سرزنش شدید نسبت به بعضى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)
فهرست موضوعات
جستجو 



بدون شک، مرد بزرگى همچون پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، تنها به خودش تعلق ندارد، که به تمام جامعه اسلامى و عالم بشریت متعلق است، بنابراین، اگر در داخل خانه او توطئه هائى بر ضد وى، هر چند به ظاهر کوچک و ناچیز، انجام گیرد نباید به سادگى از کنار آن گذشت، حیثیت او نباید نعوذ باللّه بازیچه دست این و آن گردد، و اگر چنین برنامه اى پیش آید، باید با قاطعیت با آن برخورد کرد.
آیات فوق، در حقیقت قاطعیتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنین حادثه اى، و براى حفظ حیثیت پیامبرش.
نخست، روى سخن را به خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده مى گوید: «اى پیامبر! چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده، به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود تحریم مى کنى»؟! (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ).
معلوم است این تحریم، تحریم شرعى نبود، بلکه به طورى که از آیات بعد استفاده مى شود، سوگندى از ناحیه پیامبر(صلى الله علیه وآله) یاد شده بود، و مى دانیم: قسم خوردن بر ترک بعضى از مباحات، گناهى ندارد.
بنابراین، جمله: لِمَ تُحَرِّمُ: «چرا بر خود تحریم مى کنى؟» به عنوان عتاب و سرزنش نیست، بلکه نوعى دلسوزى و شفقت است.
درست مثل این که ما به کسى که زحمت زیاد براى تحصیل درآمد مى کشد و خود از آن بهره چندانى نمى گیرد، مى گوئیم: چرا این قدر به خود زحمت مى دهى، و از نتیجه این زحمت بهره نمى گیرى؟.
و در پایان آیه مى افزاید: «خداوند غفور و رحیم است» (وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
این عفو و رحمت، نسبت به همسرانى است که، موجبات آن حادثه را فراهم کردند، که اگر راستى توبه کنند، مشمول آن خواهند بود، یا اشاره به این است که، اولى این بود پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین سوگندى یاد نمى کرد، کارى که احتمالاً موجب جرأت و جسارت بعضى از همسران حضرت(صلى الله علیه وآله) مى شد.

* * *

در آیه بعد، اضافه مى کند: «خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته است» (قَدْ فَرَضَ اللّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ).(1)-(2) به این ترتیب که کفاره قسم را بدهید و خود را آزاد سازید.
باید توجه داشت، اگر سوگند در موردى باشد که ترک کارى رجحان دارد، باید به سوگند عمل کرد، شکستن آن گناه است، و کفاره دارد.
اما اگر در مواردى باشد که ترک آن عمل، مرجوح باشد، (مانند آیه مورد بحث) در این صورت شکستن آن جایز است، ولى براى حفظ احترام قسم، بهتر است کفاره نیز داده شود.(3)
آنگاه، مى افزاید: «خداوند مولاى شما و حافظ و یاور شما است و او علیم و حکیم است» (وَ اللّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ).
لذا، راه نجات از این گونه سوگندها را براى شما هموار ساخته، و طبق علم و حکمتش، مشکل را براى شما گشوده است.
از روایات استفاده مى شود: پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعد از نزول این آیه، برده اى آزاد کرده و آنچه را بر خود از طریق قسم حرام کرده بود، حلال نمود.

* * *

آیه بعد، شرح بیشترى پیرامون این ماجرا داده، مى فرماید: «به خاطر بیاورید هنگامى را که پیامبر (صلى الله علیه وآله) یکى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى او رازدارى نکرد و به دیگران خبر داد، و خداوند پیامبرش را از این افشاى سرّ آگاه ساخت، او قسمتى از آن را براى همسرش بازگو کرد و از قسمت دیگرى خوددارى نمود» (وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثاً فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْض).
این چه رازى بود که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به بعضى از همسران خود گفت، که او رازدارى نکرد؟، مطابق آنچه در شأن نزول گفتیم این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یکى نوشیدن عسل نزد همسرش «زینب بنت جحش».
و دیگر، تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده.
و منظور از همسر غیر رازدارش در این آیه، «حفصه» بود، که او این سخن را شنید و براى «عایشه» بازگو کرد.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) چون از طریق وحى، از این افشاى راز، آگاه شده بود، قسمتى از آن را به «حفصه» فرمود، و براى آن که او زیاد شرمنده و خجل نشود، از ذکر قسمت دیگر خوددارى کرد (ممکن است قسمت اول ، اصل نوشیدن عسل باشد و قسمت دوم تحریم آن بر خویشتن).
به هر حال، «هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) این افشاى سرّ را به او (حفصه) خبر داد او گفت: چه کسى تو را از این موضوع آگاه کرد»؟ (فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا).
«گفت: خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت» (قالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ).
از مجموع این آیه، بر مى آید، بعضى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت مى کردند، بلکه مسأله رازدارى، که از مهم ترین شرائط یک همسر باوفا است نیز، در آنها نبود، اما به عکس، رفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آنها با تمام این اوصاف، چنان بزرگوارانه بود، که حتى حاضر نشد تمام رازى که افشا کرده بود را به رخ او بکشد، تنها به قسمتى از آن اشاره کرد، و لذا در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) آمده است: مَا اسْتَقْصى کَرِیْمٌ قَطُّ، لاِنَّ اللّهَ یَقُولُ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْض:
«افراد کریم و بزرگوار، هرگز در مقام احقاق حق شخصى خویش، تا آخرین مرحله، پیش نمى روند، زیرا خداوند در اینجا در مورد پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: او قسمتى را خبر داد و از قسمتى خوددارى کرد».(4)

* * *

پس از آن، روى سخن را به این دو همسر که در توطئه بالا دست داشتند کرده، مى گوید: «اگر شما از کار خود توبه کنید، و دست از آزار پیامبر(صلى الله علیه وآله) بردارید به سود شما است، زیرا دل هاى شما با این عمل از حق منحرف گشته، و به گناه آلوده شده» (إِنْ تَتُوبا إِلَى اللّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما).
منظور از این دو نفر، به اتفاق مفسران شیعه و اهل سنت، «حفصه» و «عایشه» است که به ترتیب دختران «عمر» و «ابوبکر» بودند.
«صَغَت» از ماده «صغو» (بر وزن عفو) به معنى متمایل شدن به چیزى است لذا مى گویند: صَغَتِ النُّجُومُ: «یعنى ستارگان، متمایل به سوى مغرب شدند»، به همین جهت، واژه «اِصغاء»، به معنى گوش فرا دادن به سخن دیگرى آمده است.
و منظور از «صَغَتْ قُلُوبُکُما» در آیه مورد بحث، انحراف دل هاى آنها از حق، به سوى گناه بوده است.(5) سپس، اضافه مى کند: «اگر شما دو نفر بر ضد او دست به دست هم دهید کارى از پیش نخواهید برد; چرا که خداوند مولى و یاور او است، و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح، و فرشتگان نیز بعد از آنها پشتیبان او هستند» (وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ).
این تعبیر، نشان مى دهد: تا چه حدّ این ماجرا در قلب پاک پیامبر(صلى الله علیه وآله) و روح عظیم او تأثیر منفى گذاشته، تا آنجا که، خداوند به دفاع از او پرداخته و با این که قدرت خودش از هر نظر کافى است، حمایت «جبرئیل»، مؤمنان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام مى دارد.
قابل توجه این که: در «صحیح بخارى» از «ابن عباس» نقل شده که: «از عمر پرسیدم: آن دو نفر از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) که بر ضد او دست به دست هم داده بودند چه کسانى بودند؟
«عمر» گفت: «حفصه» و «عایشه» بودند، سپس افزود: به خدا سوگند! ما در عصر جاهلیت، براى زنان چیزى قائل نبودیم، تا این که خداوند آیاتى را درباره آنان نازل کرد، و حقوقى براى آنان قرار داد، (و آنها جسور شدند)».(6)
در تفسیر «درّ المنثور» نیز همین معنى، ضمن حدیث مفصلى از «ابن عباس» نقل شده، در آن حدیث آمده است «عمر» مى گوید: بعد از این ماجرا آگاه شدم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از تمام همسرانش کناره گیرى کرده، و در محلى به نام «مشربه ام ابراهیم» اقامت گزیده، خدمتش رسیده عرض کردم: اى رسول خدا! آیا همسرانت را طلاق گفتى؟ فرمود: نه.
گفتم: اللّه اکبر، ما جمعیت «قریش» پیوسته بر زنانمان مسلط بودیم، اما هنگامى که به «مدینه» آمدیم، جمعى را دیدیم که زنانشان بر آنان مسلّط اند، زنان ما نیز از آنها یاد گرفتند! روزى دیدم همسرم با من مشاجره مى کند، من این عمل او را عجیب و زشت شمردم.
گفت: چرا تعجب مى کنى؟ به خدا همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) هم با پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین مى کنند! حتى گاه از او قهر مى نمایند، و من به دخترم «حفصه» سفارش کردم: هرگز چنین کارى را نکند.
و گفتم: اگر همسایه ات (منظور «عایشه» است) چنین مى کند، تو نکن; زیرا شرائط او با تو متفاوت است.(7)
درباره «صالح المؤمنین» بحثى داریم که به خواست خدا در نکات خواهد آمد.

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، خداوند روى سخن را به تمام زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)کرده، با لحنى که خالى از تهدید نیست مى فرماید: «هر گاه او شما را طلاق گوید، امید مى رود پروردگار به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عبادت کننده و مطیع فرمان خدا، زنانى غیر باکره و باکره» (عَسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِمات مُؤْمِنات قانِتات تائِبات عابِدات سائِحات ثَیِّبات وَ أَبْکاراً).
به این ترتیب، به آنها هشدار مى دهد: تصور نکنند: پیامبر هرگز آنها را طلاق نخواهد داد، و نیز تصور نکنند: اگر آنها را طلاق دهد، همسرانى بهتر جانشین آنها نمى شوند، دست از توطئه و مشاجره و آزار بردارند، و گرنه، از افتخار همسرى پیامبر براى همیشه محروم مى شوند. و زنانى بهتر و با فضیلت تر جاى آنها را خواهند گرفت!.

* * *


1 ـ «راغب» در «مفردات» مى گوید: در هر مورد «فرض» با «عَلى» همراه باشد، به معنى «وجوب» است، و هر جا با «لام» باشد، به معنى «عدم ممنوعیت» بنابراین، در آیه مورد بحث فرض به معنى وجوب نیست، بلکه به معنى اجازه است.
2ـ «تَحِلَّة» (مصدر باب تفعیل) به معنى حلال کردن است و یا به تعبیر دیگر کارى که گره قسم را بگشاید یعنى «کفاره».
3 ـ «کفاره قسم» به طورى که از آیه 89 سوره «مائده» استفاده مى شود عبارت است از اطعام ده مسکین، یا پوشاندن لباس بر ده نفر، یا آزاد کردن یک بنده، و کسى که هیچ کدام از اینها را نداشته باشد، سه روز روزه مى گیرد (به جلد پنجم تفسیر «نمونه»، صفحه 61 مراجعه کنید).
4 ـ «المیزان»، جلد 19، صفحه 392.
5 ـ طبق تفسیرى که در بالا ذکر کردیم و بسیارى از مفسران آن را برگزیده اند، آیه، محذوفى دارد و در تقدیر چنین است: «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللّهِ کانَتْ خَیْراً لَکُما» (یا «إِنْ تَتُوبا یَتُبْ عَلَیْکُما» ـ اعراب القرآن، جلد 10، صفحه 133) (یا تقدیر دیگرى شبیه به این معنى).
ولى بعضى احتمال داده اند آیه محذوفى نداشته باشد و جمله «صَغَتْ قُلُوبُکُما» جزاى شرط باشد (با این قید که مفهوم جمله تمایل به سوى حق باشد، نه باطل).
اما این احتمال بسیار بعید است; زیرا شرط به صورت فعل مضارع است و جزاء به صورت فعل ماضى، و این به عقیده اکثر نحویین جایز نیست، ضمناً ذکر «قُلُوبُکُما» به صیغه جمع، نه تثنیه، به خاطر آن است که دو تثنیه در کنار هم از نظر فصاحت ناخوشایند است و لذا به صورت جمع ذکر شده و معنى آن تثنیه است.
6 ـ «صحیح بخارى»، جلد 6، صفحه 195، ذیل سوره «تحریم».
7 ـ «درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 243 (با تلخیص).
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای