1 ـ اسماء حسنى چیست؟
فهرست موضوعات
جستجو 


در کتب حدیث و تفسیر اعم از منابع شیعه و اهل تسنن بحث هاى مشروحى پیرامون «اسماء حسنى» دیده مى شود که فشرده اى از آن را به اضافه نظر خود در اینجا مى آوریم:
شک نیست که «اسماء حسنى» به معنى «نام هاى نیک» است و مى دانیم که تمام نام هاى پروردگار مفاهیم نیکى را در بر دارد و بنابراین، همه اسماء او اسماء حسنى است.
اعم از آنها که صفات ثبوتیه ذات پاک او است، مانند عالم و قادر.
و یا آنها که صفات سلبیه ذات مقدس او است مانند «قُدُّوس».
و آنها که صفات فعل است و حکایت از یکى از افعال او مى کند مانند: خالق، غفور، رحمان و رحیم.
از سوى دیگر، شک نیست که صفات خدا قابل احصاء و شماره نیست; زیرا کمالات او نامتناهى است و براى هر کمالى از کمالات او اسم و صفتى مى توان انتخاب کرد.
ولى چنان که از احادیث استفاده مى شود، از میان صفات او بعضى داراى اهمیت بیشترى مى باشد، و شاید «اسماء حسنى» که در آیه بالا آمده است، اشاره به همین گروه ممتازتر است; زیرا در روایاتى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام)به ما رسیده، کراراً این مطلب دیده مى شود که: خداوند داراى 99 اسم است که هر کس او را به این نام ها بخواند، دعایش مستجاب و هر که آنها را شماره کند اهل بهشت است.(1)
مانند روایتى که در کتاب «توحید صدوق» از امام صادق(علیه السلام) از پدرانش از على(علیه السلام) نقل شده که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: إِنَّ لِلّهِ تَبارَکَ وَ تَعالى تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْماً ـ مِأَةٌ إِلاّ واحِدَةٌ ـ مَنْ أَحْصاها دَخَلَ الْجَنَّةَ...: «خداوند نود و نُه اسم دارد
ـ صد، یکى کمتر ـ هر کس آنها را احصاء کند وارد بهشت مى شود».(2)
و نیز در کتاب «توحید» از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) از پدرانش از على(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
إِنَّ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اِسْماً مَنْ دَعَا اللّهَ بِهَا اسْتَجابَ لَهُ وَ مَنْ أَحْصاها دَخَلَ الْجَنَّةَ: «خداوند عزوجل نود و نُه اسم دارد کسى که خدا را به آن اسماء بخواند دعایش مستجاب مى شود و کسى که آنها را احصاء کند وارد بهشت مى گردد».(3)
در کتاب «صحیح بخارى»،«مسلم»، «ترمذى» و کتب دیگر از منابع حدیث اهل تسنن نیز همین مضمون پیرامون اسماء نود و نُه گانه خدا و این که هر کس خدا را با آن بخواند، دعاى او مستجاب است یا هر کس آنها را احصا کند، اهل بهشت خواهد بود، نقل شده است.(4)
از پاره اى از این احادیث استفاده مى شود: این اسامى نود و نُه گانه در قرآن است، مانند روایتى که از «ابن عباس» نقل شده که مى گوید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: لِلّهِ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ اِسْماً مَنْ أَحْصاها دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ هِىَ فِى الْقُرْآنِ: «خداوند نود و نُه اسم دارد، کسى که آنها را احصاء کند وارد بهشت مى شود و اینها در قرآن است».(5)
و به همین جهت، جمعى از دانشمندان کوشش کرده اند این اسامى و صفات را از قرآن مجید استخراج کنند، ولى نام هائى که در قرآن مجید براى خدا آمده است بیش از 99 نام است.
بنابراین، ممکن است اسماء حسنى در لابلاى آنها باشد، نه این که در قرآن جز این 99 نام، نام دیگرى براى خدا وجود نداشته باشد.
در بعضى از روایات این نام هاى نود و نُه گانه آمده است، که ما ذیلاً یکى از این احادیث را مى آوریم (ولى باید توجه داشت، بعضى از این نام ها به شکلى که در این روایت آمده در متن قرآن نیست، اما مضمون و مفهوم آن در قرآن وجود دارد).
و آن روایتى است که در «توحید صدوق» از امام صادق(علیه السلام) از پدر و اجدادش از على(علیه السلام) از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که پس از اشاره به وجود نود و نُه نام براى خدا مى فرماید:
وَ هِیَ اللّهُ، الإِلهُ، الْواحِدُ، الأَحَدُ، الصَّمَدُ، الأَوَّلُ، الآْخِرُ، السَّمِیعُ، الْبَصِیرُ، الْقَدِیرُ، الْقادِرُ، الْعَلِیُّ، الأَعْلى، الْباقِی، الْبَدِیعُ، الْبارِئُ، الأَکْرَمُ، الْباطِنُ، الْحَیُّ، الْحَکِیمُ، الْعَلِیمُ، الْحَلِیمُ، الْحَفِیظُ، الْحَقُّ، الْحَسِیبُ، الْحَمِیدُ، الْحَفِیُّ، الرَّبُّ، الرَّحْمانُ، الرَّحِیمُ، الذّارِئُ، الرّازِقُ، الرَّقِیبُ، الرَّءُوفُ، الرّائِی، السَّلامُ، الْمُؤْمِنُ، الْمُهَیْمِنُ، الْعَزِیزُ، الْجَبّارُ، الْمُتَکَبِّرُ، السَّیِّدُ، السُّبُّوحُ، الشَّهِیدُ، الصّادِقُ، الصّانِعُ، الظّاهِرُ، الْعَدْلُ، الْعَفُوُّ، الْغَفُورُ، الْغَنِیُّ، الْغِیاثُ، الْفاطِرُ، الْفَرْدُ، الْفَتّاحُ، الْفالِقُ، الْقَدِیمُ، الْمَلِکُ، الْقُدُّوسُ، الْقَوِیُّ، الْقَرِیبُ، الْقَیُّومُ، الْقابِضُ، الْباسِطُ، قاضِی الْحاجاتِ، الْمَجِیدُ، الْمَوْلى، الْمَنّانُ، الْمُحِیطُ، الْمُبِینُ، الْمُغِیثُ، الْمُصَوِّرُ، الْکَرِیمُ، الْکَبِیرُ، الْکافِی، کاشِفُ الضُّرِّ، الْوَتْرُ، النُّورُ، الْوَهّابُ، النّاصِرُ، الْواسِعُ، الْوَدُودُ، الْهادِی، الْوَفِیُّ، الْوَکِیلُ، الْوارِثُ، الْبَرُّ، الْباعِثُ، التَّوّابُ، الْجَلِیلُ، الْجَوادُ، الْخَبِیرُ، الْخالِقُ، خَیْرُ النّاصِرِینَ، الدَّیّانُ، الشَّکُورُ، الْعَظِیمُ، اللَّطِیفُ، الشّافِی.(6)
ولى آنچه در اینجا بیشتر اهمیت دارد و باید مخصوصاً به آن توجه داشته باشیم این است که: منظور از خواندن خدا به این نام ها و یا احصاء و شمارش اسماء حسناى پروردگار، این نیست که هر کس این 99 اسم را بر زبان جارى کند و بدون توجه به محتوا و مفاهیم آنها تنها الفاظى بگوید سعادتمند خواهد بود، و یا دعایش به اجابت مى رسد، بلکه هدف این است که به این اسماء و صفات ایمان داشته باشد، و پس از آن بکوشد پرتوى از مفاهیم آنها یعنى از مفهوم عالم و قادر و رحمان و رحیم و حلیم و غفور و قوى و قیوم و غنى و رازق و امثال آن را در وجود خود منعکس سازد، مسلماً چنین کسى هم بهشتى خواهد بود و هم دعایش مستجاب و به هر خیر و نیکى نائل مى گردد.
ضمناً از آنچه گفتیم روشن مى شود اگر در پاره اى از روایات و دعاها اسامى دیگرى براى خدا غیر از این اسماء ذکر شده و حتى شماره نام هاى خدا در بعضى از دعاها به یک هزار رسیده هیچ گونه منافاتى با آنچه گفتیم ندارد; زیرا اسماء خدا حدّ و حصر و انتهائى ندارد، و مانند کمالات ذات و بى انتهایش نامحدود است. هر چند پاره اى از این صفات و اسماء امتیازى دارد.
و نیز اگر در بعضى از روایات مانند روایتى که در «اصول کافى» از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه نقل شده مى خوانیم که فرمود: نَحْنُ وَ اللّهِ الأَسْماءُ الْحُسْنى: «به خدا سوگند ما اسماء حسناى خدا هستیم»(7) اشاره به آن است که پرتو نیرومندى از آن صفات الهى در وجود ما منعکس شده و شناخت ما به شناخت ذات پاکش کمک مى کند.
و یا اگر در بعضى دیگر از احادیث آمده است همه اسماء حسنى در «توحید خالص» خلاصه مى شود، نیز به خاطر آن است که همه صفات او به ذات پاک یکتایش بر مى گردد.
«فخر رازى» در تفسیرش به مطلبى اشاره مى کند که از جهتى قابل ملاحظه است و آن این که تمام صفات پروردگار به دو حقیقت بازگشت مى کند، یا به «بى نیازى ذاتش از همه چیز» و یا «نیازمندى دیگران به ذات پاک او».(8)
 


* * *


1 ـ به «بحار الانوار»، جلد 4، صفحه 184 به بعد، باب 3: باب عدد اسماء اللّه تعالى... و جلد 90، صفحه 236 به بعد، باب 13: باب اسماء اللّه الحسنى التى اشتمل علیها القرآن... مراجعه فرمائید.
2 ـ تفسیر «المیزان»، «مجمع البیان» و «نور الثقلین»، ذیل آیه مورد بحث ـ «مستدرک»، جلد 5، صفحه 264، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 4، صفحات 186 و 210 و جلد 6، صفحه 219، با تلخیص ـ «اعلام الدین»، صفحه 349، چاپ آل البیت ـ «توحید صدوق»، صفحات 194 و 219، انتشارات جامعه 2
مدرسین قم، 1398 هـ ق ـ «خصال صدوق»، جلد 2، صفحه 593، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1403 هـ ق ـ «عدة الداعى»، صفحه 318، دار الکتاب الاسلامى، 1407 هـ ق.
3 ـ تفسیر «المیزان»، «مجمع البیان» و «نور الثقلین»، ذیل آیه مورد بحث ـ «وسائل الشیعه»، جلد 7، صفحه 140، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 4، صفحه 187 ـ «توحید صدوق»، صفحه 195، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1398 هـ ق ـ «عدة الداعى»، صفحه 317، دار الکتاب الاسلامى، 1407 هـ ق.
4 ـ تفسیر «المیزان»، «مجمع البیان» و «نور الثقلین»، ذیل آیه مورد بحث ـ «صحیح بخارى»، جلد 3، صفحه 185 و جلد 8، صفحه 169، دار الفکر بیروت، 1401 هـ ق ـ «صحیح مسلم»، جلد 8، صفحه 63، دار الفکر بیروت ـ «سنن ترمذى»، جلد 5، صفحات 191، 192 و 193، دار الفکر بیروت، طبع دوم، 1403 هـ ق ـ «درّ المنثور»، جلد 3، صفحات 147 و 148، دار المعرفة، طبع اول، 1365 هـ ق.
5 ـ تفسیر «المیزان»، «مجمع البیان» و «نور الثقلین»، ذیل آیه مورد بحث ـ «مستدرک»، جلد 5، صفحات 265، 266 و 277، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 90، صفحه 273 ـ «درّ المنثور»، جلد 3، صفحه 148، دار المعرفة، طبع اول، 1365 هـ ق.
6 ـ «المیزان»، جلد 8، صفحه 360، انتشارات جامعه مدرسین ـ «مستدرک»، جلد 5، صفحه 265، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 4، صفحه 186 و جلد 90، صفحه 273 (با تفاوت) ـ «توحید صدوق»، صفحه 194، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1398 هـ ق ـ «خصال صدوق»، جلد 2، صفحه 593، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1403 هـ ق.
7 ـ «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 103 ـ «کافى»، جلد 1، صفحه 144، دار الکتب الاسلامیة ـ 2
«مستدرک»، جلد 5، صفحه 230، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 91، صفحه 6 ـ «تأویل الآیات»، صفحه 194، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1409 هـ ق ـ تفسیر «عیّاشى»، جلد 2، صفحه 42، چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق.
8 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 15، صفحه 66، ذیل آیه مورد بحث.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای