پاسخ اجمالی:
پاسخ تفصیلی:
هر فردى از نظر طرز تفكر و صفات اخلاقى، وضع مشخصى دارد، و خصوصيات اخلاقى و رفتار او، مثل قيافه خاص وى، از يك شخصيت معين حكايت مىكند، ولى بعضى از افراد، در اثر نارساييهاى تربيتى يا عوامل ديگر، داراى يك نوع تضاد روحى و ناهماهنگى در شخصيت و زيربناى فكرى هستند. اين افراد، از نظر منش و شخصيت داراى يك شخصيت نيستند، بلكه دو شخصيتى و حتى گاه، چند شخصيتى هستند و به همين دليل اعمال و رفتار متضادى از آنان سر مىزند كه گاه موجب شگفت مىگردد.
گرچه در بدو نظر، قبول چنين تضادى قدرى دشوار است، ولى با توجه به خصوصيات بشر روشن مىگردد كه نه تنها چنين چيزى ممكن است، بلكه بسيارى از افراد گرفتار آن هستند.
امروز در كتب روانشناسى مىخوانيم كه «...بشر بسهولت ممكن است دستخوش احساسات دروغين و هوسهاى ناپايدار و آتشين خود گردد. يعنى در عين حساسيت، سخت بىعاطفه؛ در عين صداقت، دروغگو؛ و در عين بىريايى و صفا، حتى خويشتن را بفريبد! اينها تضادهايى است كه نه تنها جمع آنها در بشر ممكن است، بلكه از خصوصيات وجود دو بخش «آگاه» و «ناآگاه» روح انسانى است».(1)
اين گونه افراد، داراى احساسات كاذب و متضاد هستند و به همين جهت رفتارى نامتعادل دارند: در عين «تجملپرستى» و اشرافيت، گاه گرايشهاى «زاهدانه» و صوفيگرانه دارند، نيمى از فضاى فكرى آنان تحت تأثير تعاليم دينى است، و نيم ديگر جولانگاه لذتطلبى و مادهپرستى. اگر گذارشان به مسجد بيفتد در صف عابدان قرار مىگيرند، و هرگاه به ميكده گذر كنند لبى ترمى كنند! از يك سو خشونت را از حد مىگذرانند و از سوى ديگر اشك ترحم مىريزند!
تاريخ، نمونههايى از اين افراد چند شخصيتى به خاطر دارد كه يكى از آنان «هارون الرشيد» است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.