انواع عفو
فهرست موضوعات
جستجو 

فضیلت عفو و گذشت به عنوان یک اصل از نظر شرع، عقل، کتاب و سنّت جاى تردید نیست; امّا این بدین معنا نیست که استثنایى نداشته باشد، بلکه مواردى پیش
مى آید که عفو و گذشت سبب جرأت جانیان و جسارت خاطیان مى شود که در این صورت باید از عفو و گذشت صرف نظر کرد و به مجازات عادلانه پرداخت. حدیثى که در اوّل بحث یادآور شدیم به این استثنا اشاره دارد که عفو و گذشت، افراد لئیم و پست را فاسد مى کند به همان اندازه که افراد با فضیلت را اصلاح مى کند. این حدیث دو معنا دارد:

اوّل: آدم کریم وقتى عفو مى کند، عفوش سبب اصلاح است، چون جلب محبّت مى کند و اصلاً به یاد نمى آورد و فراموش مى کند، امّا لئیم عفوش آمیخته با منّت و آزار است و در مناسبتهاى مختلف به یادش مى آورد و آزارش مى دهد; به عنوان مثال اگر به فقیر چیزى نمى دهى لااقل با او نیکو سخن بگو و عذر خواهى کن و بگو اى کاش مى توانستم به تو کمک کنم، این کار بهتر از صدقه اى است که اذیت و آزار را به دنبال داشته باشد و بگوید: این پول را بگیر و دیگر اینجا نیا و مزاحم من نشو، زیرا این کار باعث مى شود که تمام آثار کمک کردن از بین برود.

دوم: انسان کریم را وقتى عفو مى کنى، باعث اصلاحش مى شود، در رفتارش تجدید نظر مى کند، امّا آدمهاى لئیم را اگر عفو کنى جسورتر مى شود.

نکته دیگر اینکه عفو در مسائل شخصى پسندیده است، امّا در مسائل عمومى و حقوق الهى نکوهیده و مذموم است. چرا که سنّت و روش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) این بود که متجاوز به حقوق الهى را مجازات مى کرد، و حدّ خدا را جارى مى ساخت و شفاعت هیچ شفاعت کننده اى را نمى پذیرفت. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مى کنیم:

الف) امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «کانَ لاُِمِّ سَلَمَة زوج النبیّ(صلى الله علیه وآله) أمَةٌ فَسَرَقَتْ مِنْ قَوْم، فَأتِیَ بِها النّبِیّ(صلى الله علیه وآله)، فَکَلَّمَتْهُ أمُّ سَلَمَة فیها، فقال النّبیّ(صلى الله علیه وآله): یا أمّ سَلَمَة هذا حَدٌ من حُدودِ اللهِ لایَضِیعُ فَقَطَعَها رسولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله); امّ سلمه همسر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)کنیزى داشت که سرقت کرده بود. کسانى که مال آنها غارت شده بود حضور پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمدند تا آن کنیز را مجازات کند. أمّ سلمه درباره کنیز خود نزد پیامبر شفاعت کرد، آن حضرت فرمود: این حدّى است از حدود الهى که نباید نادیده گرفت. سپس دست کنیز را قطع کرد».(1)

ب) زنى از خاندان اشراف به نام فاطمه مرتکب سرقت شد، هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دستور داد حدّ الهى را درباره او جارى کنند، قبیله بنى مخزوم از این جریان به شدّت ناراحت شدند و کوشیدند تا به هر وسیله ممکن مانع اجراى حد شوند، به این جهت از اسامة بن زید که مورد توجّه رسول خدا بود تقاضا کردند که با آن حضرت در این باره صحبت کند و از ایشان تقاضاى عفو نماید. هنگامى که اسامه با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در این باره گفتگو کرد، حضرت سخت ناراحت شد و فرمود: آیا درباره حدّى ازحدود خداشفاعت مى کنى؟سپس از جا حرکت کرد وضمن خطبه اى فرمود: اى مردم علّت اینکه ملّتهاى قبل از شما هلاک شدند، این بود که اگر فرد بلند پایه اى از آنان دزدى مى کرد، او را مجازات نمى کردند، امّا اگر از مردم ضعیف و گمنام کسى دزدى مى کرد، حکم خدا را اجرا مى کردند. سپس فرمود: به خدا سوگند، اگر دخترم فاطمه دست به چنین کارى بزند، حکم خدا را درباره او نیز اجرا مى کنم چرا که در برابر قانون خدا فاطمه مخزومى با فاطمه محمّدى یکسان است.(2)


1. وسائل الشیعه، ج 18، ص 332.
2. صحیح مسلم، ج 5، ص 114.

 

12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای