عدمشان به ز وجود!
فهرست موضوعات
جستجو 


در نخستین آیات فوق یکى دیگر از نشانه هاى کذب و دروغ منافقان را بیان کرده و در حقیقت بحثى را که در آیات قبل گذشت و فرمود: «وَ اللّهُ یَعْلَمُ اِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»(1) تکمیل مى نماید و مى گوید: «اینها اگر راست مى گویند و آماده شرکت در جهادند و تنها منتظر اذن تواند، مى بایست همه وسائل جهاد را از سلاح و مرکب و هر چه در توان دارند فراهم ساخته باشند» (وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لاَ َعَدُّوا لَهُ عُدَّةً) در حالى که هیچ گونه آمادگى در آنها دیده نمى شود.
و مى افزاید: «ولى اینها افراد تاریکدل و بى ایمانى هستند که خدا از شرکت آنها در میدان پر افتخار جهاد کراهت دارد، لذا توفیق خود را از آنها سلب کرده و آنان را از حرکت باز داشته است و به آنها گفته شد: با قاعدین (بازنشستگان از جنگ مانند کودکان و بیماران) بنشینند» (وَ لکِنْ کَرِهَ اللّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدینَ).(2)
در این که گوینده این سخن کیست؟ آیا خداوند است؟ یا پیامبر؟ و یا نفس و باطن خودشان؟
در میان مفسران گفتگو است، ولى ظاهر این است که: یک فرمان تکوینى است که از باطن تاریک و آلوده آنها برخاسته و مقتضاى عقیده فاسد و اعمال زشت آنها است و بسیار دیده مى شود که مقتضاى حال را به صورت امر یا نهى بیرون مى آورند.
از آیه فوق به خوبى استفاده مى شود: هر عمل و نیتى اقتضائى دارد که خواه ناخواه دامان انسان را مى گیرد، به همین جهت، همه افراد شایستگى و لیاقت آن را ندارند که در کارهاى بزرگ و راه خدا گام بردارند; چرا که این توفیق را خداوند نصیب کسانى مى کند که پاکى نیت، آمادگى و اخلاص در آنان سراغ دارد.


* * *


در آیه بعد، به این واقعیت اشاره مى کند که: عدم شرکت این گونه افراد در میدان جهاد، نه تنها جاى تأسف نیست، که شاید جاى خوشحالى باشد; زیرا آنها نه فقط مشکلى را نمى گشایند، که با آن روح نفاق و بى ایمانى و انحراف اخلاقى سرچشمه مشکلات تازه اى خواهند شد.
این آیه در حقیقت یک درس بزرگ به مسلمانان مى دهد که: هیچ گاه در فکر افزودن سیاهى لشکر و کمیت و تعداد نباشند، بلکه به فکر این باشند که افراد مخلص و با ایمان را انتخاب کنند، هر چند نفراتشان کم باشد، این درسى بود براى دیروز مسلمانان، و براى امروز و براى فردا!
نخست مى فرماید: «اگر آنها همراه شما به سوى میدان جهاد (تبوک) حرکت مى کردند، نخستین اثر شومشان این بود که چیزى جز تردید و اضطراب بر شما نمى افزودند» (لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاّ خَبالاً).
«خَبال» به معنى اضطراب و تردید و «خَبَل» (بر وزن اَجَل) به معنى «جنون» و «خَبْل» (بر وزن طَبْل) به معنى «فاسد شدن اعضاء» است.
بنابراین، حضور آنها با آن روحیه فاسد و توأم با تردید، نفاق و بزدلى اثرى جز ایجاد تردید و شک و تولید فساد در میان سپاه اسلام ندارد.
به علاوه «آنها به سرعت کوشش مى کنند در میان نفرات لشکر، نفوذ کنند و به ایجاد نفاق، تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى اتحاد بپردازند» (وَ لاَ َوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ).(3)
سپس به مسلمانان اخطار مى کند: مراقب باشید «افراد ضعیف الایمانى در گوشه و کنار جمعیت شما وجود دارند که زود تحت تأثیر سخنان این گروه منافق قرار مى گیرند» (وَ فیکُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ).
«سَمّاع» به معنى کسى است که حال پذیرش و شنوائى او زیاد است و بدون مطالعه و دقت هر سخنى را باور مى کند.
بنابراین، وظیفه مسلمانان قوى الایمان آن است که مراقب این گروه ضعیف باشند، مبادا طعمه منافقان گرگ صفت شوند.
این احتمال نیز وجود دارد که «سَمّاع» به معنى جاسوس و سخن چین بوده باشد یعنى در میان شما پاره اى از افراد هستند که براى گروه منافقان جاسوسى مى کنند.
و در پایان آیه مى گوید: «خداوند همه ستمگران را مى شناسد» (وَ اللّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ) آنها که آشکارا و آنها که پنهانى ستم به خویش یا به جامعه مى کنند از دیدگاه علم او مخفى نیستند.


* * *

و در آخرین آیه، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) هشدار مى دهد: این اولین بار نیست که این گروه منافق به سمپاشى و تخریب مشغول مى شوند، باید به خاطر بیاورى که آنها در گذشته نیز مرتکب چنین کارهائى شدند، و الآن نیز از هر فرصتى براى نیل به مقصود خود استفاده مى کنند، مى فرماید: «این گروه منافقین قبلاً هم مى خواستند میان شما تفرقه و پراکندگى ایجاد کنند» (لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ).
و این اشاره به داستان «جنگ احد» است که «عبداللّه بن أُبَىّ» و یارانش از نیمه راه باز گشتند و دست از یارى پیامبر(صلى الله علیه وآله) برداشتند.
و یا اشاره به سایر مواردى است که بر ضد شخص پیامبر و یا افراد مسلمین توطئه چیدند که تاریخ اسلام آنها را ثبت کرده است.
و مى افزاید: «آنها کارها را براى تو دگرگون ساختند» (وَ قَلَّبُوا لَکَ الأُمُورَ).
نقشه ها کشیدند تا اوضاع مسلمانان را به هم بریزند و آنها را از جهاد باز دارند و اطراف تو خالى شود.
اما هیچ یک از این توطئه ها و تلاش ها به جائى نرسید، همه نقشه هایشان نقش بر آب شد و تیرشان به سنگ خورد «تا بدانجا که فتح و پیروزى فرا رسید و حق آشکار گشت» (حَتّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ).
«در حالى که آنها از پیشرفت و پیروزى تو ناراحت بودند» (وَ هُمْ کارِهُونَ).
اما خواست و اراده بندگان در برابر اراده و مشیت پروردگار کمترین اثرى نمى تواند داشته باشد، خدا مى خواست تو را پیروز کند، آئینت را به سراسر جهان برساند، موانع را هر چه باشد از سر راه بردارد و بالاخره این کار را کرد.
اما موضوع مهم این است که بدانیم آنچه در آیات فوق بیان شده، همانند مطالب دیگر قرآن، اختصاصى به عصر و زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نداشته است; چرا که در هر جامعه اى همیشه گروهى منافق وجود دارند که سعى مى کنند در لحظات حساس و سرنوشت ساز، با سمپاشى و سخن چینى افکار مردم را به هم بریزند، روح وحدت را از بین ببرند، و تخم شک و تردید را در افکار بپاشند.
اما اگر جامعه بیدار باشد، مسلماً با یارى پروردگار ـ که وعده پیروزى به دوستانش داده است ـ همه نقشه هاى آنها خنثى مى شود و توطئه هایشان در نطفه خفه مى گردد، به شرط این که مخلصانه جهاد کنند و با هوشیارى و دقت، مراقب این دشمنان داخلى باشند.
 


* * *


1 ـ آیه 42.
2 ـ «ثَبَّطَهُمْ» از ماده «تَثْبیط» به معنى توقیف و جلوگیرى از انجام کار است.
3 ـ «أَوْضَعُوا» از ماده «ایضاع» به معنى سرعت در حرکت است و در اینجا به معنى تسریع در نفوذ میان سپاه اسلام آمده و «فِتْنَه» در اینجا به معنى تفرقه و اختلاف کلمه است.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای