شانزده / صفات مؤمن (3)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

شانزده / صفات مؤمن (3)

موضوع:

 

در جلسات قبل حدیثى از پیامبر اکرم(ص) بیان کردیم که در آن حضرت 103 صفت براى مؤمن بیان فرمودند، ده صفت بیان شد اکنون شش صفت دیگر را بیان مى کنیم:

 

متن حدیث:

مذکّر الغافل، معلّم الجاهل، لا یؤذى من یؤذیه و لا یخوض فیما لا یعنیه ولا یشمت بمصیبة ولا یذکر احداً بغیبة،... .(1)

ترجمه:

انسان مؤمن کسى است که غافلان را تذکّر مى دهد و جاهلان را تعلیم مى کند کسى که او را اذیت کند آزار نمى دهد و درباره چیزى که به او مربوط نیست دخالت نمى کند، اگر کسى که به او آزار رسانده دچار مصیبت شود او را شماتت نمى کند و غیبت نمى کند.

شرح:

یازدهمین صفت مؤمن «مذکّر الغافل» است یعنى انسان مؤمن کسى است که غافلان را تذکر مى دهد.غافل کسى است که مى داند ولى حواسش نیست. مى داند که شراب حرام است ولى حواسش نیست.

دوازدهمین صفت مؤمن «معلّم الجاهل» است یعنى مؤمن جاهلان را تعلیم مى دهد. جاهل کسى است که نمى داند.

فرق بین تنبیه غافل، ارشاد جاهل و امر به معروف و نهى از منکر چیست؟

این سه واجب نباید با هم اشتباه شود. غافل کسى است که حکم را مى داند ولى حواسش نیست. (موضوع را فراموش کرده) مثلا مى داند غیبت گناه است ولى غافل شده و سرگرم غیبت شده است. جاهل هم کسى است که حکم را نمى داند و ما مى خواهیم حکم را به او یاد دهیم، مثلا حرمت غیبت را نمى داند. امر به معروف و نهى از منکر هم در جایى است که موضوع و حکم را مى داند و نه غافل است و نه جاهل حکم هر یک چیست؟

در مورد غافل که از موضوع غافل است اگر آن موضوع مهمّ نباشد مثل اکل نجس واجب نیست به او تذکر بدهیم، جز در موضوعات مهمّه مثل این که خون بى گناهى را مى ریزد و خیال مى کند که گناهکار است. جاهل به احکام را هم باید تعلیم کرد و این امر واجب است.

در امر به معروف و نهى از منکر که عالماً و عامداً گناه مى کند باید او را با زبان خوش امر و نهى کنیم پس هر سه واجب است امّا دایره شان تفاوت دارد و این که در بین عوام مرسوم است که مى گویند موسى به دین خود، عیسى به دین خود یا من و تو را در یک قبر نمى گذارند، حرف بى اساسى است، ما باید یکدیگر را ارشاد کنیم و نباید نسبت به این امر بى تفاوت بود، این فضولى در کار دیگران نیست در روایات وارد شده مَثَل گناهکار در میان جامعه مانند مَثَل کسى است که در کشتى نشسته و مکان خودش را سوراخ مى کند وقتى به او اعتراض شود، مى گوید جاى خود را سوراخ مى کنم. در جواب او مى گویند: ما سرنوشت مشترک داریم. اگر کشتى سوراخ شود همگى غرق مى شویم. مثال دیگر در روایات این است که در بازار اگر مغازه اى آتش بگیرد وقتى اهل بازار براى خاموش کردن اقدام مى کنند، صاحب مغازه نمى تواند بگوید چرا فضولى مى کنید مغازه خودم است چون در جواب او مى گویند که ما هم در این بازار مشغول کار هستیم. ممکن است آتش به مغازه ما هم سرایت کند، این دو مثال تعبیر صحیحى از فلسفه امر به معروف و نهى از منکر است و دلیل این که وظیفه عمومى است سرنوشت مشترکى است که همه دارند.

سیزدهمین صفت مؤمن «لا یؤذى من یؤذیه» است در مفاهیم دینى دو مفهوم جدا از هم داریم:

1- عدالت: معنایش این است که «من اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدى علیکم» یعنى به اندازه اى که بر شما ظلم کرده به همان مقدار به خودش تلافى کنید.

2- فضیلت: غیر از عدل و در واقع همان عفو است، یعنى خوبى در مقابل بدى است که از صفات برجسته اى است که حضرت رسول(ص) فرمود: «یُعطى من حَرُمَه (مى بخشند به کسى که از او دریغ کرده چیزى را) و یعفو عن من ظَلَمه (از کسى که به او ظلم کرده در مى گذرد) یصل من قطعه (کسى که با او قطع رابطه کرده او به دیدنش مى رود)». مؤمن کامل سراغ عدالت نمى رود بلکه سراغ فضیلت مى رود.

چهاردهمین صفت مؤمن «ولا یخوض فیما لا یعنیه» است یعنى مؤمن واقعى کسى است که درباره چیزى که به او مربوط نیست دخالت نمى کند، «ما لا یعنیه» به معنى ما لا یقصده است یعنى آن شىء به تو مربوط نیست. یکى از مشکلات مهمّ دخالت کردن مردم در کارهایى است که مربوط به آنها نیست، در سطح دولت ها هم چنین است و بعضى از دولت ها در امور دیگران دخالت مى کنند.

 

پانزدهمین صفت مؤمن «ولا یشمت بمصیبة» است، در زندگى روزهاى خوب و بد هست، مؤمن کسى را که دچار مصیبت شده شماتت نمى کند، نمى گوید: دیدى که خدا چه بلایى بر سرت آورد، گفتم چنین و چنان نکن، این گونه با او حرف زدن ناجوانمردى و نمک بر زخم پاشیدن است، اگرچه ممکن است آن مصیبت نتیجه اعمال بدى باشد که او انجام داده ولى نباید او را شماتت کرد، چه بسا فردا مشکل سراغ تو بیاید و همه در زندگى روزهاى سخت دارند.

شانزدهمین صفت مؤمن «ولا یذکر احداً بغیبة» است، در اهمّیّت غیبت همین بس که مرحوم شیخ در مکاسب مى فرماید غیبت کننده اگر توبه نکند اوّلین کسى است که وارد دوزخ مى شود و اگر توبه کرده و پذیرفته شود آخرین کسى است که وارد بهشت مى شود. غیبت آبروى مسلمان را مى برد و آبروى انسان مثل خون او محترم است و گاهى آبرو از خون او هم بالاتر است.


 

1. بحار، ج 64، ص 310.

 
پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1279/01/01 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 5425