آیا نمى دانى خدا همه اعمالت را مى بیند؟
فهرست موضوعات
جستجو 


در تعقیب آیات گذشته، که در آن اشاره به نعمت هاى مادى و معنوى پروردگار نسبت به انسان شده بود، و لازمه یک چنین نعمت گسترده اى، سپاسگزارى انسان و تسلیم او در برابر خداوند است، در آیات مورد بحث، مى فرماید: «چنین نیست که نعمت هاى الهى روح شکرگزارى را همیشه در انسان زنده کند، بلکه او مسلماً طغیان مى کند»... (کَلاّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى).(1)

* * *

«به خاطر این که خود را مستغنى و بى نیاز مى بیند» (أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى).(2)
این طبیعت غالب انسان ها است، طبیعت کسانى است که در مکتب عقل و وحى پرورش نیافته اند، که وقتى خود را مستغنى مى پندارند، شروع به سرکشى و طغیان مى کنند.
نه، خدا را بنده اند، نه احکام او را به رسمیت مى شناسند، نه به نداى وجدان گوش فرا مى دهند، و نه حق و عدالت را رعایت مى کنند.
انسان و هیچ مخلوق دیگر، هرگز بى نیاز و مستغنى نخواهند شد، بلکه موجودات ممکنه، همیشه نیازمند به لطف و نعمت هاى خدا هستند، و اگر لحظه اى فیض او قطع شود، درست در همان لحظه، همه نابود مى گردند، منتها انسان گاهى به غلط خود را بى نیاز مى پندارد، و تعبیر لطیف آیه نیز اشاره به همین معنى است که مى گوید: «خود را بى نیاز مى بیند» نمى گوید: «بى نیاز مى شود».
بعضى معتقدند: منظور از «انسان» در آیه مورد بحث، خصوص «ابو جهل» است، که از آغاز دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مخالفت برخاست، ولى مسلماً «انسان» در اینجا مفهوم کلى دارد، و امثال «ابو جهل» مصداق هائى از آن مى باشند.
به هر حال، چنین به نظر مى رسد: هدف آیه این است: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) انتظار نداشته باشد مردم به زودى دعوتش را پذیرا شوند، بلکه باید خود را براى انکار و مخالفت مستکبرانِ طغیانگر، آماده سازد، و بداند راهى پر فراز و نشیب در پیش روى او است.

* * *

پس از آن، این طاغیان مستکبر را مورد تهدید قرار داده، مى فرماید: «مسلماً بازگشت همه به سوى پروردگار تو است» (إِنَّ إِلى رَبِّکَ الرُّجْعى).
و او است که طغیانگران را به کیفر اعمالشان مى رساند.
اصولاً، همان گونه که بازگشت همه چیز به سوى او است، و همه مى میرند و میراث آسمان و زمین براى ذات پاک او مى ماند: «وَ لِلّهِ مِیْراثُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ»(3) در آغاز نیز، همه چیز از ناحیه او بوده، و جاى این نیست که انسان خود را بى نیاز بشمرد و مغرور گردد، و طغیان کند.

* * *

سپس، به قسمتى از کارهاى طغیانگران مغرور، ممانعت آنها از سلوک راه حق و پیمودن طریق هدایت و تقوا، پرداخته، مى افزاید: «به من خبر ده آیا کسى که نهى مى کند»... (أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى).

* * *

«بنده اى را هنگامى که نماز مى خواند» (عَبْداً إِذا صَلّى).
آیا چنین کسى مستحق عذاب و کیفر الهى نیست؟!
در احادیث آمده است: «ابو جهل» از اطرافیان خود سؤال کرد: آیا محمّد در میان شما نیز (براى سجده) صورت به خاک مى گذارد؟ گفتند: آرى.
گفت: سوگند به آنچه ما به آن سوگند یاد مى کنیم، اگر او را در چنین حالى ببینم، با پاى خود گردن او را له مى کنم! به او گفتند: ببین، او در آنجا مشغول نماز است!.
«ابو جهل» حرکت کرد تا گردن پیامبر(صلى الله علیه وآله) را زیر پاى خود بفشارد، ولى هنگامى که نزدیک آمد، عقب نشینى کرده و با دستش گوئى چیزى را از خود دور مى کرد!.
به او گفتند: این چه وضعى است در تو مى بینیم؟ گفت: ناگهان میان خودم و او خندقى از آتش دیدم و منظره وحشتناک و همچنین بال و پرهائى مشاهده کردم!
در اینجا پیغمبر خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: قسم به کسى که جانم در دست او است، اگر به من نزدیک شده بود، فرشتگان خدا بدن او را قطعه قطعه مى کردند و عضو عضو او را مى ربودند!
اینجا بود که آیات فوق نازل شد.(4)
طبق این روایات، آیات فوق در آغاز بعثت نازل نشده، بلکه وقتى نازل شد که دعوت اسلام برملا شده بود، و لذا عده اى معتقدند: تنها پنج آیه نخستین این سوره در آغاز بعثت نازل شده و بقیه با فاصله قابل ملاحظه اى بوده است.
ولى به هر حال، این شأن نزول هرگز مانع گستردگى مفهوم آیه نیست.

* * *

در آیه بعد، براى تأکید بیشتر مى افزاید: «به من خبر ده اگر این بنده نمازگزار بر طریق هدایت باشد»... (أَ رَأَیْتَ إِنْ کانَ عَلَى الْهُدى).

* * *

«یا مردم را به تقوا دستور دهد»... (أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى).
آیا نهى کردن او سزاوار است؟ و آیا مجازات چنین کسى، جز آتش دوزخ مى تواند باشد؟!

* * *

«به من خبر ده اگر این شخص طغیانگر که رهروان راه حق را از نماز و هدایت و تقوا باز مى دارد، اگر تکذیب حق کند و از آن روى گرداند چه سرنوشت دردناکى خواهد داشت»؟! (أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلّى).(5)

* * *

«آیا او نمى داند که خداوند همه اعمال او را مى بیند و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط مى کند»؟! (أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللّهَ یَرى).
تعبیر به «قضیه شرطیه» در آیات فوق، اشاره به این است که: این طغیانگر مغرور، لااقل این احتمال را باید بدهد که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بر طریق هدایت است، و دعوتش دعوت به سوى تقوا است، همین احتمال براى این که جلو طغیان او را بگیرد کافى است.
بنابراین، مفهوم این آیات تردید در هدایت و دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سوى تقوا نمى باشد، بلکه اشاره به نکته ظریف بالاست.
بعضى از مفسران ضمیر در «کانَ» و «أَمَرَ» را به همان شخص نهى کننده مانند «ابو جهل» باز گردانده اند، بنابراین، مفهوم آیات چنین مى شود: اگر او هدایت را بپذیرد و به جاى منع از نماز، دعوت به تقوا کند، چقدر به حال او مفید است؟
ولى تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.

 * * *

 


1 ـ طبق آنچه در بالا آورده ایم «کلاّ» براى ردع است نسبت به چیزى که لازمه مضمون آیات گذشته مى باشد، بعضى نیز آن را به معنى «حقاً» گرفته اند، که براى تأکید مى باشد.
2 ـ جمله «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» مفعول لاجله است، و در تقدیر «لاِ َنَّ...» مى باشد، و رؤیت در اینجا به معنى علم است و لذا دو مفعول گرفته، این احتمال نیز وجود دارد که به معنى رؤیت حسى باشد، و «اسْتَغْنى» به منزله «حال» بوده باشد.
3 ـ آل عمران، آیه 180.
4 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 515.
5 ـ جمله هاى «رَأَیْتَ» در سه آیه بالا به گفته بسیارى از مفسران به معنى «أَخْبِرْنِى» است که ما آن را در فارسى به «به من بگو» ترجمه کرده ایم، و جواب شرط هائى که در این آیات آمده محذوف است، و در تقدیر چنین است: کَیْفَ یَکُونُ حالُهُ وَ مُجازاتُهُ وَ عَذابُهُ؟: «سرنوشت چنین انسانى و مجازات و عذاب او چگونه خواهد بود»؟!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma
آبی
سبز تیره
سبز روشن
قهوه ای