2 ـ مفهوم و فلسفه «نـَسیء» در جاهلیت
فهرست موضوعات
جستجو 


«نَسیء» (بر وزن کثیر) از ماده «نَسْأ» به معنى تأخیر انداختن است (و خود این کلمه مى تواند اسم مصدر یا مصدر باشد) و به داد و ستدهائى که پرداخت پول آن به تأخیر مى افتد «نِسیئَه» گفته مى شود.
در زمان جاهلیت عرب، گاهى یکى از ماه هاى حرام را تأخیر مى انداختند، یعنى مثلاً به جاى ماه «محرم»، ماه «صفر» را انتخاب مى کردند و تشریفات آن بدین گونه بود که: یکى از سران قبیله «بنى کنانة» در مراسم حج در سرزمین «منى» در یک اجتماع نسبتاً بزرگ، پس از تقاضاى مردم این جمله را بر زبان جارى مى کرده، مى گفت:
من ماه محرم را امسال به تأخیر انداختم و ماه صفر را به جاى آن انتخاب کردم!(1)
و از «ابن عباس» نقل شده، اول کسى که این سنت را برقرار ساخت، «عمرو بن لحى»(2) و بعضى گفته اند: «قلمس» مردى از «بنى کنانه» بود.(3)
فلسفه این کار در نظر آنها به عقیده بعضى این بوده است که: گاهى تحمل سه ماه حرام پشت سر هم (ذى القعده، ذى الحجه، و محرّم) مشکل بوده و آن را به پندار خود مایه تضعیف روح جنگجوئى و رکود کار نیروها مى شمردند; زیرا عرب در جاهلیت علاقه عجیبى به غارتگرى، خونریزى و جنگ داشت، و اصولاً «جنگ و غارت» جزئى از زندگى او را تشکیل مى داد، و تحمل سه ماه آتش بس پى در پى، براى آنها طاقت فرسا بود، لذا کوشش مى کردند، لااقل ماه محرم را از این سه ماه جدا کنند.
این احتمال نیز داده شده است که: گاهى به خاطر افتادن ذى الحجه در تابستان، مسأله حج بر آنها دشوار مى شد و مى دانیم حج و مراسم آن براى عرب جاهلى تنها مسأله عبادت نبود، بلکه این مراسم بزرگ که از زمان ابراهیم(علیه السلام) به یاد مانده بود، کنگره عظیمى محسوب مى شد که مایه رونق تجارت و اقتصاد آنها بود و فوائد گوناگونى از این اجتماع نصیب آنها مى شد، لذا جاى ماه «ذى الحجة» را به میل خود تغییر داده، و ماه دیگرى که هوا در آن ماه، آمادگى بیشترى داشت به جایش قرار مى دادند، و ممکن است، هر دو فلسفه صحیح باشد.
اما به هر صورت، این عمل سبب مى شد که: آتش جنگ ها همچنان فروزان بماند، و فلسفه ماه هاى حرام پایمال شود، و مراسم حج بازیچه دست این و آن و وسیله اى براى منافع مادى آنها گردد.
قرآن این کار را «زیادى در کفر» شمرده; زیرا علاوه بر شرک و «کفر اعتقادى» که داشتند با زیر پا گذاشتن این دستور مرتکب «کفر عملى» هم مى شدند، به خصوص این که: با این کار دو عمل حرام انجام مى دادند.
یکى این که حرام خدا را حلال کرده بودند.
و دیگرى این که حلال خدا را حرام نموده بودند.
 


* * *


1 ـ «بحار الانوار»، جلد 9، صفحات 98 و 211، و جلد 22، صفحه 67 ـ تفسیر «على بن ابراهیم قمى»،
جلد 1، صفحه 290، دار الکتاب قم، 1404 هـ ق ـ تفسیر «صافى»، جلد 2، صفحه 342، مکتبة الصدر تهران، طبع دوم، 1416 هـ ق ـ «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 217، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ ق.
2 ـ «بحار الانوار»، جلد 9، صفحه 98 ـ «مجمع البیان»، جلد 5، صفحه 53، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق.
3 ـ «بحار الانوار»، جلد 9، صفحه 98 ـ «مجمع البیان»، جلد 5، صفحه 53، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ «جامع البیان»، جلد 10، صفحه 171، دار الفکر بیروت، 1415 هـ ق ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 8، صفحه 137، مؤسسة التاریخ العربى بیروت، 1405 هـ ق ـ تفسیر «ابن کثیر»، جلد 2، صفحه 370، دار المعرفة بیروت، 1412 هـ ق ـ «درّ المنثور»، جلد 3، صفحه 237، دار المعرفة بیروت، طبع اول، 1365 هـ ق.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای