33 زهد
فهرست موضوعات
جستجو 

حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: «أَفْضَلُ الزُّهْدِ إخْفاءُ الزُّهدِ; برترین زهد، مخفى داشتن زهد است».(1)

زهد یک فضیلت اخلاقى و معنوى است که به معناى دل کندن از دنیا و حرکت به سوى منازل آخرت است.

امام على(علیه السلام) در تعبیر جالبى درباره زهد مى فرماید: «الزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ: قَالَ اللّهُ سُبْحَانَهُ (لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ، وَ لاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ) وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى الْمَاضِی، وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالاْتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ; تمام زهد در میان دو جمله از قرآن است، آنجا که خداوند مى فرماید: این براى آن است که به خاطر آنچه از دست داده اید، غمگین نشوید، و به آنچه خدا به شما داده دلبسته و مغرور نشوید، بنابراین هر کس بر گذشته تأسف نخورد و به آنچه در دست دارد دلبسته نباشد، زهد را از هر دو طرف در اختیار گرفته».(2)

زهد در منطق قرآن و ادیان الهى این نیست که انسان از ثروت و امکانات دنیا، بى بهره باشد، بلکه حقیقت زهد آن است که اسیر اینها نگردد، بلکه امیر بر اینها باشد. امام صادق(علیه السلام) در حدیثى مى فرمایند: «الدُّنیا أصْغَرُ قَدْراً عِنْدَ اللهِ وعِندَ أنْبیائِهِ وأولیائِه مِن أنْ یَفْرَحوا بِشَیء مِنها أو یَحْزَنوا عَلَیهِ، فَلا یَنْبَغِی لِعَالِم وَلا لِعَاقِل أن یَفْرَحَ بِعَرَضِ الدُّنْیا; دنیا در پیشگاه خدا و نزد انبیا و اولیاى الهى کوچک تر از آن است که آنها را خوشحال و ذوق زده کند، یا با از دست رفتن آن غمگین شوند، بنابراین براى هیچ عالِم و عاقلى سزاوار نیست که از متاع ناپایدار دنیا خوشحال گردد».(3)

زهد اسلامى به معناى سادگى در زندگى و حذف تجملات و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است و ارتباطى با رهبانیّت ندارد; چرا که رهبانیت، جدایى و بیگانگى از جامعه است. در تاریخ آمده وقتى «عثمان بن مظعون» فرزندش را از دست داد، بسیار ناراحت شد، تا جایى که در خانه اش مشغول عبادت شد و زندگى را ترک کرد، این خبر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید، او را خواست و فرمود: «یا عُثْمانُ، إنَّ اللهَ تَبَارَکَ و تَعالى لَمْ یَکْتُبْ عَلَیْنا الرَّهْبَانِیةَ، إنّما رَهْبانِیةُ اُمَّتی الجِهَادُ فی سَبیلِ اللهِ(4); اى عثمان خداوند متعال رهبانیت را براى امت من قرار نداده، رهبانیت امّت من جهاد در راه خداست».

سه نکته درباره زهد قابل ذکر است که اشاره مى کنیم:

نکته اوّل آثار زهد است که روایات زیادى در این زمینه وجود دارد از جمله: «مَنْ زَهِدَ فی الدُّنْیا أثْبَتَ اللهُ الحِکْمَةَ فی قَلْبِهِ وأنْطَقَ بها لِسَانَهُ وَبَصَّرَهُ عُیونَ الدُّنیا داءَها ودَواءَها وأخْرَجَهُ مِنَ الدُّنیا سالِماً إلى دارِ السَّلامِ; کسى که زهد پیشه کند خداوند حکمت و بصیرت را در قلبش وارد مى کند و زبانش را به حکمت گویا مى نماید و درد و درمان را به او مى شناساند و او را از دنیا سالم به دارالسلام، یعنى بهشت بیرون مى برد».(5) «وَمَنْ زَهِدَ فی الدُّنْیا هَانَتْ عَلَیْهِ المُصِیباتُ; و هر که در دنیا زهد بورزد مصیبت ها بر او آسان مى شود(6)، «إزْهَدْ فی الدُّنْیا تَنْزِلْ عَلَیْکَ الرَّحْمَةُ; کسى که در دنیا زاهد باشد رحمت خداوند بر او فرود مى آید»(7) و «الزُّهْدُ فی الدُّنْیا الرّاحَةُ العُظْمى; و هر کس از دنیا دل برکند بزرگترین آسایش را دارد».(8)

نکته دوم اینکه زاهدترین افراد چه کسى است؟ رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «أزهَدُ الناسِ مَنِ اجْتَنَبَ الْحَرامَ; زاهدترین مردم کسى است که از حرام دورى مى کند».(9)

امام سجّاد(علیه السلام) فرموده است: «یقول اللهُ: یابنَ آدَمَ، إرْضَ بِما آتَیْتُکَ تَکُنْ مِن أزْهَدِ النّاسِ; خداوند مى فرماید: اى پسر آدم به، آنچه که به تو داده ام خرسند و قانع باش، تا از زاهدترین مردمان باشى».(10)

و امام کاظم(علیه السلام) فرموده اند: «وَإنّ أصْبَرَکُمْ على البَلاءِ لأزْهَدُکُم فی الدُّنْیا; همانا صبورترین شما در برابر بلاها، زاهدترین شما به دنیاست».(11)

نکته سوم نمونه هایى از زهد پیشوایان اسلام است.

1. «روی فی الحدیث أنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّاب قال: إسْتَأْذَنْتُ على رَسولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله)فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ فی مَشْرَبَةِ اُمِّ إبراهِیمَ وَإنَّهُ لَمُضْطَجِعٌ على خَصْفَة وإنّ بَعْضَهُ على التُّرابِ وَتَحْتَ رَأْسِهِ وِسَادَةٌ مُحْشُوَّةٌ لِیْفاً، فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ جَلَسْتُ فَقُلْتُ: یا رَسولَ اللهِ، أنْتَ نَبِیُّ اللهِ وصَفْوَتُهُ، وَخِیَرَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ، وَکِسْرى وَقَیْصَرُ على سُرُرِ الذَّهَبِ

وَفُرُشِ الحَرِیرِ والدِّیباجِ؟ فَقالَ رَسولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله): اُولئِکَ قَوْمٌ عُجِّلَتْ طَیِّباتَهُمُ وَهِیَ وَشِیْکَةُ الانْقِطَاعِ، وإنَّما اُخِّرَتْ لَنا طَیِّباتُنا; روزى عمر خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد در حالى که آن حضرت به حصیرى از برگ خرما خوابیده بود و قسمتى از بدن مبارکش روى خاک قرار داشت، و متکایى از الیاف درخت خرما زیر سر داشت، سلام کرد و نشست، گفت: تو پیامبر خدا و بهترین خلق خدا هستى، کسرى و قیصر بر روى تختهاى طلا و فرشهاى ابریشمى مى خوابند، ولى شما این چنین. پیامبر فرمود: آنها گروهى هستند که طیباتشان در این دنیا به آنها داده شده، و به زودى قطع مى شود، ولى طیبات ما براى قیامت ذخیره شده است.(12)

2. «عن الإمام الباقر(علیه السلام) أنّه أتِیَ یَوْماً بحَلْوى فَامْتَنَع مِن تَناوُلِها فقالوا: أتراها حراماً؟ قال: لا، ولکنّی أخْشى أنْ تَتُوقَ نَفْسِی فَأطْلُبُه; روزى مقدارى حلواى مخصوص خدمت امام باقر(علیه السلام)آوردند، حضرت از خوردن آن امتناع کردند، عرض کردند: آیا آن را حرام مى دانى؟ فرمود: نه، من از این مى ترسم که نفسم به آن مشتاق گردد و پیوسته به دنبال آن باشم».(13)

3. على(علیه السلام) تمایل به خوراکى از جگر بریان با نان نرم داشت یک سال گذشت و به این خواست خود ترتیب اثر نداد، روزى به امام حسن(علیه السلام) دستور تهیّه آن را داد در حالى که حضرت روزه داشت، خوراک براى افطار آماده شد، هنگامى که مى خواست افطار فرماید سائلى به در خانه آمد، امام(علیه السلام) فرمود: این غذا را به سائل بده مبادا هنگامى که نامه اعمال ما در فرداى قیامت خوانده مى شود به ما بگویند: (اَذْهَبْتُم طَیِّباتِکُم فى حَیاتِکُمُ الدُّنیا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِها);(14) شما طیبات خود را در دنیا گرفتید و به آن متمتع شدید».(15)

امام على(علیه السلام) مى فرمایند: «وَ لَوْ شِئْتُ لاَهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ إِلَى مُصفَّى هذَا الْعَسَلِ وَلُبَابِ هذَا الْقَمْحِ، وَ نَسَائِجِ هذا الْقَزِّ. وَ لَکِنْ هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ، وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إِلَى تَخَیُّرِ الاَْطْعِمَةِ... فَما خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنِی أکْلُ الطَّیِّباتِ کالبَهِیمَةِ المَرْبوطَةِ هَمُّها عَلَفُها; اگر مى خواستم، مى توانستم از عسل خالص و مغز گندم و لباس حریر استفاده کنم، امّا دور است از من که هواى نفس بر من چیره شود و حرص و آز، مرا به شکمبارگى وادار کند... من براى این آفریده نشدم که به خوردن غذاهاى خوب و لذیذ مشغول شوم مانند چارپایى که آن را پروار بسته باشند که جز خوردن مقصد و مقصودى ندارد».(16)


1. نهج البلاغه، حکمت 28.
2. نهج البلاغه، حکمت 439.
3. تفسیر روح البیان، ذیل آیه 36 سوره نمل.
4. بحارالانوار، ج 70، ص 114.
5. محجة البیضاء، ج 7، ص 353.
6. غرر الحکم، ح 2275.
7. کافی، ج 2، ص 50، ح 1.
8. أمالى صدوق، ص 27.
9. أمالى الصدوق، ص 27.
10. بحارالانوار، ج 78، ص 139.
11. همان مدرک، ص 308.
12. مجمع البیان، ج 9، ص 88.
13. تفسیر نمونه، ج 21، ذیل آیات 20 سوره احقاف.
14. سوره احقاف، آیه 20.
15. تفسیر نمونه، ج 21، ذیل آیات 20 سوره احقاف.
16. نهج البلاغه، نامه 45.

 

12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای