اما چرا همچون چهار پایان؟!
فهرست موضوعات
جستجو 


بارها در قرآن مجید غافلان بى خبر به چهار پایان و حیوانات بى شعور دیگر تشبیه شده اند، ولى نکته تشبیه آنها به انعام (چهارپایان) شاید این باشد که آنها تنها به خواب و خور و شهوت جنسى مى پردازند، درست همانند ملت هائى که تحت شعارهاى فریبنده انسانى آخرین هدف عدالت اجتماعى و قوانین بشرى را رسیدن به آب و نان و یک زندگى مرفه مادى مى پندارند. آن چنان که على(علیه السلام)در «نهج البلاغه» مى فرماید:
کَالْبَهِیمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّها عَلَفُها أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُها تَقَمُّمُها: «همانند حیوانات پروارى که تنها به علف مى اندیشند و یا حیوانات دیگرى که در چراگاه ها رها شده اند و از این طرف و آن طرف خرده علفى بر مى گیرند».(1)
به تعبیر دیگر، گروهى مرفهند همچون گوسفندان پروارى، و گروهى نامرفه مانند گوسفندانى که در بیابان ها در به در دنبال آب و علف مى گردند و هر دو گروه هدفشان جز شکم چیزى نیست!
آنچه در بالا گفته شد ممکن است درباره یک فرد صادق باشد و یا درباره یک ملت، ملت هائى که اندیشه هاى خود را از کار انداخته اند و به سرگرمى هاى ناسالم روى آورده اند و در ریشه هاى بدبختى خود نمى اندیشند و در عوامل ترقى فکر نمى کنند، نه گوش شنوا دارند و نه چشم بینا، آنها نیز دوزخى هستند نه تنها در دوزخ قیامت، بلکه در دوزخ زندگى این دنیا نیز گرفتارند.


* * *

در آیه بعد، اشاره به وضع گروه بهشتى کرده، صفات آنان را بیان مى کند، نخست، براى بیرون آمدن از صف دوزخیان، مردم را به توجه عمیق به اسماء حسناى خدا دعوت نموده، مى فرماید: «براى خدا نام هاى نیکى است، خدا را به آنها بخوانید» (وَ لِلّهِ الأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها).
منظور از «اسماء حسنى»، صفات مختلف پروردگار است که همگى نیک و همگى «حسنى» است.
مى دانیم خدا عالم است، قادر است، رازق است، عادل است، جواد است، کریم است و رحیم است، و همچنین داراى صفات نیک فراوان دیگرى از این قبیل مى باشد.
منظور از خواندن خدا به این نام ها تنها این نیست که این الفاظ را بر زبان جارى کنیم و مثلاً بگوئیم: یا عالِمُ، یا قادِرُ، یا أَرْحَمَ الرّاحِمِیْنَ، بلکه در واقع این است که این صفات را در وجود خودمان به مقدار امکان پیاده کنیم، پرتوى از علم و دانش او، شعاعى از قدرت و توانائى او، و گوشه اى از رحمت واسعه اش در ما و جامعه ما پیاده شود، و به تعبیر دیگر متّصف به اوصاف او و متخلّق به اخلاقش کردیم.
تا در پرتو این علم و قدرت، و این عدالت و رحمت بتوانیم خود و اجتماعى را که در آن زندگى مى کنیم از صف دوزخیان خارج سازیم.
سپس مردم را از این نکته برحذر مى دارد که اسامى خدا را تحریف نکنند، مى فرماید:
«آنها که اسماء خدا را تحریف کرده اند رها سازید، آنها به زودى به جزاى اعمال خویش گرفتار خواهند شد» (وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
«الحاد» در اصل از ماده «لَحْد» (بر وزن مهد) به معنى حفره اى است که در یک طرف قرار گرفته و به همین جهت، به حفره اى که در یک جانب قبر قرار داده مى شود، «لحد» گفته مى شود، سپس به هر کارى که از حدّ وسط، تمایل به افراط و تفریط پیدا کند «الحاد» گفته شده، و به شرک و بت پرستى نیز به همین جهت «الحاد» اطلاق مى گردد.
منظور از «الحاد» در اسماء خدا این است که الفاظ و مفاهیم آن را تحریف کنیم.
یا به این گونه که او را به اوصافى توصیف نمائیم که شایسته آن نیست، همانند مسیحیان که قائل به تثلیث و خدایان سه گانه شده اند.
یا این که صفات او را بر مخلوقاتش تطبیق نمائیم، همچون بت پرستان که نام بت هاى خود را از نام خدا مشتق مى کردند، مثلاً به یکى از بت ها «اَلّلات» و به دیگرى «العُزّى» و به دیگرى «مَنات» مى گفتند که به ترتیب از «اللّه»، «العزیز» و «المَنّان» مشتق شده است.
یا همچون مسیحیان که نام خدا را بر عیسى و روح القدس مى گذاشتند.
و یا این که صفات او را آن چنان تحریف کنند که به «تشبیه»به مخلوقات یا «تعطیل» صفات و مانند آن بیانجامد.
و یا تنها به «اسم» قناعت کنند بدون این که این صفات را در خود و جامعه خویش بارور سازند.


* * *

در آخرین آیه به دو قسمت که اساسى ترین صفات گروه بهشتیان است اشاره مى کند، مى فرماید: «از کسانى که آفریدیم، امت و گروهى هستند که مردم را به حق هدایت مى کنند و به حق حکم مى کنند» (وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ).
در واقع آنها دو برنامه ممتاز دارند، فکرشان و هدفشان و دعوتشان و فرهنگشان حق و به سوى حق است، و نیز عملشان و برنامه هایشان و حکومتشان بر اساس حق و حقیقت مى باشد.
 


* * *


1 ـ «نهج البلاغه»، نامه 45.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای