عاقبت کار رهروان راه حق
فهرست موضوعات
جستجو 
امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه ترسیم دقیقى از حال اهل ذکر و اولیاء الله مى کند که چگونه آنها به محاسبه خویش مى نشینند و به جبران کاستیها مى پردازند، مى فرماید: «اگر حال آنها را در برابر عقل خود مجسّم سازى و مقامات ستوده و مجالس آنان که مشهود فرشتگان است را بنگرى که نامه هاى اعمال خویش را گشوده و به حسابرسى اعمال خود نشسته اند و هر کار کوچک و بزرگى که مأمور به آن بوده اند و کوتاهى کرده اند یا از آن نهى شده بودند و مرتکب گشته اند حساب مى کنند و سنگینى بار خطاهایشان را بر دوش خود احساس کرده که از کشیدن این بار سنگین ناتوانند و در نتیجه گریه گلویشان را فشرده و با صداى بلند همراه با یکدیگر ضجّه مى زنند و در پیشگاه پروردگارشان در مقام اظهار ندامت و اعتراف به تقصیر آمده اند»; (فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ(1) لِعَقْلِکَ فِی مَقَاوِمِهِمُ(2) الْمَحْمودَةِ، وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ، وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِینَ(3) أَعْمَالِهِمْ، وَ فَرَغُوا لُِمحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَى کُلِّ صَغِیرَة وَ کَبِیرَة أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا، أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فِیهَا، وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَارِهِمْ(4) ظُهُورَهُمْ، فَضَعُفُوا عَنِ الاِْسْتِقْلاَلِ بِهَا، فَنَشَجُوا(5) نَشِیجاً، وَ تَجَاوَبُوا(6) نَحِیباً(7)، یَعِجُّونَ(8) إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَم وَ اعْتِرَاف).

سپس امام(علیه السلام) بعد از ذکر حالات اولیاء الله که چگونه آنها مراقب حالات خویش و مشغول محاسبه اعمال خود هستند و چگونه در برابر کوتاهى هایى که از آنها سرزده، عکس العمل نشان مى دهند و به درگاه خدا مى نالند، به نتیجه آن پرداخته مى فرماید: «(اگر آن حالات و آن عوالم معنوى را در نظر مجسّم کنى) خواهى دید که آنان نشانه هاى هدایت و چراغهاى پرفروغ برطرف کننده تاریکیها هستند. فرشتگان آنها را در میان گرفته و آرامش و سکینه الهى بر آنها نازل شده، درهاى آسمان به رویشان گشوده و جایگاه و مقامهاى والاى کرامت براى آنان فراهم گشته، در جایى که خداوند به آنها نظر رحمت افکنده و از سعى و کوشش آنها راضى است و موقعیتشان را مى ستاید»; (لَرَأَیْتَ أَعْلاَمَ هُدىً، وَ مَصَابِیحَ دُجىً(9)، قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَئِکَةُ، وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ، وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ، وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْکَرَامَاتِ فِی مَقْعَد اطَّلَعَ اللّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ، فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ، وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ).

این قسمت از کلام امام در واقع جواب شرطى است که در جمله گذشته: (فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ...) بیان شده بود. امام(علیه السلام) در اینجا پنج وصف یا نتیجه مهم براى مراقبتهاى آنها ذکر مى فرماید که نشانه هاى هدایت و چراغهاى تاریکیها هستند. اشاره به اینکه آنها هرگز مانند زاهدان گوشه گیر نیستند که تنها گلیم خود را از آب بیرون آرند، بلکه ناجیان غریقى هستند که سعى مى کنند غافلان وآلودگان را از غرقاب گناه رهایى بخشند و از نظر مقام و موقعیت آن قدر والا مقام اند که فرشتگان، گرداگرد آنها را گرفته و در خدمت آنان اند، همان گونه که قرآن مى فرماید: (الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ).(10)

آرامش و سکینه الهى به مضمون (هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَاناً مَّعَ إِیمَانِهِمْ)(11) بر وجودشان سایه افکنده و به مضمون (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِى جَنَّات وَنَهَر * فِى مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلِیک مُّقْتَدِر)(12) مقامات توصیف ناپذیر فصل و رحمت الهى در انتظار آنان است.

راستى هنگامى که انسان این کلمات پرمعنا را مى خواند که چگونه اولیاءالله در پرتو بندگى و عبودیّت، به جاهایى مى رسند که به جز خدا نبیند، در فکر فرو مى رود که این انسان چه لیاقت بزرگى دارد اگر قدر آن را بداند و استعداد خویش را به فعلیّت برساند.

در ادامه این سخن به بخش دیگرى از حالات اهل ذکر در ارتباط با خدا در خلوتگاه عبادت و بندگى پرداخته مى فرماید: «آنها با دعا و نیایش به درگاه خدا آرامش عفو و گذشت او را مى طلبند، و گروگان نیازمندى به فضل او و اسیران فروتنى در برابر عظمتش هستند. غم واندوه طولانى (به سبب احساس تقصیر در اطاعت و بندگى) قلبشان را مجروح ساخته و گریه هاى بسیار، چشمانشان را خسته کرده است»; (یَتَنَسَّمُونَ(13) بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ، رَهَائِنُ فَاقَة إِلَى فَضْلِهِ، وَ أُسَارَى ذِلَّة لِعَظَمَتِهِ، جَرَحَ طُولُ الاَْسَى(14) قُلُوبَهُمْ، وَ طُولُ الْبُکَاءِ عُیُونَهُمْ).

اشاره به اینکه آنها هر قدر در اطاعت و بندگى کوشا باشند باز خود را در برابر عظمت خدا مقصّر مى دانند و به همین دلیل از یک سو پیوسته به درگاه او مى روند و آرامش را از طریق عفو او مى جویند و از سوى دیگر هرگز تکیه بر اعمال خویش نمى کنند، بلکه تکیه بر فضل خدا دارند اندوهى شدید بر قلب آنها سنگینى مى کند و چشمهاى گریانشان از این اندوه درونى خبر مى دهد.

در ادامه مى افزاید: «(به همین دلیل) براى هر دردى که امید عفو و رحمت خدا در آن باشد، دستى براى کوبیدن دارند و از درگاه کسى درخواست مى کنند که گستردگى بخشش او تنگى ندارد و امیدواران از درگاه او نومید بر نمى گردند»; (لِکُلِّ بَابِ رَغْبَة إِلَى اللّهِ مِنْهُمْ یَدٌ قَارِعَةٌ، یَسْأَلُونَ مَنْ لاَ تَضِیقُ لَدَیْهِ الْمَنَادِحُ(15)، وَ لاَ یَخِیبُ عَلَیْهِ الرَّاغِبُونَ).

اشاره به اینکه آنها دل به اعمال خویش نمى بندند و تنها امید به کرم خدا دارند. هر درى را مى کوبند و هر کارى را که احتمال مى دهند سبب خشنودى او گردد و امواج دریاى رحمتش را به حرکت در آورد، انجام مى دهند.

در واقع آنها همواره در میان خوف و رجا که بهترین حالات مؤمن است به سر مى برند، خوف و ترس از کوتاهیها و امید و رجا به فضل خدا.

در پایان لحن کلام امام(علیه السلام) عوض مى شود و از شرح حالات اهل ذکر به یک اندرز عمومى پرداخته مى فرماید: «(حال که چنین است) به حساب خود براى نفع خویشتن رسیدگى کن، (و کار به حساب دیگران نداشته باش) زیرا دیگران حسابرسى جز تو دارند»; (فَحَاسِبْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ، فَإِنَّ غَیْرَهَا مِنَ الاَْنْفُسِ لَهَا حَسِیبٌ غَیْرُکَ).

اشاره به اینکه پیش از آنکه زندگى تو پایان گیرد و به برزخ و قیامت برسى و فرشتگان الهى حسابرس تو باشند خودت در اینجا به حساب خویش رسیدگى کن تا اگر خطایى از تو سر زده است جبران کنى و اگر کار نیکى داشته اى خدا را شکر نمایى; هرگز لازم نیست در اعمال کوچک و بزرگ دیگران دقیق شوى و به حسابرسى آنها بپردازى و از خود غافل گردى چرا که آنها براى خود حسابرسى دارند.

جمله اخیر در واقع دو پیام دارد یکى همان پیام حدیث معروف «حاسِبُوا قَبْلَ أنْ تُحاسَبُوا»(16) است و دیگر پیام آیه شریفه «(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ امَنُوا عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُمْ مَّنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ); اى کسانى که ایمان آورده اید مراقب خود باشید اگر شما هدایت یافته اید گمراهى گمراهان به شما زیانى نمى رساند».(17)
1. «مثلتهم» از ریشه «تمثیل» بر وزن «حلول» به معناى مجسم ساختن گرفته شده است.
2. «مقاوم» جمع «مقام» به معناى جایگاه است خواه جایگاه معنوى باشد یا جایگاه جسمانى.
3. «دواوین» جمع «دیوان» به معناى دفتر و در اینجا به معناى نامه عمل است.
4. «اوزار» جمع «وزر» بر وزن «حرز» به معناى بار سنگین است و در اینجا به معناى بار سنگین مسئولیتهاست.
5. «نشیج» به معناى گلوگیرشدن از گریه و رفت وآمد صدا در گلو بر اثر گریه است که در فارسى هق هق کردن به آن گفته مى شود.
6. «تجاوبوا» از ریشه «تجاوب» به معناى پاسخ دادن به یکدیگر و هماهنگ شدن است و در اینجا اشاره به گروهى است که در یک مجلس مى نشینند و با هم مى گریند.
7. «نحیب» به معناى گریه شدید و شیون کردن است.
8. «یعجون» از ریشه «عج» بر وزن «حج» به معناى فریاد زدن است.
9. «دُجى» جمع «دُجْیة» بر وزن «لقمه» به معناى ظلمت است. این واژه گاه به معناى مفرد (تاریکى) نیز به کار مى رود.
10. فصلت، آیه 30 .
11. فتح، آیه 4.
12. قمر، آیه 54-55 .
13. «یتنسمون» از ریشه «نسیم» گرفته شده، بنابراین جمله «یتنسمون» یعنى آنها در انتظار نسیمى هستند و «تنسُم» به معناى تنفس است.
14. «اَسى» به معناى حزن و اندوه است.
15. «المنادح» جمع «مندوحة» به معناى زمین وسیع و گسترده است. سپس به معناى هر برنامه گسترده اى که در آن آزادى عمل دارد، اطلاق شده است.
16. نهج البلاغه، خطبه 90 .
17. مائده، آیه 105 .
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای