وجود مبارک امام رضا(ع) از بدو ورود به ایران، سبب خیر و برکات فراوان شد؛ تماس شیعیان ایران در زمان حیات با امام(ع) و نگارش نامه هایی به آن حضرت و طرح سؤال و گرفتن پاسخ، یکی از شواهد این امر است. مجموعه نامه های امام(ع) به افراد مختلف در توضیح مبانی شیعه، گستردگی آن را نشان می دهد؛ نامه هایی از قبیل تبیین جایگاه اهل بیت در کتاب و سنّت. برخی از مسائل کلامی و نیز مسائل اختلافی میان شیعه و سنی مانند مسأله ایمان ابو طالب، توضیح مصداق شیعه، توضیح مصداق صحابی و معنای اولی الأمر و جز آن. این پاسخ ها آموزه هایی بود که برای شیعیان به عنوان دیدگاه قطعی پذیرفته می شد.
همچنین تردیدی نیست که وجود قبر امام(ع) در این محدوده، موجب گسترش تشیع بوده است؛ در حال حاضر آرزوی هر مسلمان شیعهِ ایرانی آن است که سالانه یک بار و یا حتی بیشتر به زیارت مرقد شریفش مشرّف شود. گفتار «ابن حبّان» در این باره نشان می دهد که نه تنها شیعیان؛ بلکه محدّثان و مردمان سنّی مذهب نیز زمانی احترام وافر نسبت به قبر آن امام همام از خود نشان می داده اند و به زیارت قبر شریفش نائل شده و بهره می گرفتند. توجه به قبر مبارک رضوی و دیگر آثار به جای مانده از ایشان موجب توجّه به مکتب اهل بیت شده است.
به دستور مأمون، امام رضا(ع) به خراسان آورده شد تا ولایتعهدي مأمون را بپذيرد. با شهادت امام کاظم(ع)، برخی نمايندگان امام هفتم(ع) به اموال زيادي كه نزدشان بود طمع کرده و منکر شهادت امام كاظم(ع) شده و ادّعای زنده بودن امام(ع) را داشتند. آنان با طرح موضوع «مهدویت» امام کاظم(ع)، جانشینی امام رضا(ع) را رد كردند. اما پرورش شمار زيادی از شيعيان توسط امام باقر(ع) تا امام کاظم(ع) كه اسطوانه هایی در فقه و کلام شیعی بودند، سبب شد جلوی رسوخ انحرافات در مذهب شیعه گرفته شود
اولین عکس العمل امام(ع) درباره پذيرش ولایت عهدی، مخالفت با سفر به خراسان بود كه سرانجام با اجبار، به اين سفر رضایت دادند. افزون بر این، امام(ع) در اين سفر هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد و این خود دلیل روشنی بود بر اين كه این مسافرت آینده روشنی ندارد. در مرو نيز با اصرار فراوان مأمون و تهديد به قتل، ولایت عهدی را پذیرفتند با اين شرط كه هیچ گونه مداخله ای در امور سیاسی و جاری نداشته باشند. در واقع امام(ع) با اين شرط نمی خواست مسوولیت وضع موجود و کارهایی که از طرف حکومت اعمال می شود را بر عهده بگیرد.
به فرموده امام رضا(ع) بهشت هشت در دارد كه اهل قم يكى از آن درهاى هشتگانه را در اختيار دارند؛ البته درهاى بهشت مثل درهاى اين دنيا نيست؛ بلكه درهاى بهشت، اسبابى است كه انسانها را به بهشت مىبرد. از جمله آن اسباب، جهاد است.
درسهایی که از مناظرات امام رضا(ع) قابل استفاده است عبارتند از: 1- برخورد اسلام با پيروان مكتب هاي ديگر قبل از هر چيز بايد برخورد منطقي باشد. 2- قدرت منطق اسلام به قدري است كه از منطق مكتب هاي ديگر ابداً واهمه ندارد. 3- علماي اسلام در هر زمان بايد از تمام مكاتب و مذاهب با خبر و با زبان هاي زنده دنيا آشنايي داشته باشند. 4- از وسايل ارتباط جمعي موجود در جهان حداكثر بهره گيري را داشته باشند و صداي اسلام و تعليمات قرآن را به گوش همه جهانيان برسانند.
مأمون تصمیم گرفت علما و بزرگان نصرانی، یهودی، صابئين، زردشتيان و علماي ديگر مکاتب در علم كلام را دعوت كند تا با مباحثه علمی بر امام(ع) فائق آمده و از شأن و منزلت ایشان در نزد مردم بکاهد. امام(ع) با دیدن نگرانی یکی از یاران خود فرمودند: «مأمون هنگامي كه ببیند استدلال پيروان مكتب هاي مختلف را به زبان خودشان و بر اساس روش و کتاب خودشان ابطال می کنم، از كار خود پشيمان مي شود».
حضرت معصومه(س) دختر امام کاظم(ع) جایگاه معنوی و علمی بسیار بالایی دارند و در قیامت شیعیان را شفاعت می کنند. ایشان به دلیل فشاری که بر اطرافیان امام کاظم(ع) وجود داشت ازدواج نکرد و در سال 201 هـ ق، به قصد ديدار برادر به سوى خراسان حركت كرد. وقتی به ساوه رسيد بيمار شد و پس از عزیمت به قم از دنیا رفت. بر اساس روایات وارده، زیارت قبر مبارکشان دارای ثواب فراوانی می باشد. مزار او در قم برکات فراوانی برای این شهر داشته است؛ از جمله آنها شکل گیری حوزه علمیه قم می باشد.
از نظر امام صادق(ع) مؤمن بايد چهار خصلت داشته باشد: راستگويى، حيا، حُسن خُلق و شُكر. صداقت موجب از بين رفتن بسيارى از گناهان مي شود؛ چراكه براي پوشاندن گناهان، مجبور است دروغ بگويد. حيا باعث ميشود كه از زشتىها رو برگرداند. كسى كه حُسن خُلق دارد، عصبانى نمىشود و به همين جهت گناه نمىكند. شُكر هم به اين معناست كه هر عضوى را در جاى خودش و در راهى كه خدا آن را آفريده استفاده كند و با اين كار، ديگر گناه نمىكند.
امام صادق(ع)، پنج صفت براى مؤمن بيان مىكند: پاكيزگى در كسب و كار، خوش خُلقى، پاكى درون، انفاق در راه خدا و كم حرفى از ويژگيهاي يك مؤمن است.
امام صادق(ع) در جمع عدّهاى از شيعيانش فرمودند: «اى شيعيان ما! آبرو و زينت ما باشيد و باعث ننگ و بىآبرويى ما نباشيد، با مردم خوب صحبت كنيد، زبانتان را حفظ كنيد و از حرفهاى اضافى و زشت بپرهيزيد». يعنى به گونهاى باشيد كه وقتى مردم شما را مىبينند به صاحبان آن مكتب درود فرستاده و بگويند آفرين بر كسانى كه شما را اين چنين تربيت كردهاند.
با وجود آزادی نسبی در زمان امامت امام صادق(ع)، شدیدترین فشارها علیه شیعیان در دوران امویان و پس از آن در زمان منصور عباسی، اعمال می شد، به طوری که كسی جرأت ابراز وجود نداشت و مشایخ شیعه نمی توانستند احادیث ائمه را نقل كنند و اصحاب امام(ع) نیز برای صیانت خود از گزند منصور، مجبور بودند به طور کامل تقیّه كنند. منصور عباسي يكی از غلامان امام صادق(ع) را گرفت و هزار ضربه شلاق بر او زد تا جان داد. در این دوره اتهام رفض درباره هر کس، کافی بود که امنیت جانی و مالی او از بین رفته و گرفتار شکنجه شود.
امام صادق(ع)، از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء، از موقعیت شامخی نزد اهل سنت برخوردار بوده بطوری که او را از شیوخ مسلّم «ابو حنیفه» و «مالک بن انس» و ... شمرده اند. کثرت دانش اندوزانی که در محفل درسش حاضر شده و یا از آن حضرت حدیث نقل می کردند، نشان دهنده عظمت شخصیت علمی ایشان است، به طوري كه در مسجد کوفه نهصد نفر از ايشان حديث نقل می كردند. با وجود آنكه بسیاری از محدثان در عهد بنی امیه جرأت نقل حدیث از امام(ع) را نداشتند علمای اسلام از احدی به اندازه آن حضرت حدیث نقل نکرده اند.
ابوحنیفه مى گوید: «من فقیه تر از جعفر بن محمّد ندیدم. هنگامى که منصور او را خواست، کسى را نیز به دنبال من فرستاد و گفت: اى اباحنیفه! همانا مردم فریفته جعفر بن محمّد شده اند، پس مسائلى دشوار را آماده کن تا او را امتحان کنى. ابوحنیفه مى گوید: «من در مجلس منصور، پرسش های خود را مطرح کردم، و امام نیز جواب مى داد و مى فرمود: شما چنین مى گویید، و اهل مدینه چنین مى گویند، و ما چنین مى گوییم، و آیا براى ما روایت نکرده اند که داناترین مردم کسى است که به نظرات مختلف مردم داناتر باشد».
علماء اهل سنت بر امامت و جلالت امام صادق(ع) اتفاق نموده اند، محيى الدين بن شرف نووى می گوید: «علماء بر امامت و جلالت و سیادت او اتفاق نموده اند»، و عمر بن ابى المقدام مى گوید: «من هر گاه به جعفر بن محمد نگاه مى کردم، مى دانستم که او از سلاله پیامبران است». هم چنین شمس الدین محمد ذهبى می نویسد: «جعفر صادق، کبیرالشأن، از امامان علم بود. او به امر خلافت، از ابى جعفر منصور سزاوارتر بود»، و در کلام دیگری مى گوید: «مناقب جعفر بسیار است. او براى خلافت به جهت فضل و علم و شرف، صلاحیت داشت».
امام صادق(ع) در سال 80 يا 83 هجری از مادری به نام «فروه» متولد شده و در سال 148 به شهادت رسيدند. امام صادق(ع) تکیه گاه اصلی فکری و عقیدتی شیعه بوده و بخش گسترده ای از احادیث و علوم اهل بیت(ع) توسط این امام گسترش یافته است. از سویی امام صادق(ع) حد فاصل فرقه هایی قرار گرفته بود که در شیعه به وجود آمده بود، لذا وظیفه حفظ و صیانت شیعه را برعهده داشت. امام(ع) با وجود آن كه پدرشان، در مدینه زندگی می کرد؛ اما از آنجا که بیشتر شیعیان آن حضرت در عراق بودند، مدتی در عراق به سر برده است. همچنین در زمان امام صادق(ع) امویان سقوط کرده و حکومت به دست بنی عباس افتاد.
دوران حیات امام صادق(ع)، با حوادثی مانند جنبش علویان آغاز شد كه به شكست و كشته شدن آنها انجاميد. همچنين دوران امام(ع) مصادف با جنبش عباسیان بود که به دنبال آن حکومت اموی سقوط کرده و عباسیان روی کار آمدند. از سویی جدایی عباسیان و علویان نیز از جمله حوادثی است که در زمان آن حضرت به وقوع پیوست. بخش پایانی زندگی امام(ع) مصادف با حکومت منصور عباسی بود. در این دوران فعالیت های امام(ع) پنهانی بود و آن حضرت اصحاب خود را به کتمان و حفظ اسرار اهل بیت(ع) دستور می دادند. از سویی امام(ع) با قيام نفس زکیّه مخالفت كرد و در جریان شورش او از مدینه خارج شد و پس از پایان قيام به مدینه بازگشت.
احکام اسلام از جمله وظیفه نماز و روزه، اختصاص به محیط معیّنى ندارد و در همه مناطق قابل اجراست، از این رو فقها در کتاب هاى فقهى خود، به تبیین نماز و روزه در مناطق قطبی پرداخته اند. مثلا، مرحوم آیت الله سیّد محمّد کاظم یزدى، در کتاب «عروة الوثقى» می نویسد: «چنین اشخاصى موظّفند نماز و روزه خود را بر طبق مناطق معتدله انجام دهند».
منجّمان به دو نوع ماه قمرى قائل شده اند: 1-«ماه حسابى»؛ که برای ثبت تاریخ و وقایع است و به صورت منظم همواره به ترتیب، 30 در ماه نخست و 29 در ماه بعد و به همین ترتیب تا آخر حساب مى شود. 2- «ماه هلالی»؛ ماهى است که به وسیله رؤیت هلال با چشم، ثابت مى شود در اثر یک حرکت نوسانى خفیف که در ماه هست، ممکن است چند ماه متوالى 30 روز باشد. یعنى ماه در کمتر از این مقدار دیده نشود؛ و ممکن است سه ماه متوالى 29 روز باشد؛ یعنى در 29 روز بطور متوالى دیده شود.
از آنجا كه در مسير زندگي دشواري و مشكلات زیادی وجود دارد، قرآن دستور داده است كه در شدايد و مشكلات روزه بگيريد؛ يعني اگر ما در هر نمازي چند بار از خدا استعانت مي كنيم و مي گوييم: «إِيَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاکَ نَسْتَعينُ» راه كمك رساني را هم خدا بيان فرموده است «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»؛ كه اين صبر به روزه تفسير شده و در حديث آمده كه هرگاه براي كسي مشكل يا حادثه خاصي پيش آمد بايد براي دفع يا رفع آن روزه بگيرد؛ نه تنها در جنگ، بلكه اگر مشكلات ديگري هم براي انسان پيش آمد، بايد براي حل آنها، روزه گرفت.
خداوند از ميان تمام عبادات، «روزه» را به خود نسبت داده و فرموده: «روزه مال من است و من خود به آن جزا مي دهم». اين سخن شایسته دقت است. انسان گاه از سحر تا افطار امساك مي كند؛ تلاشي كه منجر می شود به جهنم نرود يا حداكثر وارد بهشت بشود؛ بهشتي كه «جنّاتٌ تجري منْ تحتها الأنهار» است؛ اما به آن بهشت كه «فادْخلي في عبادي و ادْخلي جنّتي» نمی رساند. این حدیث قدسی می خواهد در انسان شوق ايجاد كند تا عاشق خدا شود و برای لقای او تلاش کند و می فهماند روزه، ضمن اينكه حكم خاصی دارد، حكمتي هم دارد، و آن لقا و محبت خداست.
حكمت گرفتن «روزه» براي اين است كه انسان به «تقوا» برسد و انسان باتقوا دو درجه دارد: يكي همان بهشتي كه در آن نعمتهاي فراوان موجود است و اين براي لذايذ ظاهري است. يكي هم مقام «عنداللهی» شدن است؛ «في مقعد صدقٍ عند مليكٍ مقتدر» در اين مرحله ديگر سخن از سيب و گلابي نيست؛ چون جنت و نهر، مأكولات و مشروبات از آنِ جسم و بدن اوست امّا لقاي حق براي روح اوست و اين سرّ و باطن روزه است.
اين كه در بعضي از روايات آمده است كه: «روزه بگيريد تا گرسنه شويد و درد گرسنگان را بچشيد»، به آن خاطر است كه در قيامت عدّه اي واقعاً گرسنه هستند و هر چه غذا مي خورند سير نمي شوند و علتش اين است كه آنها در دنيا هرگز سير نمي شدند؛ چون حسّ آز و طمع تمام شدني نيست؛ لذا توصيه شده كه بيشتر به فكر گرسنگي و تشنگي قيامت باشيد تا به فكر گرسنگي و تشنگي ديگران.
در آیات 183 تا 185 سوره بقره، خداوند به بیان یکى از مهم ترین عبادات که روزه است، پرداخته و با لحنی تاکید آمیز می فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده است آن گونه که بر امت هاى قبل از شما، نوشته شده بود». خداوند در این آیه پس از بیان وجوب روزه، فلسفه آن را پرورش روح پرهیزکاری می داند. از این رو امام صادق(ع) در حدیثی می فرماید: «لذت خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا» آن چنان است که سختى این عبادت را از بین برده است». سپس در آیه بعد به بیان زمان روزه و احکام آن می پردازد.
«روزه» آثار و ابعاد گوناگونى دارد كه از همه مهمتر فلسفه تربيتى آن است. روزه، روح انسان را تلطيف، اراده او را قوى و غرائزش را تعديل مى كند، درس مساوات و برابرى در ميان افراد اجتماع مي دهد، تا افراد متمكن هم وضع محرومان اجتماع را به طور محسوس در يابند و این برای آنان تلنگری باشد تا در رفع پریشانی فقرا بکوشند. هم چنين روزه در طب امروز و طب قديم، اثر درمان بخشي براي بسیاری از بيماريها دارد؛ چراكه باعث مي شود كه مواد اضافى و جذب نشده در بدن سوزانده شود و به عبارتی بدن خانه تكانى كند.
- این عبادت، نه تنها موجب پدید آمدن هیچ بی عدالتی ای نمی گردد، که حتی زمینه شکل گیری عدالت فردی و اجتماعی و رشد شخصیت انسانی و نیل به آرمان های الهی را نیز تأمین می کند.
- روزه به «حكومت عادت و شهوت» بر انسان پايان مى دهد و انسان را از بردگى تمنيات نفسانى رها مى سازد. آزادگى و كمال روحى به پايدارى مقابل خوردنی ها و نوشیدنی ها یا کامجویی های جنسی نيازمند است كه روزه به عنوان تمرینی یک ماهه پديد آورنده آن است.
- روزه درس برابرى و عدالت گستری در ميان افراد اجتماع است؛ با انجام اين دستور مذهبى، افراد متمكن وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس درمى يابند و به كمك آنها می شتابند.
- ضمن اینکه روزه حتی از حیث جسمی نیز اثر مثبت بر بدن دارد و در طب امروز و همچنين طب قديم، اثر معجزه آساى «امساك» در درمان انواع بيماری ها به ثبوت رسيده و قابل انكار نيست.
همه اهل سنت چنین دیدگاهی نسبت به شیعه ندارند؛ بلکه اقلیتی معاند و بی تقوا مثل وهابیّت که دشمنی آنها با تشیع و مکتب اهل بیت(ع) بر کسی پوشیده نیست و در صدد تعمیق اختلاف ها، روشن کردن کینه ها و تکفیر دیگر مسلمانان هستند، سعی در متهم کردن شیعیان دارند. می توان گفت، انگیزه های شیطانی و کج اندیشانه و چه بسا هدایت دشمنان اسلام در این کار نقش اساسی دارد.
زمینه اتهام اهل سنّت به شیعیان، نوشته شدن کتابی از سوی یکی از علمای شیعه به نام محدث نوری است که در آن روایاتی داّل بر تحریف قرآن گردآوری شده است. امّا باید توجّه داشت که در صحیح ترین و پذیرفته شده ترین منابع آنها یعنی صحیح بخاری نیز روایاتی به چشم می خورد که شائبه تحریف قرآن را به ذهن می آورد. چنانکه کتابی با مضومنی مشابه، یعنی تحریف قرآن، توسط عالمی مصری از اهل سنت، بر اساس روایات منابع اهل سنت تدوین شده است، که در این صورت تهمت عقیده به تحریف قرآن دامن گیر خود آنها هم می شود.
همان طور که ما شیعیان صرفِ نقل یک یا چند روایت در کتاب های آنها را دال بر اعتقاد همه پیروان این مذهب به تحریف نمی دانیم، انصاف علمی حکم می کند که آنها نیز نباید چنین اتهامی را متوجه شیعیان سازند. به خصوص که علمای شیعه خود پیش از هر کس به نقد و ردیه نوشتن بر کتاب محدث نوری همت گماشتند و با دلایل عقلی و قرآنی و روایی مختلف از حقیقت تحریف ناپذیری قرآن تا روز قیامت دفاع نموده اند.
اولا: اگر این ایراد مورد قبول باشد، باید این سوال قبل از ایراد شبهه گر مطرح باشد که چرا رسول خدا(ص) چون حضرت عیسی(ع) و به جای ایشان محفوظ و زنده نگاه داشته نشده که رهبر قیام آخرالزمان باشد؟! اگر طول عمر حضرت عیسی(ع) به واسطه ایمان دینی مورد قبول و از لحاظ علمی هم ممکن است، این طول عمر به طریق اولی برای رسول خدا(ص) شایسته و ممکن خواهد بود. اما اراده و مصلحت الهی چنین اقتضا کرده که حضرت رسول(ص) از دنیا برود و حضرت عیسی(ع) زنده بماند . بنابر همین اقتضای حکمت الهی امام و رهبر قیام آخرالزمان از اولاد رسول خدا(ص) است که روایات فریقین نیز آن را تایید می کند.
ثانیا: شأنیت والاتر مقام امامت در مقایسه با مقام هایی چون «نبوت» و «رسالت» که به نوعی اقامه تمامی وظایف و به ثمر رساننده ارزش ها و آرمان های آن دو مقام است، اقتضای این را دارد که امام مهدی(عج) عهده دار چنین مأموریت خطیری یاشند. به خصوص که نور وجود ایشات امتداد نور وجودی پیامبر اکرم(ص) با تمام فضائل شان - اعم از خاتمیت، وسعت مخاطبین رسالت برای همیشه تاریخ، دایره گسترده تر علم و معارف، ابلاغ برترین کتاب آسمانی یعنی قرآن، عصمت مطلقی که با ترک اولی هم مخدوش نشده - بر تمامی انبیای دیگر است. در نتیجه قیام ایشان گویی قیام خود پیامبر(ص) است.
مصونیت امام زمان(عج) از خطر گزندهای دشمنان و ستمکاران فقط یکی از دلایل غیبت حضرت شان است، اما این غیبت حکمت های دیگری نیز دارد که مهم ترین آنها آمادگی روانی و اجتماعی و فرهنگی جامعه بشری برای ظهور و برپایی حکومت عدل جهانی است. یعنی احساس یأس از تمامی مکاتب انسانی و غیروحیانی و احساس نیاز به نوع دیگری از حکومت. به عبارت دیگر یکی از حکمت های غیبت مهدی موعود(عج) ذخیره یک حجت الهی برای تحقق یافتن تام و کامل اراده خداوند در سراسر جهان است. آنچه برای تحقق این امر لازم است آمادگی در سطح وسیع و جهانی است نه در حد حکومت محلی و محدود شیعه. حضرت مهدی(عج) قرار است اسلام را فراگیر و عدل را در سراسر جهان حاکم کند.