مسأله «احباط» و «تکفیر»
فهرست موضوعات
جستجو 


«حَبْط» در اصل به گفته «راغب» در «مفردات» به معنى این است: چهارپائى آن قدر بخورد که شکمش باد کند و چون این حالت سبب فساد غذا و بى اثر بودن آن مى گردد، این واژه به معنى باطل و بى خاصیت شدن، به کار مى رود، لذا «معجم مقائیس اللغة» معنى آن را «بطلان» ذکر کرده است و به همین دلیل، در آیه 16 سوره «هود» هم ردیف باطل ذکر شده، مى فرماید: أُولئِکَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآْخِرَةِ إِلاَّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُون: «دنیاپرستان کسانى هستند که در آخرت جز آتش بهره اى ندارند و آنچه را در دنیا انجام داده اند بر باد مى رود و اعمالشان باطل مى شود».
و اما «اِحباط» در اصطلاح متکلمان و علماء عقائد، عبارت از این است که ثواب اعمال پیشین بر اثر گناهان، از بین برود، نقطه مقابل تکفیر که به معنى از بین رفتن کیفر و آثار گناهان پیشین، به خاطر اعمال نیک آینده است.
در این که آیا احباط و تکفیر در مورد ثواب اعمال صالح و کیفر گناهان صحیح است، یا نه؟ در میان علماء عقائد بحث و گفتگو است. به گفته مرحوم «علامه مجلسى» مشهور میان متکلمان امامیه بطلان احباط و تکفیر است، آنها فقط مى گویند: ثواب مشروط به آن است که انسان با ایمان از دنیا برود، و عقاب مشروط به این است که به هنگام مرگ با اسلام و توبه از دنیا نرود.
ولى علماء معتزله نظر به ظواهر بعضى از آیات و روایات، معتقد به صحت احباط و تکفیرند.(1)
«خواجه نصیر الدین طوسى» در کتاب «تجرید العقائد» احباط را باطل شمرده و با دلیل عقل و نقل بر آن استدلال کرده است، دلیل عقلى او این است که: احباط مستلزم ظلم است (زیرا کسى که ثواب کمترى داشته و گناه بیشترى، پس از احباط به منزله کسى خواهد بود که اصلاً کار نیک نکرده است و این یک نوع ستم در حق او خواهد بود) و اما دلیل نقلى، این است که قرآن با صراحت مى گوید: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً یَرَه: «هر کس به مقدار سنگینى ذره اى کار خیر کند آن را مى بیند * و هر کس به مقدار سنگینى ذره اى کار شرّ کند آن را مى بیند».(2)-(3)
در میان دانشمندان معتزله «ابو هاشم» احباط و تکفیر را به هم آمیخته و عنوان موازنه را به وجود آورده است به این معنى که گناه و ثواب را با هم مى سنجد و از یکدیگر کسر مى کند.
ولى حق این است که: احباط و تکفیر امرى ممکن مى باشد و هیچ گونه ظلمى از آن حاصل نمى گردد، و آیات و روایاتى صریحاً بر آن دلالت دارد و به نظر مى رسد: مخالفتِ منکران، بازگشت به یک نوع «نزاع لفظى» مى کند.
توضیح این که: گاه، مى شود انسان سالیان دراز زحمت مى کشد و با مشقت فراوان سرمایه اى مى اندوزد، ولى با یک ندانم کارى و یا یک هوسبازى آن را از دست مى دهد، یعنى «حسنات» سابق «حَبط» مى شود.
و یا به عکس، مرتکب اشتباهات و خسارت هاى زیادى شده و با یک عمل عاقلانه و حساب شده همه را جبران مى کند، این یک نوع «تکفیر» است (تکفیر یک نوع پوشانیدن و جبران کردن است) در مسائل معنوى نیز همین اصل، صادق مى باشد.

* * *


1 ـ «بحار الانوار»، جلد 5، صفحه 332 ـ در این مورد در جلد 68 «بحار الانوار»، صفحه 197 به بعد نیز بحث شده است.
2 ـ زلزله، آیات 7 ـ 8.
3 ـ «تجرید العقائد»، صفحه 327، چاپ مصطفوى.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای