تراث تفسیری اصحاب ائمه(ع) و تأثیر آنان در تفاسیر اهلتسنن
حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر بابایی؛ دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (ababaei@yahoo.com).
مقدمه
ائمه معصومین(علیهم السلام)، بهعلت جایگاه والای دینی و علم لدنّی که داشتهاند، در تربیت اصحاب خود فراوان کوشیدهاند و در این مسیر، به جامعه علمی اسلام خدمات شایانی را ارائه کردهاند. بسیاری از صحابه و تابعین که یاران و اصحاب ائمه(علیهم السلام) نیز بودهاند، با نگارش کتابهای علمی و ارائه نظرات تفسیری خود، در ضمن برخی روایات اهلبیت(علیهم السلام)،(1) در زمینه تفسیر و تبیین آیات قرآن، زمینههای تفسیر صحیح و حقیقی قرآن را مهیا کردهاند. در این میان، اثر این اصحاب و تفاسیرشان در تفاسیر اهلتسنن و دیدگاههای آنان، انکارناپذیر است، پرسش اصلی مقاله حاضر درباره میزان تأثیرگذاری آثار تفسیری اصحاب ائمه(علیهم السلام) در تفاسیر اهلتسنن است.
الف) مفهومشناسی
1. ائمّه
واژه «ائمّه» جمع «امام» و امام، بهمعنای پیشوا و رهبر است و گاه با اضافه یا قید خاصی بهکار میرود؛ مانند امام جماعت و امامِ نحو و منظور از آن، پیشوایی و رهبری شخص در کاری خاص یا علمی از علوم است و گاه بهصورت مطلق یا اضافه به الناس بهکار میرود و منظور پیشوایی و رهبری یک شخص در مطلق امور و تمام ابعاد زندگی انسانهاست.(2) ازاینرو، برخی متکلمان شیعه، امامت را به ریاست عمومی شخصی از اشخاص، در امور دین و دنیا به نیابت از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، تعریف میکنند و شرایط امام را عصمت (مصونبودن از گناه و خطا)، منصوصبودن (تصریحشدن به امامت وی از جانب خدا و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)) و برتربودن از جمیع رعیت (افراد تحت رهبری وی) دانستهاند.(3)
برخی متکلمان اهلتسنن، در تعریف امامت گفتهاند: «امامت، ریاست عمومی در امر دین و دنیا به جانشینی از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) است».(4) اگرچه وی شرط امامت را عصمت و برتربودن از جمیع امت ذکر نمیکند و تعیین امام را از سوی مردم نیز ممکن و معتبر میداند. پیداست که ریاست عمومی و همهجانبه در امور دینی و دنیوی جمیع مردم یا جمیع مسلمانان و تدبیر امور آنان، براساس آنچه بر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) وحی شده، تنها از عهده کسی برمیآید که به آنچه بر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) وحی شده است، آگاه و از گناه و خطا نیز مصون باشد و شناخت چنین کسی برای انسان غیرمرتبط با وحی، ممکن نیست و فقط با تعیین آن از سوی خدا و معرفی رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، میتوان او را شناخت.(5)
بههرحال، شیعه براساس ادلّه متقن از آیات(6) و روایات فراوان،(7) به امامت مطلق و همهجانبه دوازده شخص معصوم(مصون از گناه و خطا) و دارای علم فراوان و معرفیشده از سوی خدا و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) معتقدند و منظور از ائمه در عنوان این مقاله، همان دوازده امام معصوم(علیهم السلام) هستند که نام و مشخصات آنها در روایات فراوان بیان شده است.(8)
2. اصحاب
«اصحاب»، جمع «صاحب»(9) و در لغت، صحب به همراهبودن با شیء و نزدیکبودن با آن شیء(10) معنا شده است و به کسی که مدتی با شخصی در یکجا زندگی کند یا با او معاشرت و همنشینی داشته باشد یا از او دانشی بیاموزد و مطلبی فراگیرد نیز صاحب آن شخص گفته میشود.(11) در این نوشتار، منظور از اصحاب ائمه(علیهم السلام)، کسانی هستند. که مدتی با امامان معصوم(علیهم السلام) معاشرت داشته و از دانش ایشان بهره برده یا دستکم روایاتی را از آنان شنیده و برای دیگران نقل کردهاند.
3. تراث تفسیری
منظور از تراث تفسیری اصحاب ائمه(علیهم السلام)، دانش و آثار تفسیری برجامانده از اصحاب ائمه(علیهم السلام) است، تراث را باید شامل این موارد دانست: کتابی که خود آنان در تفسیر قرآن تألیف کردهاند، و اکنون چاپ شده و موجود است، کتابی که دستکم نسخه خطی آن در دسترس است، همچنین آرا و روایات تفسیری نقلشده از آنان، در تفاسیری که دیگران تألیف کردهاند آمده و اکنون موجود است، کتابهای تفسیری که با گردآوری آرا و روایات تفسیری پراکنده یکی از مفسران اصحاب ائمه(علیهم السلام) در قرن اخیر پدید آمده و با نام آن مفسر چاپ شدهاند نیز از تراث تفسیری آنان شمرده میشود.
ب) پیشینه تحقیق
برخی عالمان گذشته و متأخر در معرفی اصحاب ائمه(علیهم السلام) یا روایتکنندگان از آنان، با اجمال و اکتفا به ذکر نام(12) یا با اندکی تفصیل در معرفی شماری از آنان(13) سخن گفتهاند، ولی به مفسربودن آنان و اینکه کدامیک مفسر بوده و کدامیک از آنان مفسر نبودهاند، اشارهای نشده است و در برخی کتابهای عصر حاضر نیز از آثار تفسیری مفسران عصر خود امامان(علیهم السلام) یاد شده،(14) اما بین آثار تفسیری اصحاب ائمه(علیهم السلام) و غیر آنان، تفکیک نشده است و برخی، به معرفی اجمالی مفسران قرون نخستین و تفسیر آنان پرداختهاند، اما درباره اصحاب ائمّه(علیهم السلام) بودن یا نبودن آنان بحثی نمیکند و هیچیک به بیان تأثیر اصحاب ائمه(علیهم السلام) در تفاسیر اهلتسنن نپرداختهاند. ازاینرو، مناسب است درباره این موضوع در سهمحور، بحثی جامع و عمیق مطرح شود: مفسران از اصحاب ائمه(علیهم السلام)؛ آثار تفسیری اصحاب ائمه(علیهم السلام)؛ تأثیر اصحاب ائمه(علیهم السلام) در تفاسیر اهلتسنن. ولی روشن است که در مقالهای مختصر، نمیتوان حق مطلب در این محورها را بیان کرد و ناگزیر در این سهمحور، به بیان مطالبی کوتاه میپردازیم.
ج) مفسران از اصحاب ائمه(علیهم السلام)
دوران امامت امامان معصوم(علیهم السلام) و حضور آنان میان مردم، از سال 11ق، پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) آغاز شده و تا سال 260ق ادامه داشته است. در این مدت، با وجود موانع و محدودیتهایی که حاکمان وقت برای ارتباط مردم با آنان به وجود آوردند، افراد بسیار زیادی به حضور آنان تشرّف یافته و از آنان استفاده علمی بردهاند و روایاتی را از آنان شنیده و برای دیگران نقل کردهاند. برحسب آنچه در کتاب رجال طوسی گزارش شده، رقم کسانی که از اصحاب امامان معصوم(علیهم السلام) بوده یا از آنان روایت کردهاند، بیش از پنج هزار نفر است.(15) تعداد این اصحاب از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) 449نفر،(16) از امام حسن(علیه السلام) 41نفر،(17) و محدث قمی نیز 78 نفر از بزرگان و اشخاص برجسته اصحاب امامان معصوم(علیهم السلام) (26نفر از بزرگان اصحاب امیرمؤمنان علی(علیه السلام)،(18) 18 نفر از بزرگان اصحاب امام صادق(علیه السلام)،(19) 10 نفر از بزرگان اصحاب امام کاظم(علیه السلام)،(20) 8 نفر از اصحاب امام رضا(علیه السلام)،(21) 6 نفر از اصحاب امام جواد(علیه السلام)،(22) 6 نفر از اصحاب امام هادی(علیه السلام)(23) و 4 نفر از اصحاب امام عسکری(علیه السلام)) را معرفی کرده است.(24)
روشن است تمام افرادی که از راویان یا اصحاب امامان معصوم(علیهم السلام) شمرده شدهاند، مفسر نبودهاند و نمیتوان همه آنان را در این بحث داخل کرد، اما افرادی را میتوان از مفسران اصحاب ائمه(علیهم السلام) برشمرد که افزونبر درک حضور امامان معصوم(علیهم السلام) و استفاده علمی یا شنیدن روایات از آنان، مفسربودن آنان نیز با یکی از دلایل زیر (بهصورت قضیه منفصله مانعةالخلو) ثابت شود:
1. کتابی در تفسیر قرآن از آنان برجامانده باشد یا دستکم گزارش تألیفشدن کتابی در تفسیر قرآن در شرححال آنان، دیده شود.
2. روایات و آثار تفسیری فراوان از آنان نقل شده باشد؛ تا آنجاکه از شهرت و کثرت این آثار به مفسربودن آنان پیببریم.
3. رجالشناسان، از مفسربودن آنان خبر داده باشند.
نگارنده در کتاب تاریخ تفسیر قرآن، مفسربودن حدود هفتاد نفر از کسانی را که به حضور امامان معصوم(علیهم السلام) تشرفیافته و از آنان استفاده علمی بردهاند یا روایتی از آنان شنیده و برای دیگران نقل کردهاند، با یک یا چند دلیل از دلایل یادشده اثبات کرده است؛(25) افرادی مانند ابنعباس، ابنمسعود، جابربن عبدالله انصاری، میثم تمار، علقمةبن قیس، مسروقبن اجدع، عمروبن شرحبیل، عبیدةبن قیس، مرّةبن شراحیل، زرّبن حبیش، ابوالعالیه رفیعبن مهران، ابوسلیمان زیدبن وهب جهنی، سعیدبن مسیّب، سعیدبن جبیر، ابراهیمبن یزید نخعی، ابوالقاسم ضحاکبن مزاحم، ابوعبدالرحمن طاووس کیسانی، زیدبن علیبن حسین، اسماعیلبن عبدالرحمن کوفی - معروف به سدّی - و جابربن یزید جعفی.
در این مقاله، مجالی برای معرفی ایشان و حتی ذکر نام تمام آنان نیست و برای معرفی و شرححال آنان، مناسب است مقالهای مستقل با عنوان «مفسران از اصحاب ائمّه(علیهم السلام)» نوشته شود. در اینجا فقط به ذکر شماری از معروفترین آنها که دارای آثار تفسیری هستند و در کتابهای تفسیری اهلتسنن از آثار تفسیری آنان استفاده شده اشاره میشود.
د) آثار تفسیری اصحاب ائمه(علیهم السلام)
منظور از آثار تفسیری اصحاب ائمه(علیهم السلام)، چنانکه در معنای تراث تفسیری بیان شد، کتابهای تفسیری است که به قلم خود یا به املای امامان(علیهم السلام) نوشتهاند. روایات یا نکات تفسیری که برای شاگردانشان بیان کردهاند و بهوسیله آنان نشر یافته یا در کتابهای تفسیری از آنان نقل شده است را باید در شمار آثار تفسیری دانست. بخشی از آثار تفسیری آنان مفقودشده، بخشی از آنها بهصورت پراکنده در کتابهای تفسیری بعد از آنان نقل شده و بخشی از آنها کتابهایی است که خود اصحاب تألیف کردهاند و اکنون نسخه خطی یا چاپشده آنها موجود است. در این مقاله، بهعلت کمبودن مجال، فقط شماری از آثار تفسیری موجود آنان را معرفی میکنیم.
1. آثار تفسیری منسوب به «ابنعباس»
یکی از اصحاب ائمه(علیهم السلام)، عبداللهبن عباس، معروف به ابنعباس است. وی سه سال قبل از هجرت در مکه متولد شد و سال 68ق، در 81 سالگی از دنیا رفت،(26) هنگام رحلت رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) در سال دهم هجری، سیزدهساله بوده و 68 سال از عمر خود را در عصر چهار امام (امام علی(علیه السلام) (23 سال قبل از هجرت - 40ق)، امام حسن(علیه السلام) (2یا 3-50ق)، امام حسین(علیه السلام) (3 یا 4-61ق) و امام علیبن الحسین(علیه السلام) (38-95ق)) سپری کرده است.
ابنعباس، از مفسران عصر صحابه بهشمار میرود و روایاتی را دال بر مفسربودن وی آوردهاند(27) و در کتابهای تفسیری شیعه و اهلتسنن، روایات و آرای تفسیری فراوانی از او نقل شده است.(28) وی حدود سیسال با امیرمؤمنان علی(علیه السلام) مصاحبت داشت و استفاده علمی فراوانی از آن حضرت برد. سیدبن طاووس و علامه مجلسی، از وی چنین روایت کردهاند: «جلّ ما تعلّمت من التفسیر من علیّبن ابیطالب(علیه السلام)»؛ (بخش اعظم آنچه از تفسیر آموختهام، از علیبن ابیطالب(علیه السلام) است).(29)
ابنعطیه، مفسر معروف اهلتسنن در قرن ششم،(30) از ابنعباس نقل کرده که گفته است: «آنچه از تفسیر قرآن فراگرفتهام، از علیبن ابیطالب(علیه السلام) است».(31) و خبر داده که علیبن ابیطالب(علیه السلام)، تفسیر ابنعباس را میستوده است.(32)
زرکشی (دانشمند علوم قرآنی اهلتسنن) میگوید: «در صدر مفسران صحابه (نخست) علیبن ابیطالب(علیه السلام) و سپس ابنعباس است که خود را برای تفسیر فارغ ساخته بود و آثار تفسیری حفظ شده از او بیش از آثار تفسیری حفظ شده از علی(علیه السلام) است؛ ولی ابنعباس مطالب تفسیریاش را از علی(علیه السلام) فراگرفته است».(33) سیوطی نیز او را یکی از ده صحابهای که به تفسیر مشهورند، بهشمار آورده و به کثرت روایات تفسیری وی اشاره و روایاتی را در بیان گستردگی دانش تفسیری وی نقل کرده است.(34)
افزونبر روایات، آرا و سخنان تفسیری بسیار زیادی که از ابنعباس در کتابهای تفسیری شیعه و اهلتسنن نقل شده، سه کتاب تفسیری یا مرتبط با تفسیر منسوب به وی نیز با نامهای زیر به چاپ رسیده است: تنویر المقباس من تفسیر ابنعباس؛ صحیفة علیبن ابیطلحة عن ابنعباس فی تفسیر القرآن الکریم؛ غریبالقرآن فی شعرالعرب، سؤالات نافعبن الازرق عن عبداللهبن عباس.
کتابشناسان از چهار کتاب دیگر منسوب به وی با نامهای: کتاب التفسیر؛ تفسیر الجلودی؛ تفسیر ابنعباس؛ تفسیر عکرمة عن ابنعباس نیز خبر دادهاند که از چاپشدن یا وجود نسخه خطی آنها اطلاعی در دست نیست. آن سه کتاب چاپ نشده نیز به قلم خود ابنعباس نگارش نشده است. برخی شاگردان وی یا دیگران، مطالب و آرای تفسیری وی را در آن کتابها گرد آورده و با نام وی ارائه دادهاند.
کتاب تنویرالمقباس من تفسیر ابنعباس را نیز به محمدبن یعقوب فیروزآبادی (م 817ق) مؤلف القاموسالمحیط نسبت میدهند. صحیفة علیبن ابیطلحه عن ابنعباس نیز چنانکه از نامش پیداست، مطالبی است که علیبن ابیطلحه آنها را از ابنعباس نقل کرده، ولی این کتاب را نه ابنعباس و نه ابنابیطلحه نوشته است، بلکه راشد عبدالمنعم الرجال آن را گردآورده است. وی چنانکه در صفحات آغازین این کتاب خبر داده، روایات پراکندهای را که در تفسیر آیات از طریق علیبن ابیطلحه از ابنعباس در کتابهای تفسیری و غیر آن نقل شده، جمعآوری و بهترتیب آیات قرآن تنظیم کرده و بهصورت این کتاب درآورده است.
علیبن ابیطلحه، صاحب صحیفهای است که بنابر گزارش سیوطی، احمدبن حنبل درباره آن میگوید: «در مصر، صحیفهای در تفسیر است که علیبن ابیطلحه آن را روایت کرده و اگر کسی برای دستیافتن به آن به مصر سفر کند، (شایسته است) و این سفر، برای رسیدن به آن، کار زیادی نیست، ولی اکنون آن صحیفه از بینرفته و از آن اطلاعی در دست نیست».(35)
سخن احمدبن حنبل در وصف این صحیفه، راشد عبدالمنعم را واداشت روایات پراکنده ابنابیطلحه از ابنعباس را از کتابهای تفسیری و حدیثی جستوجو و جمعآوری کند و برایناساس، کتاب موجود را از لابهلای حدود 32 کتاب جمعآوری کرده است.(36) این کتاب از سوره بقره آغاز شده و تا سوره فلق ادامهیافته و در آن، کلماتی از قرآن با اختصار و بهصورت مزجی معنا شده است. افزونبر آن در مواردی به بیان مباحث دیگری مانند تخصیص عموم آیهای به آیه دیگر، احکام مستفاد از آیه یا متناسب با آن و شأن یا سبب نزولی برای آیات نیز پرداخته شده است.(37)
2. تفسیر «سعیدبن جبیر»
از دیگر آثار تفسیری اصحاب ائمه(علیهم السلام)، کتاب تفسیر سعیدبن جبیر است که ابنندیم با همین نام از آن یاد کرده است.(38) آقابزرگ تهرانی نیز گاهی(39) با همین نام و گاهی(40) با عنوان تفسیر ابنجبیر از این کتاب یاد میکند.(41) در عصر حاضر، از این کتاب خبری در دست نیست و کتابشناس معروف، آقابزرگ تهرانی، این کتاب را در شمار تفاسیری آورده که از وجود آنها در عصر خود اطلاع نیافته،(42) ولی آقای جواد ترندک، آرای تفسیری سعیدبن جبیر را از برخی تفاسیر اهلتسنن و شیعه در مجموعهای گردآورده و با مطالبی در شرححال سعیدبن جبیر و روش تفسیری وی، در یک جلد کتاب با نام تفسیر سعیدبن جبیر و نقش آن در تطور تفسیر چاپ و منتشر کرده(43) که اکنون در دسترس عموم است. البته این کتاب را نمیتوان با قطعیت، آرای تفسیری سعیدبن جبیر دانست و به وی نسبت داد. در این کتاب میتوان آثار تفسیری نقل شده از سعیدبن جبیر را مشاهده کرد.(44)
3. تفسیر «الضحاک»
ابوالقاسم ضحاکبن مزاحم هلالی (م 102 یا 105 یا 106ق) از مفسران عصر ائمه(علیهم السلام) و از روایتکنندگان از علیبن الحسین(علیه السلام) است،(45) که بنابر گزارش کتابشناسان و شرححالنویسان، کتاب تفسیری داشته است.(46) البته تاکنون از کتاب تفسیری وی اطلاعی در دست نیست، ولی اخیراً (1319ق، 1999م) کتابی با عنوان تفسیر الضحاک در دو جلد و 1408 صفحه در قاهره چاپ و منتشر شده است. این کتاب که از یک مقدمه، دو مبحث و یک خاتمه تشکیل شده، در مبحث دوم آن، 3028 سخن و دیدگاه تفسیری نقلشده از ضحاک در کتابهای تفسیری اهلتسنن،(47) بهترتیب سورهها و آیات قرآن گردآمده و تمام سورههای قرآن، جز برخی سورههای کوتاه(48) را دربردارد و در هر سوره، در بیان معنای کلمات یا آیاتی از آن سوره، آثاری از ضحاک نقل شده است.(49)
4. غریبالقرآن منسوب به «زیدبنعلی(علیه السلام)»
زیدبن علیبن الحسین(علیه السلام)، از مفسران اصحاب ائمه(علیهم السلام)، دارای اثر تفسیری است. زرکلی در عنوان زیدبن علی در شمار تألیفات وی، از کتابی به نام تفسیر غریبالقرآن یاد کرده و گفته است: «در صحت نسبت این کتاب به وی، باید تحقیق شود»(50) منبعِ آگاهی وی از این تألیف، مجمع علمی میلانو بوده است.(51) اخیراً(52) کتابی با نام غریبالقرآن اثر زیدبن علیبن الحسین(علیهما السلام)، با تحقیق محمدجواد جلالی را مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی چاپ و منتشر کرده و بعید نیست این کتاب، همان باشد که زرکلی با نام تفسیر غریبالقرآن یاد کرده و از انتساب آن به زید خبر داده است. این کتاب در یک جلد و 736 صفحه تنظیم شده است. 114 صفحه آن، مقدمه محقق در شرححال زید و ارتباط وی با قرآن کریم و 396 صفحه آن،(53) متن تفسیر منسوب به زید و پاورقیها و توضیحاتی است که محقق درباره آن دارد و 226 صفحه آن، دو کتاب دیگر منسوب به زید با عنوان الصفوة والعلة والکثرة و فهرستهای کتاب است. محققِ این کتاب (محمدجواد حسینی جلالی)، در مقدمه گفته است:
عکس این تفسیر را سیدمحمدحسین حسینی جلالی که به نسخهای از آن در کتابخانههای غرب دستیافته بود، برای من فرستاد و من برای پیداکردن نسخههای دیگری از آن تلاش کردم و به نسخه دیگری دست نیافتم. ازاینرو، به تحقیق این کتاب براساس همین یکنسخه با نقایصی که داشت، از قبیل نقطهنداشتن بسیاری از کلمات و مشکلبودن خواندن بعضی از قسمتهای کتاب اقدام کردم.(54)
5. تفسیر «السدّی الکبیر»
ابومحمد اسماعیلبن عبدالرحمان کوفی، معروف به سدی کبیر (م 127ق)، از مفسران از اصحاب ائمه(علیهم السلام) بوده که در تفسیر قرآن، کتابی تألیف کرده است و کتابشناسان از آن خبر دادهاند. برخی کتابهای تفسیری پس از وی نیز فراوان از آن، روایت یا مطلب نقل کردهاند.(55) اکنون از چاپ، انتشار و حتی وجود مخطوط کتاب تفسیری وی اطلاعی در دست نیست.(56) ولی اخیراً کتابی با نام تفسیر السدی الکبیر چاپ و منتشر شده(57) که از آرای تفسیری منسوب به اوست. گردآورنده آن دکتر محمدعطاء یوسف، از دانشمندان اهلتسنن است. وی همانگونه که در فصل دوم بخش اول این کتاب بیان کرده، آرای تفسیری سدی را از شش کتاب تفسیری اهلتسنن (جامعالبیان طبری، الجامعلاحکامالقرآن قرطبی، تفسیرالقرآنالعظیم ابنکثیر، الدرالمنثور سیوطی، فتحالقدیر شوکانی و روحالمعانی آلوسی) جمعآوری کرده و بهصورت این تفسیر درآورده است.(58)
6. تفسیر القرآن الکریم «ابوحمزه ثمالی»
ثابتبن دینار، معروف به ابوحمزه ثمالی(م 150ق)،(59) اهل کوفه و از اصحاب امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام)(60) و از مفسران عصر ائمه(علیهم السلام) بوده و کتابی در تفسیر قرآن تألیف کرده که کتابشناسان از آن، با عناوین مختلف یاد کردهاند. ابنندیم با عنوان کتاب تفسیر ابیحمزةالثمالی،(61) نجاشی با عنوان کتاب تفسیرالقرآن،(62) آقابزرگ تهرانی با عنوان تفسیر ابیحمزةالثمالی،(63) حاج خلیفه با عنوان تفسیرالثمالی،(64) اسماعیل پاشا در جایی(65) با عنوان تفسیرالثمالی و در جای دیگر(66) با عنوان تفسیرالقرآن و عادل نویهض نیز با عنوان تفسیرالقرآن(67) از این تفسیر خبر دادهاند. ثعلبی در مقدمه تفسیرش، سند خود به این تفسیر را آورده(68) و ابنشهرآشوب در المناقب(69) و طبرسی در مجمعالبیان(70) از تفسیر وی روایت نقل کردهاند، اما این تفسیر چاپ نشده است و از نسخه خطی آن نیز خبری در دست نیست.
آنچه از آثار تفسیری ابوحمزه به ما رسیده، روایات و آرای تفسیری پراکندهای است که در کتابها از وی نقل شده و اخیراً فاضل معاصر، عبدالزراق، فرزند محمدحسین حرزالدین، آنها را جمعآوری و تألیف و در یک جلد با نام تفسیرالقرآنالکریم منتشر کرده است.(71) این کتاب، 477 صفحه دارد که حدود صد صفحه آن، مقدمه عبدالزراق است و در آن، شرححال ابوحمزه، دلایل تفسیر داشتن وی، ویژگیهای تفسیر وی، موقعیت و منزلت او نزد امامان معصوم(علیهم السلام) و اعتقاد وی به امامت اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و روش بحث خود در این کتاب را بیان کرده و حدود صد صفحه آخر آن در بیان فهرست آیات، روایات، مؤلفان مصادر متن کتاب و اعلام و حدود 268 صفحه آن (100-368)، به نقل روایات و آرای تفسیری نقلشده از ابوحمزه اختصاص یافته است.(72)
7. تفسیر المنسوب إلی الامامالعسکری(علیه السلام)
تفسیری با عنوان التفسیرالمنسوب الیالامام ابیمحمد الحسنبن علی العسکری(علیه السلام) در یکمجلد چاپ شده و در دسترس است(73) و بر مقدمهای در فضیلت قرآن و دانش قرآنی و تفسیر سوره حمد و 148 آیه از سوره بقره (آیات 1-114؛ 158-179؛ 198-210و282) مشتمل است. در آغاز با سندی بهصورت زیر،(74) ضمن بیان حکایتی از دو شیعه به نام ابویعقوب یوسفبن محمد زیاد و ابوالحسن علیبن محمدبن سیار، نقل شده است:
روزی امام حسن عسکری(علیه السلام) وعده دادند تفسیری از قرآن را مشتمل بر بعضی اخبار آلمحمد برای ما بیان فرمایند. ما خوشحال شدیم و گفتیم: پس در این صورت به همه علوم و معانی قرآن راه مییابیم؟ فرمود: نه آنچه میخواهم به شما بیاموزم، امام صادق(علیه السلام) نیز به یکی از اصحابش آموخت. آن شخص، خوشحال شد و از امام صادق(علیه السلام) پرسید: یابن رسولالله! آیا همه علم قرآن را فراگرفتهام؟ فرمود: خیر فراوانی بهدستآوردهای و فضیلت گستردهای به تو دادهاند؛ ولی آنچه فراگرفتهای، مقدار کمی از دانش قرآن است. خدای عزوجل میفرماید: «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا»؛(75) (بگو، اگر دریا برای [نوشتن] کلمات پروردگارم مداد [مرکب] باشد، پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان رسد، دریا تمام میشود، هرچند مانند آن دریا را نیز به کمک آوریم). هنگامی که موعد فرارسید، فرمود: هر روز قسمتی از آن را برای شما تعیین میکنم تا بنویسید. پس ملازم من باشید و مرتب حاضر شوید تا خدای متعال بهره شما را از سعادت بسیار سازد. اولین چیزی که بر ما املا کرد، احادیث درباره فضیلت قرآن و اهل آن بود. بعد از آن تفسیری را بر ما املا فرمود و در مدت اقامت ما نزد آن حضرت که هفت سال بود، آن را نگاشتیم و هر روز به مقداری که نشاط داشتیم، جزیی از آن را مینوشتیم.(76)
از این خبر چنین بهدست میآید که این تفسیر به املای امام حسن عسکری(علیه السلام) و نوشتن آن بهدست ابویعقوب و ابوالحسن و به فرمان خود امام بوده و طی هفت سال، هر روز بهمقداری که نشاط داشتهاند، نوشتن آن ادامه داشته است. بنابراین، آن تفسیر بیش از مقدار موجود بوده است؛ زیرا مقدار موجود در حدی نیست که نوشتن آن هفت سال مداوم طول بکشد، ولی بههرحال، این خبر نشان میدهد که تفسیر موجود، درسهای تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام) بوده و دو نفر از اصحاب حضرت آن را نوشتهاند و در نتیجه، این تفسیر را نیز میتوان از آثار تفسیری اصحاب ائمه(علیهم السلام) برشمرد.(77)
هـ) تأثیر اصحاب ائمه(علیهم السلام) در تفاسیر اهلتسنن
تأثیر اصحاب ائمه(علیهم السلام) در تفاسیر اهلتسنن و میزان استفاده مفسران اهلتسنن از روایات و آرای تفسیری اصحاب ائمه(علیهم السلام) را از دو طریق میتوان پیگیری و شناسایی کرد:
1. از طریق بررسی نقل روایات و آرای تفسیری اصحاب ائمه(علیهم السلام) در تفاسیر اهلتسنن.
2. از طریق بررسی نقل روایات و آرای تفسیری شاگردان اصحاب ائمه(علیهم السلام) در تفاسیر آنان.
در این مقاله، به بررسی و تبیین میزان تأثیر اصحاب ائمه(علیهم السلام) در تفاسیر اهلتسنن از طریق اول بسنده میکنیم. هرچند نقل روایات و آرای تفسیری از تمام مفسران از اصحاب ائمه(علیهم السلام) در تفاسیر اهلتسنن، فراوان و چشمگیر نیست، نقل روایات و آرای تفسیری از شماری از آنان، بسیار زیاد است. برای نمونه، به مواردی از این اصحاب اشاره میکنیم.
1. ابنعباس
ابنعباس یکی از مفسران معروف و از اصحاب حضرت علی(علیه السلام) است که کتابهای تفسیری اهلتسنن، بهویژه تفاسیر روایی و اجتهادی - روایی آنان سرشار از روایات و آرای تفسیری اوست. طبق گزارش برخی نرمافزارها، در تفسیر جامعالبیان طبری، یکی از تفاسیر مهم و معروف اهلتسنن، نزدیک به هفتهزاربار نام ابنعباس برده(78) و در تفسیر بسیاری از آیات، روایات یا آرای تفسیری فراوانی از ابنعباس نقل شده است؛ برای مثال در تفسیر سوره حمد از هفتاد اثری که در تفسیر این سوره نقل شده، 27 اثر آن از ابنعباس است.(79) در تفسیرالقرآنالعظیمِ ابنابیحاتم رازی، که از تفسیرهای روایی اهلتسنن بهشمار میرود، از 42 حدیثی که در تفسیر سوره حمد آورده، هجده حدیثِ آن از ابنعباس است.(80) در تفسیر الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، که از جوامع تفسیری اهلتسنن است، طبق گزارش برخی نرمافزارها، بیش از هفتهزاربار از ابنعباس نام برده شده است.(81) قرطبی در تفسیر آیه 24 سوره نساء از ابنعباس چنین نقل کرده است: «(تشریع) متعه (ازدواج موقت) رحمتی از جانب خدای متعال بربندگانش بود و اگر عمر از آن نهی نمیکرد، هیچکس جز شخص بدبخت، زنا نمیکرد».(82)
2. ابنمسعود
عبداللهبن مسعود(م 32ق)،(83) یکی دیگر از مفسران صحابی است که حدود 22سال از عمرش پس از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در عصر امام علی(علیه السلام) بود و طبق گزارش خود وی، آن حضرت را ملاقات کرده و از او دانشآموخته و استفاده علمی برده است.(84) بنابر برخی روایات او در نماز بر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) حضور داشته است،(85) از وی نیز روایات و آرای تفسیری نسبتاً زیادی در تفاسیر اهلتسنن دیده میشود.
در تفسیر طبری، نزدیک به نهصد بار نام وی برده شده و درخصوص تفسیر سوره حمد، هشت اثر از وی نقل شده است.(86) در کتابهای تفسیری دیگر اهلتسنن نیز آثار تفسیری وی بهچشم میخورد که برای اختصار، به آدرس نمونههایی از آن بسنده میشود.(87) برای ابنمسعود، مصحفی گزارش دادهاند که از ویژگیهای آن کلمه یا افزودن جملهای بین آیات برای توضیح و تفسیر معنای آیات بوده است. برای مثال، سیوطی از وی نقل کرده که در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) آیه 67 سوره مائده «يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...» را قرائت میکردیم.(88)
3. سعیدبن جبیر
سعیدبن جبیر (م 95ق)،(89) که هم از دوستداران و اصحاب امام علیبن الحسین(علیه السلام) شمرده شده(90) و هم از شاگردان ابنعباس،(91) و امیرمؤمنان علی(علیه السلام)(92) است. از او نیز روایات و آرای تفسیری فراوانی نقل کردهاند. براساس گزارش برخی نرمافزارها در جامعالبیانِ طبری، 1619 بار و در الدرالمنثور سیوطی 896 بار نام سعیدبن جبیر برده شده است.(93) برای نمونه، در تفسیر سوره حمد از او نقل شده که «الْعَالَمینَ» را به جن و انس،(94) و «الْمَغْضُوبِ عَلَيهِمْ» را به یهود و «الضَّالِّينَ» را به نصارا(95) تفسیر کرده است. در تفسیر آیه 39 آلعمران نیز «حصورا» را به کسی که با زنان آمیزشی ندارد(96) و در تفسیر آیه 41 آلعمران، «رمزا» را به اشاره،(97) و در تفسیر آیه 43 آلعمران «اقنتی» را به «اخلصی» (اخلاص داشته باش)(98) و در تفسیر آیه 79 آلعمران «ربانیّین» را به حکیمان باتقوا(99) معنا کرده است. در دیگر تفاسیر اهلتسنن نیز آرا و روایات تفسیری وی نقل شده است که به ذکر آدرس نمونههایی از آنها بسنده میشود.(100)
4. سایر اصحاب ائمه(علیهم السلام)
در معرفی دیگر اصحاب ائمه(علیهم السلام) که در تفاسیر اهلتسنن نام آنها بهچشم میخورد، میتوان به جابربن عبدالله انصاری (م 78ق) که عصر پنج امام معصوم (امام علی، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر(علیهم السلام)) را درک کرده،(101) علقمةبن قیس (م 62ق) از اصحاب امام علی(علیه السلام) و از معاصران امام حسن و امام حسین(علیه السلام)،(102) سعیدبن مسیب (م 94ق) از اصحاب امام سجاد(علیه السلام) و روایتکننده از آن حضرت،(103) ابوحمزه ثمالی (م 150ق) از اصحاب چهار امام معصوم (امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام))،(104) ابوالجارود زیادبن منذر (م 150ق) تفسیر آموخته از امام باقر(علیه السلام) و روایتکننده از امام صادق(علیه السلام)،(105) اسماعیلبن عبدالرحمن کوفی، معروف به سدّی (م 127ق) از اصحاب سه امام معصوم (امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام))(106) اشاره کرد که از آنها نیز روایات با آرای تفسیری درخور اعتنا در تفاسیر اهلتسنن نقلشده است. البته در این مقاله، مجالی برای نقل آنها نیست و به ذکر آدرس نمونههایی از آنها بسنده میشود.(107)
بنابراین، مفسران اهلتسنن از روایات و آرای تفسیری بسیاری از اصحاب ائمه(علیهم السلام)، فراوان استفاده کردهاند و اصحاب ائمه(علیهم السلام) در تفاسیر آنان، بهویژه تفاسیر اثری آنان، تأثیر چشمگیری داشتهاند.
نتیجهگیری:
از آنچه در این مقاله بیان شد، چنین بهدست آمد که حدود هفتاد نفر از کسانی که به حضور ائمه معصومین(علیهم السلام) تشرفیافته و از آنان استفاده علمی برده یا روایت شنیدهاند، مفسر بودهاند. افزونبر اینکه در کتابهای تفسیری، آثار تفسیری فراوانی از آنان نقل شده و بسیاری از آنان کتاب تفسیری نیز تألیف کردهاند، البته اکنون از بیشتر آن کتابها اطلاعی در دست نیست و برخی برآن شدهاند تا با گردآوری آثار تفسیری پراکنده آنان، تفسیرهایی منسوب به آنان تألیف کنند و به چاپ برسانند که اکنون موجود است. آثاری مانند: تفسیر سعیدبن جبیر، تفسیرالقرآنالکریم ابوحمزة ثمالی و تنویرالمقباس منسوب به ابنعباس. با نگاهی به تفاسیر اهلتسنن نیز معلوم میشود که بخش اعظمی از تفاسیر اثری اهلتسنن، روایات و آثار تفسیری نقلشده از اصحاب ائمه(علیهم السلام) است.(108)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.