گروهى از مفسران نقل کرده اند: هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) مسلمانان را آماده «جنگ تبوک» مى ساخت و دعوت به حرکت مى کرد یکى از رؤساى طایفه «بنى سَلمَة» به نام «جَدّ بن قَیْس» که در صف منافقان بود خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)آمده، عرض کرد:
اگر اجازه دهى من در این میدان جنگ حاضر نشوم; زیرا علاقه شدیدى به زنان دارم، مخصوصاً اگر چشمم به دختران رومى بیفتد، ممکن است دل از دست بدهم، مفتون آنها شوم! و دست از کارزار بکشم! پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او اجازه داد.
در این موقع، آیه فوق نازل شد و عمل آن شخص را محکوم ساخت، پیامبر(صلى الله علیه وآله) رو به گروهى از «بنى سَلمَه» کرد.
گفت: بزرگ شما کیست؟
گفتند: «جدّ بن قَیس»، ولى او مرد بخیل و ترسوئى است.
فرمود: چه دردى بدتر از درد بخل.
سپس فرمود: بزرگ شما آن جوان سفیدرو «بِشْر بن بَرّاء» است (که مردى است پر سخاوت و گشاده روى).(1)