نقش اهلبیت(ع) در تفسیر صحابه و تابعین
حجتالاسلام والمسلمین حسین علویمهر (دانشیار جامعةالمصطفیالعالمیة، halavimehr5@gmail.com)
مقدمه
اهلبیت(علیهم السلام)، بهعنوان راسخان در علم و کسانی که «من خوطب به» در دانش تفسیر و معارف قرآن کریم هستند، در تدوین و پیدایش و بعدها در گسترش تفسیر و معارف والای قرآنی، نقش اصلی و جامعی داشتهاند. ایشان با تربیت شاگردان مختلفی، همچون ابنعباس، عبداللهبن مسعود، سعیدبن جبیر، سدی کبیر، ابوحمزه ثمالی و...، در معرفی تفسیر صحیح و همهفهم از قرآن تأثیر بسزایی بر صحابه و تابعان خود داشتند. این مقاله با بررسی نقش ابداعی اهلبیت(علیهم السلام) در دانش تفسیر، با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، به معرفی مهمترین مفسران صحابه و تابعین یاران اهلبیت(علیهم السلام) میپردازد.
الف) مفهومشناسی
1. اهلبیت(علیهم السلام)
«اهل» در لغت، بهمعنای انس و الفت بین دو چیز و همچنین بهمعنای اعضای خانواده (همسر و نزدیکان) اقوام و خویشان آمده است و واژه «بیت» در اصل بهمعنای جایگاه و محل بازگشت انسان و سکونت شبانه میآید و اهلبیت یعنی ساکنان آن خانه و افراد خانواده که با انسان در یکجا زندگی میکنند.(1)
اهلبیت(علیهم السلام) در اصطلاح قرآنی، همانگونه که در آیه تطهیر(2) مطرح شده است و روایات فراوانی از شیعه و اهلسنّت آن را تأیید میکند،(3) پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، علیبن ابیطالب(علیه السلام)، فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و نه نفر از فرزندان امام حسین هستند که روایات بر آن تصریح دارد و امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز از آنان است. براساس روایات، «اهلبیت» شامل چهارده معصوم(علیهم السلام) میشود که در روایات نام تکتک آنها آمده است.(4)
2. صحابه
منظور از صحابی، کسی است که رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) را دیده و به آن حضرت ایمان آورده و با اسلام از دنیا رفته باشد.(5) منظور از تابعی نیز کسی است که صحابی را ملاقات کند و به پیامبر ایمان آورد و در حال اسلام از دنیا رفته باشد.(6)
ب) قلمرو دانش اهلبیت(علیهم السلام)
اهلبیت(علیهم السلام) تمام علوم قرآن و دانشهای مربوط به کتاب الهی را میدانند. در روايتى امام صادق(علیه السلام) فرمود: «والله اِنّى لاعلم كتاب الله من أوله الى آخره كانّه فى كفّى فيه خبر السماء و خبر الارض وخبر ما كان و خبر ما هو كائن، قال الله عزوجلّ: فِيهِ تِبيانَ كُلّ شَىء»؛(7) (به خدا سوگند من كتاب خدا را از اول تا آخر آن آگاهم، دانش آن در كف دستم است، در آن خبر آسمان و زمين و خبر آنچه در گذشته بوده و آنچه كه بايد باشد همه وجود دارد، خداوند مىفرمايد: در قرآن روشنگرى هر چيزى است).
در روايتى عبيده سلمانى و علقمةبن قيس و اسودبن يزيد نخعى از امام على(علیه السلام) پرسيدند: اگر در فهم قرآن دچار مشكل شديم به چه كسى مراجعه كنيم؟ حضرت در پاسخ فرمود:(8)«سلّوا عن ذلك آلمحمد»؛ (از آلمحمد(صلی الله علیه واله وسلم) بپرسيد). امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اِنّا اهلبيت لم يزل الله يبعث منا من يعلم كتابه من اوله الى آخره».(9) عبدالرحمنبن كثير از امام صادق(علیه السلام) درباره آيه «قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ ...»(10) نقل مىكند كه آن حضرت ميان انگشتان خود را باز كرد و آنها را روى سينهاش نهاد، سپس فرمود: «وعندنا والله علم الكتاب كلُّه»؛(11) (به خدا سوگند تمام علم كتاب نزد ما هست).
روشن است كه منظور از كتاب، معناى عامى است كه تمام كُتب آسمانى را در برمىگيرد. با استفاده از اين روايات روشن مىشود علم اهلبيت(علیه السلام) نسبت به قرآن كريم و تفسير اين كتاب آسمانى در مقايسه با تمام مخلوقات برترين دانشهاست.
ج) موارد تاثیرگذاری اهلبیت(علیهم السلام)
گفتنی است بیشتر روایات تفسیری رسیده، از دوران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) و شاگردان آنان است.(12) تاثیر و نقش اهلبیت(علیهم السلام) بر تفسیر و مفسران صحابه و تابعان در چند جهت قابلبحث است؛ یکی جایگاه تفسیری هر امام و دوم شاگردانی که بهعنوان مفسر در میان صحابه و تابعان معروفند و سوم؛ بیان اصول و قواعد تفسیری به شاگردانشان از مفسران تا خود بتوانند قرآن را براساس آن قواعد، تفسیر کنند.
د) جایگاه تفسیری ائمه(علیهم السلام) تا امام صادق(علیه السلام)
1. جایگاه امام علی(علیه السلام) در تفسیر
اختلاف میان افراد و همچنین اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، امری ذاتی است و خداوند برای هر چیزی، ظرفیتی قرار داده؛ «قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْرًا».(13) اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بهدلیل فهم، ذکاوت و دیگر مواهب و استعدادها در درجات مختلفی از علم و فضیلت بودهاند. پس از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) ائمه اهلبیت(علیهم السلام) آگاهترین افراد به قرآن هستند و امام علی(علیه السلام) در رأس آنان است. همچنین در میان صحابه، علیبن ابیطالب از نظر علمی، بهویژه در تفسیر قرآن سرآمد و اعلم و صدرالمفسرین شناخته میشود.(14)
علی(علیه السلام) دریایی از علم، دارای قوت استدلال و برهان و استنباطِ سلیم بود و صحابه در بسیاری از امور و مشکلات (علمی و دینی)، به او مراجعه میکردند. ذهبی در منزلت علم تفسیر علی(علیه السلام) مینویسد: «فکان اعلم الصحابة بمواقعالتنزیل و معرفةالتأويل و قد روی عن ابنعباس انّه قال: ما أخذت من تفسير القرآن فعن علیبن ابيطالب». وی پس از بیان فضایل علیبن ابیطالب(علیه السلام)، نقل روایاتی از صحابه درباره علم علی(علیه السلام) مینویسد: «و غير هذا کثير من الآثار التی تشهد له بانّه کان صدر المفسرين».(15)
بیتردید، مطابق مدارک و اسناد موجود و روایات معتبر از شیعه و سنی، داناترین مردم نسبت به دین و احکام الهی و قرآن کریم پس از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، امام علی(علیه السلام) است که دانش او برگرفته از دانش رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و الهامهای پروردگار متعال است.
یکم: علم علی(علیه السلام) از منظر رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) خود را شهر علم و علی(علیه السلام) را دروازه آن میداند. دانشمندان بزرگ اهلسنت، همچون طبری، ابنمعین، حاکم، خطیب و سیوطی، این حدیث را معتبر میدانند. بیش از 140 نفر از محدثان بزرگ، به این حدیث استدلال کرده و آن را از احادیث صحیح و قطعی میدانند و بیش از بیست نفر از آنها سند حدیث را کاملاً صحیح میشمارند.(16) همچنین براساس روایتی، پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) علی(علیه السلام) را داناترین امت پس از خود معرفی میکند.(17) آن حضرت فرموده است: «علی، آگاهترین مردم به خدا و (احکام او) و اعلم صحابه در دانش و افضل آنان در حلم و نخستین کسی است که اسلام را اختیار کرده».(18)
رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) در حدیث دیگری فرمودند: «علی(علیه السلام) اعلم امت من پس از من، در سنت و روش و حکم و قضاوت است». وی در حدیثی دیگر میفرماید: «علی باب علمی و مبیّن لأمتی، ما ارسلت به من بعدی»؛ (علی باب دانش من است و پس از من، تبیینکننده رسالتم است).(19)
رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) باز در همراهی علی(علیه السلام) با قرآن فرمود: «علیّ مَعَ القرآنِ و القرآنُ مَعَ عَلیّ، لَن يَفتَرِقا حتّی يَرِدا عَلَیّ الحوضَ»؛ (علی با قرآن و قرآن با علی است. این دو از هم جدا نمیشوند، تا اینکه کنار حوض کوثر بر من وارد شوند).(20)
از امام علی(علیه السلام)، روایات زیادی در تفسیر نقل شده(21) و به اعتقاد فریقین (شیعه و اهلتسنن)، آن حضرت پس از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، صدرالمفسرین و اعلمالمفسرین لقب گرفته است.(22) شیعه(23) و اهلتسنن،(24) هر دو نقل کردهاند که تنها علی بر منبر میفرمود: «سلونی»؛(25) و غیر از علیبن ابیطالب(علیه السلام) کسی نمیتواند چنین بگوید؛(26) بهویژه سؤالکردن از کتاب خدا و آیات قرآن. براساس روایات، علیبن ابیطالب(علیه السلام) از تمام جزئیات آیات قرآن، اعم از زمان نزول، مکان نزول، مصداق و شأن نزول و همچنین ظاهر و باطن آیات قرآن آگاه بود.(27)
مرحوم کلینی در الکافی از کلام آن حضرت چنین نقل میکند: «فما نَزَلَت علی رسولِ الله آيةٌ مِن القرآن إلاّ اَقْرَأَنيها واَمْلاها عَلَیّ فکتبتُها بخَطّی وعَلَّمنی تأويلَها وتفسيرَها وناسخَها ومنسوخَها ومُحکمها ومتشابهَها وخاصَّها وعامَّها ودَعَااللهَ اَن يُعطِيَنی فهْمَها وحفظَها فما نَسِيتُ آية مِن کتاب الله ولا عِلماً أملاهُ عَلَی وکتَبْتُه مُنذَ دَعا اللهَ لِی بِما دَعَا...»؛(28) (هیچ آیهای از قرآن بر رسول خدا نازل نشد، مگر اینکه حضرت آن را بر من قرائت کرد و آن را بر من املا کرد و من با خط خود آن را مینوشتم و تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، و عام و خاص آن آیه را به من آموزش میداد و آن حضرت، دعا کرد که فهم و حفظ آن را به من عطا کند و از زمانی که حضرت دعا کرد، هیچ آیه و دانش مربوط به آن را فراموش نکردم). این روایت برای بیان عظمت دانش علی(علیه السلام) و بینظیربودن او پس از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، کفایت میکند.
علی(علیه السلام) درباره علم خود و خاندانش به قرآن و اینکه آنها سزاوارترین مردم به قرآن هستند، در نهجالبلاغه چنین میفرماید: «فاذا حُکم بالصّدقِ فی کتابِ اللهِ فنحن اَحقُّ النّاسِ به و اِنْ حُکم بسُنّة رسولِ الله(صلی الله علیه واله وسلم) فَنَحْنُ اَحقُّ النّاسِ واَولاهُم بها»؛ (هرگاه به راستی کتاب خدا به داوری طلبیده شود، ما سزاوارترین مردم به آن هستیم و اگر به سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) حکم گردد، ما سزاوارترین و برترین آنها به سنت او هستیم).(29)
دوم: تأثیر امام علی(علیه السلام) بر صحابه در تفسیر
شیعه و اهلتسنن، عقیده دارند که امام علی(علیه السلام) پس از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) نخستین کسی است که مصحف(30) را جمعآوری کرد. وی پس از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و بهدستور آن حضرت، مصحف را گرد آورد و آن را مرتب کرد که مشتمل بر شأن و مباحثی مرتبط با محکم و متشابه، نسخ و مانند آن است.(31)
علیبن ابیطالب(علیه السلام) تأثیر زیادی در رفع حل مشکلات علمی تمام صحابه داشته است. وی پس از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) مرجع علمی اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بوده است. ذهبی مینویسد: «صحابه در بسیاری از امور و مشکلات (علمی و دینی) به او مراجعه میکردند.»(32) حضرت علی(علیه السلام) در مشکلات، فصلالخطاب و ضربالمثل بوده است؛ «قضیة ولا ابا حسن لها»؛ (وای، اگر مشکلی باشد و ابالحسن حضور نداشته باشد).(33) سعیدبن مسیب نیز میگوید: «عمر به خدا پناه میبرد از اینکه مشکلات و معضلات علمی پیش بیاید و ابوالحسن -علی(علیه السلام)- نباشد».(34)
امام علی(علیه السلام) شاگردان زیادی در تفسیر تربیت کردهاند که از آن جمله میتوان به صعصعةبن صوحان، میثم تمار، کمیلبن زیاد نخعی، ابودرداءبن عباس و عبداللهبن مسعود، علقمةبن قیس، جابربن عبدالله انصاری و ... اشارت کرد.
2. جایگاه امام حسن(علیه السلام) در تفسیر
همچنین امام حسن مجتبی(علیه السلام) روایات و آرای تفسیری فراوانی دارد. برخی محققان، روایات تفسیری آن حضرت را بیش از پنجاه روایت میدانند که 47 روایت آن در گونهشناسی و شش روایت در روش تفسیری وارد شده است؛(35) تا جایی که در تفاسیر اهلتسنن و شیعه اثرگذار بوده. تفسیرهای محوری که این روایات را نقل کردهاند عبارتند از: تفاسیر اهلسنت: روحالمعانی، المحررالوجیز، تفسیر القرآنالعظیم، البحرالمحیط، الدرالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، الوجیز فی تفسیرالقرآنالعزیز، مفاتیحالغیب، مراح لبید لکشف معنی القرآنالمجید و از شیعه: تفاسیر مجمعالبیان، تفسیر صافی، البرهان فی تفسیرالقرآن، تفسیر نورالثقلین، المیزان، نمونه و... برخی آیات تفسیرشده توسط امام مجتبی(علیه السلام) عبارتند از : آیه 102 و 155 و 166 از سوره آلعمران و 59 از سوره نساء و 31 سوره اعراف و آیه 3 از سوره بروج و ... .
3. جایگاه امام حسین(علیه السلام) در تفسیر
از امام حسین(علیه السلام) روایات زیادی در تفسیر نقل نشده است، اما تفسیر سوره توحید و تفسیر برخی از آیات از آن حضرت نقل شده است که میتوان به تفاسیر نورالثقلین، جلد 5، صفحه 11 و تفسیر کشفالاسرار میبدی، جلد 4، صفحه 366 مراجعه کرد.(36)
4. جایگاه امام سجاد(علیه السلام) در تفسیر
علیبن الحسین(علیهما السلام) صاحب صحیفه کامله سجّادیه، زبور آلمحمد(صلی الله علیه واله وسلم)، پس از واقعه کربلا ملجأ و پیشوای دینی و فکری و معنوی شیعه در عصر خود بود. از لابهلای تفاسیر شیعه و اهلسنّت، روایات تفسیری فراوانی از ایشان بهچشم میخورد که مرحوم سیدعبدالرزاق مقرّم در کتاب الامام زینالعابدین، 21 مورد آن را نقل کرده است.(37) همچنین تفسیر معروف و مفصّلی از «بسم الله الرحمن الرحیم» در تفسیر البرهان(38) وجود دارد که امام(علیه السلام) تمام کلمات این جمله را بهصورت بسیار زیبا و کامل تفسیر کرده است. در تفسیر نورالثقلین(39) نیز مذاکرات تفسیری بین امام سجاد(علیه السلام) و عبّاد بصری نقل شده است.
برای نمونه، روایتی از امام علیبن الحسین(علیهما السلام) نقل شده است: منظور از قریه در آیه شریفه «وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً»(40) اهل قریه است. دلیل آن، جمله بعد در همین آیه است: «وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ»، در این جمله، به قوم تعبیر شده و این، قرینهای است بر اینکه اهل قریهای نابود میشود و قومی دیگر جای آنها میآید.(41)
5. جایگاه امام باقر(علیه السلام) در تفسیر
ابنندیم در کتابش الفهرست از کتابی با نام الباقر محمدبن علی(علیه السلام) (57-114ق) یاد میکند که تفسیر منسوب به امام باقر(علیه السلام) است. این کتاب را ابوالجارود زیادبن منذر، از آن حضرت روایت میکند.(42) امام باقر(علیه السلام) در عصر خود به توسعه علوم دینی از جمله تفسیر پرداخت و شاگردان فراوانی را تربیت کرد که به تدوین کتابها و رسالهها با یاری از آن حضرت پرداختند که میتوان به تفسیر ابانبن تغلب، تفسیر ابوبصیر، ابوحمزه ثمالی و تفسیر جابربن یزید جعفی اشاره کرد.(43)
6. جایگاه امام صادق(علیه السلام) در تفسیر
مکتب شیعه، وامدار تحول فرهنگی است که امام صادق(علیه السلام) پدید آورد. افزونبر روایات فراوان در مسائل گوناگون اعتقادی، فقهی، اخلاقی و تفسیری و پربودن کتابهای تفسیری شیعه مانند تفسیر عیاشی، نورالثقلین، البرهان، تفسیر قمی، مجمعالبیان و تفسیر صافی، از گفتارهای ارزشمند این امام بزرگ، دو کتاب به نامهای مصباحالشریعة و تفسیر جعفرالصادق در کتاب حقایقالتفسیرالقرآن به ایشان منسوباند.
مصباحالشریعة تاکنون چندبار چاپ شده است (در ایران توسط حسن مصطفوی و در بیروت با تحقیق علی زیعور و توسط مؤسسه عزالدین للطباعة والنشر چاپ شده)، ولی مانند بیشتر کتابهای حدیثی، بهصورت سندی و نقل قولی به امام صادق(علیه السلام) منتسب شده است. ظاهر کلماتی که در آغاز هر باب با مدح و تعظیم حضرت آمده، نشان میدهند که این کتاب را دستکم حضرت صادق(علیه السلام) نگاشته است. بیشتر کتاب، حاوی مضامین اخلاقی و نکات اعتقادی است، اما کلمات آن حضرت در کتاب حقائقالتفسیر ابوعبدالرحمن سلّمی (325-412ق) و دیگر کتابهای منسوب به ایشان که بخش مشخصی از آن، مباحث تفسیری و تأویلی است، بهخوبی آشکار است و مطالب تفسیری، بهنوعی عرفانی و بکر بهکار رفته و گرایش باطنی و رمزی دارد.(44)
امام صادق(علیه السلام) شاگردان فراوانی تربیت کردند؛ بهگونهای که شاگردان آن حضرت را تا چهارهزار تن برشمردهاند. اما شاگردان ایشان در تفسیر، افزونبر افرادی مانند ابوحمزه ثمالی، جابربن یزید جُعفی و عطاءبن ابیرباح و ابوالجارود و شخصیتهای دیگری نیز در تفسیر ذکر گردیده، که بعداً به آنان اشاره خواهد شد.
هـ) شاگردان تفسیری اهلبیت(علیهم السلام)
در این قسمت، به معرفی شاگردانی از اهلبیت(علیهم السلام) میپردازیم که از مفسران صحابه و تابعین بودهاند و به نوعی از اهلبیت(علیهم السلام) تاثیر گرفتهاند. روشن است که تنها به مفسربودن ایشان و مدرکی که ثابت کند شاگرد ائمه(علیهم السلام) بودهاند اکتفا میشود.
از صحابه:
1. ابنعباس
ابنعباس از معروفترین مفسران صحابه پس از علیبن ابیطالب(علیه السلام) است؛ تا حدی که روایات وی در تفسیر را بهعلت کثرت، شمردنی نمیدانند(45) و تراث تفسیری نیز به ایشان نسبت دادهاند.(46) ابنعباس، علم علی(علیه السلام) را از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و علم خود را برگرفته از علم علی(علیه السلام) میداند.(47) همچنین از وی نقل شده است که گوید: «جلّ ما تعلمت من التفسیر من علیبن ابیطالب»؛(48) (همه یا قسمت بزرگی از تفسیر که آموختهام، از علیبن ابیطالب است). مفسران شیعه و اهلسنت، همواره دیدگاهها و اقوال ابنعباس را نقل کردهاند.
2. عبداللهبن مسعود
از دیگر مفسران صحابی، عبداللهبن مسعود است.(49) وی بسیاری از مطالب تفسیری خود را از علیبن ابیطالب(علیه السلام) فرا گرفته،(50) از نظر علمی نیز شاگرد آن حضرت بوده و از آن حضرت استفاده علمی برده است.(51) عبداللهبن مسعود اعتراف کرده که از علیبن ابیطالب(علیه السلام) علم قرآن و قرائت قرآن را آموخته. او علی(علیه السلام) را بهترین و دانشمندترین مردم پس از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) میداند و علی(علیه السلام) را چون دریایی روان توصیف میکند.(52)
3. سایر صحابه
بسیاری از صحابی دیگر مانند مقداد، سلمان، ابوذر، عماربن یاسر و... از دانش امام علی(علیه السلام) بهرهها بردهاند. از حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز دیدگاهها و روایات تفسیری نقل شده است.(53) دانش آن حضرت به قرآن، در خطبهها و سخنانش مشهود است که آن حضرت، تنها در دو خطبه معروفش به حدود 63 آیه استناد میکند.(54) روایاتی نیز در برخی تفاسیر اهلسنت از ایشان نقل شده است؛ مانند تفسیر آیه 43 و 44 سوره حجر.(55)و(56)
از تابعین:
1. سعیدبن جبیر (م 95ق)
سعیدبن جبیر، اعلم تابعان و مفسران زمان خود بود(57) و وثاقت او مورداتفاق اصحاب صحاح ستّه اهلسنّت و کتب اربعه شیعه است.(58) روایات فراوانی در کتابهای تفسیری شیعه و اهلسنّت، از سعیدبن جبیر نقل شده است. وی سال 95ق، در 49 سالگی بهدست حجّاجبن یوسف ثقفی به شهادت رسید.(59) از روایات چنین برمیآید که وی، شیعه و از محبان اهلبیت(علیهم السلام) بوده است و علت قتل وی را نیز اظهار محبت علی(علیه السلام) دانستهاند. او پیرو امام زینالعابدین(علیه السلام) بود و آن حضرت نیز وی را میستود.(60)
2. سعیدبن مسیب (م 94ق)
ابومحمد سعیدبن مسیب، از مفسران معروف تابعان است.(61) در کتابهای رجال، از شخصیت او تمجید شده و وی را از محبان اهلبیت(علیهم السلام) شمردهاند. کشی در رجال خود، در ضمن روایتی از امام کاظم(علیه السلام)، او را حواری امام علیبن الحسین(علیهما السلام) بهشمار آورده است.(62) روایات تفسیری وی را در تفسیر عیاشی، جلد 1، صفحه 257 و تفسیر طبری، جلد 29، صفحه 33 و جلد 30، صفحه 143 و تفسیر ابنکثیر، جلد 3، صفحه 842 و ...، میتوان دید. روایت وی از امام سجاد در تفسیر عیاشی، جلد 1، صفحه 257، ولی از امام سجاد(علیه السلام) در تفسیر آیه 75 سوره نساء نقل میکند که منظور از قریهای که اهلش ستمکارند، اهالی مکه بودند که به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) ستم و آن حضرت به مدینه مهاجرت کرد.(63)
3. طاووسبن کیسان (م 106ق)
ابوعبدالرحمن طاووسبن کیسان همدانی، از ایرانیان و مفسران معروف تابعان است.(64) روایاتی در فضایل و تقوای او بیان شده است.(65) ابنشهرآشوب،(66) شیخ طوسی و صاحب روضاتالجنّات، او را از اصحاب امام سجاد(علیه السلام) معرفی کردهاند.(67)
4. سُدّی کبیر (م 127ق)
اسماعیلبن عبدالرحمن کوفی معروف به سُدّی کبیر، از مفسران تابعی(68) و میان تابعان، از افرادی است که بیشترین روایات تفسیری را نقل کرده.(69) سُدّی از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) بوده است.(70) روایات تفسیری وی را میتوان در تفسیر طبری، جلد 1، صفحه 111، و جلد 2، صفحه 211 و تفسیر المحررالوجیز، ابنعطیة، جلد 1، صفحه 4 و مانند آن مشاهده کرد.
5. ابوالجارود (زیادبن منذر)
ابوالجارود (زیادبن منذر) رییس فرقه جارودیه و شاگرد امام باقر(علیه السلام) است. نجاشی و شیخ طوسی نیز از وجود تفسیری برای ابوالجارود که آن را از امام باقر(علیه السلام) روایت میکند، خبر دادهاند و این نقل، دارای سند نیز هست.(71) بسیاری از روایات ابوالجارود از امام باقر(علیه السلام)، هماکنون در تفسیر علیبن ابراهیم قمی وجود دارند.(72)
از ابوالجارود روایات زیادی نقل شده است که بیشتر آن از امام باقر(علیه السلام) است. برخی روایات مربوط به اصول و قواعد تفسیری است مانند: روایت تقسیمات قرآن(73) و حرمت تفسیر به رأی(74)و(75) و بیشتر روایات نیز مربوط به تفسیر آیات است، از جمله: تفسیر عیاشی، جلد 1، صفحه 86، حدیث 209؛ صفحه 154، حدیث 514؛ صفحه 225، حدیث 47؛ صفحه 290، حدیث 3؛ صفحه 333، حدیث 154و155. بهویژه در مورد ولایت امام علی(علیه السلام).(76)
6. زیدبن اسلم عَدْوی (م 136ق)
ابواسامه زیدبن اسلم عدوی، اهل مدینه و از مفسران تابعی است.(77) ابنندیم، کتابی تفسیری برای وی نقل کرده است.(78) علمای شیعه، از جمله شیخ طوسی و آیتالله خویی نیز وی را از اصحاب امام سجاد(علیه السلام) برشمردهاند. آیتالله خویی مینویسد: «و عدّهُ البرقی ایضاً فی اصحاب السجّاد و الصادق(علیهم السلام)»(79) در کتابهای تفسیری شیعه و سنّی، روایاتی از او نقل شده است. نام او در سند روایات اهلسنّت آمده و او را از راویان صحاح سته برشمردهاند.(80) نام او همچنین در سند روایات شیعه، از جمله در فروع کافی (ج 6، ص 415) و بحارالانوار (ج 2، ص 299 و ج 3، ص 8 و 19) آمده است.
7. ابوحمزه ثمالی (م 148ق)
ابوحمزه ثمالی از مفسران معروف دوران تابعین است. ابنندیم در الفهرست(81) و آقابزرگ تهرانی در الذریعة(82) و داوودی در طبقاتالمفسرین(83) وی را صاحب تفسیر معرفی کردهاند. ابوحمزه ثمالی ثابتبن دینار کوفی، از محبان اهلبیت(علیهم السلام) و از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام) است.(84) وی روایتکننده رساله حقوق و دعای سحر ماه رمضان معروف به «دعای ابوحمزه ثمالی» از امام سجاد(علیه السلام) است. از ابوحمزه ثمالی در موضوعات مختلف و در تفسیر آیات، روایاتی وجود دارد. از جمله در ذیل آیه ولایت،(85) خاتمبخشی امام علی(علیه السلام) را نقل میکند.(86) و آیه 168 سوره نساء را مربوط به ولایت امام علی میداند.(87) وی اعراف را در آیه 48 سوره اعراف، ائمه اهلبیت(علیهم السلام) و نیز ملک عظیم را در آیه 54 سوره نساء، اهلبیت(علیهم السلام) معرفی میکند. همچنین حدیث ولایت امام علی(علیه السلام) در ذیل آیه 44 سوره انعام را نقل میکند.(88)
در زمینه تفسیر آیات، روایتهای گوناگونی از ابوحمزه ثمالی نقل شده است. بیشترین روایات وی از امام سجاد(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) است. وی با اشاره به آیه ولایت(89) و خاتمبخشی علی(علیه السلام)،(90) کلمه اعراف و ملک عظیم را در در آیه 168 سوره نساء را اهلبیت(علیهم السلام) میداند. همچنین بر این باور است که آیه 58 سوره یونس درباره پیروی از امام علی(علیه السلام)(91) و به حدیث ولایت امام علی(علیه السلام) ذیل آیه 44 سوره انعام نیز اشاره میکند.(92)
همچنین میتوان به تفسیر عیاشی جلد اول صفحه 211، حدیث 172 و 173 و 174 و صفحه 214، حدیث 185 و جلد 1، صفحه 68، حدیث 124 و صفحه 107، حدیث 321 و صفحه 179، حدیث 68 و جلد 2، صفحه 157، حدیث 56 و جلد 2، صفحه 16، حدیث 74 و صفحه 167، حدیث 5 و جلد 2 صفحه 136، حدیث 45 و صفحه 152، حدیث 44 و صفحه 257، حدیث 14 و حدیث 16و صفحه 280، حدیث 19 و صفحه 296، حدیث 88 و صفحه 326، حدیث 38 و صفحه 330، حدیث 42 و صفحه 350، حدیث 81 و ... موارد فراوان دیگر مراجعه کرد.
8. ضحاکبن مزاحم (م 105ق)
ضحاکبن ابراهیم هلالی، از مفسران تابعین است.(93) ابنندیم در الفهرست(94) و داوودی در طبقات مفسرین(95) برای وی کتاب تفسیر گزارش دادهاند. ضحّاک از اصحاب و روایتکنندگان امام زینالعابدین(علیه السلام) شمرده میشود.(96) وی آرای تفسیری فراوانی در منابع شیعه و اهلسنّت دارد؛ از جمله مجمعالبیان طبرسی و تفسیرالقرآنالعظیم ابنکثیر، روایات وی را نقل کردهاند.
9. عطیةبن سعید عوفی (م 111ق)
عطیه از مفسران تابعین است.(97) او از اصحاب امام باقر(علیه السلام) و صاحب که تفسیری بزرگ در پنج جلد است.(98)
10. عطاءبن ابیرباح (م 114ق)
عطاءبن ابیریاح از مفسران تابعین است(99) و از فقهای نامدار مکه و فرزندان او (عبدالملک و عبدالله و عریف)، همه از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) بودهاند.(100) وی همان کسی است که حدیث ولایت را در آخرین بیماری ابنعباس، از وی نقل کرده.(101)
11. ابانبن تغلب (م 141ق)
ابانبن تغلب، ابوسعید بکری کوفی از مفسران تابعین است. او را صاحب کتاب تفسیر، کتاب قرائات و کتاب الفضائل(102) و خواص یاران اهلبیت(علیهم السلام) در دانشهای گوناگون دانستهاند. شیخ طوسی درباره او میگوید: «ثقه و جلیلالقدر و دارای منزلتی بزرگ است. او از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) بوده و از ایشان روایت کرده و نزد ایشان جایگاهی والا داشت».(103)
از ابانبن تغلب روایات فراوانی در تفسیر نقل شده است. غالب روایات ایشان از امام صادق(علیه السلام) است که میتوان این موارد را برشمرد: احیاء مرده بهدست حضرت عیسی(علیه السلام) ذیل آیه 36 سوره آلعمران،(104) و روایت ابانبن تغلب از امام صادق(علیه السلام) ذیل آیه 84 سوره نساء (تکلیف نفس)،(105) و همچنین روایت ایشان از آن حضرت ذیل آیه 4 سوره مائده درباره کلب معلَّم،(106) درباره اینکه چگونه کعبه قیاماً للناس است برای دین و زندگی مردم،(107) نقل حدیث غدیر و ولایت امام علی(علیه السلام) از آن حضرت.(108)
12. جابربن یزید جعفی (م 128ق)
جابر از مفسران تابعین و دارای کتاب تفسیر است؛(109) شیخ طوسی او را از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) شمرده است.(110) برخی روایات جابر مربوط به اصول و قواعد تفسیری است مانند: دانش قرآن نزد اهلبیت(علیهم السلام) است،(111) ممنوعیت تفسیر به رأی،(112) برخورداری قرآن از باطن(113) و بسیاری از روایات مربوط به قرآن و ولایت ائمه که میتوان به این موراد اشاره کرد: تفسیر عیاشی(114) و تفسیر البرهان(115) باید گفت روایات تفسیری جابربن یزید جعفی خود نیاز به رسالهای مفصل دارد. که تنها به تفسیر عیاشی جلد یکم و دوم اشاره میشود.(116)
کشی از جابر نقل کرده است که گفت: «امام باقر(علیه السلام) هفتادهزار حدیث برای من روایت فرمود که آنها را برای احدی نقل نکرده و نخواهم کرد.»(117) بیشترین روایات جابر از امام صادق(علیه السلام)و از نظر موضوعی بیشتر مربوط به ولایت و بطن قرآن است.
آرای تفسیری جابر (مباحث کلامی و اعتقادی، دفاع از ولایت و بیان ناسخ و منسوخ) به نقل از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر عیاشی (از جمله، جلد 1، صفحه 227، حدیث 61 و صفحه 330، حدیث 148 و صفحه 59) آمده است. در تفاسیر دیگر نیز (از جمله البرهان سیدهاشم بحرانی و نورالثقلین حویزی)، روایات تفسیری فراوانی از جابر نقل شده است.
13. ابونضر محمدبن سائب کلبی (م 146ق)
وی از مفسران عالیقدر و دارای کتاب آیاتالاحکام(118) و از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) بوده است.(119)
14. شعبةبن حجّاج (م 106ق)
وی از مفسران طبقه دوم تابعین است.(120) شیخ طوسی او را در زمره اصحاب امام صادق(علیه السلام) آورده است.(121)
15. سفیانبن عیینة (م 198ق)
ابومحمد سفیانبن عیینة هلالی کوفی، از مفسران تابعین است.(122) ابنندیم در الفهرست او را صاحب تفسیر میداند.(123) آیتالله خویی به نقل از شیخ طوسی و برقی او را از اصحاب امام صادق(علیه السلام) شمردهاند و بیان میدارد: «مرحوم کلینی در الکافی و شیخ طوسی در التهذیب و علیبن ابراهیم قمی در تفسیرش از او روایت کردهاند».(124)
16. عبدالرحمنبن زید (م 182ق)
عبدالرحمانبن زیدبن اسلم عدوی از مفسران تابعی است.(125) مرحوم شیخ طوسی، عبدالرحمنبن زید را در شمار اصحاب امام صادق(علیه السلام) آورده است.(126)
و) مبانى و قواعد راهبردی در تفسیر
ائمه اطهار(علیهم السلام) درباره اصول و قواعد تفسیری سخنان فراوانی دارند که برای عده زیادی از شاگردان و اصحاب خود آن را تبیین کردهاند، افراد زیادی از شاگردان ائمه(علیهم السلام) اصول و قواعد تفسیری و تفسیر فراوانی از آیات را نقل کردهاند که مهمترین آنها عبارتند از: زرارةبن اعین، محمدبن مسلم، عبداللهبن سنان، داوودبن فرقد، هشامبن حکم، هشامبن سالم، ابوعمرو زبیدی، حنانبن سدیر، سماعةبن مهران، اسحاقبن عمار، حمرانبن اعین، منصوربن حازم، حمادبن عثمان، محمدبن قیس، معاویةبن عمار، مسعدةبن صدقة و ...، اما در اینجا تنها به روایاتی پرداخته میشود که از مفسران تابعین مانند ابوحمزه ثمالی، جابربن یزید جعفی، زیادبن منذر، ابانبن تغلب و مانند آن و در مورد مبانی و قواعد تفسیری باشد؛ یعنی در این دو جنبه شهرت داشته باشند.
مبانى و اصول راهبردى به قواعد و اصولى مىگويند كه راهنماى علمى و عملى آگاهان بهشمار برود و نقشی تعيينكننده و اثرگذار در استنباط و فهم متن دينى داشته باشد. مهمترين مبانی و قواعدی که امام برای شاگردانشان بیان کردهاند، عبارت است از:
1. تفسير با امور علمى و قطعى
شرح و توضيح كلام خداوند با امور و احتمالى به تفسير به رأى مىانجامد و از مصاديق سخنگفتن بدون علم درباره قرآن است كه سبب شبهه «افتراء على الله» خواهد شد.
ابوالجارود (م 150) از مفسران تابعین از امام باقر(علیه السلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «ما علمتم فقولوا»؛ (آنچه علم دارید بگویید). سپس حضرت ادامه دادند: «و [درباره] آنچه نمیدانید، بگویید: خدا آگاهتر است. اگر کسی معنای آیهای را (بدون علم) مطرح کند، دورتر از فاصله آسمان و زمین بهصورت خواهد افتاد».(127)
امام باقر(علیه السلام) در مكتب تفيسرى خود از تفسير به اين شيوه نهى کرده است. در سفارش به قتادةبن دعامه (117ق) از تابعين مدرسه عراق (كه روايات فراوانى در تفسير دارد) اين مطلب را بيان داشته است. زيد شحام گويد: قتادةبن دعامه نزد ابوجعفر امام باقر(علیه السلام) آمد. امام فرمود: اى قتاده! تو فقيه اهل بصره هستى؟ گفت: چنين مىپندارند. ابوجعفر فرمود: به من خبر رسيده است كه تو قرآن را تفسير مىكنى؟ قتاده گفت: آرى. امام(علیه السلام) به وى فرمود: با علم آن را تفسير مىكنى يا با جهل؟ گفت: با علم. ابوجعفر(علیه السلام) فرمود: اگر با علم آن را تفسير مىكنى، پس تو، تو هستى (در همان مرتبهاى هستى كه گمان مىكنى)، حال من از تو مىپرسم. قتاده گفت: بپرس. امام(علیه السلام) از معناى آيهاى پرسید و او پاسخ ناصحيح داد و امام او را متوجه اشتباهش کرد و فرمود: واى بر تو اى قتاده! اگر قرآن را از پيش خود (و با رأى و ديدگاه شخصى خود) تفسير مىكنى، هم خود هلاک شدهاى و هم ديگران را هلاک كردهاى.(128) از اين روايات استفاده مىشود كه تفسير بايد براساس علم باشد و در غير اين صورت، اگر براساس رأى و ديدگاه شخصى باشد، موجب هلاكت خود مفسّر و ديگران خواهد شد.
2. باطن قرآن
یکی از ویژگیهای قرآن بهرهمندی از باطن و سطوح و لایههای معنایی است که روایات فراوانی از از اهلبیت(علیهم السلام) رسیده است که به شاگردان خود تعلیم دادهاند. از جمله آنان، جابربن یزید جعفی شاگرد امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) است.
جابر میگوید از امام صادق(علیه السلام) چیزی درباره تفسیر قرآن پرسیدم. به من پاسخی داد. سپس دوباره پرسیدم، پاسخ دیگر به من داد. به حضرت گفتم: فدایت شوم در این مسئله که سوال کردم، پاسخی دادی غیر از پاسخ قبل، چگونه میشود؟ حضرت به من فرمود: ای جابر! برای قرآن باطنی است و هر باطن نیز ظاهری دارد.(129) مشابه این روایت، روایت دیگری از جابر از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است(130) که نشان میدهد قرآن دارای سطوح معنایی و لایههای مختلف است. علامه مجلسی در آغاز جلد 92 «باب انّ للقرآن ظهراً و بطناً» و جلد 89 بحارالانوار درباره روایات بطنی مفصل بحث کرده است.
همچنین جابر از آیه 89 سوره بقره میپرسد. جابر میگوید: امام(علیه السلام) تفسیر باطنی آیه را بیان میکنند و مصداق «لمّا جائهم ما عرفوا» علی(علیه السلام) و مصداق «کفروا به» کافران بنیامیه هستند که به باطن قرآن کفر میورزند.(131)
3. جامعیت قرآن
یکی از ویژگیهای قرآن، بهرهمندی از جامعیت است. بدینمعنا که قرآن نیازهای لازم موردنظر بشر را مطرح میکند و پاسخ میدهد. بنابراین در روایتی امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «هیچ چیزی نیست مگر اینکه در قرآن بیان شده است».(132)
مفسران تابعین، روایاتی از ائمه(علیهم السلام) نقل کردهاند که دلالت میکند قرآن جامع علوم و نیازهای بشری است. جابربن یزید جعفی از امام صادق(علیه السلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «در کتاب خدا جز گذشتگان و آیندگان شما و آنچه جداکننده اختلافات بین شماست آمده است و ما آنها را میدانیم.»(133) همچنین ابوالجارود از امام باقر(علیه السلام) نقل میکند که فرمود: «هرگاه با شما درباره چیزی سخنی گفتم، آن را از کتاب خدا و از من بخواهید»؛(134) یعنی در کتاب خدا همه نیازهای بشر وجود دارد، ولی امام معصوم باید آن را بیان نماید.
4. توجه به اسباب نزول
یکی از قواعد فهم تفسیر، توجه به اسباب نزول است. سبب نزول آیات، انسان را به فهم آیه نزدیکتر میکند و آیه بهتر تفسیر میشود. امام باقر(علیه السلام) به جابربن یزید جعفی میفرماید: «هیچ آیهای نازل نشده مگر اینکه تفسیری (سبب نزولی) دارد. سپس چگونگی نزول آیه 65 سوره توبه را تبیین مینماید».(135) همچنین سعیدبن مسیب برای فهم آیه 75 سوره نساء، علت خروج پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را از مکه با امام علیبن الحسین(علیه السلام) درمیان میگذارد.
5. ائمه و علم به جمیع قرآن
یکی از راههای مهم قرآن، مراجعه به علوم اهلبیت(علیهم السلام) است که روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد. جابربن یزید جعفی از مفسران تابعین، روایتی از امام باقر(علیه السلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «ما یستطیع أحد أن یدّعی أنه جمع القرآن کلّه ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء»؛ (هیچکس غیر از اوصیاء [اهلبیت] نمیتواند ادعا کند که تمام علم قرآن، اعم از ظاهر و باطن آن نزد اوست).(136)
نتیجهگیری:
امام علی(علیه السلام) بهعنوان یار دیرین رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، بزرگترین مفسر قرآن پس از ایشان است که در کلمات رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) هم به علم بیپایان وی اشاره شده است. همچنین بزرگترین مفسران صحابه پس از حضرت علی(علیه السلام) مانند ابنعباس، ابنمسعود و اُبیّبن کعب، به علم بینظیر آن حضرت اعتراف کردهاند.
مهمترین نتایج تحقیق، این است که از بین ائمه معصومین(علیهم السلام)، امام علی، امام سجاد و امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) با تربیت شاگردان تفسیری، در پیدایش و گسترش این علوم اثرگذاری بودهاند.
از مهمترین شاگردان (تابعین) معصومین(علیهم السلام) که از ایشان اثر پذیرفتهاند، میتوان به ابنعباس، ابنمسعود، سعیدبن جبیر، سعیدبن مسیب، ابوحمزه ثمالی، طاووسبن کیسان، سدّی کبیر، عطاءبن سائب، ضحاکبن مزاحم، عطیةبن سعید عوفی، عطاءبن ابیرباح و ابانبن تغلب اشاره کرد.
همچنین اهلبیت(علیهم السلام) به شاگردان خود مبانی و قواعدی را در تفسیر تعلیم دادهاند که براساس آن میتوانند قرآن را تفسیر کنند. برخی قواعد چنیناند: علمیبودن تفسیر، باطن قرآن، جامعیت قرآن، توجه به اسباب نزول و منبعیت اهلبیت(علیهم السلام) برای تفسیر قرآن.(137)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.