در این دو آیه نیز دستورات نظامى و احکام جهاد اسلامى تعقیب مى شود.
در نخستین آیه به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: «اى پیامبر! مسلمانان را تحریص و تشویق به جهاد با دشمن کن»! (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَى الْقِتالِ).
جنگجویان و رزمندگان هر اندازه آمادگى داشته باشند، باز قبل از شروع به جنگ باید آنها را از نظر روحى تقویت و به اصطلاح شارژ کرد، و این در برنامه تمام ارتش هاى آگاه جهان گنجانیده شده است که فرماندهان و افسران سپاه، قبل از حرکت به سوى میدان جنگ، و یا در میدان، قبل از آغاز حمله، با ذکر مطالب مناسبى روح جنگى آنان را تقویت مى کنند و از خطر شکست بر حذر مى دارند.
منتها دامنه این تشویق و تحریص، در مکتب هاى مادى و مشابه آن محدود است، ولى در مکتب هاى آسمانى بسیار گسترده تر است، توجه به فرمان پروردگار، و تأثیر ایمان به خدا، و یادآورى مقام شهداى راه حق، فضیلت و پاداش هاى بى حسابى که در انتظار آنها است و افتخارها و مواهب معنوى که در پیروزى بر دشمن در صحنه جهاد وجود دارد، بهترین وسیله براى تشویق، تحریک روح سلحشورى و استقامت و پایمردى در سربازان مى باشد.
در جنگ هاى اسلامى گاهى تلاوت چند آیه از قرآن مجید آن چنان سربازان مجاهد را آماده مى ساخت که سر از پا نمى شناختند و یک پارچه عشق و شور و هیجان مى شدند.
در هر حال این جمله از آیه اهمیت تبلیغ و تقویت هر چه بیشتر روحیه سربازان را به عنوان یک دستور اسلامى روشن مى سازد.
و به دنبال آن دستور دومى مى دهد، مى فرماید: «اگر از شما بیست نفر با استقامت باشند بر دویست نفر غلبه خواهند کرد و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از کافران غلبه مى کند» (إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا).
گر چه تعبیر آیه به صورت اخبار از غلبه یک نفر بر ده نفر است، ولى به قرینه آیه بعد، که مى گوید: الآْنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْکُمْ...: «هم اکنون خدا این تکلیف را بر شما تخفیف داد...» روشن مى شود که منظور از آن تعیین وظیفه و برنامه و دستور است نه تنها یک خبر ساده.
و به این ترتیب، مسلمانان نباید منتظر این باشند که از نظر نفرات جنگى با دشمن در یک سطح مساوى قرار گیرند، بلکه حتى اگر عدد آنها یک دهم نفرات دشمن باشد باز وظیفه جهاد بر آنها فرض است.
سپس اشاره به علت این حکم کرده، مى فرماید: «این به خاطر آن است که دشمنان بى ایمان شما جمعیتى هستند که نمى فهمند» (بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ).
این تعلیل در آغاز، عجیب و شگفت آور به نظر مى رسد که چه ارتباطى میان «آگاهى» و «پیروزى»، یا «عدم آگاهى» و «شکست» وجود دارد؟
ولى در واقع رابطه میان این دو بسیار نزدیک و محکم است; چه این که مؤمنان، راه خود را به خوبى مى شناسند، هدف آفرینش و وجود خود را درک مى کنند، و از نتائج مثبتى که در این جهان و پاداش هاى فراوانى که در جهان دیگر در انتظار مجاهدان است باخبرند.
آنها مى دانند براى «چه» مى جنگند؟ براى «که» پیکار مى کنند و در راه «چه هدف» مقدسى فداکارى مى نمایند؟ و اگر در این راه قربانى و شهید شوند حسابشان با «کیست»؟
این مسیرِ روشن و این آگاهى، به آنان صبر و استقامت و پایمردى مى بخشد.
اما افراد بى ایمان و یا بت پرستان، درست نمى دانند براى چه مى جنگند؟ و براى چه کسى مبارزه مى کنند؟
و اگر در این راه کشته شدند، خون آنها را چه کسى جبران خواهد کرد؟
تنها روى یک عادت و تقلید کورکورانه و یا تعصب خشک و بى منطق به دنبال این مکتب افتاده اند و این تاریکى راه و نا آگاهى از هدف و ندانستن پایان کار و نتیجه مبارزه، اعصاب آنها را سست مى کند، و توان و استقامتشان را مى گیرد، و از آنها موجودى ضعیف مى سازد.
* * *
اما به دنبال دستور سنگین فوق، خداوند آن را چند درجه تخفیف مى دهد، مى فرماید: «هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعفى است» (الآْنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً).
سپس مى فرماید: «در این حال، اگر از شما صد نفر با استقامت باشند، بر دویست نفر غلبه مى کنند و اگر هزار نفر باشند بر دو هزار نفر به فرمان خدا پیروز مى شوند» (فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللّهِ).
ولى در هر حال فراموش نکنید که «خداوند با صابران است» (وَ اللّهُ مَعَ الصّابِرینَ).
* * *