از آیات و روایات به خوبی استفاده میشود که آنچه ما در جهان پس از مرگ با آن سرو کار داریم، همان اعمال نیک و بد ماست، که به صورت انرژیهای سودمند و یا ویرانگری در این جهان از ما صادر گردیده، و علاوه بر اینکه روح ما را تکامل داده یا جریحهدار ساخته، در پرونده جهان هستی همچنان باقی مانده و تکامل و پرورش یافته است...
مطالعه جهان آفرینش هم از نظر «عظمت» و هم از نظر «دقت» این حقیقت را اثبات میکند که این جهان بیش از آنچه تصور میکنیم وسیع و پرشکوه و اسرارآمیز است. اگر تشکیلات و سازمان این عالم پهناور را بنگریم و به عظمت و دقتی که در ساختمان این جهان عموما، و انسان از نظر جسمی و روحی خصوصا، به کار رفته بیندیشیم خواهیم دانست که «مرگ» نمی تواند پایان زندگی بشر و نقطه توقف هستی او باشد؛ زیرا در این صورت زندگی او و جهانی که پیرامون اوست بی حاصل یا نامفهوم و غیرمنطقی خواهد بود....
غالبا سوال میکنند فلسفه آفرینش ما و این جهان وسیع چیست؟ اگرما آفریده نمیشدیم چه میشد؟ باغبان، درخت را برای میوه میکارد، باغبان عالم هستی ما را برای چه کاشته است؟ ما که نمی فهمیم برای چه آمده ایم؟ و برای چه هستیم؟ و برای چه خواهیم رفت؟ به همین دلیل، احساس بیهودگی و پوسیدگی میکنیم، و این احساس رنج دهنده هر وقت از کار روزانه فارغ میشویم و لحظهای در فکر فرو میرویم به ما دست میدهد. مطالعه آثار بعضی از فلاسفه و شعرا نیز نشان میدهد آنها نیز چنین احساسی را داشته اند. ولی شاید قبلا هم اشاره کرده باشیم که برای حل اینگونه سؤالات به ظاهر پیچیده باید از نقاط روشن و ساده شروع کرد، همان نقاط روشنی که «دکارت» فیلسوف فرانسوی مکتب خود را روی آن بنا نهاد...
اگر یک نظر کلی به وضع عمومی عالم هستی بیفکنيم میبینیم قانونی به نام «نظم و عدالت» بر همهجا سایه افکنده است. این قانون به قدری نیرومند است که کوچکترین انحراف از آن سبب نابودی هرچیزی است. اگر آسمانها و زمین، یعنی این همه کرات عظیم و بیشماری که صحنه هستی را پر کرده اند برپا هستند بخاطر همین نظم و عدالت است که «بالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ».
بحثهای مقدماتی درباره «رستاخیز» به پایان رسید. اکنون موقع آن است که به اصطلاح وارد ذیالمقدمه شویم و دلایل اثبات چنان عالمی را با مشخصات و ویژگیهایش بررسی نمائیم. بنابر این در این مطلب بررسی می کنیم که چگونه از سه راه، فطری بودن «ایمان به زندگی پس از مرگ» را می توان اثبات کرد: از طریق غریزه عشق به بقاء و از راه وجود و ادامهء این ایمان در طول تاریخ بشر، و از طریق وجود نمونه کوچک دادگاه رستاخیز در درون وجود انسان...
عادت کردن به مسائل روزمره در عین اینکه بسیاری از مشکلات ما را حل میکند گاهی گمراه کننده است؛ زیرا: موضوعات فوق العاده عجیب و اسرارآمیزی که با آن خو گرفتهایم را در نظر ما کاملا عادی جلوه می دهد. مثلا: ما میشنویم فلان بانو فرزندی آورده؛ میگوئیم: انشاء الله مبارک است. اما هیچ فکر نمیکنیم در مدت این نه ماه چه حوادث عجیب و دگرگون کننده ای در رحم او گذشته که صدها کتاب نمیتواند آن را روشن سازد...
ممکن است کسانی در حقیقت «اصحاب کهف» تردید کنند و آنرا با موازین علمی سازگار ندانند، و لذا آنرا در ردیف افسانهها فرض کنند؛ زیرا: اولا: چنین عمر طولانی چند صد ساله برای افراد بیدار بعید است تا چه رسد به افراد خواب. ثانيا: اگر قبول کنیم که در بیداری چنین عمری امکان پذیر است برای کسی که در خواب باشد مسلما امکان ندارد؛ زیرا: مشکل غذا و آب پیش می آید. ثالثا: اگر از همه اینها صرفنظر کنیم باز این اشکال پیش می آید که ماندن بدن در شرایط یکنواخت برای چنان مدت طولانی به ارگانیزم آن صدمه می زند و ضایعات فراوانی به بار خواهد آورد.
در سوره «کهف» سرگذشت چند جوان باایمان را میخوانیم که از مردم بتپرست زمان خود فرار نمودند و به غاری پناهنده شدند و در آن غار یک خواب عجيب و طولانی آنها را فراگرفت. آنها صدها سال خوابیدند! و هنگامی که از این خواب گران و سنگین بیدار شدند تصور میکردند طبق معمول یک روز یا قسمتی از یک روز، بیشتر نخوابیده اند. آری این موضوع درس بزرگی، به آنها که در امر رستاخیز شک و تردید داشتند، داد که اگر این امر ممکن است پس زنده شدن مردگان نیز چندان بعید به نظر نمیرسد، و این نقطه عطفی در افکار مذهبی آنها بود. و این راه دیگری است که قرآن برای رفع استبعاد از مسأله «معاد» و نزدیک ساختن آن به اذهان تودههای مردم پیموده است.
تا کنون منطق عمیق قرآن را درباره «عالم پس از مرگ» از سه طریق مورد بررسى قرار داده ایم: 1- از طریق چگونگى آفرینش نخستین. 2- از طریق رستاخیز عمومى در جهان گیاهان. 3- از طریق رستاخیز انرژیها. اکنون به بررسى چهارمین طریق، یعنى "توجه به مظاهر قدرت او در جهان هستى" مى پردازیم؛ در آیه 33 سوره «احقاف» مى خوانیم: «آیا آنها نمى دانند خداوندى که آسمانها و زمین را آفریده و از آفرینش آنها ناتوان نشده است، مى تواند مردگان را زنده کند؟ آرى او بر هر چیز تواناست»...
تفسير و معنی عمیقتری که به کمک دانشهای روز از آیه 80 سوره «یس» می فهمیم همان بازگشت انرژی ذخیره شده شده نور آفتاب به هنگام ترکیب سلولز نباتی (از کربن و اکسیژن و ئیدرژن) میباشد که وقت سوزاندن چوب و هیزم و تجزیه شدن سلولز و ترکیب «کربن» آن با «اکسیژن» هوا، آزاد میگردد. این نور و حرارت مطبوعی که در زمستان درون کلبه آن روستائی یا زیر کرسی ذغالسوز این شهرنشین را روشن و گرم میسازد، رستاخیز خود را آغاز کرده، و آنچه یک عمر از آفتاب گرفته بود اکنون پس میدهد، بدون کم وکاست، حتی به اندازه روشنی یک شمع در یک لحظه از آن کم نشده! ...