در جلسه ارتباط با ارواح(2)
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، مهر 1348، سال دهم، شماره 10.
در جلسه ارتباط با ارواح(2)،(آیا ارتباط با ارواح امکان دارد؟)
* مجددا تأکید می کنیم کسانی که بتوانند اطلاعات بیشتری از طریق حس و مشاهده در مورد این مسئله در اختیار ما بگذارند، یعنی به طريق اطمینان بخشی امکان ارتباط را عملا به ما نشان بدهند برای تکمیل این بحث از آن استقبال می کنیم و نتیجه را هرچه بود در اختیار خوانندگان محترم مجله قرار خواهیم داد (لطفا مستقیما با ما تماس بگیرید).
* * *
در شماره گذشته به اینجا رسیدیم که «مدیوم»؛ (واسطه ارتباط با روح) در حضور ما، به اظهار خودش، با روح مرحوم آیة الله بروجردی ارتباط گرفت، و پیامی از ایشان برای ما نقل کرد. ما برای اینکه اطمینان پیدا کنیم که به راستی ارتباطی برقرار شده، و ارتباط هم با کسی جز روح آية الله بروجردی نبوده است نشانه ای خواستیم ولی متأسفانه به علت نامعلومی، ارتباط قطع شد! مجددا کوشش شد ارتباط برقرار گردد ولی ارواح دیگری در وسط آمدند و ارتباط با روح مورد نظر برقرار نشد. ما اصرار داشتیم که حتما باید با روح مرحوم آية الله بروجردی ارتباط برقرار گردد و نشانه گرفته شود، ولی مثل اینکه روح هم اصرار داشت که ارتباط نگیرد، و این اصرار روح، آن هم در موقعی که مطلب به «بزنگاه» رسیده بود آدم را به «شک» می انداخت.
اکنون به دنباله جریان توجه کنید:
در این هنگام دیدیم میز مجددا به حرکت درآمد (به همان صورت که در مقالهء گذشته شرح داده شد) و حرکات هم شدید بود. معلوم شد با روح سرگردانی ارتباط برقرار شده است، و به همان ترتیب سابق از روح سؤال شد و به زودی جواب داد: «م ی س و ز م»؛ (می سوزم !)
پرسیده شد: تو کی هستی؟
جواب داد: «ج ی ن ک»؛ (جینک!)
پرسیده شد: اهل کجا؟!
جواب داد: «ا ه ل ت ب ت»؛ (اهل تبت) در اینجا از حضار خواستند که طلب آمرزشی برای او کنند و برای نجات او دعا نمایند.
این قسمت هم گذشت، اما من همچنان اصرار داشتم با روح آية الله بروجردی رابطه برقرار شود و نشانه بگیرند، و بعدا تصریح کردم که این نشانه می تواند به یکی از سه صورت باشد:
1. ایشان یکی از مسائل خصوصی که ما و ایشان از آن مطلع بوده ایم یادآوری فرمایند.
2. ما سؤالی از خدمت ایشان کنیم و ایشان پاسخ آن را به عربی بگویند؛ زیرا تسلط ایشان بر ادبیات عرب مخصوصا آشکار بود، بعلاوه «مدیوم» (همان واسطه ارتباط) معتقد بود روح به هر زبانی می تواند جواب دهد، بنابراین ما حق داشتیم پاسخی به زبان عربی از روح مرحوم آية الله بروجردی بخواهیم.
3. من مطلب معینی را در ذهن می گیرم و ایشان ذهن مرا بخوانند؛ زیرا آنها می گفتند ارواح می توانند ذهن افراد را بخوانند. و منظور از همه اینها این بود که بدون تحقيق مطلبی را نپذیریم، نه عقل اجازه می داد چشم و گوش بسته تسلیم شویم، و نه خدا راضی بود.
در این هنگام صحنه دیگری پیش آمد و چون من قول داده ام همه چیز را برای شما بنویسم (چه خوب باشد چه بد) جریان را عینا در اینجا می آورم:
میز تكان سختی خورد؛ پیدا بود روح دیگری رابطه برقرار ساخته، اما روح چه کسی بود معلوم نبود، به زودی معلوم شد این روح ناشناس پیام مفصلی دارد که می خواهد به طريق القا ادا کند نه بطريق حرکت میز (طريقة القا را در شماره گذشته شرح دادیم). بلافاصله «مدیوم» ورقه کاغذ و خودکاری طلب کرد، سپس به نقطه نامعلومی چشم دوخت و گفت: «خواهش می کنم بفرمائید ... بفرمائید» سپس شروع کرد به نوشتن -گویا کسی به او دیکته می کرد و می نوشت- و دستخط عینا پیش من موجود است، روح ناشناس به این وسیله پیام تند و خشنی به شرح زیر برای من فرستاد:
«چگونه می اندیشی درباره ما ناصر شیرازی؟ درحالی که خود ملبس به لباس روحانیت هستی! آیا انکار می کنی وجود روح را؟ و یا ارتباط با روح را؟! اشتباه نکنید که این وسیله تنها «ارتباط» و تماس است نه «احضار»! خود دانائی به این که «احضار روح» احتیاج به ریاضت دارد، و عدهء معدودی مشرک (مرتاضان هندی) قادر به انجام آنند، پس به فكر آزمایش و امتحان مباش. نمی گویم که دربست بپذیرید، آنچه را که نمی دانید تحقیق کنید و مطالعه نمائید کتب بزرگان و پیشوایان دینتان را که صحبت کرده اند از وجود ارواح و اینکه ارتباط می گیرند با شما زندگان بدین وسیله ...» و در همین جا ارتباط قطع شد!
من ابتدا از گفتار ضد و نقیض این روح و وصله ای که ناحق به ما چسبانید در شگفت شدم. از یک طرف می گوید: «دربست نپذیرید و آنچه را نمی دانید تحقیق کنید» و از طرف دیگر می گوید: «به فكر آزمایش و امتحان مباش»! در حیرت بودم کدامیک را قبول کنم؟ وانگهی این چه وصلهء ناجوری بود که به ما چسبانید و ما را فحش کاری کرد؟! من که نه منکر روح بودم، و نه منکر امکان ارتباط با ارواح، من در صدد تحقیق درباره بساط میزِ گرد و دراز! و ارتباطی که از این طریق مدعی هستند، بودم. به علاوہ کتب بزرگان دین را هم خیلی بیش از آقایان مطالعه کرده بودم.
از شما چه پنهان، از این توپ و تشر روح ناشناس نیز از میدان به در نرفتم؛ بلکه بعدها به آقایان مدیوم ها که در آن شهر بودند می گفتم از این به بعد ارتباط هائی را که می خواهید برای ما با ارواح بگیرید دو شرط دیگر هم دارد: اولا برای ما با روح های عصبانی ارتباط نگیرید! ثانيا به آنها شرط کنید ما را فحش کاری نکنند!
باز جلسه ادامه پیدا کرد و گفتم با همه اینها، من نشانه ام را می خواهم، یکی از سه نشانه بالا؛ نه خدا اجازه می دهد مطلب به این مهمی را بدون نشانه بپذیرم نه عقل. مدیوم که شاید تا آن وقت در جلسات خود «آدم سمجی» مثل من ندیده بود مجددا کوشش کرد با روح مرحوم آية الله بروجردی ارتباط بگیرد، بار دیگر میز به حرکت آمد، و معلوم شد تماس تازه ای برقرار شده است؛
آیا پیامی دارید؟ (خطاب به روح) ... میز حرکت کرد، یعنی آری. پیام به روش حروف الفبا گرفته شد، پیام این بود: «چ گ و ن ه ا س ت خ و د ر ا ب ن م ا ی ا ن ی م»؛ (چگونه است خود را بنمایانیم؟!) با شنیدن این پیام حالت عجیبی به حضار دست داد، همه در فکر بودند که روح چگونه می خواهد خود را به ما بنمایاند و نشان دهد؟! بَه چقدر خوب است که چنین شود و ما خود روح را -ولو در قالب مثالی- ببینیم، چه منظره جالبی؟!
من هم خود را آماده برای مشاهده روح می کردم، ولی به خود تلقین می نمودم مبادا تحت تأثیر وضع مجلس واقع شوم و بر اثر قدرت تخیل، یک چیز خیالی در نظرم مجسم شود، به هر حال با بی صبری انتظار داشتم روح ناشناس مزبور را زیارت کنم. اما ناگهان مشاهده کردیم حال «مدیوم» به هم خورد و به یک گوشهء اطاق نزدیک به سقف خیره شد، مثل اینکه نور خیره کننده ای را دیده باشد چشم خود را جمع کرد و سپس روی هم گذارد و حالش منقلب تر گردید، و سر خود را روی میز گذارد و مدتی مکث کرد، و سپس سر خود را بلند کرد و مانند اینکه از خواب عمیقی بیدار شده باشد، و یا از یک حادثه هولناک طولانی نجات پیدا کرده باشد، خسته و کسل و بسیار ناراحت به نظر می رسید، بلافاصله از پشت میز پائین آمد و روی زمین نشست، و هنگامی که حال او عادی تر به نظر می رسید سؤال کردیم چه دیدی که ما هیچ کدام ندیدیم؟
گفت: سید محترمی را دیدم با چشمانی سرخ شده.
گفتم: به قیافهء آية الله بروجردی نبود؟
گفت: نه
گفتم: مثلا فکر می کنید که بود؟
گفت: نمی دانم.
و به این ترتیب عملا جلسه پایان یافت و ما نتوانستیم نشانه خود را از روح آية الله بروجردی بگیریم و ساعت نزدیک ۱۲ شب بود! و از آن وقت تاکنون هنوز در فکرم اگر بنا شود یک روح، خود را برای اطمینان خاطر نشان دهد تا او را تماشا کنند، آیا باید خودش را به ما نشان بدهد که در صدد تحقیق هستیم یا به مدیوم که همه چیز را دیده و قبول دارد؟! این بود همه آنچه که در آن جلسه دیدم؛ دیگر قضاوت با خود شماست...
انشاء الله نظر خود را درباره اصل مسئله «امکان ارتباط با ارواح» در شماره های بعد توضیح خواهیم داد. اما عقیدۀ ما دربارۀ «ارتباط با ارواح»
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.