راست قامتان جاده توحید
فهرست موضوعات
جستجو 


در تعقیب آیات گذشته، پیرامون کافران و مؤمنان، در نخستین آیه مورد بحث، وضع حال این دو گروه را، در ضمن مثال جالبى منعکس ساخته، مى فرماید: «آیا کسى که به رو افتاده حرکت مى کند، به هدایت نزدیک تر است، یا کسى که راست قامت در صراط مستقیم گام برمى دارد و پیش مى رود»؟! (أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبّاً عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیّاً عَلى صِراط مُسْتَقِیم).
در اینجا، افراد بى ایمان و ظالمان لجوج مغرور، به کسى تشبیه شده اند که، از جاده اى ناهموار و پرپیچ و خم، مى گذرد، در حالى که به رو افتاده، و با دست و پا، یا به سینه حرکت مى کند، نه راه را به درستى مى بیند، و نه قادر بر کنترل خویشتن است، نه از موانع با خبر است، و نه سرعتى دارد؟ کمى راه مى رود و درمانده مى شود.
ولى، مؤمنان را به افراد راست قامتى تشبیه مى کند که، از جاده اى هموار، صاف و مستقیم، با سرعت، قدرت و آگاهى تمام، به راحتى پیش مى روند.
چه تشبیه جالب و دقیقى؟ که آثار آن در زندگى این دو گروه، کاملاً نمایان است و با چشم خود مى بینیم.
بعضى، مظهر این دو گروه را، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و «ابو جهل» شمرده اند، البته، اینها مصداق هاى روشنى براى آیه فوق است، ولى عمومیت مفهوم آیه را محدود نمى کند.
در تفسیر «مُکِبّاً عَلى وَجْهِهِ»، احتمالات متعددى گفته شده:
آنچه با مفهوم لغوى آن سازگارتر است، همان است که در بالا گفتیم، و آن کسى است که به رو افتاده و با دست و پا و سینه به پیش مى رود.
ولى، بعضى دیگر، گفته اند: منظور این است: ایستاده راه مى رود، اما سر به زیر افکنده، و مسیر خود را به هیچ وجه مشاهده نمى کند.
در حالى که، بعضى دیگر معتقدند: منظور کسى است که، تعادل خود را حفظ نمى کند، چند گام پیش مى رود، بر زمین مى خورد و برمى خیزد، و این وضع پى درپى تکرار مى شود.
از بعضى از کلمات «راغب» در «مفردات» نیز چنین برمى آید: منظور کسى است که، تمام توجهش به وضع خویش است، و از غیر خود غافل است، ولى معنى اول، به قرینه مقابله با وضع مؤمنان که از آن تعبیر به «سَوِیّاً» شده است، مناسب تر به نظر مى رسد.
به هر حال، آیا این وضع کافر و مؤمن در آخرت است؟ یا در هر دو جهان؟ دلیلى بر محدود بودن معنى آیه در دست نیست، آنها هم در زندگى دنیا چنین اند، و هم در آخرت.
آرى، افراد بى ایمان چون خودخواه، خودپرست و لجوجند، و جز منافع مادى و زودگذر خویش را نمى بینند، و از آنجا که مسیر آنها، مسیر هواپرستى است، به کسى مى مانند که از سنگلاخى عبور مى کند، در حالى که بر سینه و دست و پا مى خزد، اما کسانى که در پرتو ایمان از قید هواى نفس رسته اند، بینشى عمیق، و مسیرى صاف و روشن دارند.

* * *

آیه بعد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مخاطب ساخته، مى افزاید: «بگو او کسى است که شما را آفرید، و براى شما چشم و گوش و قلب قرار داد، اما کمتر سپاسگزارى مى کنید» (قُلْ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الاْ َفْئِدَةَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ).
خداوند، هم وسیله مشاهده و تجربه را در اختیار شما قرار داد (چشم)، هم وسیله آگاهى بر نتیجه افکار دیگران (گوش)، و هم وسیله اندیشیدن در علوم عقلى (قلب) را، خلاصه، تمام ابزار لازم براى آگاهى به علوم عقلى و نقلى را در اختیار شما گذارده است، اما کمتر کسى سپاس این همه نعمت هاى بزرگ را به جا مى آورد; زیرا شکر نعمت آن است: هر نعمتى در مسیر هدفى که به خاطر آن آفریده شده است به کار گرفته شود، آیا همه، از چشم، گوش و عقل به درستى در این راه استفاده مى کنند؟!

* * *

بار دیگر، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مخاطب ساخته، مى فرماید: «بگو او کسى است که شما را در زمین خلق کرد، به سوى او بازگشت مى کنید و نزد او جمع مى شوید» (قُلْ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ).
در حقیقت آیه نخست، «مسیر» را مشخص مى کند، آیه دوم «ابزار و وسائل کار» را، و این آیه «هدف و مقصد» را، یعنى، در راه راست و صراط مستقیم ایمان و اسلام گام بردارید، و از تمام ابزار شناخت بهره گیرید، و به سوى زندگى جاویدان حرکت کنید.
قابل توجه این که: در آیه قبل، تعبیر به «أَنْشَأَکُم» شده، و در این آیه به «ذَرَأَکُم»، ممکن است تفاوت این دو تعبیر در این باشد که: جمله اول، اشاره به ایجاد کردن انسان از عدم است (یعنى هیچ نبودید و شما را آفرید)، و جمله دوم، اشاره به آفرینش انسان از ماده خاکى است، یعنى شما را از خاک آفریدیم.

* * *

پس از آن، در همین رابطه، به گفتار منکران معاد و پاسخ آنها پرداخته، مى فرماید: «آنها از روى استهزاء مى گویند: اگر راست مى گوئید این وعده قیامت چه زمانى است»؟! (وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
چرا دقیقاً تاریخ آن را تعیین نمى کنید؟ چرا تکلیف همه را از این نظر روشن نمى سازید؟.
در این که: منظور از «هذَا الْوَعْدُ» چیست! دو احتمال ذکر کرده اند:
نخست، وعده قیامت، دیگر، وعده مجازات هاى گوناگون دنیا، مانند زلزله ها، صاعقه ها و طوفان ها، ولى با توجه به آیه گذشته معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند جمع میان هر دو معنى نیز ممکن است.

* * *

در آیه بعد، به آنها چنین پاسخ مى گوید: «به آنها بگو علم و آگاهى این موضوع، مخصوص خدا است، و من تنها انذار کننده آشکارى هستم» (قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
این تعبیر، درست شبیه چیزى است که، در آیات متعدد قرآن، از جمله آیه 187 «اعراف» آمده است: قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّى: «بگو علم به زمان وقوع رستاخیز فقط نزد پروردگار من است».
و باید چنین باشد; چرا که اگر تاریخ قیامت معلوم بود، هر گاه فاصله زیادى داشت، مردم در غفلت فرو مى رفتند، و اگر فاصله کم بود، حالتى شبیه به اضطرار پیدا مى کردند، و در هر حال، هدف هاى تربیتى ناتمام مى ماند.

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، مى افزاید: «هنگامى که آن وعده الهى و عذاب را از نزدیک مشاهده کنند، صورت کافران زشت و سیاه مى شود، به گونه اى که آثار غم و اندوه از آن مى بارد» (فَلَمّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا).
«و به آنها گفته مى شود: این همان چیزى است که تقاضاى آن را داشتید»! (وَ قِیلَ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ).
«تَدَّعُونَ» از ماده «دعاء» است، یعنى، پیوسته درخواست و تقاضا مى کردید قیامت واقع شود، اکنون واقع شده است، و راه فرارى از آن نیست.(1)
این مضمون، در حقیقت، شبیه همان است که، در آیه 14 «ذاریات» خطاب به کفار آمده است که، روز قیامت به آنها گفته مى شود: هذَا الَّذِى کُنْتُمْ بِهِ تسْتَعْجِلُونَ: «این همان چیزى است که براى آن عجله داشتید» و ناظر به عذاب قیامت است، همان گونه که اکثر مفسران گفته اند، و دلیلى مى شود بر این که: جمله «مَتى هذَا الْوَعْدُ» نیز، اشاره به وعده قیامت است. «حاکم ابوالقاسم حسکانى» مى گوید: هنگامى که کافران، مقامات على(علیه السلام)را نزد خداوند مشاهده کردند، صورت هاى آنها (از شدت خشم و غضب) سیاه شد.(2)
در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) نیز همین معنى نقل شده که: این آیه درباره امیر مؤمنان على(علیه السلام) و یارانش نازل گردیده است.(3)
البته، این تفسیر که از طرق شیعه و اهل سنت نقل شده، از قبیل نوعى تطبیق است، و گرنه مورد آیه، مربوط به رستاخیز و قیامت است، و این قبیل تطبیق ها، در لسان روایات کم نیست.

* * *


1 ـ «تَدَّعُونَ» از باب «افتعال»، از ماده «دعاء»، به معنى تقاضا، و یا از ماده «دعوا» به معنى تقاضا و یا انکار چیزى است.
2 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 330.
3 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 385.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای