستارش او را به فراموشى سپرد و خانواده اش از وصف بیمارى او خسته شدند و در پاسخ سؤال کنندگان فروماندند. آنها در کنار بیمار خود نشسته و درباره خبر ناگوارى که تا آن وقت از او مکتوم مى داشتند آشکارا به گفتگو پرداختند. یکى مى گفت او را به حال خود رها کنید (که رفتنى است) دیگرى آرزوى بازگشت بهبود او را مى کرد و (سومى) آنان را به شکیبایى در فقدانش، دعوت مى نمود و (براى تحمّل این مصیبت) مصائب و اندوه گذشتگان را به یادشان مى آورد. در این حال که او در شرف فراق دنیا و ترک دوستان بود، ناگهان عارضه اى گلوگیرش شد که فهم و درک او را ناتوان ساخت و در حیرت و سرگردانى فرو برد و زبانش خشک شد. در این هنگام به فکر وصایا و سؤالات مهم و لازمى مى افتد که پاسخ آنها را مى دانست; امّا چه سود که زبانش از گفتن بازمانده است، و سخنانى مى شنود که قلب او را به درد مى آورد و مى خواهد جواب آنها را بگوید; امّا قدرت ندارد، از این رو خود را به ناشنوایى مى زند همان سخنان و زخم زبانهایى که گاه از شخص بزرگى صادر مى شود که این بیمار او را محترم مى شمرد یا از کوچکى که در گذشته بر او ترحم مى کرده است. (به هر حال) مرگ دشواریهایى دارد که انسان را در خود غرق مى کند، مشکلاتى که هراس انگیزتر از آن است که بتوان در قالب الفاظ ریخت یا اندیشه هاى اهل دنیا آن را درک کند.
null
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای