در بحث گذشته دانستیم که این عقیده در تعلیمات اسلامى از قطعى ترین مباحثى است که از شخص پایه گذار اسلام گرفته شده، و عموم فِرق اسلامى در این زمینه متفقند و احادیث در این زمینه متواتر مى باشد.
اکنون به سراغ پى آمدهاى این انتظار در وضع کنونى جوامع اسلامى برویم که ببینیم: آیا ایمان به چنین ظهورى انسان را چنان در افکار رؤیائى فرو مى برد که از وضع موجود خود غافل مى گردد و تسلیم هر گونه شرائطى مى کند؟
و یا این که به راستى این عقیده یک نوع دعوت به قیام و سازندگى فرد و اجتماع است؟
آیا ایجاد تحرک مى کند یا رکود؟
آیا مسئولیت آفرین است یا مایه فرار از زیر بار مسئولیت ها؟!
و بالاخره آیا مخدر است یا بیدارکننده؟
ولى قبل از توضیح و بررسى این سؤالات، توجه به یک نکته کاملاً ضرورى است و آن این که: سازنده ترین دستورات و عالى ترین مفاهیم، هر گاه به دست افراد ناوارد یا نالایق یا سوءاستفاده چى، بیفتد ممکن است چنان مسخ شود که درست نتیجه اى بر خلاف هدف اصلى بدهد و در مسیرى بر ضد آن حرکت کند و این نمونه هاى بسیار دارد و مسأله «انتظار» به طورى که خواهیم دید در ردیف همین مسائل است.
به هر حال براى رهائى از هر گونه اشتباه در محاسبه در این گونه مباحث باید به اصطلاح، آب را از سرچشمه گرفت تا آلودگى هاى احتمالى نهرها و کانال هاى میان راه در آن اثر نگذارد.
یعنى ما در بحث «انتظار» مستقیماً به سراغ متون اصلى اسلامى رفته و لحن گوناگون روایاتى را که روى مسأله انتظار تأکید مى کند، مورد بررسى قرار مى دهیم تا از هدف اصلى آگاه شویم.
اکنون با دقت به این چند روایت توجه کنید:
الف ـ کسى از امام صادق(علیه السلام) پرسید: چه مى گوئید درباره کسى که داراى ولایت پیشوایان است و انتظار ظهور حکومت حق را مى کشد و در این حال از دنیا مى رود؟
امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کانَ مَعَ الْقائِمِ فِى فُسْطاطِهِ ـ ثُمَّ سَکَتَ هُنَیْئَةً ـ ثُمَّ قالَ هُوَ کَمَنْ کانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ!:
«او همانند کسى است که با رهبر این انقلاب در خیمه او (ستاد ارتش او) بوده باشد ـ سپس کمى سکوت کرد ـ و فرمود: مانند کسى است که با پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در مبارزاتش همراه بوده است».(1)
عین این مضمون در روایات زیادى با تعبیرات مختلفى نقل شده است.
ب ـ در بعضى بِمَنْزِلَةِ الضّارِبِ بِسَیْفِهِ فِى سَبِیْلِ اللّهِ: «همانند شمشیر زنى در راه خدا».(2)
ج ـ در بعضى دیگر کَمَنْ قارَعَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ بِسَیْفِهِ: «همانند کسى است که در خدمت پیامبر با شمشیر بر مغز دشمن بکوبد»!(3)
د ـ در بعضى دیگر بِمَنْزِلَةِ مَنْ کان قاعِداً تَحْتَ لَواءِ الْقائِمِ: «همانند کسى است که زیر پرچم قائم بوده باشد».(4)
هـ ـ در بعضى دیگر بِمَنْزِلَةِ الْمُجاهِدِ بَیْنَ یَدَىْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله): «همانند کسى است که پیش روى پیامبر جهاد کند».(5)
و ـ و در بعضى دیگر بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتَشْهَدَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ: «همانند کسى است که با پیامبر شهید شود».(6)
این تشبیهات هفتگانه که در مورد انتظار ظهور مهدى(علیه السلام) در این شش روایت وارد شده روشنگر این واقعیت است که یک نوع رابطه و تشابه میان مسأله «انتظار» از یک سو، و «جهاد» و مبارزه با دشمن در آخرین شکل خود از سوى دیگر وجود دارد (دقت کنید).
در روایات متعددى داشتن انتظار چنین حکومتى، به عنوان بالاترین عبادت معرفى شده است.
این مضمون، در بعضى از احادیث از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و در بعضى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل شده است.
در حدیثى مى خوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
أَفْضَلُ أَعْمالِ أُمَّتِى اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: «بالاترین اعمال امت من انتظار فرج از ناحیه خدا کشیدن است».(7)
و در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «أَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ».(8)
این حدیث اعم از این که انتظار فرج را به معنى وسیع کلمه بدانیم یا به مفهوم خاص، یعنى انتظار ظهور مصلح بزرگ جهانى، اهمیت انتظار را در مورد بحث ما روشن مى سازد.
این تعبیرات، همگى حاکى از این است که کشیدن انتظارِ چنان انقلابى، همیشه توأم با یک جهاد وسیع و دامنه دار است، این را در نظر داشته باشید تا به سراغ مفهوم انتظار رفته سپس از مجموع آنها نتیجه گیرى کنیم.
* * *