راهنمایان ره پویان راه حق
فهرست موضوعات
جستجو 
نخست باید به سراغ تفسیر آیه سوره نور برویم تا بیانات پرمعناى امام(علیه السلام) در شرح آن روشن تر شود.

قرآن مجید در سوره نور آیه 35 (اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ...) از نور خداوند سخن مى گوید و با مثالى زیبا که پر از نکات آموزنده است آن را شرح مى دهد و سپس در آیات بعد مى فرماید: این چراغ پرفروغ در خانه هایى قرار دارد که خداوند آنها را از نفوذ شیاطین در امان داشته است. و در ادامه مى افزاید: در این خانه نورانى مردان با شخصیتى هستند که پیوسته خدا را یاد مى کنند، نماز را بر پا مى دارند و زکات را ادا مى کنند و از روز قیامت بیمناکند.

روشن است که این رجال در درجه اوّل پیامبران و امامان معصوم اند و در درجه بعد پویندگان مخلص راه آنان .

با توجّه به این اشاره اجمالى به تفسیر خطبه مى پردازیم، امام(علیه السلام) در بخش آغازین این خطبه مى فرماید: «خداوند سبحان و متعال یاد خویش را مایه جلاى قلبها قرار داده که بر اثر آن گوش، پس از سنگینى (بر اثر غفلت) شنوا مى شود و چشم، پس از کم سویى بینا مى گردد و از لجاجت و عناد، به انقیاد و اطاعت باز مى گردد (و رام مى شود)»; (إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّکْرَ(1) جِلاَءً(2) لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ(3)، وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ(4)، وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ).

آرى! هر گاه ذکر با فکر و اندیشه همراه باشد، آثار عجیبى دارد. هنگامى که انسان نام خدا را به عظمت مى برد و اوصاف جمال و جلالش را از علم و قدرت و سمع و بصر و مقام رحمانیّت و رحیمیت و مراقبت او را نسبت به بندگان بر مى شمرد پرده هاى غفلت از مقابل چشم دل کنار مى رود و حق را به خوبى مى بیند. غوغاى هوا و هوسها فرو مى نشیند و صداى رهبران الهى و داعیان الى الله را با گوش جان مى شنود و نتیجه آن انقیاد کامل در برابر فرمان خداست.

بعضى از شارحان معتقدند و یا احتمال داده اند که منظور از ذکر در جمله بالا قرآن مجید است به قرینه آنچه قرآن درباره خودش مى گوید: (وَهذَا ذِکْرٌ مُّبَارَکٌ أَنزَلْنَاهُ)(5) ولى به یقین ذکر مفهوم عامى دارد که یکى از مصادیق برجسته آن آیات شریفه قرآن است.

حضرت در ادامه این سخن مى افزاید: «خداوندى که نعمتهایش بزرگ و عظیم است همواره در هر عصر و زمان و در فاصله میان بعثت پیامبران، بندگان خاصّى داشته که حقایق را به فکر آنها الهام مى کرد و با عقل و اندیشه آنها سخن مى گفت تا آنها در پرتو آن با نور بیدارى چشمها و گوشها و قلبها را روشن سازند و مردم را به یاد ایام الله و روزهاى خاص الهى بیندازند و از مقام عظمت او بیم دهند. این افراد همچون راهنماى بیابانها هستند که غافله ها را از گم کردن راه رهایى مى بخشند»; (وَ مَا بَرِحَ(6) لِلّهِ ـ عَزَّتْ آلاَؤُهُ ـ فِی الْبُرْهَةِ(7) بَعْدَ الْبُرْهَةِ، وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ، وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقْظَة فِی الاَْبْصَارِ وَ الاَْسْمَاعِ وَ الاَْفْئِدَةِ، یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللّهِ، وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ، بِمَنْزِلَةِ الاَْدِلَّةِ فِی الْفَلَوَاتِ(8)).

این تعبیر ممکن است اشاره به اوصیاى انبیا باشد که در فترتها همواره وجود داشته اند و حقایق را از طریق الهامات قلبى از ساحت قدس الهى مى گرفتند و به بندگان مى رساندند.

نیز ممکن است اشاره به مردان صالح و مخلص و عارف و بصیرى غیر از انبیا و اوصیا باشد که در هر زمانى در میان مردم وجود دارند; آنها نیز با الهامات الهى و تأییدات ربّانى به صراط مستقیم الهى واقف مى شوند و سعى در هدایت دیگران دارند.

نیز شاید هر دو گروه را شامل شود.

تعبیر به «اَدلّه» جمع دلیل اشاره به چیزى است که در مسافرتهاى زمانهاى گذشته وجود داشته است. در آن زمان جاده هاى مشخصى مانند امروز نبود که انسان از آن برود و به مقصد برسد، به همین دلیل قافله ها افراد راه شناسى با خود بر مى داشتند که در بیابان راه را گم نکنند و آنها را «دلیل راه» مى نامیدند. این مردان الهى در بیابان زندگى دنیا همچون دلیل راهند که قافله هاى انسانى را از گم گشتن و هلاک شدن نجات مى دهند.

در ادامه سخن مى افزاید: «این راهنمایان راه هر کس را که راه مستقیم را در پیش مى گرفت طریقش را مى ستودند و او را بشارت به نجات مى دادند و آن کس که به جانب چپ و راست منحرف شده بود طریقش را نکوهش مى کردند و از هلاکت بر حذرش مى داشتند»; (مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ، وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ یَمِیناً وَ شِمَالاً ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ، وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَةِ).

آرى! آنها کاملا مراقب همنوعان خود بودند; رهروان راستین را تشویق مى کردند و دلگرم مى ساختند و به منحرفان هشدار مى دادند وآنها را نکوهش مى کردند و بر آنان فریاد مى زدند که با ادامه این راه انحرافى خود را به هلاکت نیفکنند.

سپس در یک نتیجه گیرى از آنچه در جمله هاى پیشین آمد، مى فرماید: «بدین گونه آنها چراغهاى روشن تاریکیها بودند و راهنمایان در برابر آن شبهات»; (وَ کَانُوا کَذلِکَ مَصَابِیحَ تِلکَ الظُلُمَاتِ، وَ أَدِلَّةَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ).

آرى! در مسیر زندگى دنیا هم ظلمات و تاریکیهاست و هم جاده هاى مشکوک و مشتبه که هر دو براى رهروان راه خطرناک است. وجود این مردان الهى چراغ پرنورى در آن ظلمتها و دلیل و راهنمایى براى آن طرق مشکوک است.
1. «ذکر» به معناى یادآورى است و در اینجا منظور ذکر خداست که بر سه گونه است: قلبى، زبانى و عملى که هنگام فراهم شدن اسباب معصیت به یاد خدا بیفتد و آن را ترک کند. گاه گفته مى شود که ذکر هم یاد خدا را شامل مى شود و هم یاد قیامت، نبوّت، ولایت و آیات الهى را.
2. «جلاء» به معناى صیقل زدن، روشن ساختن و نورانى کردن است. به سرمه نیز جلاء گفته مى شود، زیرا به چشم روشنى مى بخشد.
3. «وقرة» از ریشه «وقر» در اصل به معناى سنگینى است، لذا بزرگداشتن افراد را توقیر مى نامند، وقر در قرآن مجید بیشتر به معناى سنگینى گوش به کار رفته و در جمله بالا نیز همین معنا مراد است.
4. «عشوة» به معناى کم سویى چشم یا نابینایى است.
5. سوره انبیاء، آیه 50 .
6. «ما برح» به معناى همواره و همیشه است.
7. «برهة» به معناى زمان طویل یا قطعه اى از زمان است.
8. «فلوات» جمع «فلات» به معناى بیابان خشک و بى آب و علف یا صحراى وسیع است.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای