حکمت 100 مطلب

حقّ انتخاب برای موجودات در نوع و اصناف خلقت

آیا شایسته نبود به جای خلقت اجباری، موجودات در انتخاب «نوع و اصناف خلقت» دارای اختیار می بودند؟

چنین فرضی تناقض آمیز است زیرا مستلزم این است که مخلوق قبل از اینکه آفریده شود، به نحوی وجود داشته باشد و درباره نوع آفرینش خود تصمیم بگیرد. یعنی مخلوق در حالی که هنوز معدوم است، موجود نیز باشد! چنین فرض، متناقض و محال است. ضمن اینکه آن موجودی که طبق فرض «به نحوی از انحاء وجود یافته» تا تکلیف آفرینش خود و نوع آن را مشخص کند، به صورت جبری آفریده شده است و هویتی دارد که با اختیار شکل نگرفته است.
بر فرضی که فرض بالا را پذیرفته باشیم، درکِ درست و دقیق مصالح و مفاسد انتخاب ها برای بشر نتیجه تجربه مستقیم حیات است و آحاد نوع بشر به عنوان موجوداتی غیرازلی و بی تجربه - هر چند عاقل - هیچ بصیرت و پیش بینی راجع به حیات و مصالح آن ندارند، تا بخواهند حق انتخاب شان را در قبال آن اعمال کنند. این تصمیم گیری برای پدیده های فاقد عقل یعنی جمادات، گیاهان و حیوانات اصلا معنی ندارد.
نیز این فرض که خدا ابتدا مخلوقات بی هویتی را خلق کند و اطلاعات لازم را راجع به مصالح امور در اختیارشان قرار دهد تا خود هویت شان را برگزینند، خالی از اشکال نیست و منجر به این می شود که به خاطر بهره مند بودن نوع انسان از امتیاز و کمال، هیچ موجودی جامد بودن و گیاه یا حیوان بودن را نمی پذیرند و همه آن موجودات بی هویت، انسان بودن را برمی گزیدند. چرا که با توجّه به وضعیّت کامل تر انسان، در آمدن در قالب جمادات یا نباتات و یا حیوانات، غیرمنطقی است؛ چون «ترجیح مرجوح بر ارجح» است.
از آن گذشته انسانها با همه اطلاعاتی که در اختیارشان گذاشته شود باز به خاطر ابعاد مختلف و متضاد نفسانی و ذاتی و گرایشات متنوع، در نوعی حیرت یا انتخاب غیر حکیمانه گرفتار خواهند شد، چنان که بشر به اصطلاح پست مدرن و عقل کل امروزی از زن یا مرد بودن یا حتی از انسان بودن خویش می گریزد و تغییر جنسیت می دهد یا دوست دارد سگ باشد و در بیشتر موارد از انتخاب هایش پشیمان می شود.

نسبت ناروی یهودیان به حضرت داوود نبی!

ماجراى حضرت داود(ع) و همسر «اوریا» چیست؟ آیا استغفار ایشان مربوط به رابطه ای است که - به ادّعای یهودیان - با همسر اوریا داشت؟!

اینکه در تورات گناه حضرت داود(ع) خیانت به یکی از سرداران سپاهش بیان شده که او را به کام مرگ فرستاده تا همسرش را برباید و با او مرتکب فحشا شود، ادعایی است خرافه ای و سست که با مقام انبیاء و اوصاف ذکر شده در قرآن برای آن حضرت تناقض دارد. به خصوص اینکه بنابر روایت تورات، داود(ع) خودش متوجه زشتی چنین عملی نشد بلکه بعداز تذکر یکی از مشاورانش پی برده که چه کار غیراخلاقی ای را مرتکب شده و تازه بعد از این تذکر بوده که توبه کرده است! چنین انتسابی حتی با ادعای خود یهود در معرفی داود(ع) به عنوان پادشاهی عادل - و نه پیامبری از انبیای الهی - نیز منافات دارد. زیرا مرتکب چنین عملی در همه فرهنگ ها و عرف های اخلاقی، انسانی پست و بی ارزش بوده و سزاوار هیچ ستایش و بزرگداشتی نیست. قرآن مجید استغفار حضرت داود(ع) را مربوط به عجله او در داوری بین دو طرف یک دعوا معرفی می کند. امری که حرام و ناقض عصمت نیست و صرفا یک ترک اولی بوده. در روایت اهل بیت(ع) نیز با تایید این روایت قرآنی از علت استغفار، نسبت فحشا به آن حضرت شدیدا تکذیب شده است.

گواهی بزرگان اهل سنت بر پیراستگی شیعه از قول به "تحریف قرآن"

آیا علما و بزرگان اهل سنت بر این باورند که شیعیان قائل به "تحریف قرآن" می‌باشند؟

محققان اهل‌سنت با كمال صراحت اعلام كرده‌اند: موضع علماى شيعه اماميه نسبت به مسأله «تحريف» پاك و پيراسته است. اينان مى‌گويند: هر كس در بحث‌هاى طرح شده در زمينه‌هاى مختلف دينى ـ خصوصآ مباحثى كه مربوط به قرآن است ـ از طرف دانشمندان بنام اين مذهب، به كاوش پردازد، به‌خوبى درمى‌يابد كه آنان تا چه حد به اين كتاب با ديده تكريم و احترام نگريسته‌اند و تا چه مقدار در حفظ و حراست از آن و در دفاع از قداست آن در طول تاريخ اسلام جان‌فشانى و سرمايه‌گذارى نموده‌اند. پس سزاوار و شايسته است كه دامان ايشان را از عقيده به تحريف پاك و پيراسته انگاريم.

منظور از آیه «لایُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ؛ از کار خدا سؤال نمی شود» چیست؟

چرا ما نمی توانیم از هیچ کار خدا سؤال کنیم؟ آیا این ممنوعیّت خفقان و بی عدالتی نیست؟!

تمام افعال خدا حکیمانه بوده و سؤالات اعتراضی از او موضوعیت ندارد، زیرا فعل حكيمانه نزد عقلا مؤاخذه ندارد، اما اگر سؤالی از روى ايمان كامل به خدا صادر گردد و انگيزه سؤال آگاهى يافتن باشد، سؤال مشروعى است و اشكالى ندارد. چنين سؤالى از سوى نيكان نيز صادر شده و در قرآن نمونه هاى فراوانى از اين قسم ديده مى شود، مانند سؤال حضرت ابراهیم درباره چگونگی زنده شدن مردگان. این گونه سؤال ها در افعال خدا نه تنها جائز است، بلکه جهت دانش افزایی به آن سفارش شده است. پس در دین الهی جای هیچ خفقانی نیست.

ظهور نکردن امام موعود شیعه با وجود تشکیل حکومتهای شیعی!

اگر علت غیبت امام زمان شعیان ترس از حکومت های ستمگر است، چرا با وجود قدرت گرفتن شیعیان در دوره هایی مثل حکومت آل بویه، صفویان و جمهوری اسلامی ظهور نمی کند؟!

مصونیت امام زمان(عج) از خطر گزندهای دشمنان و ستمکاران فقط یکی از دلایل غیبت حضرت شان است، اما این غیبت حکمت های دیگری نیز دارد که مهم ترین آنها آمادگی روانی و اجتماعی و فرهنگی جامعه بشری برای ظهور و برپایی حکومت عدل جهانی است. یعنی احساس یأس از تمامی مکاتب انسانی و غیروحیانی و احساس نیاز به نوع دیگری از حکومت. به عبارت دیگر یکی از حکمت های غیبت مهدی موعود(عج) ذخیره یک حجت الهی برای تحقق یافتن تام و کامل اراده خداوند در سراسر جهان است. آنچه برای تحقق این امر لازم است آمادگی در سطح وسیع و جهانی است نه در حد حکومت محلی و محدود شیعه. حضرت مهدی(عج) قرار است اسلام را فراگیر و عدل را در سراسر جهان حاکم کند.

نسخ آياتی از قرآن توسط آيات ديگر نشانه ای از بشری بودن آن!

در قرآن آياتی حکم آيات قبلی را نسخ و حکم متفاوت و جدیدی را بیان می کند؛ آیا این تناقض نیست؟! اگر قرآن وحی الهی است، چرا هر روز احکام آن تغيير می کند؟!

نسخ طبق تعریف اصطلاحی عبارت است از رفع قانون سابق ـ که هنگام تشریع بر حسب ظاهر اقتضای دوام داشت ـ به وسیله قانون بعدی، به صورتی که اجتماع آن دو با هم ممکن نباشد. در نسخ رأی جدیدی ایجاد نمی شود چون این مطلب بر خدا محال است. زیرا مستلزم تغییر رأی در اثر خطا یا نقص است و این هر دو از ذات خداوند منتفی است. نسخ تنها به ما خبر می دهد که زمان اعتبار حکم قبلی به آخر رسیده است. یعنی رأی و نظری تغییر نکرده است، زیرا که از اول بنا به این تغییر بوده است. ذات مقدس خداوند بر اساس علم بی پایان خود، از تغییر مصالح و مفاسد احکامی که تشریع کرده و به تبع آن از تغییر احکام آن موضوعات مطلع است و فقط آگاهی خود را در قالب وضع قوانین جدید و نسخ قوانین گذشته، به اطلاع بشر نیز می رساند. در صورتی نسخ، اختلاف و تناقض محسوب می شود که به معنای ابطال حکم سابق با تمام خصوصیّات آن باشد. در صورتی که نسخ به معنای پایان یافتن «زمان حکم» و نه «ابطال» آن است.

ويژگی‌های قصّه های قرآنی؟

قصّه‌های قرآن دارای چه ويژگی‌ها و امتيازاتی هستند؟

قصص قرآنى دو ويژگى مهم دارد: 1. حقيقت گويى و واقع گرايى؛ نه خيال پردازى. 2. هدفمندى و همسويى با غرضى كه قرآن در پى آن است. آری قرآن به داستان، تنها به عنوان يك كار هنرى نپرداخته است و نيز غرضش مانند تاريخ نگاران و قصه پردازان، شرح حال گذشتگان يا سرگرمى و لذت نبوده است؛ بلكه قصّه در قرآن با ديگر شيوه‌هاى بيانى آن همگام مى‌شود تا اهداف و خواسته‌هاى دينى و تربيتى قرآن را برآورده سازد و البته در اين ميان، قصّه از مهم‌ترين اين شيوه هاست.

حكمت «تكرار» در قصص قرآنی؟

حكمت «تكرار» در قصص قرآنی چیست؟

تكرارهاى صورت گرفته در قرآن به گوناگونى هدف‌هايى بر مى‌گردد كه قرآن در پى آن است. يك قصّه ممكن است داراى ابعادى چند باشد و با يك بار گفتن، پيام‌هاى هدايتى و تربيتى آن پايان نيابد؛ از اين رو در مناسبت‌هاى پيش آمده، هر بار به لحاظ بُعدى از آن تكرار مى‌شود و در نوبت ديگر، اين مناسبت تغيير مى‌كند و مناسبتى ديگر جايگزين آن مى‌شود. از دیدگاه ادبى نیز تكرار قصّه‌ها در قرآن، همراه با نكته‌ها و ظرافت‌هایى است كه بر حسب مناسبت‌ها لحاظ مى شود.

مخالفت اسلام با هنر!

مدّتها نقّاشی کردن و مجسمه سازی در جامعه مسلمانان حرام بوده است، طبق آیه 69 سوره یاسین، شعر گفتن شایسته پیامبر نیست، همچنین هنوز تکلیف موسيقی در برخی از مذاهب اسلام مشخص نيست و مصداق لهو شمرده می شود؛ آيا اقتضای دين اسلام و دينداری مسلمانان مخالفت با هنر است؟!

سیره  و روایات پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نشان می دهد شعر شعرایی که ذوق هنری خود را در راه اهداف مقدس قرار دهند، از این حکم استثنا می شوند. در موسیقی نیز فقط نوع خاصی از آن که «غنا» نام می گیرد و اثرات روانی و اجتماعی زیان باری دارد حرام است. در مجسمه سازی نیز برخی پژوهش های فقهی جدید که حکم پرستش بت ها را از مجسمه سازی جدید نفی می کنند قائل به جواز آن تحت برخی شرایط است و همه اینها ادعای مخالفت اسلام را با اصل هنر نفی می کند.
از آن گذشته مطاله تاریخ تمدن اسلامی نشان می دهد ظهور اسلام و تطورات تاریخی آن موجب پدید آمدن و رشد رشته های هنری دیگری ای هم چون معماری (در مساجد و ابنیه اسلامی)، نگارگری (در کاشی کاری های مساجد و تذهیب مصاحف مشرف) و خطاطی (در نگارش مصاحف و کاشی نوشته های مساجد) شد و این موضوع دلیل دیگری برای رد مخالفت اسلام با هنر است.

مصونیت پیامبران از القائات شیطانی، در دریافت وحی؟

آیا پیامبران هنگام نزول و گرفتن وحی از نفوذ تلقینات شیطانی در امان بودند؟

نفوذ وسوسه های شیطانی در وحی انبیاء علاوه بر اینکه ادعای بی اساس و بی دلیلی است با اصل موضوع بعثت انبیاء منافات دارد و برای همین بر اساس حکمت الهی منتفی است. اگر قرار باشد شیطان بتواند دخل و تصرفی در وحی کند، خداوند از آن مطلع بوده و قادر است آن را رفع کند و چون خداوند متعال می خواهد پیامش به صورت صحیح به بندگانش ابلاغ شود، مانع چنین تلقین های شیطانی خواهد شد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الباقر عليه السّلام :

بَلا فى اِثْنَيْنِ مِنْ اَصْحابِهِ قالَ: فَلمّا مَرَّبِها تَرَقْرَقَتْ عَيْناهُ لِلْبُکاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مَناخُ رِکابِهِمْ وَ هذا مُلْقى رِحالِهِمْ وَهيهُنا تُهْراقُ دِماؤُهُمْ، طوبى لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْکِ تُهْراقُ دِماءُ الاحِبَّةِ.

بحارالانوار، ج 44، ص 258