گواهان رستاخیز
فهرست موضوعات
جستجو 


در تعقیب آیات گذشته که در مورد مجازات ها و پاداش هاى بدکاران و نیکوکاران بود، این آیه به مسأله شهود و گواهان رستاخیز اشاره کرده، مى گوید: «حال این افراد چگونه خواهد بود آن روز که براى هر امتى گواهى بر اعمال آنها مى آوریم و تو را گواه اینها قرار خواهیم داد» (فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّة بِشَهید وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهیداً).
و به این ترتیب، علاوه بر گواهى اعضاى پیکر آدمى، و گواهى زمینى که بر آن زیست کرده، و گواهى فرشتگان خدا بر اعمال او، هر پیامبرى نیز گواه اعمال امت خویش است، و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که آخرین و بزرگ ترین پیامبر الهى است نیز گواه بر امت خود مى باشد.
بر این اساس، بدکاران با وجود این همه گواه، چگونه مى توانند حقیقتى را انکار کنند و خود را از کیفر اعمال خویش دور دارند؟!
نظیر این مضمون در چند آیه دیگر قرآن نیز آمده، از جمله آیه 143 سوره «بقره»، و 89 سوره «نحل»، و 78 سوره «حج».
اکنون این سؤال پیش مى آید: گواهى پیامبران نسبت به اعمال امت خویش چگونه خواهد بود؟
اگر کلمه «هؤلاء» اشاره به مسلمانان بوده باشد، همان طور که در تفسیر «مجمع البیان» آمده است، پاسخ این سؤال روشن خواهد بود; زیرا هر پیامبرى مادامى که در میان امت خویش مى باشد، شاهد و ناظر اعمال آنها است و بعد از آنها اوصیاء و جانشینان معصومشان، شاهد و ناظر اعمال امت خواهند بود، و لذا مى خوانیم که: مسیح(علیه السلام) در روز قیامت، در پاسخ سؤال پروردگار عرض مى کند:
ما قُلْتُ لَهُمْ اِلاّ ما أَمَرْتَنِى بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّى وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیْداً مادُمتُ فِیْهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنِى کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیْبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى کُلِّ شَىْء شَهِیْدٌ:
«پروردگارا! من به آنها جز آنچه دستور دادى نگفتم، به آنها گفتم: خداوندى را که پروردگار من و شما است عبادت کنید، و تا آن زمان که در میان آنها بودم شاهد و گواه اعمال آنها بودم، ولى هنگامى که مرا از میان آنها بازگرفتى خودت مراقب آنان بودى و تو بر هر چیز گواهى».(1)
ولى جمعى از مفسران احتمال داده اند: کلمه «هؤلاء» اشاره به گواهان امت هاى پیشین است، یعنى: اى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)! تو را گواه همه گواهان و انبیاى گذشته قرار خواهیم داد، و در پاره اى از روایات نیز به همین تفسیر اشاره شده است.(2)
بنابراین، مفهوم آیه چنین خواهد شد: هر پیامبرى در حال حیات و ممات از طریق مشاهده باطنى و روحانى ناظر احوال تمام امت خویش خواهد بود و روح پاک پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز از همین راه ناظر همه امم پیشین و امت خویش مى باشد، و به این طریق آنها مى توانند نسبت به اعمال آنها گواهى دهند و حتى صلحاى امت و افراد نمونه پرهیزکار نیز ممکن است از چنین آگاهى برخوردار باشند.
مفهوم این بیان چنین مى شود که: روح پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از آغاز خلقت آدم وجود داشته است; زیرا معنى شهود، آگاهى توأم با حضور است.
ولى این تفسیر، با آیه اى که درباره حضرت مسیح(علیه السلام) نقل شد، چندان سازگار نیست، چون آیه مزبور مى گوید: مسیح شاهد بر تمام امت خود نبود، بلکه ما دام الحیات شاهد بر آنها بود (دقت کنید).
اما اگر شهادت را به معنى شهادت عملى بگیریم، یعنى: «اعمال یک فرد نمونه مقیاس سنجش براى اعمال سایرین»، در این صورت تفسیر فوق خالى از اشکال خواهد بود; زیرا هر پیامبرى با صفات ممتازى که داشته مقیاس سنجش براى امت خویش محسوب مى شده، و خوبان و بدان امت را با شباهت و عدم شباهت به آنان مى توان شناخت.
و از آنجا که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بزرگ ترین پیامبران الهى است، صفات و اعمال او مقیاس سنجش براى شخصیت تمام انبیاء خواهد شد.
تنها سؤالى که در اینجا باقى مى ماند این است که: شهادت به این معنى آمده است یا نه؟
ولى با توجه به این که اعمال، رفتار و افکار انسان هاى نمونه نیز عملاً گواهى مى دهد که یک انسان ممکن است تا این حدّ مقامات معنوى را طى کند، چنین معنائى زیاد بعید به نظر نمى رسد (دقت کنید).


* * *

در آیه بعد، به نتیجه اعمال آنها اشاره کرده، مى گوید: «در این هنگام که کافران و آنها که با فرستاده پروردگار به مخالفت برخاستند، دادگاه عدل خدا را مى بینند و شهود و گواهان غیر قابل انکارى در این دادگاه مشاهده مى کنند، آن چنان از کار خود پشیمان مى شوند که آرزو مى کنند کاش خاک بودند و با خاک هاى زمین یکسان مى شدند» (یَوْمَئِذ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّى بِهِمُ الْأَرْضُ).
این تعبیر، همانند تعبیرى است که در آخرین آیه سوره «نبأ» مى خوانیم: وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِى کُنْتُ تُراباً: «در این هنگام کافر مى گوید: اى کاش خاک بودم»!
تعبیر به «تُسَوّى» اشاره به مطلب دیگرى نیز مى کند و آن این که کافران علاوه بر این که آرزو مى کنند خاک شوند، علاقه دارند که خاک ها و قبرهاى آنها هم در زمین گم شود و با زمین هاى اطراف یکسان گردد، و به کلى فراموش شوند!.
و «در این موقع است که آنها هیچ واقعیتى را نمى توانند کتمان کنند» (وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثاً); زیرا با آن همه شهود و گواهان، راهى براى انکار نیست.
البته این سخن هم منافاتى با آیات دیگر ندارد که مى گوید: بعضى از کافران در روز قیامت نیز حقایق را کتمان مى کنند و دروغ مى گویند;(3) چرا که دروغ گفتن آنها قبل از اقامه شهود و گواهان است، ولى بعد از آن که هیچ جاى انکار نمى ماند ناچار مى شوند که به همه حقایق اقرار کنند.
در یکى از خطبه هاى امیر مؤمنان(علیه السلام) آمده که فرمود: «روز رستاخیز خداوند بر دهان افراد، مهر خاموشى مى نهد، تا سخن نگویند و در این هنگام دست ها به سخن درمى آیند، پاها گواهى مى دهند و پوست هاى تن، اعمال خود را باز مى گویند و در این موقع هیچ کس نمى تواند واقعیتى را کتمان کند».(4)
بعضى از مفسران احتمال داده اند: منظور از «لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثاً» این است که آنها آرزو مى کنند: اى کاش! در دنیا که بودند واقعیات را مخصوصاً درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کتمان نمى کردند.
بنابراین، جمله مزبور عطف بر جمله «لَوْ تُسَوّى بِهِمُ الْأَرْضُ» مى شود، ولى این تفسیر با ظاهر «لا یَکْتُمُونَ» که فعل مضارع است سازگار نیست و اگر این معنى مراد بود باید گفته شود: «وَ لَمْ یَکْتُمُوا».


* * *


1 ـ مائده، آیه 117.
2 ـ به تفسیر «نور الثقلین»، جلد 1، صفحات 481 و 482، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ تفسیر «برهان»، جلد 2، صفحه 79، بنیاد بعثت، طبع اول، 1415 هـ ق و «بحار الانوار»، جلد 6، صفحه 233 و جلد 7، صفحه 313 و جلد 35، صفحه 389 مراجعه شود.
3 ـ مانند: آیات 22 و 23 سوره «انعام» و آیه 18 سوره «مجادله».
4 ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 482، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 1، صفحه 242، حدیث 133، چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای